• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سعید بن زید عدوی قرشی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سعید بن زید عدوی قرشی
مشخصات فردی
نام کامل سعید بن زید عدوی قرشی
کنیه ابوالاعور
زادروز/زادگاه مکه
خویشاوندان‌سرشناس پسر عموی عمر بن خطاب
تاریخ‌ومکان‌درگذشتسال ۵۱ ق در مدینه
مشخصات دینی
حضور در جنگ‌هاجنگ تبوک و همه غزوات جز جنگ بدر
هجرت به حبشه
دلیل شهرتصحابی پیامبر اسلام و یکی از عشره مبشره نزد اهل سنت

ابوالاعور، سعید بن زید عدوی قرشی، صحابی و پسر عموی عمر بن خطاب و از مهاجران به حبشه بود که در همه غزوات جز جنگ بدر شرکت نمود. منابع اهل سنت او را یکی از عشره مبشره دانسته‌اند، ولی منابع شیعی این حدیث را قبول ندارند. وی نخستین والی دوران اسلامی دمشق، پس از فتح آن بود. او سرانجام به سال ۵۱ ق در مدینه درگذشت.



سعید بن زید بن عمرو بن نفیلِ عدویِ قرشی، از صحابه و از مسلمانان نخستین به‌شمار می‌رود. به حبشه هجرت کرد و در همه جنگ‌های اسلام غیر از جنگ بدر شرکت جُست.
او پسر عموی عمر بن خطاب است و جد اعلای هر دو، نفیل است. همسر سعید، فاطمه، خواهر عمر و خواهرش، عاتکه، همسر عمر بود که پس از مرگ عبدالله بن ابی‌بکر، شوهر عاتکه، با وی ازدواج کرد.
بنابر منابع اهل سنت، سعید بن زید یکی از ده تنی است که به آنان بشارت بهشت داده شده است که این حدیث در منابع شیعی رد شده است. او هم‌چنین در جنگ یرموک و محاصره دمشق حضور داشت و عمر بن خطاب پس از فتح دمشق، او را والی آن‌جا کرد و وی نخستین والی دوران اسلامی دمشق، پس از فتح آن بود.
سعید بن زید در مکه تولّد یافت و در مدینه درگذشت.


نام کامل وی، سعید بن زید بن عمرو بن نفیل عبدالعزی بن ریاح بن عبدالله بن قرط بن رزاح بن عدی بن کعب بن العدوی است. کنیه وی، ابوالاعور و یکی اصحاب رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده و در مکه به دنیا آمده است.
[۹] ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۹۵۴.

وی پسر زید بن عمرو بود که پسر عموی عمر بن خطاب محسوب می‌گردد که علاوه بر این نسب خانوادگی، داماد خلیفه دوم نیز بوده است. نام مادرش فاطمه دختر بعجة بن ملیح خزاعی بود که به وسیله پسرش سعید مسلمان شد. لازم به ذکر است که پدر وی؛ یعنی زید بن عمرو فردی خداپرست بود و در مورد او این طور آمده است: عامر می‌گوید، زید به من گفت: من با آیین ملت خود مخالفم و از دین ابراهیم و اسماعیل پیروی می‌کنم که به سوی این کعبه نماز می‌گزاردند و منتظر ظهور پیامبری از فرزندان اسماعیل هستم که مبعوث خواهد شد و گمان نمی‌کنم من زمان او را درک کنم؛ ولی از هم اکنون به او مؤمن هستم و او را تصدیق می‌کنم و گواهی می‌دهم که پیامبر است. اگر عمر تو کفایت کرد و او را دیدی از من به او سلام برسان. عامر می‌گوید: چون پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به نبوت مبعوث شد، مسلمان شدم و سخن زید بن عمرو را به آن حضرت گفتم و سلام او را ابلاغ کردم. پاسخ سلام او را داد و فرمود خدایش رحمت کند، او را دامن کشان در بهشت دیدم.
[۱۱] ابن سعد، محمد بن سعد کاتب، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۳، ص۳۲۸- ۳۲۹.



وی به همراه همسرش فاطمه بنت خطاب که دارای کنیه ‌ام‌جمیل و لقب امیمة بود، در دوره دعوت نهانی رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به اسلام گروید و مسلمان شد. فاطمه همسر زید خواهر عمر بن خطاب بود که از وی به عنوان یکی از اولین زنانی نام برده شده که به اسلام گروید. البته برخی کتب فاطمه را خواهرزاده عمر معرفی کرده‌اند،
[۱۴] بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، دلائل النبوة، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۲۷۵.
حتی برخی قائلند که وی زودتر از همسرش زید به اسلام گروید، البته خلاف این نظر نیز وجود دارد.


در کتاب البدء و التاریخ به نقل از واقدی در خصوص ویژگی‌های ظاهریش این طور آمده است: سعید، مردی بلند بالا و گندمگون و پر موی بود. او پیش از عمر بن خطاب اسلام آورد و به سال پنجاه و یک هجری درگذشت و هفتاد و‌اند ساله بود.
[۱۶] مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ (آفرینش و تاریخ)، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، ج۲، ص۷۸۳.
این نقل در کتاب المعارف نیز آمده است. در مورد سعید روایاتی در برخی کتب آمده است که وی را از اهل بهشت معرفی می‌کند که البته در صحت این روایت دلیل قوی وجود ندارد. وی بیش از ده سال از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم کوچک تر بود و شصت و چهار سال در اسلام بود.
[۲۰] مستوفی قزوینی، حمد الله، تاریخ گزیده، ص۲۰۹.
در وصف فرزندان وی این طور آمده: اسماء اولاد او عبدالرحمن اکبر و او شاعر بود، و عبدالرحمن اصغر و عبدالله اکبر و اصغر و عفو اکبر و ابراهیم اکبر و اصغر و زید و خالد و اسود و دختران او هجده نفر بودند.


در باب اسلام آوردن عمر بن خطاب آمده است که علت اسلام وی سعید بن زید و همسرش بودند. ابن خلدون در این باب می‌آورد: سبب اسلام عمر آن بود که او را گفتند که خواهرش فاطمه و شوهرش سعید بن زید اسلام آورده‌اند و خباب بن الارت نزد آنانست و آنان را قرآن می‌آموزد، عمر به ناگهان در رسید و چنان بر سر خواهرش زد که بشکست، چون آن زن خون را بدید، گفت: ما اسلام آورده‌ایم و از محمد پیروی می‌کنیم تو هر چه خواهی بکن. در این حال خباب از گوشه خانه به در آمد و عمر را اندرز داد و موعظه کرد. در عمر رقتی پدید آمد و او را گفت: از این قرآن چیزی بر من بخوان، او آیاتی از سوره طه را بر او خواند، عمر بیمناک شده و گفت: چون می‌خواهید اسلام بیاورید چه می‌کنید؟ او را گفتند و به او آموختند که خود را پاکیزه سازد. سپس از مکان پیامبر پرسید، او را راه نمودند. عمر برفت و در بزد، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بیرون آمد و گفت: ‌ای پسر خطاب چه می‌گویی؟ گفت: ‌ای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آمده‌ام که اسلام بیاورم. سپس شهادت بگفت و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم او را به نماز در نزد کعبه دعوت کرد.
[۲۲] ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، ج۱، ص۳۹۷.



وصیت ‌ام سلمه همسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مبنی بر این که سعید بن زید بر جنازه وی نماز بگذارد، نشان از مقام بالای اوست هر چند که وی قبل از‌ام سلمه از دنیا رفت.


در زمان وقوع جنگ بدر سعید به همراه طلحة بن عبیدالله در شام بود و لذا در جنگ بدر حضور نداشت با این حال رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای وی سهمی از بیت المال در نظر گرفت. البته در برخی کتب آمده است که پیامبر آنان را به بادیه فرستاد تا خبر مسیر کاروان ابوسفیان را بیاورند؛ اما در بین راه گم شدند و به همین سبب به جنگ بدر نرسیدند.
[۲۵] سراج، منهاج، طبقات ناصری تاریخ ایران و اسلام، ج۳، ص۱۰۸.
بعد از ورود به مدینه، به دستور رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سعید با طلحه عقد اخوت بست. واقدی از عبدالجبار بن عمارة، از عبدالله بن ابی بکر بن محمد بن عمرو بن حزم نقل می‌کند، چون سعید بن زید به مدینه هجرت کرد، به خانه رفاعة بن عبدالمنذر برادر ابولبابة وارد شد. وی در غزوات پیامبر شرکت داشت و حتی نقل شده است که در جنگ غابة، سعید فرمانده سواران بوده است.
[۲۸] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ص۴۱۴.



وی علاوه بر صحابی بودن، روایاتی را نیز از پیامبر نقل نمود که در این صورت می‌توان وی جز راویان احادیث به حساب آورد. در کتاب طبقات ناصری آمده است که وی چهل و هشت حدیث از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نقل کرده است.


بعد از مرگ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم )وی مثل اکثریت مردم مدینه با ابوبکر بیعت کرد. در مورد ماجرای بیعت مردم مدینه با ابوبکر طبری نقل جالبی از زهری می‌آورد که خوب است در این جا آورده شود. زهری گوید: از سعید بن زید پرسیدند، «آیا هنگام وفات پیمبر حضور داشتی؟» گفت: «آری». گفتند: «چه وقت با ابوبکر بیعت کردند؟» گفت: «همان روز که پیمبر وفات یافت که خوش نداشتند، پاره‌ای از روز بگذرد و در جماعت نباشد.» پرسیدند: «آیا کسی با او مخالفت کرد؟» گفت: «نه، مگر بعضی از انصار که مرتد بودند یا نزدیک ارتداد بودند و خدا نجاتشان داد.» پرسیدند: «آیا کسی از مهاجران از بیعت وی باز ماند.» گفت: «نه مهاجران بدون آن که دعوتشان کند. پیاپی با او بیعت کردند.»
[۳۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۴، ص۱۳۳۴.

وی در فتح یرموک نیز حضوری جدی داشت
[۳۴] ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۹۵۴.
و ابوبکر نیز در بسیاری از مسائل با سعید مشورت می‌کرد.
[۳۵] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۷۱۶.
وی در فتح حلب شرکت داشت و با چهار هزار سوار، فرماندهی بخشی از جنگ را بر عهده داشت. بعد از بناگذاری شهر کوفه در دوره خلافت عمر، وی نائب ابوعبیده جراح در شام شد تا ابوعبیده برای جنگ به سوی بیت المقدس برود.
[۳۶] ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۱۴۰و۱۶۱.
در نبرد قادسیه سعید حضور نداشت و برخی علت آن را حضور سعید در شام ذکر می‌کنند.
[۳۷] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، ص۳۶۴.


۹.۱ - سعید و عمر بن خطاب

وی بسیار مورد تایید عمر بن خطاب بود، به طوری که عمر قصد داشت که سعید را جز اعضای شش نفره شوری قرار دهد؛ اما به سبب خویشاوندی که با وی داشت از این کار منصرف شد.
[۳۸] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۵۰.
سعید در هنگام مرگ عمر، غالب اوقات در کنار عمر بود و در زمان دفن عمر، سعید به همراه صهیب و عبدالله بن عمر وارد گور شدند تا عمر را دفن کنند. وی در مرگ عمر بسیار می‌گریست و وقتی از وی پرسیدند علت گریه تو چیست؟ گفت: بر اسلام می‌گریم که همانا بعد از مرگ عمر در اسلام رخنه و شکافی انداخته می‌شود که تا روز رستاخیز درست نخواهد شد.
[۳۹] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۳۷۰.
جالب این جاست که بعد از واقع شدن شوری و قبل از بیان نظر ابن عوف، وی به عبدالرحمن بن عوف گفت که ما تو را شایسته خلافت می‌دانیم که عبدالرحمن آن را رد کرد.
[۴۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۵، ص۲۰۷۳.


۹.۲ - سعید و قتل عثمان

در مورد قتل عثمان بن عفان از وی این طور نقل می‌کنند: می‌گویم که اگر در قبال این کاری که با عثمان کردید کوه احد از هم پاشیده می‌شد شایسته آن بود.
[۴۱] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۶۸.
چرا که کاری بس عظیم انجام گرفت. این سخن سعید نشان از تایید وی بر قتل عثمان بود، همان طور که در زمان سخنرانی عثمان وی لب به اعتراض به خلیفه سوم گشود
[۴۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۶، ص۲۲۴۳- ۲۲۴۴.
که این نیز مؤید آن مطلب است و لذا بلافاصله (فردای روز قتل عثمان) وی به همراه طلحه و زبیر و سعد بن ابی وقاص و عمار یاسر و اسامة بن زید و سهل بن حنیف و... و تمامی اصحاب پیامبر و مردم مدینه با امام علی (علیه‌السّلام) بیعت نمود.
[۴۳] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۲۳.
وی در مورد مرگ عثمان، هم چون سعد بن ابی وقاص کنار کشید و گفت که در این کار دخالت نمی‌کند.
[۴۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۶، ص۲۲۶۰.
در نقل وی در مورد فضایل امام علی (علیه‌السّلام) این طور آمده: هرگز چهار تن از یاران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جمع نشدند، مگر علی (علیه‌السّلام) میان آن‌ها و یکی از آنان بوده است.
[۴۵] ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۹، ص۳۶۵.



بعد از شهادت امام علی (علیه‌السّلام)، از زندگی سعید چیزی نقل نگردیده است و ظاهرا در امور سیاسی دخالتی نداشته و به زندگی عادی روی آورده بود. البته در کتاب تاریخ برگزیده آمده است که با شعر، معاویه و یزید را هجو کرد و از آنان به بدی یاد نموده است
[۴۶] مستوفی قزوینی، حمد الله، تاریخ گزیده، ص۲۰۹.

سعید بن زید به روزگار خلافت معاویه در کوفه درگذشته و مغیره که در آن هنگام از طرف معاویه حاکم کوفه بوده بر او نماز گزارده است.
[۴۷] ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۶، ص۴۵۹.
البته در المعارف آمده است که سعید در مدینه درگذشت و قبر وی در مدینه است و آورده که وی به وسیله سعد بن ابی وقاص به خاک سپرده شد و ابن عمر بر پیکر وی نماز گذارد. حتی مکان مرگ وی را منطقه عتیق در مدینه ذکر می‌کنند که با این اوصاف قول دفن وی در کوفه اشتباه به نظر می‌رسد.


۱. زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج۳، ص۹۴.    
۲. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۶، ص۹۲.    
۳. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۳، ص۱۰۰.    
۴. ابن اثیر، علی، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۲، ص۲۳۶.    
۵. شمس‌الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۹۲.    
۶. اخبار الدولة العباسیة، مؤلف مجهول، ص۲۳.    
۷. زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج۳، ص۹۵.    
۸. شامی، محمد بن یوسف الصالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۴۸.    
۹. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۹۵۴.
۱۰. شامی، محمد بن یوسف الصالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۱، ص۲۳۹.    
۱۱. ابن سعد، محمد بن سعد کاتب، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۳، ص۳۲۸- ۳۲۹.
۱۲. عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۸، ص۲۷۱.    
۱۳. ابن عبد البر، یوسف، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۹۸۷.    
۱۴. بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، دلائل النبوة، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۲۷۵.
۱۵. مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۲۱۱.    
۱۶. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ (آفرینش و تاریخ)، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، ج۲، ص۷۸۳.
۱۷. ابن قتیبة، عبدالله، المعارف، ص۲۴۶.    
۱۸. واعظ خرگوشی، ابو سعید، شرف النبی، ج۶، ص۱۰.    
۱۹. شامی، محمد بن یوسف الصالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۱، ص۲۳۹- ۲۴۰.    
۲۰. مستوفی قزوینی، حمد الله، تاریخ گزیده، ص۲۰۹.
۲۱. سراج، منهاج، طبقات ناصری تاریخ ایران و اسلام، ج۱، ص۹۱.    
۲۲. ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، ج۱، ص۳۹۷.
۲۳. عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۸، ص۳۴۴.    
۲۴. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۲، ص۱۲۴.    
۲۵. سراج، منهاج، طبقات ناصری تاریخ ایران و اسلام، ج۳، ص۱۰۸.
۲۶. ابن سید الناس، محمد، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، ج۱، ص۲۳۰.    
۲۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۵۹.    
۲۸. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ص۴۱۴.
۲۹. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۹۰.    
۳۰. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۴، ص۲۲۳.    
۳۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۰۱.    
۳۲. سراج، منهاج، طبقات ناصری تاریخ ایران و اسلام، ج۱، ص۹۱.    
۳۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۴، ص۱۳۳۴.
۳۴. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۹۵۴.
۳۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۷۱۶.
۳۶. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۱۴۰و۱۶۱.
۳۷. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، ص۳۶۴.
۳۸. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۵۰.
۳۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۳۷۰.
۴۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۵، ص۲۰۷۳.
۴۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۶۸.
۴۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۶، ص۲۲۴۳- ۲۲۴۴.
۴۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۲۳.
۴۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۶، ص۲۲۶۰.
۴۵. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۹، ص۳۶۵.
۴۶. مستوفی قزوینی، حمد الله، تاریخ گزیده، ص۲۰۹.
۴۷. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۶، ص۴۵۹.
۴۸. ابن قتیبة، عبدالله، المعارف، ص۲۴۶.    
۴۹. شامی، محمد بن یوسف الصالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۱، ص۳۱۷.    
۵۰. ابن جوزی، عبد الرحمن، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۲۴۷.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سعید بن زید»، تاریخ بازیابی ۹۵/۲/۳۰.    
عبدالسلام ترمانینی، رویدادهای تاریخ اسلام، ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج۱، ص۱۹۱.






جعبه ابزار