• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عقیده اصحاب القریه (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اصحاب قریه به شفاعت معبودان و تأثیر آنها در تدبیر امورشان، و نیز به خدایان موهوم و بی‌اثر اعتقاد داشتند. آن‌ها منکر نزول وحی بر رسولان الهی شده، به آن اعتقادی نداشتند.





۱.۱ - منکر نزول وحی بر رسولان الهی

اصحاب قریه، نزول وحی بر پیامبران فرستاده شده را انکار می‌کردند:
• «وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ؛ و براى آنها، اصحاب قريه (انطاکیه) را مثال بزن هنگامى که فرستادگان خدا به سوى آنان آمدند».
• «قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمنُ مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ؛ اما آنان (در جواب) گفتند: «شما جز بشرى همانند ما نيستيد، و خداوند رحمان چيزى نازل نکرده، شما فقط دروغ مى‌گوييد!».

۱.۲ - مراد از ان انتم الا تکذبون

و جمله (ان انتم الا تکذبون) به منزله نتیجه است براى صدر آیه، و حاصل کلامشان این مى‌شود که: شما هم بشرى هستید مثل ما، و ما با اینکه مثل شما بشر هستیم در نفس خود چیزى از وحی که ادعا مى‌کنید به شما نازل شده نمى‌یابیم، و چون شما هم مثل مایید، پس رحمان هیچ وحیى نازل نکرده، و شما دروغ مى‌گویید، و چون غیر از این ادعا ادعاى دیگرى ندارید پس غیر از دروغ چیز دیگرى ندارید.
و بااین بیان نکته حصر در جمله (ان انتم الا تکذبون) روشن شد، و هم‌چنین وجه اینکه چرا فعل را نفی کرد (و گفت: شما دروغ مى‌گویید؛ ولى اسم فاعل را نفى نکرد) و نفرمود: (شما نیستید مگر دروغ‌گو) براى اینکه مراد، تکذیب و نفى فعل در حال گفت‌وگو بوده، نه مستمرا و در آینده (چون اسم فاعل زمان حال و آینده را به طور استمرار شامل مى‌شود، به خلاف فعل‌، که تنها شامل حال و آینده می‌شود).




۲.۱ - اعتقاد به خدایان موهوم

مردم انطاکیه به خدایان موهوم و بی‌اثر اعتقاد داشتند:
• «وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ؛ و براى آنها، اصحاب قریه (انطاکيه) را مثال بزن هنگامى که فرستادگان خدا به سوى آنان آمدند».
• «أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَنُ بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلاَ يُنقِذُونِ؛ آيا غير از او معبودانى را انتخاب کنم که اگر خداوند رحمان بخواهد زيانى به من برساند، شفاعت آنها کم‌ترين فايده‌اى براى من ندارد و مرا (از مجازات او) نجات نخواهند داد!».

۲.۲ - بی‌اعتقادی به توحید عبادی

مردم شهر انطاکیه به توحید عبادی و لزوم پرستش آفریدگار یکتا اعتقادی نداشتند:
• «وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ؛ و براى آنها، اصحاب قريه (انطاکيه) را مثال بزن هنگامى که فرستادگان خدا به سوى آنان آمدند».
• «وَمَا لِيَ لاَ أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛ من چرا کسى را پرستش نکنم که مرا آفريده، و همگى به سوى او بازگشت داده مى‌شويد»؟!

۲.۲.۱ - تفسیر آیه

کسى شایسته پرستش است که خالق و مالک و بخشنده مواهب باشد نه این بت‌ها که هیچ کارى از آنان ساخته نیست، فطرت سلیم مى‌گوید باید خالق را پرستید، نه این مخلوقات بى‌ارزش را!
تکیه روى (فطرنى) (مرا آفریده) ممکن است اشاره به این نکته نیز باشد که من وقتى به فطرت اصلى و سرشت حقیقى خود باز مى‌گردم، به‌خوبى مى‌بینم که از درونم فریادى رسا و گویا بلند است که مرا دعوت به پرستش خالقم می‌کند، دعوتى که هماهنگ با عقل و خرد است، من چگونه این دعوت مضاعف فطرت و خرد را نادیده بگیرم؟
جالب اینکه نمى‌گوید: (ما لکم لا تعبدون الذى فطرکم) چرا خدایى را پرستش نمى‌کنید که شما را آفریده است، بلکه مى‌گوید: (من چرا چنین نکنم) یعنى در حقیقت از خود شروع می‌کند تا مؤثرتر واقع شود.
و به دنبال آن هشدار می‌دهد که مراقب باشید همه شما سرانجام تنها به سوى او باز می‌گردید (و الیه ترجعون).
یعنى نه‌تنها سروکار شما در زندگى این جهان با اوست که در جهان دیگر نیز تمام سرنوشت شما در دست قدرت او مى‌باشد، آرى به سراغ کسى بروید که در هر دو جهان سرنوشت شما را به دست گرفته.
• «أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَنُ بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلاَ يُنقِذُونِ؛ آيا غير از او معبودانى را انتخاب کنم که اگر خداوند رحمان بخواهد زيانى به من برساند، شفاعت آنها کم‌ترين فايده‌اى براى من ندارد و مرا (از مجازات او) نجات نخواهند داد!».

۲.۲.۲ - مراد از آیه

در سومین استدلال خود به وضع بت‌ها پرداخته، و اثبات عبودیت را براى خداوند با نفی عبودیت از بت‌ها تکمیل می‌کند، مى‌گوید: آیا غیر از خداوند معبودانى را انتخاب کنم که اگر خداوند رحمان بخواهد زیانى به من برساند، شفاعت آنها کم‌ترین فایده‌اى براى من نخواهد داشت‌، و مرا از مجازات او هرگز نجات نخواهند داد (أأتخذ من دونه الهة ان یردن الرحمن بضر لا تغن عنى شفاعتهم شیئا و لا ینقذون).
باز در اینجا از خودش سخن مى‌گوید تا جنبه تحکم و آمریت نداشته باشد، و دیگران حساب کار خود را برسند.
او در حقیقت انگشت روى بهانه اصلى بت‌پرستان می‌گذارد که مى‌گفتند: ما اینها را به خاطر این پرستش مى‌کنیم که شفیعان ما در درگاه خدا باشند، مى‌گوید: چه شفاعتى؟ و چه کمک و نجاتى؟ آنها خود نیازمند به کمک و حمایت شما هستند، در تنگناى حوادث چه کارى از آنها براى شما ساخته است؟!
تعبیر به (الرحمن) در اینجا علاوه بر اینکه اشاره به گستردگى رحمت خداوند و بازگشت همه نعمت‌ها و مواهب به سوى اوست، و این خود دلیلى بر توحید عبادت مى‌باشد، بیانگر این نکته است که خداوند رحمان ضرر و زیانى براى کسى نمى‌خواهد، مگر اینکه خلاف‌کارى انسان به منتها درجه خود برسد که او را از محیط گسترده الهى دور و در وادى غضبش گرفتار سازد.




۳.۱ - اعتقاد به خدای رحمان

اصحاب قریه به خدای رحمان اعتقاد داشتند:
• «وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ؛ و براى آنها، اصحاب قريه (انطاکيه) را مثال بزن هنگامى که فرستادگان خدا به سوى آنان آمدند».
• «قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمنُ مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ؛ اما آنان (در جواب) گفتند: «شما جز بشرى همانند ما نيستيد، و خداوند رحمان چيزى نازل نکرده، شما فقط دروغ مى‌گوييد!».

۳.۱.۱ - واکنش قوم در برابر دعوت رسولان

اکنون ببینیم آن قوم گمراه در مقابل دعوت رسولان چه واکنشى نشان دادند، قرآن مى‌گوید: همان بهانه‌اى را که بسیارى از کافران سرکش در برابر پیامبران الهى پیش کشیدند مطرح نمودند و گفتند: شما بشرى همانند ما هستید، و خداوند رحمان چیزى نازل نکرده سرمایه شما چیزى جز دروغ نیست! (قالوا ما انتم الا بشر مثلنا و ما انزل الرحمن من شى ء ان انتم الا تکذبون).
اگر بنا بود فرستاده‌اى از طرف خدا بیاید، باید فرشته مقربى باشد نه انسانى همچون ما، و همین را دلیل براى تکذیب رسولان و انکار نزول فرمان الهى پنداشتند.
در حالى که شاید خودشان نیز مى‌دانستند که در طول تاریخ همه پیامبران از نسل آدم بوده‌اند؛ از جمله ابراهیم را که همگى به رسالت مى‌شناختند مسلما انسان بود، و از این گذشته مگر نیازها و مشکلات و دردهاى انسان‌ها را جز انسان مى‌تواند درک کند؟.

۳.۱.۲ - تأکید بر صفت رحمانیت

در اینکه چرا در آیه روى صفت (رحمانیت) خداوند تکیه شده، ممکن است از این نظر باشد که خداوند ضمن نقل سخن آنها مخصوصا روى این صفت تکیه مى‌کند که پاسخ آنها در نقل گفته خودشان نهفته باشد؛ زیرا چگونه ممکن است خداوندى که رحمت عامش سراسر عالم را فرا گرفته است، پیامبرانى براى تربیت نفوس و دعوت به رشد و تکامل انسان نفرستد؟
این احتمال نیز داده شده است که آنها مخصوصا روى وصف رحمان تکیه کردند که بگویند خداوند مهربان کار بندگان خود را با فرستادن پیامبران و تنظیم تکالیف مشکل نمی‌کند! آنها را آزاد می‌گذارد! این منطق سست و بى‌پایه با سطح افکار این گروه متناسب بود.




۴.۱ - اعتقاد اصحاب قریه به شفاعت خدایان

اصحاب قریه به شفاعت معبودان و تأثیر آنها در تدبیر امورشان اعتقاد داشتند:
• «وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ؛ و براى آنها، اصحاب قريه (انطاکيه) را مثال بزن هنگامى که فرستادگان خدا به سوى آنان آمدند».
• «أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَنُ بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلاَ يُنقِذُونِ؛ آيا غير از او معبودانى را انتخاب کنم که اگر خداوند رحمان بخواهد زيانى به من برساند، شفاعت آنها کم‌ترين فايده‌اى براى من ندارد و مرا (از مجازات او) نجات نخواهند داد!».

۴.۱.۱ - اساس اعتقاد مشرکان

توضیح اینکه: بت‌پرستان معتقد بودند که خداى سبحان اجل از آن است که حس یا خیال بشر و یا عقل او به وى احاطه یابد و او را بشناسد و یا تصور کند، و هیچ قوه ادراکى نمى‌تواند او را بشناسد و به همین جهت انسان نمى‌تواند با عبادت متوجه او شود، پس تنها راه عبادت خدا آن است که ما در عبادت متوجه مقربان درگاه او، و اقویاى از خلقش مانند ملائکه گرامى‌اش و یا بعضى از جن و یا قدیسین از بشر شویم‌، تا آنها واسطه و شفیع ما در پیشگاه خدا شوند، در رساندن خیرات و دفع شرور.
این دو دلیل اساس اعتقاد مشرکین بود که دو آیه مورد بحث از هر دو جواب مى‌دهد:

۴.۱.۲ - پاسخ به دلیل اول

اما از دلیل اولشان جوابى مى‌دهد که حاصلش این است که: هرچند انسان نمى‌تواند احاطه علمى به ذات متعالى خدا پیدا کند، ولیکن مى‌تواند او را به صفات مخصوص به خودش بشناسد؛ مثل اینکه او فاطر و پدیدآورنده وى است و چون این مقدار شناسایى خدا برایش ممکن است، پس مى‌تواند عبادت خود را هم از طریق همین شناسایى انجام داده و متوجه خدا گردد، و انکار این مقدار شناسایى جز لج‌بازى، معناى دیگرى ندارد. این جواب همان است که آیه (و مالى لا اعبد الّذى فطرنى) بدان اشاره مى‌کند.

۴.۱.۳ - پاسخ به دلیل دوم

و اما از دلیل دومشان جواب مى‌دهد به اینکه: اگر این بتها به راستى شفاعت و وساطتى داشته باشند، این مقام را خدا به آنها افاضه کرده، و خدا شفاعت را در جایى به آنها افاضه مى‌کند که خودش نسبت به آن مورد، اراده‌ى حتمى نداشته باشد، و لازمه این برهان آن است که شفاعت بت‌هاى شما تنها در مواردى نافذ باشد که خدا اجازه شفاعتشان داده باشد؛ هم‌چنان که خودش فرموده: (ما من شفیع الا من بعد اذنه).
و اما در مواردى که او اراده‌اى حتمى داشته باشد، دیگر شفاعت همین شفیعان فرضى هم مفید واقع نمى‌شود، نه مى‌تواند خیرى به ایشان برساند و نه ضررى را ا ز ایشان دفع کند، که جمله (ءاتخذ من دونه الهه ان یردن الرّحمن بضر لا تغن عنى شفا عتهم شیئا و لا ینقذون) اشاره به این جواب دارد.

۴.۱.۴ - مراد از رحمان

و اگر از خداى تعالى به (رحمان) تعبیر آورد، براى این بود که به سعه رحمت خدا و بسیارى آن اشاره نماید و نیز بفهماند که تمامى نعمتها از ناحیه او و تدبیر خیر و شر همه به دست اوست.
از همین تعبیر به (رحمان) برهان دیگرى بر وحدانیت خداى تعالى در ربوبیت به دست مى‌آید، و آن این است که وقتى تمامى نعمت‌ها و نیز نظام جارى در آنها مظاهر رحمت واسعه خدا و قائم بدان بود، و هیچ‌یک از آنها از خود استقلالى در تدبیر امر خود نداشت، قهرا تدبیر آنها مستقلا با خداى تعالى خواهد بود، حتى تدبیر ملائکه هم بر فرض که به قول مشرکان، سهمى از تدبیر به دست ملائکه باشد، باز همان نیز از رحمت خدا و تدبیر اوست، پس نتیجه مى‌گیریم که ربوبیت تنها از آن خداست، و هم‌چنین الوهیت خاص اوست.


۱. یس/سوره۳۶، آیه۱۳.    
۲. یس/سوره۳۶، آیه۱۵.    
۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۱۰۷، ترجمه موسوی همدانی.    
۴. یس/سوره۳۶، آیه۱۳.    
۵. یس/سوره۳۶، آیه۲۳.    
۶. یس/سوره۳۶، آیه۱۳.    
۷. یس/سوره۳۶، آیه۲۲.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۳۵۰.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۳۵۱.    
۱۰. یس/سوره۳۶، آیه۲۳.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۳۵۱.    
۱۲. یس/سوره۳۶، آیه۱۳.    
۱۳. یس/سوره۳۶، آیه۱۵.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۳۴۱ ۳۴۲.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۳۴۲.    
۱۶. یس/سوره۳۶، آیه۱۳.    
۱۷. یس/سوره۳۶، آیه۲۳.    
۱۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۱۱۳، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۱۱۳، ترجمه موسوی همدانی.    
۲۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۱۱۳، ترجمه موسوی همدانی.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۴۴۳، برگرفته از مقاله «عقیده اصحاب القریه».    


رده‌های این صفحه : اصحاب القریه | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار