• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سنت (دیدگاه اسلام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



با توجّه به این‌که بحث از سنّت در اسلام به‌عنوان مفسّر و شارح یا به‌عنوان مبیّن آموزه‌های دینی کمتر صورت گرفته است. در این مقاله، مفهوم جایگاه و کارکرد سنّت از نگاه اسلام مورد بررسی قرار گرفته است. سنّت در مفهوم اسلامی به‌معنای قول، فعل و تقریر معصوم دانسته شده است؛ البته با این تفاوت که سنّت از نگاه شیعه شامل: پیامبر اکرم و اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) است؛ امّا سنّت از نگاه اهل‌سنت، شامل قول، فعل و تقریر پیامبر اسلام و از نگاه شماری‌اندک، شامل سنّت صحابه نیز است.



یکی از بحث‌هایی که در الهیّات اسلامی، توجّه شده است، مفهوم، جایگاه و کارکرد سنّت است؛ زیرا در اسلام، قرآن به‌عنوان کتاب آسمانی و متنی که از رهگذر وحی (= قرآن) پیام‌ها و آموزه‌های خداوند را به انسان‌ها ابلاغ کرده و به رسمیّت شناخته شده است؛ اندیشوران مسلمان معتقدند از آن جهت که قرآن نیازمند تفسیر و ابهام‌زدایی است، یا از آن جهت که قرآن بیان پاره‌ای از مسایل و آموزه‌های دینی را مسکوت گذاشته، نیاز به سنّت به عنوان مفسّر قرآن، یا منبعی مستقل در آرایه‌ی آموزه‌های دینی نوین، اجتناب‌ناپذیر است. مقصود از سنّت در اسلام گفتار یا رفتار معصوم است که در زمانی خاص، به منصهی ظهور رسید.


"سنّت" در لغت به معنای سیره، شیوه و روش است. ‌ گرچه بعضی مانند «خطابی» و «ازهری» آن را مختص به شیوه‌ی صحیح دانسته‌اند ‌؛ امّا از نظر عموم واژه‌شناسان، این کلمه می‌تواند شامل شیوهی صحیح و ناصحیح و خوب و بد شود. ‌ چنانکه در روایتی از پیامبر اکرم آمده است: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَه اَجْرُهَا وَ اَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیِّئَةً کَانَ عَلَیْهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا؛ کسی که سنّت نیکی را بنیان نهد برای اوست پاداش آن و پاداش کسی که به آن سنّت تا روز قیامت عمل کند. و کسی که سنّت بدی را بنیان گذارد، گناه آن و کسی که به آن عمل کند، بر دوش او خواهد بود». ‌
«کسایی» سنّت را به معنای دوام دانسته است. وقتی گفته می‌شود: «سننت الماء»؛ یعنی، پی در پی آن را ریخته است. چنانکه به سنّت، شیوه عادت شده نیز گفته شده است.
[۸] جرجانی، علی ‌بن محمّد، کتاب التعریفات، ج۱، ص۵۴، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۰۶.

این واژه ۱۶ بار به صورت مفرد و جمع (= سنن) در قرآن تکرار شده است. در بیش‌تر آیات، سنّت به خداوند نسبت داده شده است نظیر: «سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً دربارهی کسانی که پیش‌تر بوده‌اند (همین) سنّت خدا (جاری) است و در سنّت خدا هرگز تغییری نخواهی یافت.» در مواردی نیز به گذشتگان و امتهای پیشین نسبت داده شده است؛ نظیر: «وَیَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ.» «فَقَدْ مَضَتْ سنّت الْاوّلینَ.» چنانکه از ظاهر آیات، آشکار است، واژه‌ی «سنّت» در آن‌ها به معنای سیره و شیوهی خداوند با پیشینیان ارایه شده است.

۲.۱ - عناصر مفهومی

به نظر می‌رسد در مفهوم لغوی این واژه، دو عنصر معنایی دخالت دارد:
۱. راه؛ بدین جهت راغب، سنّت الهی را به معنای راه حکمت و اطاعت الهی معنا کرده است.
۲. دوام و استمرار؛ به این معنا که صرفاً به راه و طریق اطلاق نمی‌گردد؛ بلکه در صورتی که آن راه و طریق در اثر تکرار و استمرار، دارای دوام و بقا گردد به آن سنّت گفته می‌شود. بر این اساس، اگر کسی یک یا چند بار محدود و غیرمستمر کار خوب یا بدی را انجام دهد، نمیگویند سنّت خوب یا بد او چنین است. از این جهت تا حدودی مفهوم سنّت با مفهوم عادت نزدیک است، هر چند در مفهوم سنّت، آگاهی و اراده نقش فعّال‌تری دارد.


در مفهوم اصطلاحی «سنّت» که به معنای قول و فعل و تقریر پیامبر یا معصومین (علیهم‌السلام) و یا بنابر نظر گروهی از عالمان اهل سنّت، قول، فعل و تقریر صحابه و تابعان است، دو عنصر معنایی پیشگفته؛ یعنی، راه و استمرار لحاظ شده است و آنچه که با عناوین سه‌گانه: قول، فعل و تقریر یا طبق نظر برخی دیگر با افزودن کتابت از آن یاد شده در حقیقت بسترهای ظهور و تجسّد آن شیوهی مستمر است. از این جهت، راغب سنّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را به‌ معنای «طریقه التی کان یتحّراها»؛ راهی که پیامبر دنبال می‌کرد.» دانسته و گروهی نیز با عنوان «کل ما صدر عن النبی»؛ هر آنچه که از پیامبر صادر شده ‌ از آن یاد کرده‌اند. این سه عنوان در حقیقت، ناظر به سیرهی گفتاری و رفتاری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است؛ چه، تقریر نیز نوعی از رفتار است.
در برخی از تعاریف اصطلاحی سنّت قید "عدم تصریح در قرآن" به آن افزوده شده است. به‌عنوان مثال؛ شاطبی می‌گوید: «یطلق لفظ السّنة علی ما جاء منقولاً عن النبی علی الخصوص، مما ینص علیه فی الکتاب العزیز، بل انما نصّ علیه من جهته کان بیاناً لما فی الکتاب اوّلا.»؛ لفظ سنّت بر آنچه که منحصراً از پیامبر نقل شده، اطلاق می‌شود. با این شرط که در قرآن بر آن تصریح نشده باشد؛ بلکه تنها از ناحیه‌ی پیامبر بدان تصریح شده باشد؛ اعم از آن‌که در راستای تبیین قرآن باشد یا نه.

۳.۱ - گستره مفهوم سنت

دربارهی گسترهی مفهوم اصطلاحی «سنّت» از این جهت اختلاف شده است که آیا سنّت منحصر به قول، فعل و تقریر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است، یا قول، فعل و تقریر معصومان (= شامل ائمه دوازده‌ ‌گانه و فاطمه (علیهاالسّلام)) یا صحابه و احیاناً تابعان را در بر می‌گیرد؟ سه نظریه در این باره ارایه شده است:

۳.۱.۱ - قول، فعل و تقریر پیامبر

سنّت منحصر به قول، فعل و تقریر پیامبر است. این دیدگاه از سوی شماری از عالمان اهل‌سنّت و برخی از عالمان شیعی، تصریح شده است. «شافعی» تصریح می‌کند که سنّت به‌طور مطلق منحصر به سنّت پیامبر است. غزالی و رازی نیز با نفی حجیّت قول صحابی، بر همین رای هستند. «آمدی» نیز معتقد است که دیدگاه اکثر، انحصار سنّت به سنّت پیامبر است. از ظاهر تعریف سنّت در گفتار «ابن‌حجر» نیز، همین انحصار به دست می‌آید و دیدگاه تمام صاحب‌نظران اهل سنّت که حجیّت قول صحابی را به خاطر کاشف بودن آن از سنّت پیامبر دانسته‌اند، به‌صورت غیرصریح، ناظر به همین دیدگاه است؛ زیرا آنان عملاً برای گفتار صحابه اعتباری قایل نشده‌اند.
در میان عالمان شیعی، این انحصار به شیخ مفید نسبت داده شده است.
[۱۷] شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان، التذکرة باصول الفقه، ج۱، ص۷، چاپ دوم، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴.

البته به این نکته باید توجّه داشت که اطلاق سنّت و قول صحابی با اعتبار آن متفاوت است. به‌عبارت روشن‌تر ممکن است کسی قول صحابی را در اصطلاح - کاربرد اصطلاحی - مشمول سنّت بداند؛ امّا در عین حال آن را حجّت نداند. از این جهت در گفتار مدافعان یا منکران حجیّت سنّت صحابه یا تابعان باید دقّت شود که آیا آنان قول صحابه یا تابعی را جزو سنّت نمی‌دانند، یا معتقدند سنّت غیرمعتبر است.

۳.۱.۲ - قول، فعل و تقریر معصوم

سنّت قول، فعل و تقریر معصوم را دربر می‌گیرد. این دیدگاه از سوی عموم یا همه محدثان شیعه ارایه شده است؛ گرچه برخی از آنان در کنار عنوان پیامبر، از عنوان امام استفاده کرده‌اند امّا به‌خاطر عدم شمول لفظ امام نسبت به فاطمه (سلام‌الله‌علیها) عموماً از اصطلاح «معصوم» استفاده کرده‌اند. ‌؛ به‌عنوان مثال؛ «مامقانی» پس از نقل ‌عبارت «ابن‌حجر» چنین آورده است: «و تعبیره بالنبی مبنّی علی مذهبه و امّا علی مذهبنا فیعمّ ما امر به و نهی عنه و بیّنه اهل بیته المعصومون.» انحصار سنّت بر پیامبر بنابر مذهب ابن‌حجر است؛ امّا بر مذهب ما سنّت، امر و نهی پیامبر و امامان معصوم را در بر میگیرد.
ایشان معتقد است، بهترین تعریف سنّت این است: «قول من لایجوز علیه الکذب و الخطا و فعله و تقریره غیر قرآن و غیر عادی.»؛ سنّت قول، فعل و تقریر کسی است که کذب و خطا در او راه ندارد، با این شرط که قرآن نباشد و جزو امور عادی به حساب نیاید.
قید "غیر قرآن" برای جدا‌ ساختن "حدیث قدسی" از قرآن، افزوده شده و قید "غیرعادی"، ناظر به اختلاف دوم پیشگفته است. آوردن عبارت: «من لایجوز علیه الکذب و الخطا» تعریفی از معصوم است که بیان‌گر حکمت این توسعه در مفهوم سنّت نیز است؛ به عبارت دیگر، از آن‌جا که در روح معنایی اصطلاح سنّت، پیروی و تاسی مطمح نظر است، از این‌رو، عصمت آن‌که سنّت به او نسبت داده شده، ضروری است.
در تعریف محقّق قمی نیز چنین آمده است: «هی قول المعصوم او فعله او تقریره الغیر العادیات.» ‌ سنّت، عبارت است از قول یا فعل یا تقریر غیر عادی معصوم....

۳.۱.۳ - قول، فعل و تقریر صحابه

سنّت قول، فعل و تقریر صحابه و احیاناً تابعان را در بر می‌گیرد؛ عموم صاحب‌نظران و محدثان اهل سنّت بر این رای‌اند. ابن‌حجر عسقلانی معتقد است، بر اساس نظر اکثر عالمان اهل سنّت، سخن صحابی جزو سنّت است. حاکم نیشابوری پس از نقل سخن ابن‌عباس که گفته است: «نماز میّت جهری است»، چنین افزوده است: «و قد اجمعوا علی قول الصحابی سنة حدیث مسند.» علما اجماع کرده‌اند که گفتار صحابه سنّت و حدیث مسند است.

۳.۱.۳.۱ - دیدگاه شاطبی

صریح‌ترین سخن دراین‌باره، گفتار"شاطبی" (م ۷۹۰) است، او دراین‌باره چنین آورده است: «و یطلق ایضاً لفظ السّنه علی ما عمل علیه الصحابة، وجد ذلک فی الکتاب اَوْ السّنه اوّلم یوجد، لکونه اتباعاً لسّنه ثبتت عندهم لم تنقل الینا، او اجتهاداً علیه منهم او من خلفائهم، فان اجماعهم اجماع و عمل خلفائهم راجع ایضاً الی حقیقة الاجماع.» همچنین لفظ سنّت بر آنچه صحابه بدان عمل کرده‌اند، اطلاق می‌شود، اعم از آن‌که در کتاب و سنّت یافت شود یا نه؛ زیرا عمل صحابه پیروی از سنّتی است که برای آنان ثابت شده، هرچند برای ما نقل نشده است، یا مبتنی بر اجتهاد آنان یا جانشینان آنان است و اجماع صحابه اجماع و عمل جانشینانشان در حقیقت به اجماع بازگشت دارد.
"شاطبی" برای اثبات شمول سنّت نسبت به عمل صحابه دو استدلال آورده است:
۱. عمل آنان برخاسته از سنّت پیامبر است که به هر دلیل به دست ما نرسیده است.
۲. اجتهاد صحابه در صورتی که با اجماع همراه باشد، سنّت است. بر اساس دلیل نخست، سنّت صحابه تنها از آن جهت که کاشف از سنّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است، سنّت محسوب شده و در حقیقت بازگشت به سنّت پیامبر دارد؛ امّا از دلیل دوم او، استقلال کامل عمل صحابه در مشمول سنّت بودن استفاده می‌شود. "شاطبی" برای دفاع از دیدگاه خود به شواهد تاریخی مختلفی هم‌چون سنّت صحابه درباره‌ی حدّ شرابخواری، جمع قرآن، وادار ساختن مردم به یک قرائت در میان قرائات هفتگانه‌ی قرآن استناد کرده است.

۳.۱.۳.۲ - سایر دیدگاه‌ها

دیدگاه و ادّله‌ی "شاطبی" پس از او مورد اقبال بسیاری از صاحب‌نظران اهل سنّت قرار گرفت؛ به‌عنوان مثال، محمّد عجاج خطیب با نقل عبارات شاطبی، بر آن صحّه گذاشته است.
[۲۹] عجاج خطیب، محمّد، اصول الحدیث، ج۱، ص۱۵-۱۶، علومه و مصطلحه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹.

استناد به روایاتی منسوب به پیامبر اکرم هم‌چون «علیکم بسنّتی و سنة الخلفاء الراشدین المهدّیین.» و نیز روایت: «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم.» ‌ از جمله دلایل مدافعان این نظریه است.
برخی از محقّقان و عموماً متاخران، تابعان را نیز به صحابه افزوده‌اند.
"شهید ثانی" در تعریف "خبر و حدیث" چنین آورده است: «و اعم من ان یکون قول الرسول و الامام و الصحابی و التابعی و غیرهم و فی معناه... فعلهم و تقریرهم»؛ حدیث اعم است از سخن رسول، امام، صحابی، تابعی و دیگران و فعل و تقریر آنان نیز در حکم سخنانشان است.


ارزیابی جایگاه "سنّت" از چهار جهت است: ۱. از نگاه قرآن؛ ۲. از نگاه روایات؛ ۳. از نگاه عالمان مسلمان؛ ۴. از نگاه کارکرد و نقش عملی سنّت.

۴.۱ - از نگاه قرآن

قرآن از دو منظر جایگاه سنّت را تبیین نموده است:

۴.۱.۱ - تبیین حجیّت سنّت

تبیین حجیّت سنّت که بالطبع در کنار اثبات حجیّت سنّت، جایگاه سنّت به‌عنوان دومین منبع و آبش‌خور دست‌یابی به اوامر و نواهی خداوند را نیز به اثبات می‌رساند.

۴.۱.۲ - تفسیر قرآن

قرآن غیر از دریافت و ابلاغ وحی، تبیین و تفسیر قرآن را نیز جزء مسئولیت‌های پیامبر اکرم دانسته است. آنجا که آورده است: «وَاَنزَلْنَا اِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ اِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ؛ ‌ و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است، توضیح دهی و امید که آنان بیندیشند.»
بر اساس این آیه، قرآن به سبب ویژگی‌های خاصّ خود، نیازمند تفسیر و تبیین است و این تفسیر به پیامبر و در پی ایشان به اهل‌بیت‌ (علیهم‌السّلام) واگذار شده است.
افزون بر این، قرآن سنّت را یکی از مراجع حل اختلافات مردم - اعم از اختلافات فکری و مرافعات جاری- دانسته است. آنجا که آورده است: «فَاِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ اِلَی اللّهِ وَالرَّسُولِ؛ پس هرگاه دارای اختلاف نظرباشید، آن را به خدا و پیامبر عرضه بدارید.»
مقصود از رسول، بنا به تفسیر حضرت امیر، سنّت پیامبر است.
در جایی دیگر "اولوالامر" نیز بر پیامبر افزوده شده است: «وَلَوْ رَدُّوهُ اِلَی الرَّسُولِ وَاِلَی اُولِی الْاَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ؛ و اگر آن را به پیامبر و اولیای امر خود ارجاع دهند، به قطع ازمیان آنان کسانی‌ هستند که آن را دریابند. مقصود از "اولی الامر" که قادر به استنباط حکم الهی هستند، به تصریح روایات اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) هستند.»

۴.۲ - از نگاه عالمان مسلمان

جایگاه سنّت از نگاه عالمان فریقین را می‌توان از نوع نگرش آنان به سنّت در رابطه با قرآن و تصریح آنان مبنی بر این‌که سنّت پس از قرآن دومین منبع دین‌شناخت و دومین منبع اجتهاد است و نیز مراجعه‌ی مکرّر به سنّت در تمام دانش‌ها نظیر: فقه، کلام، اخلاق و... به‌دست آورد.

۴.۳ - از نگاه کارکرد سنّت

مقصود از کارکرد عملی سنّت، در نگریستن نقشی است که سنّت در تبیین قرآن و تفسیر احکام و گشودن عرصه‌های نو در دین‌شناخت ایفا می‌کند. آنچه با نگریستن در کارکرد سنّت به دست می‌آید، این است که در هر یک از موارد کارکرد سنّت، اگر سنّت کنار گذاشته شود، بسان معماری است که در تکمیل بنا، با کمبود مصالح روبه‌رو می‌شود، در ترسیم بنای دین و‌ اندیشه دینی، دچار چالش می‌گردد.

۴.۴ - از نگاه روایات

در روایات نیز بر نقش سنّت تاکید فراوان شده است؛ زیرا با صرف‌نظر از روایاتی که تصریح می‌کنند که بازگویی بخشی از شریعت به سنّت واگذار شده، در احادیث با آمدن مضامینی هم‌چون: «ما من شی‌ء الا وفیه کتاب و سنة.» بر این نقش کلیدی و تکمیلی سنّت تاکید شده است.
ثقة الاسلام "کلینی" در کتاب کافی در فصل «الحجه» در نخستین باب آن تحت عنوان «الاضطرار الی الحجّه» روایاتی را در این باره آورده است. در این روایات در کنار تاکید بر جایگاه بلند قرآن در دین‌شناخت، این اصل تاکید شده است که قرآن برای کارآمد شدن و پاسخ‌گویی به تمام پرسش‌های دین‌شناخت، نیازمند سنّت است.


از مجموع مطالبی که در این مقاله ارایه شده، به نتایج ذیل می‌توان دست یافت:
۱. از نگاه عموم متکلمان و متالهان اسلام نیاز به سنّت به‌عنوان مفسّر قرآن، اجتناب‌ناپذیر است.
۲. سنّت از نگاه مسلمانان به معنای گفتار، کردار و تقریر معصومان است؛ هرچند عالمان اهل سنّت، معصوم را در رسول‌اکرم منحصر ساخته و عالمان شیعه شامل ائمه (علیهم‌السّلام) می‌دانند.
۳. منشا حجیّت سنّت از نگاه مسلمانان، عصمت حاملان آن و بهره‌مندی از وحی غیرمستقیم الهی است.
۴. سنّت اسلامی همزاد با نزول آیات الهی و در سایه رهنمون قرآن شکل گرفت.
۵. گسترهی سنّت اسلامی به معصومان و نهایتاً تا سده‌ی‌ سوم محدود است.


۱. ابن‌منظور، محمّد بن مکرّم، لسان‌ العرب، ج۱۳، ص۲۲۱.    
۲. زبیدی، محمّد‌مرتضی، تاج‌ العروس من جواهر القاموس، ج۳۵، ص۲۳۰.    
۳. حکیم، سیّد محمدتقی، اصول العامه للفقه المقارن، ج۱، ص۱۲۱، قم، مؤسّسه آل البیت (علیهم‌السلام)، ۱۳۹۰.    
۴. ابن‌منظور، محمّد بن مکرّم، لسان‌العرب، ج۶، ص۳۹۹، قم، نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵.    
۵. زبیدی، محمّد‌مرتضی، تاج‌ العروس من جواهر القاموس، ج۹، ص۲۴۴، بیروت، المکتبة الحیاة، بی‌تا.    
۶. مجلسی، محمّد‌باقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمه الاطهار (علیهم‌السلام)، ج۱۰۰، ص۷، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳.    
۷. حکیم، سیّد محمّد تقی، اصول العامه للفقه المقارن، ج۱، ص۱۲۱، قم، مؤسّسه آل البیت (علیهم‌السلام)، ۱۳۹۰.    
۸. جرجانی، علی ‌بن محمّد، کتاب التعریفات، ج۱، ص۵۴، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۰۶.
۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۶۲.    
۱۰. نساء/سوره۴، آیه۲۶.    
۱۱. انفال/سوره۸، آیه۳۸.    
۱۲. راغب اصفهانی، محمّدحسین، المفردات فی‌غریب القرآن، ج۱، ص۲۴۵، تهران، کتاب‌فروشی مرتضوی، ۱۳۶۲.    
۱۳. راغب اصفهانی، محمّدحسین، المفردات فی‌غریب القرآن، ج۱، ص۲۴۵، تهران، کتاب‌فروشی مرتضوی، ۱۳۶۲.    
۱۴. حکیم، سیّد محمّد تقی، اصول العامه للفقه المقارن، ج۱، ص۱۲۲، قم، مؤسّسه آل البیت (علیهم‌السلام)، ۱۳۹۰.    
۱۵. شاطبی، ‌ابواسحق، الموافقات فی اصول الشریعه، ج۴، ص۲۸۹.    
۱۶. سرخسی، ابوبکر‌محمّد‌بن ‌احمد، اصول السرخسی، ج۱، ص۱۱۳، تحقیق ابوالوفاء افغانی، بیروت، دارالکتاب العلمیه، ۱۴۱۴.    
۱۷. شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان، التذکرة باصول الفقه، ج۱، ص۷، چاپ دوم، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴.
۱۸. عسکری، سیّد مرتضی، معالم المدرستین، ج۲، ص۱۶، بیروت، مؤسّسه النعمان، ۱۴۱۰.    
۱۹. شیخ بهایی، حسین بن عبدالصمد، وصول الاخیار الی اصول الاخبار، ج۱، ص۸۸، قم، مجمع الذخائر الاسلامیه، ۱۴۰۱.    
۲۰. قمی‌، میراز ابوالقاسم، قوانین الاصول، ج۱، ص۴۰۹، چاپ سنگی، بی‌جا، ‌ بی‌تا.    
۲۱. صدر، سیّد حسن، نهایه الدرایه فی شرح الرساله، ج۱، ص۸۵، قم، نشر مشعر، بیتا.    
۲۲. مظفر، محمّد رضا، اصول الفقه، ج۲، ص۵۷، نشر دانش اسلامی، ۱۴۰۵.    
۲۳. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۶۹، بیروت، ‌ مؤسّسه آل البیت (علیهم‌السلام)، ۱۴۱۱.    
۲۴. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج۱، ص۶۹، بیروت، ‌ مؤسّسه آل البیت (علیهم‌السلام)، ۱۴۱۱.    
۲۵. قمی‌، میراز ابوالقاسم، قوانین الاصول، ج۱، ص۴۰۹، چاپ سنگی، بی‌جا، ‌ بی‌تا.    
۲۶. عسقلانی، ابن حجر، فتح‌الباری فی شرح صحیح البخاری، ج۹، ص۳۱۴.    
۲۷. عسقلانی، ابن حجر، فتح‌الباری فی شرح صحیح البخاری، ج۳، ص۲۰۴.    
۲۸. شاطبی، ‌ابواسحق، الموافقات فی اصول الشریعه، ج۴، ص۲۹۰.    
۲۹. عجاج خطیب، محمّد، اصول الحدیث، ج۱، ص۱۵-۱۶، علومه و مصطلحه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹.
۳۰. قزوینی، محمّد بن یزید، سنن ابن‌ماجه، ج۱، ص۱۵، بیروت، دارالکتب العلمیه، ‌۱۴۲۳.    
۳۱. مبارکفوری، محمّد عبد الرحمن، تحفه الاحوذی بشرح جامع الترمذی، ج۶، ص۱۵۵-۱۵۶، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰.    
۳۲. عجلونی، اسماعیل، کشف الخفاء و مزیل الالباس عما اشتهر من الاحادیث علی السنه الناس، ج۱، ص۱۳۲، چاپ سوم، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸.    
۳۳. شهید ثانی، زین‌الدین، الرعایة فی علم الدرایه، ج۱، ص۵۰.    
۳۴. نحل/سوره۱۶، آیه۴۴.    
۳۵. نساء/سوره۴، آیه۵۹.    
۳۶. امام علی، نهج‌البلاغه، خطبه ۱۲۵.    
۳۷. نساء/سوره۴، آیه۸۳.    
۳۸. کلینی رازی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۵۹.    



نصیری، علی، مجله حدیث حوزه، برگرفته از مقاله «مفهوم و جایگاه سنّت، از نگاه اسلام و مسیحیّت»، سال‌ اوّل، شماره یک، زمستان ۱۳۸۹.    






جعبه ابزار