• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عدالت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





عدالت، یعنی نهادن هر چیزی به جای خود و لفظی است که با معنایی وسیع در کلیه شؤون آدمی حضور مؤثر دارد. قانون عدالت یک قانون کلی و عمومی است و هر نوع داوری و حکومت را چه در امور بزرگ و چه کوچک شامل می‌شود.
[۱] مکارم شیرازی، ناصر، یکصد موضوع اخلاقی در قرآن و حدیث، ص۲۶۶.




عدل و ظلم از جمله واژه‌هایی هستند که بحث درباره آنها، دامنه‌ای وسیع دارد. رفتار انسان، از وظایفی که نسبت به خداوند دارد، تا جزئی‌ترین فعلی که از او در ارتباط با خود با دیگران سر می‌زند، می‌تواند مصداق عمل عادلانه و یا ظالمانه باشد.
با این وجود علمای اخلاق بیش از آنکه پیرامون ابعاد نفسانی و آثار فردی این دو صفت بحث کنند، درباره آثار اجتماعی آنها سخن گفته‌اند. چرا که این دو از اوصاف اولیه نظام‌های حکومتی و بیانگر وضع امنیت و آسایش مردم در روزگار سیستم اجتماعی و حکومتی عادلانه و یا ظالمانه است.
روایاتی نیز که از ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) نقل شده، نشانگر اهمیت اجرای عدل و پرهیز از ظلم از جانب حکّام و متصدیان امور و مردم است.
در این مقاله به سیری گذرا در آیات و روایات می‌پردازیم. به امید آنکه قدمی هر چند کوتاه در راه آراستن هر چه بیشتر فرد و جامعه به زیور عدل باشد.


عدل در لغت و اصطلاح، معانی مختلفی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود: «نهادن هر چیزی به جای خود»، «حد متوسط میان افراط و تفریط در قوای درونی»،
[۲] معین، محمد، فرهنگ معین، واژه عدل.
«به تساوی تقسیم کردن»،
[۳] لویس معلوف، المنجد، ماده عدل.
«رعایت برابری در پاداش و کیفر دادن به دیگران، اگر عمل نیک است پاداش، و اگر بد است است کیفر داده شود.»
شهید مطهری (رحمة‌الله‌علیه) از واژه عدالت و ظلم، که درباره انسان به کار می‌رود، چنین ترسیمی ارائه داده است:
«ما افراد بشر، فردی از نوع خود را که نسبت به دیگران قصد سوئی ندارد، به حقوق آنها تجاوز نمی‌کند، هیچ‌گونه تبعیضی میان افراد قائل نمی‌گردد، در آنچه مربوط به حوزه حکومت و اداره او است، با نهایت بی‌طرفی، به همه به یک چشم نگاه می‌کند، در مناقشات و اختلافات افراد دیگر، طرفدار مظلوم و دشمن ظالم است؛ چنین کسی را دارای نوعی از کمال (یعنی عدالت) می‌دانیم و روش او را قابل «تحسین» می‌شماریم و خود او را «عادل» می‌دانیم.»
در مقابل، فردی را که نسبت به حقوق دیگران تجاوز می‌کند، در حوزه قدرت و اداره خود میان افراد تبعیض قائل می‌شود، طرفدار ستمگران و ستمکشان «بی تفاوت» است، چنین کسی را دارای نوعی نقص به نام «ظلم» و ستمگری می‌دانیم و خود او را «ظالم» می‌خوانیم و روش او را لایق «تقبیح» می‌شماریم.

۲.۱ - معنای لغوی

"العَدالة" و "المُعادَلة" لفظی است که در حکم و معنی مساوات است و به اعتبار نزدیک بودن عدل به مساوات در آن مورد هم به کار می‌رود.
"عَدْل" در چیزهایی که با بصیرت و آگاهی درک می‌شود، به کار می‌رود مثل احکام و عِدْل و "عدیل" در چیزهایی است که با حواس درک می‌شوند مثل اوزان، اعداد و پیمانه‌ها‌.
"عدل" ضد ظلم و جور و هم معنی قسط است، ریشه و مشتقات عدل نزدیک به سی‌بار در قرآن ذکر شده و این تکرار اشاره دارد به اینکه قرآن دربارۀ عدل توجه فراوانی دارد.
[۷] شرباصی، احمد، دایرةالمعارف اخلاق قرآنی، ج۱، ص۴۳.


۲.۲ - معنای عرفی

"عدل" به معنای رعایت حقوق دیگران در برابر ظلم و تجاوز به کار می‌رود از این‌رو عدل را به معنی "اعطاء کل ذی حقٍ حَقَّه" گرفته‌اند، و برخی در معنای عدل توسعه‌ داده‌اند و آن را به معنای «هر چیزی را در جای خود نهادن یا هر کاری را به وجه شایسته انجام دادن » به کار برده‌اند.
[۸] فوادیان‌دامغانی، رمضان، سیمای عدالت در قرآن و حدیث، ص۲۷.



عدالتی که جزء اصول مذهب است یکی از صفات خداست و در اصل خداشناسی که نخستین اصل از اصول دین است مندرج می‌باشد، ولی ممتاز ساختن آن بسیار پر معنی است به همین دلیل در مباحث اجتماعی اسلام روی هیچ اصلی به اندازۀ عدالت تکیه نشده است.
[۹] دبیری، محمدی، تکامل اخلاق در پرتو اصول عقاید، ص۲۱۲.

خدای متعال، نسبت به هیچ کس ظلم و ستم نمی‌کند و کاری را که عقل سالم آن را زشت می‌شمارد، انجام نمی‌دهد.
[۱۰] فوادیان‌دامغانی، رمضان، سیمای عدالت در قرآن، ص۲۲.

خداوند عادل است و جهان را بر مبنای عدالت آفریده است روزی مردم را اندازه‌گیری فرموده و از روی عدالت به هر کدام نصیبی از وسعت رزق و تنگدستی داده است، جز به عدالت فرمان نمی‌دهد و به ستم پاداش کسی را ضایع نخواهد کرد.
[۱۱] داوودی، محمد، اخلاق اسلامی، ص۱۸۰.



افعال انسان در عدالت، به میانه‌روی و اعتدال انجام می‌شود و این از شریف‌ترین و برترین فضیلت‌هاست، زیرا جامع همه فضایل و ملازم آنهاست، عدالت اخلاق، در حقیقت شامل تعادل و عدالت میان قوای درونی انسان و انعکاس آن بر رفتار ظاهری است و مصداق آن انبیاء (علیهم‌السلام) می‌باشند.
[۱۲] جمعی از پژوهشگران، دایرة المعارف تشیع، ج۱۱، ص۱۷۱.


امام خمینی عدالت را با دو رویکرد اخلاقی و عرفانی مورد بررسی قرار می‌دهد. ایشان عدالت در نگاه اخلاقی را در حدّ وسط افراط و تفریط و عامل تعدیل قوای غضبی، شهوی و عملی می‌داند. تعدیل قوای نفس، غایت کمال انسانی است و از مهم‌ترین اصولی است که غفلت از آن سبب شقاوت ابدی انسان می‌گردد. زمانی عدالت در مملکت نفس ظهور می‌کند که قوای شهوی و غضبی در برابر عقل و شرط تسلیم شده باشند. تعدیل و عدالت بین قوای نفسانی سبب ارتقاء وجودی انسان و رسیدن او به مرتبه انسانیت است. امّا اگر نفس تابع یکی از قوا شود، صورت ملکوتی او تابع آن قوه شده به شکل حیوان سبعی یا شیطان ظهور می‌کند و در روز آخرت به اشکال و صورت متعدد بهیمی، سبعی، شیطان و حیوانی محشور می‌شود. بنابراین حرص به دنیا، محبت آن و توجه به کثرات عالم ماده، قوای انسانی را از حدّ عدل و اعتدال خارج کرده و او را به سمت حیوانی و مادی می‌کشاند؛ زیرا فضایل معنوی با حبّ حرص به دنیا، جمع نمی‌شود. از این روی مفاسد اخلاقی که از حبّ نفس سرچشمه می‌گیرد، نفس معتدل را از جاده مستقیم انسانیت و عقل و شرع خارج می‌کند.
عدالت در نگاه عرفانی، استقامت در همه فضایل باطنی و ظاهری، روحی و قلبی، نفسی و جسمی است که ویژه انسان کامل می‌باشد که جامعه همه مظاهر الهی است. طریق انسان کامل بر اساس عدالت است که خط مستقیم و مسیر معتدل انسانیت است، از این رو اعتدال حقیقی تنها برای انسانی کامل که از آغاز سیر تا منتهای آن هیچ انحرافی ندارد، حاصل می‌شود.


عدالت عبارت است از ملکه و نیرویی که سبب می‌شود انسان واجبات را انجام دهد و محرمات را ترک کند. اسلام برای ترویج این صفت، امتیازات و شخصیت‌هایی به افراد داده است، مثل رهبریت، مرجعیت قضاوت، شهادت، امامت جماعت و...
[۲۴] سلطانی، غلام‌رضا، تکامل در پرتو اخلاق، ص۲۱۲-۲۱۱.

عدالت یا متعلق به اخلاق و افعال یا به تقسیم اموال یا به معاملات و دادوستد یا به احکام و سیاست‌ها مربوط شود، عادل در هر یک از این موارد برای برقراری تساوی و تعادل افراط و تفریط را به اعتدال و میانه باز می‌گرداند، عادل حقیقی باید به قوانین الهی، عالم باشد تا بتواند در امور، حفظ مساوات کند.
[۲۵] جمعی از پژوهشگران، دایرة‌المعارف تشیع، ص۱۷۱.



عدالت به همراه مشتقات، وجوه و نظایرش به دو گونه فعلی و اسمی در قرآن آمده‌ است. «تعدیل کردن، به عدالت و مساوات رفتار کردن، به عدالت حکم کردن،انصاف دادن، عوض دادن و...» از وجوه فعلی و «برابر، مقدار، دادگری، فدیه، تحریف‌ناپذیری، زوال‌ناپذیری و...» از وجوه اسمی آن می‌باشد.
[۲۶] خرمشاهی، بهاء الدین، دانشنامه قرآن در قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۴۴۲.


۶.۱ - انحراف از عدالت

قرآن می‌فرماید: «یا اَیُّهَا الّذین ءامَنوا کونوا قَوّامینَ لِلّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لایَجْرِمَنَّکُمْ شَنَئانُ قَوْمٍ عَلی الاّ تَعْدِلواْ اَعْدِلواْ هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوی و اُتَّقوُاْ اللّهَ اِنَّ اللّهَ خبیرٌ بِما تَعْمَلونَ؛ ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، همواره برای خدا قیام کنید و از روی عدالت گواهی دهید، دشمنی با جمعیّتی شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند، عدالت کنید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و از (معصیت) خدا بپرهیزید، که خداوند از آنچه انجام می‌دهید، با خبر است.»
یکی از عوامل انحراف از عدالت در این آیه آمده است و هشدار می‌دهد که کینه و عداوت‌های قوی و تسویه حساب‌های شخصی نباید مانع از اجرای عدالت شود و موجب تجاوز به حقوق دیگران گردد، زیرا عدالت از همه اینها بالاتر است.

۶.۲ - عدالت اساس تقوا

عدالت به عنوان مهمترین رکن تقوا نیز مورد تأکید قرار گرفته است، گاهی ظلم و ستم به خاطر هوا‌پرستی و حفظ منافع شخصی است، نه به خاطر حب و بغض دیگران، بنابراین ریشه واقعی انحراف از عدالت همان پیروی از هوای نفس است.
نکته دیگر اینکه صرف عدالت نظری و تئوریک تنها مورد توجه اسلام نیست، آنچه مهمتر است اجرای عدالت است.

۶.۳ - قانون جامع عدالت

قرآن می فرماید: «اِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ و الاْحْسانِ و ایتایَ ذِی الْقرْبی وَ یَنْهَی عَنِ الفحشاءِ و المُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرونَ؛ خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می‌دهد. و از فحشاء و منکر و ستم، نهی می‌کند، خداوند به شما اندرز می‌دهد شاید متذکر شوید.»
یکی از جامع‌ترین برنامه‌های اجتماعی، در این آیه و آیات بعد از آن آمده است. چه قانونی از عدل وسیع‌تر، گیراتر و جامع‌تر تصور می‌شود؟ هرگونه انحراف، افراط، تفریط و تجاوز به حقوق دیگران بر خلاف عدل است، اما از آنجا که عدالت با همه قدرت و شکوه و تأثیر عمیقش در مواقع بحرانی و استثنائی به تنهایی کارساز نیست، بلافاصله دستور به احسان را پشت سر آن می‌آورد؛ یعنی در طول زندگی جایی که عدالت به تنهایی امکان‌پذیر نیست انسان نیازمند ایثار و گذشت و فداکاری است.

۶.۴ - تفاوت عدل و احسان

در تفاوت معنی عدل و احسان بعضی گفته‌اند: عدل، توحید است و احسان، اداء واجبات.
عدل به اعتقاد، و احسان به عمل اشاره دارد.
بعضی عدالت را مربوط به جنبه‌های عملی و احسان را مربوط به گفتار دانسته‌اند.


عدل دارای جاذبه‌ای فطری است و نزد وجدان عمومی بشریت، ارزش گرانقدر دارد، زیرا در سایه عدل، هر کسی به حق خویش می‌رسد، تعدّی و تجاوز از جامعه رخت بر می‌بندد و امنیت و آرامش بر همه جا حاکم می‌شود. به همین جهت مردم، بی‌عدالتی را نکوهش می‌کنند و عدالت را می‌ستایند.
امام صادق (علیه‌السّلام) درباره این حقیقت که بی‌عدالتی عیب، و عدالت خوشایند همگان است فرموده است:
«اِتَّقُوا اللهَ وَ اعْدِلوُا فَانَّکُمْ تْعیبونَ عَلی قومٍ لایَعْدلونَ؛
[۳۱] کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، ج۳، ص۲۱۷.
از خداوند پروا کنید و به عدالت رفتار کنید، چرا که شما به قومی که عدالت نکند خرده می‌گیرید.»
همچنین فرموده است:
«العَدْلُ اَحلی مِنَ الشَّهْدِ وَ‌ اَلْیَنُ مِنَ‌ الزبدِ و اطیَبُ ریحاً مِنَ الْمِشْکِ؛
[۳۲] کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، ج۳، ص۲۱۷.
عدل از عسل شیرین‌تر، از کره نرمتر و از مشک خوشبوتر است.»
آری همچنان که عسل به کام هر کسی شیرین و بوی خوش مشک خوشایند همگان است، رایحه عدل نیز نزد همگان پسندیده و خوشایند است.
این سخن اشاره به این است که مردم تشنه عدالتند و انجام یک کار عادلانه، هر چند قلیل، موجب گشایش کارهای بسیار می‌شود.


برای عدالت آثاری ذکر شده است:

۸.۱ - پایداری اجتماع

انسان‌ها به دلیل داشتن، منافع مشترک و نیازهای متقابل همگانی برای زیست سالم و انسانی، نیازمند روابط عادلانه‌اند.
عدالت از جمله اصولی است که به کار بستن آن سبب قوام و پایداری اجتماع است، و با اجرای آن حق هر کس ادا شده و راه تعدّی و تجاوز به حقوق دیگران بسته می‌شود. تنظیم روابط سالم اجتماعی و حفظ حاکمیّت ضوابط و قوانین الهی در جامعه اسلامی، تنها در سایه عدالت میسر است.
امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌فرماید:
«جَعَلَ اللهُ الْعَدْلَ قِواماً لِلْاَنامِ وَ تَنْزیهاً مِنَ الْمَظالِمِ وَ الْآثامِ وَ تَسْنِیةً لِلْاِسْلامِ؛ خداوند عدالت را برای استواری مردم و پاکیزگی از ستم و گناهان و وسیله علوّ و سربلندی اسلام قرار داده است.»

۸.۲ - اصلاح مردم

امام علی (علیه‌السّلام) فرمود:
«بِالْعَدلِ تَصْلَحُ الرَّعِیَّةُ؛ ملت با عدل اصلاح می‌شود.»
این سخن بیانگر این حقیقت است که با حاکمیت عدل، امور مختلف زندگی مردم، سامان می‌یابد و زمینه رشد فضایل اخلاقی فراهم می‌شود.

۸.۳ - پایداری و قدرت دولت

امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید:
«ثُباتُ الدُّوَلِ بِاقامَةِ سُنَنِ العَدلِ؛
[۳۵] آمدی، ابوالفَتح، غرر الحکم و دررالکلم، ص۳۹۷.
پایداری دولت‌ها با برپایی سنت‌های عادلانه است.»

۸.۴ - آبادی و برکت

این دو اثر ارزنده نیز در دو جمله از امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) بیان شده است.
«بِالْعَدْلِ تَتَضاعَفُ الْبَرَکاتُ؛ با عدالت برکت‌ها فزونی می‌یابد.»
«ما عُمّرت البلدان بمثل العدل؛ شهرها به هیچ چیز همانند دادگری آباد نمی‌شود.»


با فطری بودن جاذبه عدل، این سؤال مطرح است که عامل انحراف بشر از مسیر عدل چیست؟ از برخی آیات قرآن استفاده می‌شود که «امیال نفسانی» و نیز «حب و بغض»‌های بیجا از جمله انگیزه‌های بشر در سرپیچی از اجرای عدل است:
«یا اَیُّها الّذینَ آمَنوُا کونُوا قَوّامینَ بِالقِسطِ شُهَداءَ لِلّهِ وَلَو عَلَی اَنْفُسِکُمْ اَوِ الوالدیْنِ و الاَقربینَ اِن یَکُنْ غَنیّاً اَوْ فقیرَاً فالله اَولَی بِهِما فَلَاتتَّبِعُوا الهَوی اَن تَعْدِلوا؛ ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید، کاملاً قیام به عدالت کنید، برای خدا گواهی دهید؛ اگرچه بر ضرر خود یا پدر و مادر و خویشان شما باشد، چه فقیر باشند و یا توانگر، پس (در هر حال) خداوند سزاوارتر است (که جانب او را مراعات کنید) پس پیروی هوای نفس مکنید که از حق منحرف خواهید شد.»
آری پیروی از هواوهوس، روحیه عدالت‌خواهی را تضعیف می‌کند. دیده خدابین را کور می‌نماید و روزنه خودبینی را می‌گشاید و سرانجام انسان را وا می‌دارد تا به ملاحظه پدر و مادر و خویشان و اقوام، پا روی حقیقت بگذارد و از اجرای عدل سرباز زند.
کینه با دشمنان نیز از دیگر عواملی است که فرد را وا می‌دارد تا عدالت را نادیده انگارد. از این‌رو قرآن کریم تاکید فرموده است تا مؤمنان از بازگو کردن سخن حق در هیچ شرایطی خودداری نکنند و رعایت عدالت را بر هر چیز دیگر مقدم دارند:
«یَا اَیُّها الَّذینَ آمَنوا کونُوا قَوّامینَ لِلّهِ شُهداءَ بِالقِسطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنآنُ قَوْمٍ علَی اَلّا تَعْدِلو اِعْدِلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتقوی؛ ای مؤمنان، برای خدا قیام کنید و به عدالت گواهی دهید و دشمنی قومی، شما را وادار نکند که عدالت نکنید، عدالت کنید که به تقوا نزدیکتر است.»


در این بخش به برخی از کاربردهای عدل که به طور معمول در زندگی روزمرّه با آنها رو‌به‌رو هستیم، اشاره می‌کنیم؛

۱۰.۱ - شهادت به حق

عدالت ایجاب می‌کند که یک فرد مسلمان در داوری‌های رسمی و خودمانی همواره طرفدار «حق» و «اهل حق» باشد و اگر او را به گواهی دادن طلبیدند، صادقانه گواهی دهد، گرچه به زیان خودش باشد، چنانکه آیه ۱۳۵ سوره نساء، که پیشتر آمد، بر این مطلب تصریح دارد و حضرت صادق (علیه‌السّلام) نیز آن را از حقیقت ایمان شمرده است:
«اِنَّ مِنَ حَقیقَةِ الایمانِ اَنْ تُؤَثِّرَ الحَقَّ وَ اِنْ ضَرَّکَ، عَلَی الباطِلِ وَ اِنْ نَفَعَکَ...؛
[۴۱] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۰، ص۱۰۷، اسلامیه.
از حقیقت ایمان (این) است که حق را ـ گرچه به زیانت باشد ـ بر باطل ـ گرچه به سودت باشد ـ مقدم بداری.»

۱۰.۲ - قضاوت به حق

ممکن است کسانی گاه و بیگاه ما را به داوری بخوانند مانند داوری میان دو همسایه، دو همکار، دو فرزند، زن و شوهر و... در این‌گونه موارد، عدالت حکم می‌کند که آنچه را حق تشخیص می‌دهیم، اظهار کنیم و ملاحظه و رودربایستی سبب حق‌کشی ما نشود، چنین کاری ممکن است در ابتدا برای ما آسان بنماید، ولی هنگام عمل خواهیم دید که چندان هم آسان نیست، به‌ویژه اگر یک طرف دعوا دوست، و طرف مقابل، دشمن باشد. در این‌گونه موارد خواهیم یافت که حق‌گویی و داوری به حق، سخت و سنگین است. چنانکه رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید:
«الحق ثَقیلٌ مُرٌّ وَ الباطِلُ خَفیفٌ حُلْوٌ...؛ حق سنگین و تلخ، و باطل سبک و شیرین است!»
و اگر کسی این سنگینی را تحمل کند و آن تلخی را بچشد، شایسته آن است که امام علی (علیه‌السّلام) درباره‌اش بفرماید:
«اَفْضلُ الْخَلقِ اقضاهُمْ بِالْحَقَّ؛ بهترین مردم کسی است که بیش از دیگران به حق، داوری کند.»

۱۰.۳ - حق‌طلبی و حق‌دهی

گرفتن حق و دادن حق نیز از لوازم عدالت است. حال، این حق، کوچک باشد یا بزرگ، فردی باشد یا اجتماعی، دینی باشد یا سیاسی، اقتصادی باشد یا فرهنگی و...
شخص عادل، هم درصدد احقاق حقوق خود و دیگران برمی آید، (حق‌طلبی) و هم حقوق دیگران را به آنان باز می‌گرداند. (حق‌دهی) امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) ضمن نامه‌ای به سران سپاه خود، از حق رهبر و رهروان، سخن به میان می‌آورد و گوشه‌ای از آن را شرح می‌دهد، سپس به آنان سفارش می‌کند که هم حق خود را از رده بالاتر دریافت کنند و هم، حقوق آنان را بپردازند.

۱۰.۴ - انجام فرائض و ترک گناهان

چنین عدالتی در مرجع تقلید، امام جماعت، قاضی، گواه در دادگاه و مانند آن شرط است، حضرت امام خمینی (قدس سره) در معنای آن فرموده است:
«حالتی است نفسانی که صاحب خود را بر پایبندی به تقوا وا می‌دارد و مانع ارتکاب گناهان کبیره (و با احتیاط، گناهان صغیره) می‌شود... همچنین از انجام کارهایی که در عرف، بی‌مبالاتی در دین شمرده می‌شود، جلوگیری می‌کند.»
[۴۵] خمینی، سید روح‌الله، ترجمه تحریرالوسیله، ج۱، ص۴۹۹، با توجه به پاورقی، (با تصرف در عبارت).

در برابر چنین عدالتی «فسق» قرار دارد؛ یعنی کسی که مرتکب گناه کبیره شود یا بر گناه صغیر اصرار بورزد، «فاسق» ‌ است که از مرجعیت، امامت جماعت، گواهی دادن بر دادگاه و مانند آن محروم می‌شود، مگر آنکه از گناه توبه کند.

۱۰.۵ - احترام به اموال و حقوق مردم

مصداق دیگر عدالت، احترام به جان، آبرو، مال و حقوق دینی و اجتماعی مردم است که باید مراعات گردد، این دادگری نیز حساس و ارزشمند است که بایستی به آن آراسته باشیم؛ اهمال یک پزشک در نجات جان بیمار، کوتاهی نیروی نظامی و انتظامی در ایجاد امنیت داخلی و خارجی، سستی یک قاضی در اعمال قانون، بی‌تفاوتی هر مسؤولی در برابر حقوق مردم و... از اموری است که عدالت را خدشه‌دار می‌کند و مرتکبین چنین کارهایی هرگز عادل شمرده نمی‌شوند.


۱. مکارم شیرازی، ناصر، یکصد موضوع اخلاقی در قرآن و حدیث، ص۲۶۶.
۲. معین، محمد، فرهنگ معین، واژه عدل.
۳. لویس معلوف، المنجد، ماده عدل.
۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، واژه عدل، ص۳۲۵.    
۵. مطهری، مرتضی، عدل الهی، ص۴۵، صدرا.    
۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات، ج۱، ص۳۲۵.    
۷. شرباصی، احمد، دایرةالمعارف اخلاق قرآنی، ج۱، ص۴۳.
۸. فوادیان‌دامغانی، رمضان، سیمای عدالت در قرآن و حدیث، ص۲۷.
۹. دبیری، محمدی، تکامل اخلاق در پرتو اصول عقاید، ص۲۱۲.
۱۰. فوادیان‌دامغانی، رمضان، سیمای عدالت در قرآن، ص۲۲.
۱۱. داوودی، محمد، اخلاق اسلامی، ص۱۸۰.
۱۲. جمعی از پژوهشگران، دایرة المعارف تشیع، ج۱۱، ص۱۷۱.
۱۳. خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۵۳.    
۱۴. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۱۶۹.    
۱۵. خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۸۳.    
۱۶. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۶۸.    
۱۷. خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۸۴-۲۸۳.    
۱۸. خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۵۵.    
۱۹. خمینی، روح الله، آداب الصلاة، ص۴۹.    
۲۰. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۱۴۲.    
۲۱. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۵۰.    
۲۲. خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۴۸-۱۴۷.    
۲۳. خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۵۳-۱۵۱.    
۲۴. سلطانی، غلام‌رضا، تکامل در پرتو اخلاق، ص۲۱۲-۲۱۱.
۲۵. جمعی از پژوهشگران، دایرة‌المعارف تشیع، ص۱۷۱.
۲۶. خرمشاهی، بهاء الدین، دانشنامه قرآن در قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۴۴۲.
۲۷. مائده/سوره۵، آیه۸ (ترجمه آیات از آیت الله مکارم شیرازی می‌باشد).    
۲۸. مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۰۳-۳۰۰.    
۲۹. نحل/سوره۱۶، آیه۹۰.    
۳۰. مکارم،ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۳۶۶.    
۳۱. کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، ج۳، ص۲۱۷.
۳۲. کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، ج۳، ص۲۱۷.
۳۳. آمدی، ابوالفَتح، غرر الحکم و دررالکلم، ج۱، ص۳۴۱.    
۳۴. آمدی، ابوالفَتح، غرر الحکم و دررالکلم، ص۳۹۸.    
۳۵. آمدی، ابوالفَتح، غرر الحکم و دررالکلم، ص۳۹۷.
۳۶. آمدی، ابوالفَتح، شرح غررالحکم، ج۲، ص۳۹۷.    
۳۷. آمدی، ابوالفَتح، شرح غررالحکم، ج۶، ص۶۸۸.    
۳۸. نساء/سوره۴، آیه۱۳۵.    
۳۹. مائده/سوره۵، آیه۸.    
۴۰. نسا/سوره۴، آیه۱۳۵.    
۴۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۰، ص۱۰۷، اسلامیه.
۴۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۷، ص۸۴.    
۴۳. آمدی، ابوالفَتح، شرح غررالحکم، ج۱، ص۲۱۴.    
۴۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، فیض الاسلام، نامه ۵۰، ص۲۸۸.    
۴۵. خمینی، سید روح‌الله، ترجمه تحریرالوسیله، ج۱، ص۴۹۹، با توجه به پاورقی، (با تصرف در عبارت).



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عدالت»، تاریخ بازیابی ۹۶/۱۰/۱۴.    
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «عدالت»، تاریخ بازیابی ۹۶/۱۰/۱۴.    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی






جعبه ابزار