• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شناخت‌ خدا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شناخت خدا از خواسته‌ های فطری انسان است.



شناخت ذات، صفات و افعال الهی و پرستش‌ خداوند در نهاد انسان ریشه دارد که خداوند در او برنهاده است
[۱] مجموعه آثار استاد مطهری، ج۶، ص۹۴ و ۹۵.
.


شناخت خدا برخاسته از انگیزه‌هایی است که عبارت‌اند:

۲.۱ - حقیقت‌طلبی

خداوند انسان را چنان آفریده است که او همواره در پی راه یافتن به حقیقت است و جز از این گذر ارضاء نمی‌شود و بخشی از پیشرفت دانش انسانی وامدار این انگیزه است.
حقیقت‌طلبی را «غریزه کنجکاوی» نیز می‌گویند که انسان را به شناخت آفریدگار جهان وامی‌دارد. قرآن نیز بر وجود این انگیزه در انسان اشارت برده و از آن برای هدایت او بهره می‌برد.

۲.۲ - حبّ ذات

انسان در نیل به کمال و فضیلت، از حبّ ذات نیرو می‌گیرد.
در دیدگاه فلسفه و علم النفس، یکی از آثار حبّ ذات این است انسان در پی حفظ انسانیّت خویش است و می‌خواهد با حیوانات تفاوت یابد و این را «کرامت‌خواهی» نامیده‌اند. کرامت و منزلت انسانی آن‌گاه محفوظ می‌ماند که انسان بر پایه خردمندی و رفتار عقلانی زیست کند. این گرایش، انسان را وامی‌دارد تا از خدا و هستی درکی درست به دست آورد و در پی آن رفتاری شایسته از خویش نشان دهد. قرآن کریم از همین رو است که برخی انسان‌ها را از حیوان پست‌تر می‌شمارد. این گروه، آنان‌اند که از قوای ادراکی خویش بهره نمی‌گیرند. قرآن از این گذر می‌خواهد انسان را وادارد تا اندیشه خویش را به کار بَرَد و به شناخت خدا و ایمان دست یابد.

۲.۳ - شکر مُنعم

انسان ذاتاً مایل است هر کس را که بدو احسان می‌کند، سپاس بگزارد و نعمت را شکر کند. این انگیزه از انگیزه‌های توانمندی است که انسان را مجبور می‌سازد تا ولی ‌نعمت خویش را بازشناسد. متکلمان مسلمان نیز از دیرباز «شکر منعم» را از انگیزه‌های اصلی شناخت خدا دانسته‌اند
[۹] قواعد المرام فی علم الکلام، ص۲۸.
[۱۰] پیام قرآن، ج۲، ص۳۵.
. آیاتی از قرآن که نعمت‌های الهی را برمی‌شمارند، در حقیقت می‌خواهند این خواسته درونی انسان را بیدار سازند. از امام صادق (ع) نقل کرده‌اند: «چه زشت است که از عمر انسان هفتاد یا هشتاد سال بگذرد و در ملک‌ الهی زندگی کند و از نعمت‌هایش بهره بَرَد؛ ولی خدا را، آن‌سان که می‌شاید، نشناسد. برترین فریضه انسان این است که خدا را بشناسد و به بندگی‌اش اقرار کند.»

۲.۴ - کمال‌طلبی

میلی در انسان نهفته است که همواره او را به سوی تعالی و کمال می‌کشاند و این موجب شده است که او پیوسته بکوشد تا خویش را به خدا نزدیک کند؛ زیرا خداوند، کمال و متعال مطلق است.

۲.۵ - جلب منفعت و دفع ضرر

از طبیعی‌ترین نیروهای درونی انسان این است که او همواره در پی جلب منفعت و دفع ضرر است. بیش‌تر مردم در رفتار و کردار خویش تحت تأثیر این نیرویند و همین‌که در نشناختن خداوند برای آنان احتمال زیان به میان آید، کافی است تا آنان را به سوی شناخت خدا سوق دهد.
انسان از این گذر می‌خواهد پروردگار و صاحب اختیار جهان را بازشناسد و از او فرمان برد و زیان را از خود برهاند و به منفعت دست یابد. قرآن کریم نیز -چون انگیزه جلب منفعت و دفع ضرر در بیش‌تر انسان‌ها توانمند است- از آن در مسیر تربیت آنان سود برده است و به ویژه در عرصه تربیت اجتماعی از انگیزه دفع ضرر بهره گرفته است
[۱۷] پیام قرآن، ج۲، ص۲۴.
.

۲.۶ - آرامش‌طلبی

انسان برای آرام یافتن و رسیدن به احساس امنیت در برابر خطرهای زندگی دنیایی، به سختی خویش را محتاج آن می‌بیند که تکیه‌گاهی استوار بیابد و به او پناه برد
[۱۹] اخلاق در قرآن، ج۱، ص۲۹۹- ۲۸۰.
.
==!==

از آن رو که خداوند مبدأ هستی و کمالات است، شناخت او ارزشمندترین گونه شناخت است. شناخت خدا، بستر استواری برای دیگر شناخت‌ها نیز فراهم می‌کند و درکی درست از هستی و روابط میان پدیده‌های جهان به انسان می‌بخشد. از روایات نیز برمی‌آید که گران‌بهاترین شناخت آن است که آدمی خدا را بشناسد. شناخت خداوند، کامل‌ترین و روشن‌ترین مصداق دانش است و آیات و روایات فراوانی از فضیلت آن یاد کرده‌اند
[۲۱] پیام قرآن، ج۱، ص۸۱- ۵۶.
[۲۲] اخلاق در قرآن، ج۱، ص۲۷۷.
.
نخستین گام در دین، شناخت خداوند است
[۲۳] نهج البلاغه، خ۱.
. شناخت خداوند، هدف آفرینش هستی است
[۲۵] پیام قرآن، ج۱، ص۶۰.
. پیش رفتن در مراتب و منازل قرب الهی، در گرو شناخت خداوند است و هر قدر این شناخت افزون شود، تقرّبی بیش‌تر حاصل می‌آید.
شناخت خداوند، مایه ایمان و فضیلت‌های انسانی است. ایمان جز از رهگذر شناخت حاصل نمی‌آید
[۲۷] اخلاق در قرآن، ج۱، ص۲۷۵.
[۲۸] پیام قرآن، ج۱، ص۷۲.
.
شناخت خدا، لذّت معنوی می‌آفریند؛ چنان که در روایت است که امام صادق (ع) فرمود: «اگر مردم می‌دانستند که در شناخت خدای عزّوجل چه لذّتی نهفته است، هرگز به متاع دنیوی و آن نعمت‌ها چشم نمی‌دوختند که خداوند دشمنان خویش را از آنها نصیب داده است و قدر دنیا در پیش چشمشان، از آن‌چه پا بر آن می‌نهند، کم‌تر می‌نمود و از شناخت خدا لذّت می‌بردند؛ همانند لذّت کسی که در باغ‌های بهشتی همراه اولیای الهی است.»
[۳۳] الفروع من الکافی، ج۸، ص۲۴۷.



انسان از نیروهای عقلی و فطری و ابزارهای درونی شناخت خداوند بهره‌مند است و از آن سو نیز پیامبران الهی او را در این راه مدد می‌رسانند و بدین کار وامی‌دارند.
این بهترین دلیل برای امکان شناخت خدا است. با این همه، وجود خدای متعال را حدّ و مرزی نیست و بدین روی، دست ادراکات بشری از احاطه به او کوتاه است.
انسان را توان آن نیست که به کنه ذات و صفات خداوند راه یابد و برخی روایات بزرگان معصوم (ع) نیز بدین حقیقت اشارت برده‌اند؛ همانند روایتی که پیامبر اسلام (ص) می‌فرماید: «خداوندا! آن‌سان‌که می‌شاید، تو را نشناختم و به عبادت تو نپرداختم.»
[۳۴] مرآة العقول، ج۸، ص۱۴۶.
نیز از امام سجاد (ع) نقل است: «خِرَدهای آدمیان از راه یافتن به کنه جمال تو ناتوان‌اند.»امّا چنین هم نیست که خداوند راه شناخت خویش را بر انسان بسته باشد؛ چنان که در روایتی از امام علی (ع) آمده است که خداوند متعال، عقل آدمی را بر نهایت اوصاف خویش آگاه نساخته است؛ امّا او را چنان نیز از آن محروم نساخته است‌ که راه به خوشبختی نبرد
[۳۶] نهج البلاغه، خطبه۴۹.
.


امام‌ خمینی برای ذات مقدس حق‌تعالی از نگاه عرفانی، اعتباراتی قائل است: از جمله ذات «من حیث هی» که به حسب این اعتبار ذات هیچ اسم و رسمی ندارد و از آن به غیب مطلق و غیب‌الغیوب یاد می‌شود این اعتبار برای کسی قابل‌شناخت و معرفت نیست. ازاین‌رو برخی روایات به نهی از تفکر در ذات الهی پرداخته‌اند. مرتبه‌ دیگر شناخت وجود خداوند است، این شناخت نه‌تنها برای بشر امکان دارد، بلکه پایه و اساس مراتب دیگر خداشناسی است و انسان در این مرتبه، اجمالاً وجود یک مبدا متعال و یک موجود مقدس و برتر را تصدیق می‌کند. امام‌ خمینی مرتبه دیگر شناخت خدا را شناخت اوصاف الهی می‌داند و معتقد است شناخت ذات حق‌تعالی در پرتو اسما و صفات و تجلیات او ممکن است.
ایشان با پذیرش مبانی حکمت متعالیه نظیر اصالت وجود، تشکیک در وجود و اشتراک معنوی وجود و با استناد به برخی آیات الهی، دیدگاه‌هایی را که بر تنزیه محض حق‌تعالی یا تشبیه محض حق‌تعالی دلالت دارند، ردّ کرده، درباره‌ امکان شناخت خداوند معتقد است بشر می‌تواند به مرتبه‌ای برسد که خدا را بشناسد. ازاین‌رو در مرتبه واحدیت که همان مرتبه ظهور اسما و صفات الهی است، هر موجودی به‌اندازه ظرفیت خود می‌تواند به معرفتی از این مرتبه برسد. ایشان در این قسم نه‌تنها بشر را بر ادراک و شناخت خداوند توانا می‌بیند؛ بلکه چندین راه برای آن معرفی می‌کند، ازجمله شناخت انسان کامل، شناخت نفس و شناخت کلام الهی؛ زیرا هر سه در واقع تجلی خداوند و مظهر اسما و صفات او هستند. امام‌ خمینی به شناخت خداوند توجه ویژه‌ای دارند اما شناخت خدا نزد ایشان تنها معرفت نظری و استدلالی نیست، بلکه معرفتی است که از شهود و مشاهده نشئت می‌گیرد و لازمه آن سلوک عملی و دست‌یافتن به معرفتی ورای عقل و شناخت بی‌واسطه‌ خدا و فنای در اوست.
[۴۵] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۱۲۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



برخی فرقه‌های مسلمانان برای شناخت خدا، ظواهر آیات قرآن کریم را برگرفته و او را به موجودات مادّی شبیه کرده‌اند و برای خداوند متعال، صفات جسمانی پنداشته‌اند. اینان را «مشبهه» یا «مجسمه» نام نهاده‌اند. در برابر این گروه، برخی دیگر برای اینکه به وادی تشبیه و تجسیم نغلطند، به کلّی امکان شناخت خداوند را رد کرده‌اند و بر آن رفته‌اند که عقل آدمی را توان دست‌یابی به هیچ گونه شناختی از ذات و صفات خداوند نیست و بدین سان عقل را در شناخت خدا تعطیل کرده‌اند. بنابراین دیدگاه، درباره خداوند، تنها باید سر تسلیم و تعبد فرود آورد و به تحقیق و تفکر پشت کرد و حتی پرسیدن در این عرصه، گناه و بدعت و حرام است. اشاعره و حنابله -که خود را «اهل حدیث» می‌خوانند- هواخواه این نظریّه‌اند.
[۴۶] مجموعه آثار استاد مطهّری، ج۶، ص۸۷۹.
[۴۷] محاضرات فی الالهیّات، ص۱۰۰.

نظریّه شیعه، هیچ یک از این دو نظریّه را برنمی‌تابد؛ نه از گذر تشبیه به شناخت خداوند رو می‌کند و نه دست عقل آدمی را به کلّی از آن کوتاه می‌داند. عقل انسان می‌تواند به مسائل کلّی شناخت خداوند راه یابد و به ویژه در اثبات وجود خداوند، تنها راه را عقل و روش عقلانی می‌شمارد
[۵۰] آموزش عقاید، ص۳۸.
. در نظر عارفان، هر چند شناخت خدا دست‌یافتنی است، تنها راه مطمئن، راه تصفیه باطن و سیر و سلوک قلبی است. عارفان، عقل و برهان عقلی را ناکارآمد نمی‌دانند؛ بلکه راه دل را از آن کارآمدتر می‌دانند و بر آن ترجیح می‌دهند.
بنابر این نظریّه، دستاورد کوشش‌های عقلانی، از حدّ مفاهیم پا فراتر نمی‌نهد؛ امّا معرفت افاضی -که عرفان با خود می‌آورد- بسی پیش‌تر می‌رود و به «وصول» می‌انجامد. معرفت استدلالی عقل را ارضاء می‌کند؛ امّا معرفت افاضی، همه وجود آدمی را برمی‌انگیزد و شور می‌آفریند و تقرب می‌آورد. البته ترجیح راه دل بر راه عقل و برهان بیهوده است؛ زیرا هر یک از این دو مکمل دیگری است
[۵۱] مجموعه آثار استاد مطهّری، ج۶، ص۸۷۹.
.


ذات و صفات خداوند از هر گونه نقص و عیبی‌ مبرا است. مفاهیمی که ما برای شناخت خدا به کار می‌بریم محدودند و با نقص و حاجت همراه‌اند. از این گذر باید در به کار بردن این مفاهیم، ذات و صفات خدا را از آن‌چه شایسته او نیست پاک دانست. در بین صفات خدا «صفات سلبیه» و در بین اذکار نیز ذکر «تسبیح» نمایانگر تنزیه خدا از نقائص‌اند.


شناخت خدا مراتب متعدّدی دارد از پایین‌ترین مراتب که شناختی سطحی است تا والاترین مراتب که خداوند به چشم دل دیده می‌شود؛ چنان که امام علی (ع) فرموده است: «خدایی را که به چشم دل نبینم، نمی‌پرستم.»
شناخت خدا در یک تقسیم کلی دارای دو مرتبه است:


شناخت عقلی، به گونه کلّی است و از گذر مفاهیم ذهنی فراچنگ می‌آید و از استدلال‌های ابتدایی تا براهین سنگین فلسفی را می‌پوشاند.


شناخت قلبی، حضوری و بی‌وساطت مفاهیم است. این گونه شناخت در عرصه تعلیم و تعلم نمی‌گنجد؛ زیرا تعلیم و تعلّم تنها از رهگذر الفاظ و مفاهیم تحقّق می‌پذیرد.
با این حال، هر دو گونه شناخت، در نهاد بشر ریشه دارند و با مجاهدات علمی و عملی می‌بالند و تعالی می‌یابند. در خداشناسی عقلیِ فطری، انسان با عقل فطری بی‌آن‌که به تلاش و اکتساب نیازمند شود، به وجود خدا پی می‌برد؛ امّا در خداشناسی قلبیِ فطری، انسان، توجّه خویش را از دنیا می‌بُرد و دلبستگی‌اش را می‌گسلد و گاه در حال اضطرار چنین می‌شود و تعلّقات خویش را رها می‌کند و در جان خود، خدا را می‌یابد. بدین سان، توجّه به غیر خدا و دل بستن به زینت‌های دنیوی، مایه غفلت و قطع رابطه با خدا است. این گونه شناخت کما بیش در همه انسان‌ها نهفته است و از گذر ذکر و فرمانبرداری خدا یا پیشامدهایی ویژه، ژرفا می‌گیرد و گسترش پیدا می‌کند. مراد از «رویت قلبی» که برخی روایات بر آن اشارت برده‌اند، همین معرفت شهودی است. در برخی روایات نیز از شناخت خدا به وساطت خود او -نه آفریدگان- سخن رفته است که مراد همین معرفت است و هم‌چنین، «معرفت نفس»، که در روایات‌ بزرگان معصوم (ع) نزدیک‌ترین راه به شناخت خدا شمرده شده است، بر این پایه استوار است
[۵۵] معارف قرآن، ج۴۶، ص۲۰.
.
پای‌فشاری قرآن کریم بر ضرورت شناخت خدای متعال، تنها برای نیل انسان به معرفت مفهومی و کلّی از اسماء و صفات خداوند نیست. هدف قرآن این است که انسان از درون با خدا آشنا گردد و به معرفت حضوری و شهودی راه یابد
[۵۶] معارف قرآن، ص۲۰.
.
برخی دانشمندان شیعه، مراتب شناخت خدا را به مراتب شناخت آتش تشبیه کرده‌اند. پایین‌ترین مرتبه شناخت آتش آن است که آدمی از وجود و اوصاف آتش آگاه شود و این همانند شناخت کسی است که بی دلیل و از روی تقلید، وجود خدا را تصدیق می‌کند. مرتبه بالاتر این است که آدمی دود آتش را ببیند و از این طریق بر وجود آتش دلیل آورد. این همانند شناخت کسی است که از گذر براهین و استدلال‌های عقلی به وجود خداوند پی می‌برد. مرتبه والاتر آن است که کسی کنار آتش رود و گرمایش را حس کند و با نور آن، دیگر موجودات را بیند و این همانند مرتبه کسی است که به خدا ایمان دارد و قلب او به وجود خدا اطمینان یافته و یقین کرده است که خدا، نور آسمان‌ها و زمین است. برتر از این، مرتبه کسی است که در آتش می‌سوزد و با همه هستی خویش، وجود آن را لمس می‌کند و این همانند مرتبه اهل شهود است که در خدای متعال فانی گشته‌اند و از خود -جدا از خدا- هیچ ندارند
[۵۷] اربعین، شیخ بهائی، ص۶۳.
.
شناخت خدا -به ویژه در مراتب بالا- تأثیر چشمگیری در خلق و خوی و رفتار انسان دارد و حالاتی همانند خوف، خشیت، محبت و شوق می‌آفریند
[۵۸] اخلاق در قرآن، ج۱، ص۴۲۰-۳۴۲.




۱. مجموعه آثار استاد مطهری، ج۶، ص۹۴ و ۹۵.
۲. بقره/سوره۲، آیه۱۴۷.    
۳. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۴. مائده/سوره۵، آیه۸۳.    
۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۹.    
۶. انفال/سوره۸، آیه۲۲.    
۷. انفال/سوره۸، آیه۵۵.    
۸. فرقان/سوره۲۵، آیه۴۴.    
۹. قواعد المرام فی علم الکلام، ص۲۸.
۱۰. پیام قرآن، ج۲، ص۳۵.
۱۱. زخرف/سوره۴۳، آیه۹تا۱۴.    
۱۲. بحارالانوار، ج۴، ص۵۴.    
۱۳. نور/سوره۲۴، آیه۲.    
۱۴. سبأ/سوره۳۴، آیه۱۵تا۱۷.    
۱۵. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۶تا۱۰۷.    
۱۶. شعراء/سوره۲۶، آیه۸۲تا۷۸.    
۱۷. پیام قرآن، ج۲، ص۲۴.
۱۸. رعد/سوره۱۳، آیه۲۸.    
۱۹. اخلاق در قرآن، ج۱، ص۲۹۹- ۲۸۰.
۲۰. میزان الحکمة، ج۳، ص۱۸۸۶.    
۲۱. پیام قرآن، ج۱، ص۸۱- ۵۶.
۲۲. اخلاق در قرآن، ج۱، ص۲۷۷.
۲۳. نهج البلاغه، خ۱.
۲۴. طلاق/سوره۶۵، آیه۱۲.    
۲۵. پیام قرآن، ج۱، ص۶۰.
۲۶. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۱.    
۲۷. اخلاق در قرآن، ج۱، ص۲۷۵.
۲۸. پیام قرآن، ج۱، ص۷۲.
۲۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۰۷تا۱۰۸.    
۳۰. سبأ/سوره۳۴، آیه۶.    
۳۱. حج/سوره۲۲، آیه۵۴.    
۳۲. آل عمران/سوره۳، آیه۷.    
۳۳. الفروع من الکافی، ج۸، ص۲۴۷.
۳۴. مرآة العقول، ج۸، ص۱۴۶.
۳۵. میزان الحکمة، ج۳، ص۱۸۹۳.    
۳۶. نهج البلاغه، خطبه۴۹.
۳۷. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۶۲۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۳۸. خمینی، روح‌الله، مصباح الهدایه، ص۱۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۳۹. خمینی، روح‌الله، شرح دعاء السحر، ص۷۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۴۰. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۱۹۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۴۱. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۴۵۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۴۲. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۶۵۳-۶۵۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۴۳. خمینی، روح‌الله، شرح دعاء السحر، ص۱۴۹-۱۵۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۴۴. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۳۰۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۴۵. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۱۲۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۴۶. مجموعه آثار استاد مطهّری، ج۶، ص۸۷۹.
۴۷. محاضرات فی الالهیّات، ص۱۰۰.
۴۸. الاصول من الکافی، ج۱، ص۸۵.    
۴۹. الاصول من الکافی، ج۱، ص۱۰۰.    
۵۰. آموزش عقاید، ص۳۸.
۵۱. مجموعه آثار استاد مطهّری، ج۶، ص۸۷۹.
۵۲. توحید صدوق، ص۳۰۵.    
۵۳. التوحید، ص۲۹۲-۲۸۵.    
۵۴. المیزان، ج۶، ص۱۷۸-۱۶۵.    
۵۵. معارف قرآن، ج۴۶، ص۲۰.
۵۶. معارف قرآن، ص۲۰.
۵۷. اربعین، شیخ بهائی، ص۶۳.
۵۸. اخلاق در قرآن، ج۱، ص۴۲۰-۳۴۲.




پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ص۳۰۸، انتشارات زمزم هدایت.    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار