• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شرایط تجارت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تجارت، خرید و فروش و تصرف در اصل سرمایه برای دستیابی به سود است. در آیه ۲۹ نساء به شرایط تجارت (رضایت طرفینی) اشاره شده است.



رضایت طرفین مبادله، شرط صحت و مشروعیت آن است این نکته در آیه ۲۹ سوره نساء آمده است:
... لاتاکلوا امولکم بینکم بالبـطـل الا ان تکون تجـرة عن تراض منکم... «ای کسانی که ایمان آورده‌اید اموال همدیگر را به ناروا مخورید مگر آنکه داد و ستدی با تراضی یکدیگر از شما (انجام گرفته) باشد و خودتان را مکشید زیرا خدا همواره با شما مهربان است.»

۱.۱ - دیدگاه تفسیر المیزان

این آیه شبه اتصالی به آیات قبل دارد، چون مشتمل است بر نهی از خوردن مال به باطل، و آیات سابق مشتمل بود بر نهی از خوردن مهر زنان از راه سخت گیری و تعدی، پس در حقیقت در این آیه از یک مساله خصوصی به مساله‌ای کلی انتقال حاصل شده است.
معنای کلمه (اکل) - خوردن- معروف است، و آن این است که خوردنی را به وسیله لقمه گرفتن و جویدن و بلعیدن مثلا داخل جوف کنیم، و چون معنای تسلط و انفاذ در این عمل نهفته است، لذا به این اعتبار کلمه (اکل) را در مواردی که تسلط و انفاذ در کار باشد نیز استعمال می‌شود مثلا می‌گویند: " اکلت النار الحطب"، ( آتش هیزم را خورد) که در این تعبیر، اعدام شدن هیزم به وسیله آتش و سوخته شدنش، تشبیه شده به انفاذ خورنده، غذا را در جوف خود، و نیز می‌گویند: " اکل فلان المال" (فلانی مال را خورد) که معنایش این است که در آن تصرف کرد، و بر آن مسلط شد، و در این تعبیر عنایت در این است که مهم‌ترین غرض آدمی در هر تصرفی که می‌کند همان خوردن است، او می‌خواهد به وسیله تصرف در اشیا در درجه اول قوت خود- و عایله خویش- را تامین کند، چون شدیدترین حاجت بشر در بقای وجودش همانا غذا خوردن است، و به همین مناسبت است که تصرفات او را خوردن می‌نامند، البته نه همه تصرفاتش را بلکه آن تصرفی را خوردن می‌خوانند که توام با نوعی تسلط باشد و با تسلط خود تسلط دیگران را از آن مال قطع سازد، مثلا آن مال را تملک نماید، و یا تصرفی از این قبیل کند، گویا با چنین تصرفی سلطه خود را بر آن مال انفاذ نموده، در آن تصرف می‌کند، همانطور که خورنده غذا در آن تصرف نموده، آن را می‌خورد.

۱.۲ - کلمه باطل

کلمه" باطل" (هم در عقاید استعمال دارد، و هم اخلاق، و هم اعمال) و در اعمال عبارت است از آن عملی که غرض صحیح و عقلایی در آن نباشد.
و کلمه ( تجارت) بطوری که راغب اصفهانی گفته، به معنای تصرف در سرمایه به منظور تحصیل سود است، او اضافه کرده که در لغت عرب جز در این کلمه هیچ کلمه‌ای نیست که در آن حرف تا قبل از حرف جیم قرار گرفته باشد.
پس آن طور که راغب معنا کرده، تجارت معنایی است که با معامله و خرید و فروش منطبق می‌شود.
و اگر در آیه شریفه، جمله" لا تاکلوا اموالکم" را مقید کرده به قید (بینکم)، که بر نوعی جمع شدن دور یک مال و در وسط قرار گرفتن آن مال دلالت دارد، به این منظور بوده که اشاره و یا دلالت کند بر اینکه اکلی که در آیه از آن نهی شده خوردن بنحوی است که دست بدست آن جمع بگردد، و از یکی بدیگری منتقل شود، در نتیجه مجموع جمله" لا تاکلوا اموالکم بینکم" وقتی مقید شود بقید (بالباطل) نهی از معاملات ناقله از آن استفاده می‌شود، یعنی معاملاتی که نه تنها مجتمع را به سعادت و رستگاریش نمی‌رساند، بلکه ضرر هم می‌رساند، و جامعه را به فساد و هلاکت می‌کشاند، و این معاملات باطل از نظر دین عبارتند از: امثال ربا و قمار و معاملات کتره‌ای که طرفین و یا یک طرف نمی‌داند چه می‌دهد و چه می‌گیرد، حدود و مشخصات کالا و یا بها مشخص نیست، - مانند معامله با سنگریزه و هسته خرما، - به اینگونه که سنگریزه یا هسته خرما را به طرف اجناس فروشنده پرتاب کنم، روی هر جنسی افتاد، با پرداخت مثلا پنجاه تومان، آن جنس مال من باشد و امثال این معاملات که اصطلاحا آن را غرری می‌گویند.

۱.۳ - استثناء منقطع

و بنا بر این استثنایی که در جمله: " الا ان تکون تجارة عن تراض منکم" وجود دارد استثناء منقطع است، (مثل این می‌ماند که کسی بگوید: هیچ معامله باطلی نکنید، مگر آن معامله‌ای که صحیح باشد) که اینجور استثنا آوردن جز بخاطر افاده نکته‌ای جایز نیست، و نکته آن در آیه مورد بحث پاسخ به سؤالی است که ممکن است بشود، و یا جلوگیری از توهمی است که ممکن است شنونده بکند، زیرا بعد از آنکه از خوردن مال به باطل نهی کرد، و نوع معاملاتی که در جامعه فاسد جریان داشت و اموال از راه معاملات ربوی و غرری و قمار و امثال آن دست به دست می‌گشت، به نظر شرع باطل بود، جای این توهم بود که بطور کلی معاملات باعث انهدام ارکان مجتمع می‌شود، و اجزای جامعه را متلاشی و مردم را هلاک می‌کند.
لذا پاسخ داد که نه، همه معاملات اینطور نیستند، بلکه یک نوع معامله وجود دارد که نه تنها آن مفاسد را ندارد، بلکه توانایی آن را دارد که پراکندگی‌های جامعه را جمع و جور کند، و جامعه را از نظر اقتصاد پای بر جا سازد، و استقامتش را حفظ نماید، و آن تجارتی است که ناشی از رضایت طرفین و هم از نظر شرع مقدس صحیح باشد، و این است آن تجارتی که حوایج جامعه را بر آورده خواهد کرد.

۱.۴ - استثناء در آیه۸۸ شعرا

و استثناء در آیه مورد بحث نظیر استثناء در آیه زیر است، که می‌فرماید: " یوم لا ینفع مال و لا بنون، الا من اتی الله بقلب سلیم"، که وقتی سودمند بودن در قیامت را به کلی از مال و فرزندان نفی کرد، جای این بود که کسی توهم کند پس در قیامت هیچ کس رستگار نمی‌شود، چون بزرگترین چیزی که انسان در دنیا با آن سر و کار دارد، و از آن بهره مند می‌شود، مال و اولاد است، اگر این دو- آن طور که خدای تعالی فرموده- در قیامت نفعی به ما نرسانند دیگر جز نومیدی و خسران برای ما چه می‌ماند، لذا برای دفع این توهم فرمود: نه اینطور نیست، یک چیزی هست که در آخرت نافع باشد، آن هم نه یک نفع و دو نفع بلکه همه منافع را تامین کند، و آن عبارت است از قلب سلیم که از جنس مال و اولاد نیست.


۱. لسان العرب، ج۴، ص۸۹، «تجر».    
۲. مفردات، ص۱۶۴، «تجر».    
۳. نساء/سوره۴، آیه۲۹.    
۴. ترجمه تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۴، ص۴۹۹.    
۵. ترجمه تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۴ ص۵۰۰.    
۶. شعرا/سوره۲۶، آیه۸۸- ۸۹.    
۷. ترجمه تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج۴، ص۵۰۱.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «شرایط تجارت».    



جعبه ابزار