• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شهرت‌طلبی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شهرت طلبی همواره به عنوان یکی از رذایل اخلاقی مذموم بوده است.




شهرت در لغت به معنی معروف شدن و شهرت طلبی یعنی تلاش برای قدر و منزلت پیدا کردن است.
حب شهرت،‌ در حقیقت به حب ذات و به مطرح کردن خود برمی‌گردد. حب جاه به دنبال غفلت از خدا ظهور می‌کند و بنده را از قرب الهی مانع می‌­گردد. از این رو زدودن این خصلت ناشایست به سختی محقق می‌شود؛ چون در حقیقت کنار زدن و شکستن خود است.
خداوند می‌فرماید:
«این منزل آخرت (بهشت) را تنها برای کسانی قرار می‌دهیم که در روی زمین قصد برتری (جاه و شهرت)‌ و قصد فساد ندارند.»
برتری­‌جویی یکی از مصادیق فساد در زمین است. خداوند کسانی را در بهشت جای می‌دهد که نه تنها برتری­‌جویی و فساد نمی‌کنند، بلکه اراده آن را نیز نمی‌کنند. مطالعه شرح حال قارون و فرعون گویای آن است که آن‌­چه مایه بدبختی آن‌ها شد، همان برتری­‌جویی و فساد بود. امام علی (علیه­ السلام) می‌فرماید:
«بزرگ­منشی را رها کن تا مشهور نشوی، خود را بلند نکن تا بر سر زبان‌ها نیفتی و شناخته نشوی،‌ خود را پنهان کن و ساکت باش تا سالم بمانی »
شهرت‌­طلبی مانند ریاست‌­طلبی یکی از انشعابات حس قدرت‌­طلبی در وجود انسان است با این تفاوت که ریاست،‌ فرمانروایی بر ابدان مردم است و قدرت اجرایی آن نیرو‌های مادی است ولی جاه،‌ مالکیت بر دل‌ها است و نفوذ معنوی و محبوبیتی است که مردم را به اطاعت وا می‌دارد.
داشتن جاه و شهرت برای افراد لایق، نعمتی است که خداوند آن را در قلوب مردم قرار می‌­دهد.



۱- صاحب جاه و مقام پیوسته جان و مالش در خطر و خودش مورد حسد و آزار دیگران است.
۲- شهرت­ طلبی از آرامش درونی انسان می‌کاهد.
۳- این صفت خبیث باعث روییدن نفاق در دل می‌شود و اعمال رنگ ریاء به خود می‌گیرند،‌ چون شخص شهرت‌­ طلب برای این­‌که منزلت خود را در نزد مردم حفظ کند و یا آن را بالا ببرد سعی می‌کند خود را دارای کمالات و فضیلت‌هایی نشان دهد که آن‌ها را دارا نیست و نیز عیوب و نقایص خود را از مردم پنهان کند در حالی­‌که آن‌ها را داراست.
۴- حب شهرت مانع یاد خدا و مانع فکر کردن است؛ چون اسیر قضاوت‌های مردم است و برای از دست دادن مقام و منزلتش نگران و ترسان است و برای رسیدن به هدفش به انواع معاصی و محرّمات دست می‌زند از این­‌ رو قلب او همیشه مشغول است.



۱- بداند که شهرت، کمال حقیقی نیست و با مرگ تمام می‌شود؛ زیرا جاه و مقام در طول زمان از بین رفتنی هستند. چیزی هم که خود فناپذیر باشد، نمی‌تواند موجب کمال گردد.
۲- قناعت و قطع طمع از مردم؛‌ زیرا کسی که قناعت کند از مردم بی­‌نیاز و طمعش از آنها قطع می‌شود و چون بی‌نیاز شد، برای منزلتی که در قلوب آنان دارد ارزشی قائل نیست.
۳- دانستن مضرات آن از جمله مکر حسودان،‌ غفلت از خدا و احتمال زوال موقعیت.
۴- هنگامی که مردم به امری در مورد او معتقد شوند که او لایق آن نیست،‌ آن اعتقاد را به هر وسیله مشروع و ممکن زائل کند.
۵- در آیات و روایات مربوط به مذمت حب جاه و شهرت تامل نماید..
[۲] شجاعی، محمد؛ مقالات، تهران، سروش، چاپ ششم، ۱۳۸۵، ج۲، ص۱۸۹.
[۴] شبّر، سیدعبدالله؛ اخلاق شبّر‌، محمد رضا جباران، قم، هجرت، ۱۳۷۸، چاپ سوم ص۳۱۱.
[۵] مصباح یزدی، محمد تقی؛ محمد حسین اسکندری، اخلاق در قرآن، قم ‌‌‌‌‌، موسسه امام خمینی (ره)، چاپ سوم، ۱۳۷۷، ص۱۲۹.
[۶] فلسفی، محمد تقی؛ شرح و تفسیر دعای مکارم­ الاخلاق، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۹، چاپ چهارم، ج۳، ص۳۳.



 
۱. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۵۵۸.    
۲. شجاعی، محمد؛ مقالات، تهران، سروش، چاپ ششم، ۱۳۸۵، ج۲، ص۱۸۹.
۳. تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۱۷۷.    
۴. شبّر، سیدعبدالله؛ اخلاق شبّر‌، محمد رضا جباران، قم، هجرت، ۱۳۷۸، چاپ سوم ص۳۱۱.
۵. مصباح یزدی، محمد تقی؛ محمد حسین اسکندری، اخلاق در قرآن، قم ‌‌‌‌‌، موسسه امام خمینی (ره)، چاپ سوم، ۱۳۷۷، ص۱۲۹.
۶. فلسفی، محمد تقی؛ شرح و تفسیر دعای مکارم­ الاخلاق، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۹، چاپ چهارم، ج۳، ص۳۳.



سایت پژوهه    






جعبه ابزار