• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عبدالحسین امینی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



علامه امینیعبدالحسین امینی (۱۳۲۰-۱۳۹۰ق)، معروف به علامه امینی نویسنده کتاب الغدیر، فقیه، محدث، مورخ، متکلم و از علمای بزرگ شیعه در قرن چهاردهم هجری قمری بود.
او در تبریز و نجف نزد علمای بزرگ تحصیل کرده و از سید ابوالحسن اصفهانی و محمدحسین نائینی و شیخ عبدالکریم حائری و محمدحسین کمپانی اصفهانی، اجازه اجتهاد دریافت نمود. فعالیت‌های علامه، در سه بخش فعالیت علمی، فرهنگی و سیاسی قابل تفسیم و بیشترین شهرت علامه در بعد فعالیت‌های علمی ایشان است که تحقیقات علمی‌، سفرهای تحقیقی و تبلیغی‌، پرورش محققان و تالیف کتاب از جمله آنهاست. تلاش در جهت وحدت اسلامی، تاسیس کتابخانه، تشکیل‌ خانه نویسندگان و رسیدگی بـه نـشریات جهان اسلام، برخی از فعالیت‌های فرهنگی علامه امینی بود. ایشان تالیفات بسیاری دارد، کتاب شهداء الفضیله و الغدیر از معروف‌ترین آثار اوست. کتاب الغدیر شاهکار علامه امینی بلکه شاهکار بزرگ شیعه در عصر حاضر شمرده می‌شود. علامه برای نگارش این کتاب حدود ۴۰ سال از عمر خود را به آن اختصاص داده و و برای نوشتن آن، ۱۰ هزار کتاب را خوانده و به ۱۰۰ هزار کتاب مراجعات مکرر داشته است. او برای تا‌لیف الغدیر، منابع مورد نیاز موجود در کتابخانه‌های عمومی و خصوصی نجف اشرف را به دقت بررسی کرده و سپس برای تکمیل تحقیقات خویش، به ایران و هند و سوریه و ترکیه سفر داشت و مصادر مربوط به ماجرای غدیر را از کتابخانه‌ها استنساخ نموده است.

فهرست مندرجات

۱ - نسب
۲ - ولادت
۳ - تحصیلات
۴ - اساتید
۵ - امینی و قیام محمد خیابانی
۶ - از نگاه دیگران‌
       ۶.۱ - سید ابوالحسن اصفهانی
       ۶.۲ - آیت‌الله خویی
       ۶.۳ - آیت‌الله فاضل لنکرانی
       ۶.۴ - آیت‌الله صافی گلپایگانی
       ۶.۵ - آقا بزرگ تهرانی‌
       ۶.۶ - شیخ عباس قمی‌
۷ - سیره اخلاقی
       ۷.۱ - توسل و عبادت
       ۷.۲ - شجاعت
       ۷.۳ - همت و اراده‌
       ۷.۴ - ‌امانتداری
       ۷.۵ - گریز از‌ مدح و ثنا
       ۷.۶ - خطابه‌ و منبر‌
       ۷.۷ - عشق به قرآن و عترت
۸ - فعالیت‌ها
       ۸.۱ - فعالیت‌های علمی
              ۸.۱.۱ - تحقیقات علمی‌
              ۸.۱.۲ - سفرهای تحقیقی و تبلیغی‌
              ۸.۱.۳ - پرورش محققان
              ۸.۱.۴ - تالیف کتب
       ۸.۲ - فعالیت‌های‌ فرهنگی‌
              ۸.۲.۱ - وحدت‌ اسلامی‌
              ۸.۲.۲ - تاسیس کتابخانه
              ۸.۲.۳ - تشکیل‌ خانه نویسندگان
              ۸.۲.۴ - رسیدگی به نشریات جهان اسلام
              ۸.۲.۵ - تبیین مسئله ولایت
              ۸.۲.۶ - شناخت عنصر‌ زمان‌
       ۸.۳ - فعالیت‌های سیاسی
۹ - آثار و تا‌لیفات‌
       ۹.۱ - شهداء الفضیله
       ۹.۲ - الغدیر
              ۹.۲.۱ - زحمات علامه
              ۹.۲.۲ - ستایش بزرگان از الغدیر
              ۹.۲.۳ - ویژگی‌های الغدیر
       ۹.۳ - دیگر آثار
۱۰ - وفات
       ۱۰.۱ - تشییع در نجف
       ۱۰.۲ - پاداش الغدیر
۱۱ - پانویس
۱۲ - منبع


پدر عبدالحسین آقا میرزا احمد امینی از دانشمندان نامی تبریز که در سال ۱۲۸۷ق در قریه «سردها» از نواحی تبریز متولد شده بود. از سال ۱۳۰۴ برای ادامه تحصیل به شهر آمده و بعد از فراگیری مقدمات، در محضر درس علامه حاج میرزا اسدالله حضور یافت و به مرتبه‌ای از دانش‌پژوهشی رسید که صلاحیت علمی آن بزرگ از طرف آیت‌الله میرزا علی آقای شیرازی و فقیه برجسته حاج میرزا علی ایروانی مورد تایید واقع شد.
جد وی «مولی نجفعلی» مشهور به «امین الشرع» از اهالی آذربایجان بود که سال ۱۲۷۵ق متولد شده و خویشتن را به علم و ادب و پاک و پرهیزکاری آراسته بود. او شیفته جمع آثار ائمه اطهار (علیهم‌السّلام) بود. از آنجا که از ادب فارسی و ترکی بهره وافر برده بود، قصایدی چند به این دو زبان داشت.
خانواده عبدالحسین به مناسبت شهرت جدش به «امینی» معروف شده بود.


آیت‌الله حاج شیخ عبدالحسین تبریزی نجفی معروف به «علامه امینی»، نویسنده کتاب «الغدیر»، سال ۱۳۲۰ق در خانواده علم و تقوا در تبریز متولد شد. مادرش می‌گوید: شیردادن من به فرزندم، عبدالحسین، با شیردادن به دیگر فرزندانم فرق داشت. زیرا هرگاه می‌خواستم به وی شیر دهم، گویی نیرویی مرا وا می‌داشت که وضو سازم و با وضو، سینه در دهانش بگذارم!
[۱] یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۳، ۱۲ تیر ۶۷، اظهارات دکتر محمدهادی امینی.



عبدالحسین نخست آیات قرآنی و سوره‌های کوتاه از مادر فرا گرفت، سپس آموزش علوم توسط پدر شروع شد و در طی سال‌ها، آموزش ادبیات فارسی و عربی، منطق، فقه و اصول انجام گرفت. عبدالحسین همانگونه که دروس متداول حوزه‌های علمیه را فرا می‌گرفت و به حفظ اشعاری چون «الفیه ابن مالک» در علم نحو می‌پرداخت، در سایه هدایت پدر، اشعاری هم از بزرگان دین حفظ کرد. از اولین شعرهایی که پدر، فرزند و شاگردش را به آموختن و حفظ آن تشویق کرد، شعری از حضرت علی (علیه‌السّلام) بود.
او می‌دانست همانگونه که برای علم نحو ابیاتی قرار داده شده است تا با حفظ آنها اصول آن علم به آسانی در دست باشد، باید اصول اعتقادات را هم از این طریق به شاگردان مکتب توحید آموخت.
عبدالحسین کتاب‌های مختلفی در حدیث و اعتقادات را نزد پدر خواند و از آنها بهره برد و مسایل مشکل را با استاد در میان نهاد و به حال آنها پرداخت. اهتمام به قرآن و حدیث، به خصوص به نهج‌ البلاغه، وی را عاشق امام علی (علیه‌السّلام) کرد. چه نیک به یادداشت آن سخن گرانمایه را که: «هیچ آیه‌ای در قرآن کریم نیست که اول آن «یا ایها الذین آمنوا» باشد، مگر آنکه علی ابن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) سردار مخاطبان آن آیه و امیر و شریف و اول ایشان است». قرآن و نهج البلاغه دو کتاب گرانقدر برای این محصل جوان بود. وی این دو کتاب را بارها مطالعه کرده و در معانی آن دقیق شده بود. گاهی در مطالعه این دو کتاب می‌گریست.
عبدالحسین تحصیلات ابتدایی و متوسطه علوم دینی را در تبریز و نزد علمای بزرگ آن شهر آموخت.
[۲] یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، صص ۴-۳، ۱۲ تیر ۶۷، اظهارات دکتر محمدهادی امینی.
[۳] یادنامه علامه امینی، به اهتمام دکتر شهیدی و محمدرضا حکیمی، مقدمه حکیمی تحت عنوان «علامه امینی»، ص۱۹.
سپس برای تکمیل مراتب علمی به نجف اشرف رفت و در محضر علمای بزرگ آن شهر، بهره فراوان گرفت و خیلی زود به مقام عالی فقاهت نایل آمد. (برای دستخط بزرگان در تصدیق اجتهاد امینی، مراجعه شود به مقدمه شهداء الفضیله.
[۴] علامه امینی، مقدمه شهداء الفضیله، (نجف، ۱۳۵۵ ق) ‌.
)


شیخ‌ عبدالحسین، مقدمات علوم دینی را در مـحضر پدر بزرگوارش، شیخ احمد‌ امـینی شـروع کرد که از علمای تبریز بود. پس از آن برای تکمیل‌ دروس خود وارد مدرسه طالبیه شد و مقدمات و سطوح فقه و اصول را در آن مدرسه طی کرد که از جمله اساتید ایشان عبارت‌اند از:
۱. آیت‌الله سید محمد موسوی مشهور به مولانا‌؛ مؤلف «مصباح الساکین؛
۲. آیت‌الله سید مرتضی خسروشاهی؛ صاحب اهداء الحقیر در معنی حدیث غدیر؛
۳. آیت‌الله شیخ حسن توتونچی؛
۴. میرزا علی‌اصغر ملکی.
اساتید نجف:
۱. آیت‌الله سید محمدباقر حسینی فیروزآبادی؛
۲. آیت‌الله سید‌ ابوتراب خوانساری؛
۳. آیت‌الله میرزا عـلی‌ ایـروانی؛
۴. آیت‌الله میرزا ابوالحسن مشکینی؛
۵. آیت‌الله سید میرزا علی شیرازی؛
۶. آیت‌الله شیخ عبدالکریم یزدی؛
۷. آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی؛
۸. آیت‌الله‌ محمدحسین اصفهانی مشهور به‌ کمپانی‌؛
۹. آیت‌الله‌ شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء.
علّامه امینی، برای مدتی به تبریز بازگشت و پس از ازدواج و تالیف‌ بعضی‌ از‌ آثارش همچون: «تفسیر فاتحة الکتاب» دوباره برای اقامت‌ به‌ نجف اشرف رفت.
وی از حضرت آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی و آیت‌الله میرزا محمدحسین نائینی و آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری و آیت‌الله شیخ محمدحسین کمپانی اصفهانی، اجازه اجتهاد دریافت می‌دارد.


عبدالحسین چهارده ساله بود که شیخ محمد خیابانی بر ضد استعمار شوم انگلستان قیام نمود. پیش از نهضت خیابانی، انقلاب مشروطیت روی داده بود، انقلابی که مردم تبریز در آن نقش مهمی بر عهده داشتند. اینک خیابانی به پاس حرمت خون شهیدان، با قیامی دیگر می‌خواست با کج‌روی‌ها مقابله نماید. لذا شانزدهم رجب ۱۳۳۸ق برابر هفدهم فروردین ۱۲۹۹ هجری شمسی بر ضد دولت ارتجاعی وثوق الدوله و امپریالیست‌های انگلیسی قیام کرد. این قیام به شهرهای دیگر آذربایجان هم سرایت نمود و ادارات دولتی یکی پس از دیگری به تصرف انقلابیون در آمد. شش ماه اداره شهر بر عهده کمیته ملی به رهبری خیابانی بود. مبارزی که با انگلیس، روس، آلمان عثمانی مقابله کرده و از استقلال موضع برخوردار بود.
با سقوط وثوق الدوله، مشیر الدوله پیرنیا به نخست وزیری رسید و حاجی مخبر السلطنه هدایت را به تبریز فرستاد تا آن مجاهد را دفع نماید. عصر بیست و هشتم ذی الحجة الحرام مرکز انقلابیون از بین رفت و بعد از سه روز وی را در خانه شیخ حسن میانجی به شهادت رساندند.
عبدالحسین که با سخنان شیخ و اندیشه و افکار متعالی وی آشنایی داشت، چون دیگر دوستدارانش عزا گرفت و از پدر آموخت که باید پس از قیام و شهادت با مکتب دعاء، فرهنگ سیاسی اجتماعی اسلام را در جامعه نشر داد.


برای‌ آنکه بیش‌تر با ویژگی‌های علّامه امینی آشنا شویم بـهتر اسـت تـا آرای علمای‌ بزرگ‌ اسلامی‌ را دربارۀ او ذکر کنیم:

۶.۱ - سید ابوالحسن اصفهانی

حضرت آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی (رحمة‌الله‌علیه):
«کتاب ارجـمند‌ شـهیدان‌ راه فـضیلت را با امعان نظر نگریستم و دیدم با حسن ظنی که‌ به‌ مؤلف‌ امینش – علّامه‌ امـینی – دارم، مـطابقت دارد. این پرچمدار دانش و ادب و قهرمان جنبش فکری اسلامی، همان‌گونه‌ است‌ که‌ زیبندۀ دانش و فـضیلت و رای و بـصیرت اسـت.»

۶.۲ - آیت‌الله خویی

آیت‌الله‌ موسوی اردبیلی در دیدار اعضای ستاد کنگرۀ علّامه امینی نـقل کـرده‌اند: «به یاد دارم که روزی‌ خدمت‌ مرحوم آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی حرکت می‌کردیم. مطلبی از‌ ایـشان پرسـیده بـودم‌. وقتی‌ جوابم را گرفتم، می‌خواستم خداحافظی کنم که‌ فرمودند‌: «علّامه‌ امینی از ایران برگشته‌اند نمی‌خواهید، به دیـدن‌ ایـشان‌ برویم؟» عرض کردم: «امروز روز درس است، اگر اجازه بفرمایید، ما روز دیگری می‌رویم‌ و امروز‌ بـه درس‌هایمان مـی‌رسیم.» فرمود: «مطمئن‌ باشید‌، ثواب زیارت‌ ایشان‌ از‌ ثواب همۀ این درس‌ها بیش‌تر است‌.»

۶.۳ - آیت‌الله فـاضل لنـکرانی

«عـلّامه امینی با صرف دقت و تحمل مشقت‌ها و مسافرت‌های‌ متعدد‌، توانست یکی از بزرگ‌ترین خـدمات ارزنـده‌ را به عالم تشیع‌ بنماید‌ و تا حدّ قابل اعتنایی از‌ مظلومیت‌ مکتب تشیع که امام آن نیز اول مظلوم عـالم بـود، بکاهد. حقیقتاً کتاب‌ الغدیر‌ مخصوصاً با قلم رسا و مطابق‌ روزش‌، توانسته‌ جـمیع شـبهات را‌ در‌ رابطۀ با مسئله امامت‌ و وصایت‌ بلافصل‌ امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) پاسـخی مـتناسب که مقبول عقل سلیم و منطقی خالی از تـعصب اسـت بدهد‌.»

۶.۴ - آیت‌الله صافی گلپایگانی

«در عصر حاضر‌ و قرن‌ چهاردهم، عـلّامه‌ امـینی یکی‌ از مفاخر بزرگ و نوابغ عـلم و ادب و خـادمین موفق اسـلام بـود. تـلاش مداوم و کوشش بی‌وقفۀ‌ آن‌ عـالم جـلیل، در معرفی حقایق اصل‌ و اصیل‌ اسلام‌ و معارف‌ حق‌ این دین حنیف‌ و مکتب‌ پربـار و یـگانه اَعدال قرآن کریم، اهل بیت (علیه‌السّلام)، کـم‌نظیر بود.»

۶.۵ - آقـا بزرگ تهرانی‌

«از‌ خصوصیات‌ علّامه، مـحبت و ارادت کـامل به آل محمد‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد‌ که‌ زبانزد‌ همه‌ است‌ و می‌توان گفت: الغدیر اثری از آثار آن مـحبت‌ها مـی‌باشد و به خاطر همین علاقه بـه اهل‌بیت (علیه‌السّلام) اسـت که ایشان، عـلاقه خـاصی به شنیدن مصائب‌ امام حسین (علیه‌السّلام) و اصحابش دارند‌ و بر مصائب امام حسین (علیه‌السّلام) با صدای بلند گریه می‌کند و خطبا و حاضرین مـشاهده مـی‌کنند که در حین ذکر مصیبت، حال‌ ایـشان مـتغیر می‌شود و از گـریه ایـشان هـمه متاثر می‌شوند و به گـریه ایشان‌، گریه می‌کنند. به حقیقت می‌توان گفت: مجلسی که ایشان در آن مجلس حاضر است و ذکر مـصیبت آل مـحمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌شود، گویا یکی از آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در آن مجلس حـاضر مـی‌باشد‌، و‌ ایـن‌ حـالت در‌ ایـشان به اوج خود مـی‌رسد، زمـانی که خطیب، مصیبت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) را بیان می‌کند، در این زمان صورت‌ ایشان‌ سرخ مـی‌شود و گـریه مـی‌کند، همانند‌ کسی‌ که به ناموس او اهانت شـده بـاشد... بـعد از‌ ایـنکه بـه مـحتوی و عظمت علمی کتاب الغدیر پی بردم، دست به دعا برداشته و از خدا‌ طلب‌ نمودم که بقیه عمر‌ مرا‌ به علّامه امینی ببخشد، تا ایشان صورت واقع الغدیر بدهد، و‌ ایـن تقریظ را به علّامه امینی نوشتم: من از وصف این کتاب قیّم قاصر هستم، و شان «الغدیر» بالاتر از این‌ است‌ که بشود آن را توصیف نمود. تنها عملی که از دست بنده می‌آید، این است کـه از خـدا می‌خواهم، عمر مؤلف را طول دهد و عاقبت ایشان را ختم به خیر‌ نموده‌ و با خلوص‌ نیّت از خدای می‌خواهم که بقیه عمر مرا به عمر شریف مؤلف اضافه کند.»

۶.۶ - شیخ عباس قـمی‌

«عـلّامه بزرگوار و مجاهد عالی‌قدر مرحوم حاج شیخ عبدالحسین فرزند احمد‌ امینی‌ تبریزی‌ از اعاظم علما و اکابر دانشمندان معاصر بوده است. مرحوم علّامه امینی حـقاً از نـوادر علماء معاصر بوده ‌است‌ کـه در راه خـدمت به دین و ولایت تحمل شدائدی نمود و مسافرت‌هایی را به‌ کشورهای‌ هند‌ و پاکستان و سوریه و حلب و غیره کرده و مطالعات بسیاری در کتب و کتابخانه‌ها کرده و دائرۀ المعارفی بنام الغدیر‌ در مـوضوع ولایـت حضرت امیرالمؤمنین عـلی بـن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) و مثالب غاصبین حقش از‌ کتب اهل سنت نوشته‌ که‌ در فن خود بی‌نظیر و موجب استبصار بسیاری از اهل سنت که تقلید کورکورانۀ ستمکاران به اهل بیت (علیه‌السّلام) را می‌نمودند گردیده است.»


در این بخش به بخشی از سیره علّامه‌ امینی اشاره می‌شود.

۷.۱ - تـوسل و عبادت

در صورتی که بدانیم، علّامه‌ امینی (رحمة‌الله‌علیه) به عشق همجواری حرم امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) از شهر تبریز به سوی نجف اشرف هجرت کرده‌اند، شاید بتوانیم به عشق ایشان به آن امام همام (علیه‌السّلام) پی بـبریم.
عـلّامه، شخصیتی‌ الهـی‌ و ملکوتی داشت. بزرگمردی بود که نشستن و برخاستن و نوشتن وی برای خدا بود؛ به درستی باید او را مجسمه تقوا بـه حساب آورد. علّامه بسیار برای قرائت قرآن حریص بود و نزدیک‌ صبح‌ بـرای نماز شب بلند می‌شد و بعد از فریضۀ صبح، شروع به قرائت قرآن می‌کرد؛ به گونه‌ای که در هر روز یک از قرآن را قـرائت ‌ ‌مـی‌کرد. آیت‌الله سید‌ مرتضی‌ نجومی می‌نویسد: «در عمرم کسی را مثل علّامه امینی که با حضور قلب نماز بخواند، ندیدم.»
علّامه امینی، با آن مشغله‌ای که داشت، وقتی ماه رمضان می‌رسید بیش‌تر‌ کارهایش‌ را‌ تـعطیل می‌کرد و مشغول عبادت می‌شد‌. وی‌ در‌ ماه مبارک رمضان، پانزده مرتبه ختم قرآن مـی‌کرد، و ثواب چهارده مرتبه‌اش را هـدیه بـه چهارده معصوم و ثواب یک مرتبه‌اش را به‌ روح‌ پدر‌ و مادرش هدیه می‌کرد.
وی هنگام زیارت حرم علوی‌، با‌ خضوع و خشوع فراوان وارد حرم می‌شد و در داخل حرم نیز فقط توجهش به سوی حضرت (علیه‌السّلام) بود. او روبه‌روی ضریح‌ می‌نشست و در حالی که قطرات اشک از چشمان مبارکش جاری‌ بود، شروع به زیارت می‌کرد.
حجت الاسلام آخوندی می‌نویسد: «همانا خصایص علّامه امینی، تضرع و معنویتش را در کم‌تر‌ عالمی‌ دیدم‌. در ایام عاشورا و فاطمیّه، حـال عـلّامه متغیّر شده و با صدای بلند‌ گریه‌ می‌کرد.»

۷.۲ - شجاعت

یکی از مسائلی که برای مبلغ، می‌تواند آموزه‌ای ارزشمند را به همراه داشته باشد‌، وجود‌ پر‌ رنگ صفت شجاعت است؛ زیرا بسیاری از کارهای تبلیغی در نـبود شـجاعت‌، ظهور‌ و بروز‌ نمی‌یابد. مرحوم علّامه در این مورد حظّی وافر داشت. خود آن دانشمند در این‌باره‌، خاطره‌ای‌ را نقل می‌کرد که به شرح ذیل است:
«وقتی مشرف به حج بیت‌الله‌ شـدم‌، در شب ترویّه از مکه به طرف عرفات حرکت کردم، و شب را در‌ صحرای‌ منی ماندم و بعد از نماز صبح روز عرفه به سوی عرفات حرکت کردم. وقتی به‌ صحرای‌ رسیدم، دیدم که صحرا پر از جمعیت اسـت و از کـثرت جـمعیت، جایی برای‌ سکونت‌ و نصب‌ خـیمه نـیست، ‌امـا در گوشۀ بیابان، جایی خلوت است و معلوم است که این مکان، مخصوص‌ ملوک‌ و اشراف عربستان است. به آن شخصی که اثاث مرا حـمل مـی‌کرد، گـفتم‌: «وسایل‌ را‌ به آن مکان ببرد.» وقتی به آن مکان رسـیدیم بـه مکاری گفتم که وسایل مرا‌ همین‌ مکان‌ زمین بگذارد و اجرت او را پرداخت کردم و او رفت. سپس من شروع‌ کردم‌ به نـصب خـیمه. یـکی از ماموران با صدای بلند صیحه می‌زد و مرا از نصب خیمه در‌ آن مکان منع می‌نمود. من نیز بدون توجه به کار خود ادامه دادم‌. وقتی‌ دید که من به او تـوجهی نـمی‌کنم‌، بـه‌ طرف‌ من آمد و دست مرا گرفت تا مانع‌ از‌ نصب خیمه شـود. گـفتم: «چه می‌خواهی؟ و چرا مانع از نصب خیمه می‌شوی؟» گفت: «ممنوع است‌.» گفتم‌: «چرا؟» گفت: «مگر نمی‌بینی اینجا خیمه‌های‌ امیر‌ نـصب شـده‌ اسـت‌.» وقتی‌ این را شنیدم؛ با صدای بلند‌ فریاد‌ زدم – تا هر که داخل خـیمه اسـت بـشنود – با حالت تعجب: «گفتی‌ امیر؟! ! »
به‌ امیرت بگو: «از سرزمین ما بیرون‌ برود. این سرزمین بـندگان‌ اسـت‌ و بـرای امراء و رؤسا در اینجا‌ مکانی‌ نمی‌باشد.» مامور نظامی ترسید و آنچه در دستش بود، افتاد و رفت تـا کـلام مرا‌ به‌ امیرش برساند. بدین‌طریق علّامه‌، بدون‌ مزاحمت‌ به برنامه‌های عبادی‌ و مـعنوی‌ حـجش مـی‌پردازد.»

۷.۳ - همت و اراده‌

از‌ صفات بارز ایشان، اراده پولادین بود، اراده‌ای که هر مشکلی را رفع می‌کرد، از‌این‌رو‌ در وصـفش آمده است:
«همتّی دُونَها‌ السُها‌ و الثُریا قد‌ عکت‌ جَهدَها‌ فما تتدانیفانا متعبٌ مـُعنّیً‌ الی انـتتفافی الایـّامُ او اتفافی»
ترجمه: ستاره سها و خوشه پروین، فروتر از پایگاه بلند همت‌ من‌ جای دارند؛ همتی چـنان کـه تا‌ اوج‌ها‌ پر‌ گرفته‌ است‌ و به هیچ روی‌، دست‌یافتن‌ به آن ممکن نیست. آری، مـن، خـویش را بـه زحمت و رنج‌ انداختم و رنج‌ها را به جان‌ خریدم‌ تا‌ آن دم که روزهای روزگار، یا روزهای‌ عمر‌ مـن‌ تـمام‌ شـود‌.
بر‌ اثر این همت بود که ایشان کاری کردند که در حد کـار یـک ملت بود. مرحوم آیت‌الله سید عبدالهادی شیرازی (رحمة‌الله‌علیه) در نامه‌اش می‌نویسد: «اگر‌ ما از نزدیک، وضع علّامه را مشاهده نـکرده بـودیم که او به تنهایی به تالیف چنین کتابی (الغدیر) قیام کرده، تصور مـی‌کردیم کـه کتاب الغدیر، تالیف یک جمعیتِ علمی اسـت‌ کـه‌ هـر کدام به نوشتن قسمتی از آن پرداخته است.»

۷.۴ - ‌امـانتداری

از صـفات دیگری که باعث شد کتاب شریف الغدیر جایگاه حقیقی‌اش را در میان مسلمانان به دسـت آورد، ‌امـانتداری‌ ایشان‌ بود، زیرا در نقل مـطالب از عـامه و خاصه هـیچ‌گـونه تـصرفی روا نمی‌داشت. صاحب الغدیر، توجه زیادی بـه‌ ایـن مسئله داشت، زیرا در‌ کتبی‌ که پایۀ آنها بر نقل‌ استوار‌ است، تـنها جـوهره اصلی و مایه وثوق، امانت است و عـلّامه در سراسر کتابش، به‌ ایـن صـفت، ملتزم بوده است، و هرگز مـطلب تـحریف شده‌ای را از‌ ایشان‌ نمی‌توان یافت. از این‌ جهت‌، استاد علاءالدین از علمای الازهر، همواره آرزوی دیدن نـویسنده الغـدیر را داشت و در روزنامه‌های پر تیراژ قاهره بـه مـعرفی و دفـاع از کتاب‌ الغدیر پرداخت. عـلما و مـراجع نجف نیز، ترویج الغـدیر را‌ وظـیفۀ‌ خود دانستند. امانتداری وی در حدّی بود که اگر در مطلبی، نوشته بود:
«علی کرَّم الله وجهه» هـمان را نـقل می‌کرد و همین صفت در علّامه بود کـه بـاعث درخشش الغدیر‌ شـد‌.

۷.۵ - گـریز از‌ مدح و ثنا

استاد حـسان می‌نویسد: «در ایامی که مرحوم علّامه در ماه محرم، در مشهد مقدس سخنرانی‌ داشتند، روزی بعد از تمام شدن مـنبر، پسـر بچه کوچکی، بلند‌ شد‌ و قصیده‌ای‌ در مـورد شـب یـازدهم مـحرم خـواند، مردم گریه کـرده و خـود علّامه با صدای بلند ضجه می‌زدند. وقتی ‌قصیده‌ تمام می‌شود، حضرت علّامه می‌خواهند، شاعر نوجوان را مـلاقات کـنند. در نـتیجه بنده‌ (همان‌ شاعر‌ نوجوان) به ملاقات‌ ایـشان رفـتم کـه از آن زمـان تـا وفـاتشان ملازم بودم. در نوبت‌ دیگر، که به همراه دوستان به استقبال علّامه رفته بودیم، اشعاری را در‌ مدح ایشان قرائت کردم‌ و انتظار‌ تشویق و تشکر را داشتم، اما علّامه، نظر تندی بـه من کرد و فرمود: «حسان، اگر به جای مدح من امام زمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) را مدح می‌کردی به اجر معنوی بزرگی دست می‌یافتی.»
[۵] یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۲۲، خاطرات حسان.

گفتم‌: «من شما را مدح کردم، به خاطر خدمتی که شـما بـه اهل بیت (علیه‌السّلام) نموده‌ای و به خاطر اخلاصی که در این راه دارید. پس مدح شما، مدح اهل بیت (علیه‌السّلام) است.»

۷.۶ - خطابه‌ و منبر‌

مرحوم علّامه امینی با دو سلاح نیرومند زبان و قلم، وارد جهاد تبلیغ شـد و بـه نشر حقایق مذهب تشیع پرداخت و در سفرهای خود، در مجالس پر جمعیت که در هر‌ شهر‌ برای شنیدن سخنان او بر پا می‌شد، از روی منبر با بیان گیرا و منطق قـوی، حـقایق تشیع را به گوش مسلمانان مـی‌رسانید. تـاثیر صدای گرم او تا مدتها در‌ گوش‌ شنوندگان می‌ماند و همه او را منادی یکپارچگی اسلام و مدافع حرمت تشیع و مذهب اهل‌بیت (علیه‌السّلام) می‌شناختند.
آیت‌الله موسوی اردبیلی در توصیف منبرهای علّامه مـی‌گوید: «ایـشان منبر خوبی داشتند. خـوب صـحبت‌ می‌کردند‌. ده‌ روز در مشهد در مدرسه نواب‌ منبر‌ رفت. در آن ده روز، مدرسه و دور آن، مملو از جمعیت می‌شد، آن‌قدر که در منبر ایشان مردم جمع می‌شدند‌، پای‌ منبر‌ مرحوم فلسفی جمع نمی‌شدند. ایشان زبان گیرا و روانی‌ داشتند‌ و بـکّاء هـم بودند.»
استاد محمدرضا حکیمی یکی از کسانی است که مجالس وعظ و خطابه علّامه امینی را درک کرده‌ است‌، و مجالس‌ مشهد ایشان را این‌گونه توصیف می‌کند:
«از مواهب صاحب الغدیر‌، نیروی نطق شگفت و مهیج وی بود. او صـاحب سـیمایی بود بـا مهابت و هیبتی شکوهبار و صدایی در خور دلیران‌ و معلوماتی‌ بیکران‌ و حافظه‌ای نیرومند و ایمانی عمیق و توجهی درست و نیتی پاک و بدین‌گـونه چون‌ به‌ سخنرانی دهان می‌گشود، شگفتی زا نمود. اگر ده‌ها هزار نـفر را گـرد آورد و تـحت تاثیر گیرد‌ و ساعت‌ها‌ گوش‌ به سخن خویش بدارد. در این سخنرانی‌ها و محافل، چه بسیار انبوه جمعیت‌ که‌ گـرد‌ ‌ ‌مـی‌آمدند، متجاوز از چند هزار که از جمله این مجالس، مجالس اصفهان، مشهد، همدان‌، کرمانشاه‌، تهران‌، حـیدرآباد دکـن، کانپور و برخی از شهرهای سوریه و عراق بود.
درست به یاد دارم که‌ در‌ تابستان سال ۱۳۳۸ ش که علّامه‌ امـینی در مشهد بود، گروهی از وی درخواست‌ کردند‌ تا‌ منبر برود. البته چنین نبود که او اهـل منبر به معنای مـتعارف بـاشد، و هر‌ جای‌ بدان بپردازد، مگر آن‌گاه که عالمان و خواص برای استفادۀ عموم از او‌ درخواست‌ سخنرانی‌ می‌کردند. باری تقاضای مردم مشهد قبول افتاد و مجلسی بس عظیم و شکوه زای، در مدرسۀ نواب‌ برپا‌ گشت، مجلسی تـاریخی، همۀ صحن بزرگ مدرسۀ نواب فرش شده بود، نخست‌ به‌ هنگام‌ اذان مغرب، این جای وسیع از صفوف نمازگزاران پر می‌شد؛ زیرا به درخواست افاضل علّامه‌ آن‌ چند‌ شب را اقامۀ نماز مغرب و عشاء مـی‌نمود – و چـه بسیار کسان که می‌آمدند‌ برای‌ پیوستن به این صف‌ها و جای نبود؛ چون منبر آغاز می‌گشت، سیل جمعیت – به معنای راستین این‌ تعبیر‌ – به سوی این مجلس سرازیر می‌شد، شب‌های آخـر، پس از پر شـدن‌ مدرسه‌ و برخی غرفه‌های طبقات بالا عده‌ای از‌ مردم‌ بر‌ بام مرتفع مدرسه بالا می‌رفتند. در راهرو‌ مدرسه‌ نیز همین‌سان جمعیت موج می‌زد و بر سر هم می‌ریخت تا داخل خیابان‌، و دو‌ طـرف خـیابان و پشت در دکان‌ها‌ که‌ بسته بود‌ و در‌ سطح‌ پیاده‌رو و مقداری از سواره‌رو‌ و کناره‌های‌ جوی خیابان، تا کوچه ملک، و از طرف رو به قبله تا مسجد‌ حاج‌ ملا‌هاشم و درون مسجد، و این همه‌ با بلندگوهای مـتعدد مـی‌توانستند‌، صـدای‌ صاحب الغدیر را بشنوند، و خدا‌ دانـد‌ کـه شـمارۀ آن جمع و آن مردمان در آن شب‌ها چه‌اندازه بود، از‌ نظر‌ کیفیت نیز بدان‌گونه، کم‌مانند‌ بود‌. خواص مردم، فقها‌، عالمان‌، استادان دانشگاه، فـاضلان، دانـشجویان‌ و جـوانان‌ شرکت داشتند و حتی کسانی در صفوف آن جماعت و پای آن منبر دیـده شـدند که‌ کم‌تر‌ به کسی اقتدا می‌کردند، یا پای‌ منبری‌ می‌رفتند.
حضرت‌ شیخ‌ مجتبی‌ قزوینی نیز با ضعف‌ مزاج و دوری راه در‌ ایـن مـجالس شـرکت می‌کرد. یکی از شب‌ها که حضور داشت، وقتی‌ مجلس‌ را با آن اوصـاف دید، گفت‌: «چنین‌ مجلسی‌ در‌ قرنی‌ اتفاق می‌افتد.»

۷.۷ - عشق به قرآن و عترت

نوشته‌اند که امینی به خواندن قرآن و ادعیه و نمازهای مستحبی، علاقه‌ای در حد وَلَع داشت. رسم هر روزه وی چنین بود: زمانی که سپیده نزدیک می‌شد برای ادای نماز شب، از جای برمی‌خاست و تهجد شبانه را به انجام فریضه صبح در لحظات آغازین سپیده‌دم، پیوند می‌زد.
آنگاه به قرائت قرآن می‌پرداخت و یک جزء کامل از آن را برمی‌خواند. خواندن قرآن نیز، با تدبر و تامل در مفهوم آیات، و توشه‌گیری از دلایل و براهین آن، همراه بود. در فرجام، صبحانه می‌خورد و عازم کُتُبخانه خاص خود می‌شد و به مطالعه می‌پرداخت، تا آنکه شاگردانش نزد وی می‌آمدند تا از او بهره گیرند. این چنین، مستمرا به تدریس و بحث اشتغال داشت تا اذان ظهر از ماذنه‌ها برمی‌خاست. در این هنگام مهیای انجام فریضه می‌شد، سپس ناهار می‌خورد و ساعتی می‌غنود و مجددا تلاش علمی در کتابخانه را از سر می‌گرفت و تا نیمه شب ادامه می‌داد!
امینی، وصیت پیامبر اکرم‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حدیث مشهور «ثَقَلَین»، مبنی بر لزوم تمسک همزمان امت به قرآن و اهل بیت‌ (علیهم‌السلام)، را پیوسته در گوش داشت و براستی دلباخته خاندان عصمت‌ (علیهم‌السلام) بود. به گفته مرحوم حکیم‌زاده «امینی دائم الوضو بود و صبحها هر روز به حرم امام علی مشرف می‌شد و سپس به کتابخانه می‌آمد.
افزون بر این، هر زمان نیز که حاجتی داشت (دنبال مطلبی در کتابی می‌گشت و پیدا نمی‌کرد یا در جستجوی کتابی به این‌سو و آن‌سو پرسه می‌زد و نمی‌یافت، و برای یافتن مقصود خود به مولا (علیه‌السّلام) متوسل می‌شد) و از رهگذر لطف مولا مقصودش برآورده می‌شد یا مطلبی را کشف می‌نمود، فورا عبا بر دوش می‌افکند و به قول خود «برای تشکر از مولا» به حرم می‌رفت. و مواردی را من خود، شاهد بودم». (وصف زیارت‌های مکرر و عاشقانه علامه امینی از حرم علوی و حسینی و رضوی (علیه‌السّلام) از زبان دوست و دست‌پرورده‌اش: حسین شاکری، در کتاب «ربع قرن مع العلامه الامینی)


فعالیت‌های علامه شامل فعالیت‌های علمی، فرهنگی و سیاسی است.

۸.۱ - فعالیت‌های علمی

بیشترین شهرت علامه در بعد علمی ایشان است.

۸.۱.۱ - تحقیقات علمی‌

حضور ذهن بسیار، اُنس شدید به مطالعه، علاقه وافر به پژوهش و تحقیق، همراه با منش والا را، از خصوصیات علامه شمرده‌اند.
[۹] صفاخواه، محمدحسین، قطره‌ای از دریا، ج۱، ص۲۱-۱۶.
وی پس از نیل به اجتهاد، به‌طور مستمر و شبانه‌روزی، درباره مسائل گوناگون علمی در رشته‌های فقه و کلام و تفسیر و تاریخ، دست به پژوهش و تحقیق زد که خوشبختانه حاصل آن، به صورت آثاری چون شهداء‌ الفضیله و الغدیر، در اختیار ماست.
امینی تحقیقات و مطالعاتش در نجف را، از کتابخانه حسینیه شوشتری‌ها آغاز کرد که در آن زمان، تنها کتابخانه عمومی نجف شمرده می‌شد و هزاران کتاب چاپی و خطی داشت. روزها به‌طور مستمر به کتابخانه مزبور می‌رفت و از آنجا که ساعات رسمی کار کتابخانه، عطش سیری ناپذیر وی برای پژوهش و تحقیق را فرونمی‌نشاند، کتابدار کتابخانه را راضی کرد که هنگام رفتن، در به روی او ببندد و او را با کتاب‌ها تنها گذارد. کتابدار، در لحظه تعطیل کتابخانه، در را به روی امینی قفل می‌کرد و او، در میان کتاب‌ها غرق در مطالعه می‌شد.
حاج سید کاظم حکیم‌زاده، کتابدار کتابخانه امینی در نجف اشرف، نقل می‌کرد: ساعاتی که من در کتابخانه امیرالمو‌منین (علیه‌السّلام) بیکار بودم و مراجعه‌کننده‌ای نداشتم، به خواندن کتاب می‌پرداختم. یک روز مشغول مطالعه جلد ششم الغدیر بودم، که امینی از راه رسید و گفت:‌ هان! چه می‌خوانی؟ گفتم: جلد ششم کتاب شما الغدیر است. گفت: «بخوان، که خدا می‌داند چقدر زحمت کشیده‌ام تا مطالب این کتاب‌ها را در آورده‌ام»! و افزود: «آن وقت‌ها، در نجف نه پنکه بود و نه وسایل سردکننده دیگر. در آن شرایط سخت، من هر روز برای مطالعه به حسینیه شوشتری‌ها می‌رفتم که تعدادی کتب ارزشمند کهن در آن یافت می‌شد. زمانی که کتابخانه تعطیل می‌شد به کتابدار می‌گفتم: مطالعه من هنوز تمام نشده است. تو می‌خواهی بروی، برو، ولی اجازه بده من بمانم و مطالعه‌ام را ادامه بدهم. او درب حسینیه را می‌بست و می‌رفت و مرا در کتابخانه تنها می‌گذاشت و من ساعت‌های دراز روی کتاب‌ها می‌افتادم و مطالعه می‌کردم و یادداشت برمی‌داشتم. غرق شدن در مطالعه، مرا بکلی از گذشت زمان غافل می‌ساخت و تنها زمانی به خود می‌آمدم، که می‌دیدم قالیی که روی آن نشسته‌ام (از ریزش مداوم عرق) کاملا خیس شده و بدنم (همچون بیمار تب زده) از گرمای شدید فضای بسته کتابخانه، یک پارچه آتش می‌نماید!...»

۸.۱.۲ - سفرهای تحقیقی و تبلیغی‌

از ویژگی‌های بارز امینی، سفرهای پربارش به شهرها و بلاد اسلامی است که با اهداف علمی فرهنگی اصلاحی زیر انجام می‌گرفت: تحقیق و پژوهش در کتابخانه‌ها و یادداشت‌برداری و استنساخ از کتب شیعه و سنی (بویژه مآخذ خطی کهن) برای الغدیر و سایر آثار خویش، برخورد و ملاقات با استادان حوزه و دانشگاه، اصلاح و ارشاد مردم، تربیت اهل علم و تا‌ثیر در آنان، و گاه نیز اقامه جماعت، ایراد سخنرانی برای توده مردم و نیز دانشگاهیان، القای بحث و ایجاد زمینه‌های فکری در مسائل مربوط به فلسفه حکومت در اسلام و ابلاغ پیام «غدیر».
شهرهایی که علامه با خصوصیات یادشده به آنها سفر کرده است، گذشته از شهرهای عراق، از قرار زیر است: حیدرآباد دکن، علیگره، بمبئی، لکهنو، کانپور، پتنه، رامپور، جلالی (در هند)، اصفهان، قم، مشهد، همدان، کرمانشاه، تبریز، بیروت، دمشق، مکه، مدینه، فوعه، کفریه، معره مصرین، نبل، حلب و...، که گزارشی از این سفرها انتشار یافته است.
[۱۱] ر. ک: حکیمی، محمدرضا، حماسه غدیر، ص۳۳۷- ۳۳۸.
[۱۲] حکیمی، محمدرضا، حماسه غدیر، ص۳۴۳ - ۳۴۱.
وی در این سفرها «همواره مورد تجلیل عالمان مذاهب قرار می‌گرفت. استادان دانشگاه‌ها به استقبال او می‌شتافتند. دانشمندان و مدیران کتابخانه‌ها از سنی و شیعه از سر اخلاص وسایل تحقیق را در اختیار او می‌گذاشتند. عالمان سنت با او تماس می‌گرفتند. شاعران در گرامیداشت او خطابه‌ها می‌سرودند. متصدیان کتابخانه‌ها، نشریات و فهرست کتابخانه‌های خویش را به او تقدیم می‌کردند».
[۱۳] حکیمی، محمدرضا، حماسه غدیر، ص۲۱۴.

به عنوان یکی از مهم‌ترین و پربارترین سفرهای امینی (از حیث تبلیغی)، باید از سفر مشهور وی به اصفهان یاد کرد که با منبرهای پرشور او در شرح فضائل و مقامات امیرمو‌منان علی (علیه‌السلام) (با استناد به مآخذ مهم اهل‌سنت)، و رد شبهات و تحریفات دشمنان آن حضرت در این زمینه، همراه بود. آیت‌الله حاج سید حسن فقیه امامی نقل می‌کند: ایشان یک ماه اصفهان ماندند و منبر رفتند: ده‌ شب در مسجد سید، ده جلسه در مسجد نو، و ده‌ شب هم در مسجد جامع. آقایان علما به خاطر شدت علاقه‌شان به این مرد، همگی مساجدشان را تعطیل کردند و در مسجد جامع، نماز جماعتی به امامت علامه امینی تشکیل شد که تا الان به یاد ندارم نماز جماعتی به آن شکوه در اصفهان برگزار شده باشد. تصور کنید، از محراب مسجد جامع تا بیرون مقبره علامه مجلسی (قدس‌سره)، جمعیت بود! و پس از نماز هم منبر می‌رفتند...

۸.۱.۳ - پرورش محققان

مرحوم حکیم‌زاده، در میان فضایل علامه امینی، بر کادرسازی و محقق‌پروری ایشان تاکید می‌کرد و می‌گفت: امینی، در حق محققانی که به کتابخانه می‌آمدند، پیوسته به من سفارش می‌کرد که هرچه می‌خواهند در اختیارشان بگذار، و من نیز از خدمت دریغ نداشتم. یکی از آن محققان، محمدباقر محمودی است که محقق کوشا و شهیر معاصر، و مصحح کتاب‌های «بحار الانوار» جلد مربوط به معاویه، «تاریخ ابن عساکر» جلد مربوط به امام مجتبی (علیه‌السلام) و آثار ماندگار دیگر است. آقای محمودی به کتابخانه می‌آمد و بر زمین می‌نشست و در میان انبوه کتاب‌هایی که درخواست می‌کرد و برایش می‌بردیم، غوطه می‌خورد و یادداشت برمی‌داشت، و بخشی عظیم از مایه‌ای که‌ اندوخته و یادداشت‌هایی که برداشته، از همانجاست.
حکیم‌زاده می‌افزود: علامه اسد حیدر (محقق بزرگ شیعه در نجف، و مو‌لف کتاب ارزشمند «الامام الصادق و المذاهب الاربعه»، در ۶ جزء) آن زمان که هنوز کار تا‌لیف این کتاب را آغاز نکرده بود، برای نگارش مقاله‌ای مختصر راجع به امام ششم به کتابخانه آمد و از امینی درخواست رهنمود کرد.
امینی با لحنی دردمندانه از وی پرسید: «درباره پیشوای مذهب تشیع، چه چیزی می‌خواهی بنویسی؟» و افزود: «اگر می‌خواهی، همچون برخی کسان، چند کتاب را زیر و رو کنی و با رونویسی از آنها و افزود و کاستهایی از خویش، کتاب یا مقاله‌ای سرهم آوری و به خامه چاپ سپاری؟ بهتر است این کار را وانَهی و به کار دیگر پردازی، که هم تکرار مکررات است و هم شان امام فراتر از این‌گونه کارهای خُرد و تُنُک‌مایه می‌باشد، و مرا نیز با تو کاری نیست. ولی اگر می‌خواهی کاری کارستان کنی و در اعماق زمان و زندگی پربار آن امام هُمام فرو روی و برای دستیابی به حقایق مکتوم حیات علمی و سیاسی وی، به همه‌جا سر کشی و همه متون و مآخذ کهن را ببینی و بکاوی، اهلا و سهلا؛ کاری نیکو و بجاست و من نیز به قدر وسع خویش، در خدمت تو خواهم بود!...»
این سخن امینی، فکر و ذهن اسد حیدر جوان را سخت تکان داد و از همانجا،‌ اندیشه نگارش کتاب چند جلدی و مهم «الامام الصادق و المذاهب الاربعه» را در سر وی‌ انداخت. خود وی بعدها می‌گفت که: امینی مرا به این راه کشانید.

۸.۱.۴ - تالیف کتب

علامه امینی به عنوان محدث، مفسر، فیلسوف و متکلم و فقیه دست به تحقیقات دامنه‌داری می‌زند. او در صدد است فلسفه سیاسی اسلام را در هر صورت ممکن برای مردم کوچه و بازار هم قابل فهم نماید. هرچه که بعضی از بزرگان علم هم از آن غافل مانده‌اند.
با تحقیق و تعلیق بر کتاب «کامل الزیارات» ابن قولویه قمی که از مشایخ شیعه محسوب می‌گردد، معتبرترین متون زیارات را در اختیار امت اسلامی قرار می‌دهد و با تالیف کتاب «ادب الزائر لمن یمم الحائر» که شرح آداب زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) است، فلسفه زیارت را بیان می‌دارد.
در این‌باره عبدالحسین امینی سال‌هاست که در پای مکتب درس اساتید بزرگی نشسته و فقه و اصول و فلسفه و کلام اسلامی را فراگرفته است. از این‌رو «ثمرات الاسفار» را در دو جلد فراهم می‌آورد و بر «رسائل» و «مکاسب» شیخ انصاری حاشیه می‌نویسد.
همچنین رساله‌ای درباره «نیت»، رساله‌ای در بیان «حقیقت زیارت»، در پاسخ به علمای پاکستان و رساله‌ای در علم «درایة الحدیث» می‌نگارد.
سوره اعراف، آیه ۱۷۲، سوره اعراف، آیه ۱۸۰، سوره واقعه، آیه ۷، سوره مؤمنون، آیه ۱۱ آنگاه «العترة الطاهرة فی الکتاب العزیز» را می‌نگارد و حق اولویت و مولویت خاندان رسالت را تبیین می‌نماید.

۸.۲ - فعالیت‌های‌ فرهنگی‌

علّامه امینی علاوه بر تحقیق و خطابه، فعالیت‌های فرهنگی فـراوان دیـگری نـیز داشته است که به مقتضای‌ این‌ مقال‌ به نقل تعدادی از آنـها بـسنده می‌شود‌.

۸.۲.۱ - وحدت‌ اسلامی‌

از‌ اهداف‌ مهم علامه این بود که ملل اسلامی را در یک صف، متحد و متشکل جمع کـند. ‌ایـشان بـه این مسئله در اول جلد هشتم الغدیر اشاره می‌کند، چه آنکه راز‌ تفوّق و عزت مـسلمانان در پرهـیز از تـفرّق است و بنیان سعادتشان در تمسک به حبل‌الله خلاصه می‌شود.
محمد عبدالغنی مصری می‌نویسد: «از خدا مـی‌خواهم کـه بـرکتِ آب حیات‌بخش و گوارایِ الغدیر‌ موجب‌ صلح و صفا بین برادران شیعه و اهل سنت شود تا بـا وحدت و یگانگی بتوانند یک امت متحد و یک بنای استوار و زوال‌ناپذیر و یک زندگی توام بـا آزادی و شـرف تـشکیل دهند‌.»
امینی در عصری زندگی می‌کند که شکست دولت عثمانی روی داده است. شکستی که اگر «اصل غدیر» و رهبری امت آنگونه که پیامبر اسلام و قرآن کریم فرموده، اجرا می‌گردید، روی نمی‌داد و انگلیس را جرات آن نبود که عراق را جزء مستعمرات خویش درآورد.
امینی احیاگر مدینه فاضله قرآنی، با قرآن و حدیث و شعر و حماسه، مبانی فلسفه سیاسی اسلام را به جهانیان ابلاغ نمود. وی علاوه بر اینکه با رجوع به قرآن و سنت و رعایت موازین «سند شناسی» و «نقد حدیث» حقائق غیر قابل انکاری را پیش چشم امت اسلامی نهاد و مساله اختلاف اهل یک کتاب و قبله را از میان برداشت. جهانیان را به این مساله واقف ساخت که فلسفه امامت و رهبری از اصول شناخته شده تشیع و از مبانی اصیل اسلامی است که با رعایت آن حکومت اسلامی برقرار می‌گردد، آنگونه که در صدر اسلام رسول اعظم الهی و امیرمؤمنان با تکیه به این اصل، حکومت اسلامی را بنیاد نهاده و حیات سیاسی اسلام را استمرار بخشیدند.

۸.۲.۲ - تاسیس کتابخانه

صاحب الغدیر سال ۱۳۷۳ق، هشت سال پس از انتشار نخستین جلد «الغدیر» به تاسیس کتابخانه‌ای اقدام نمود که نام آن را «مکتبة الامام امیرالمؤمنین علیه‌السلام» نهاد و در روز عید غدیر افتتاح کرد.
آغاز فعالیت این کتابخانه با ۴۲۰۰۰ جلد کتاب خطی و چاپی بود. در تاسیس این کتابخانه نسخه‌های خطی از کتابخانه‌های معتبری تهیه شد که شماری از آنها به قرار زیر می‌باشند:
- کتابخانه ناصریه، ۰۰۰/ ۳۰ جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه مدرسة الواعظین، ۰۰۰/ ۲۰ جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه سلطان المدارس، ۰۰۰/ ۵ جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه معتاز العلماء، ۰۰۰/ ۱۸ جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه فرنگی محل، ۰۰۰/ ۹ جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه ندوة العلماء، ۰۰۰/ ۶۰ جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه امیر الدولة، ۰۰۰/ ۱۱۰ جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه دانشگاه اسلامی علیگره، ۰۰۰/ ۵۰۰ جلد کتاب، علیگره- کتابخانه عمومی رظلا، رامپو- کتابخانه خدابخش، ۰۰۰/ ۵۰ جلد کتاب، پتنه- کتابخانه عمومی دانشگاه عثمانی، ۰۰۰/ ۱۱۱ جلد کتاب، حیدرآباد- کتابخانه عمومی آصفیه، ۰۰۰/ ۱۲۵ جلد کتاب، حیدرآباد- کتابخانه سالار جنگ، ۰۰۰/ ۵۲ جلد کتاب، حیدرآباد و این غیر از آن کتابخانه‌های خصوصی و عمومی است که در ایران و عراق دیده و استفاده شده بود.

۸.۲.۳ - تشکیل‌ خانه نویسندگان

تجربه علّامه، ایشان را بر آن داشت که برای پیـشرفت تـحقیقات علمی، مرکزی را به نام «خانه نویسندگان» تاسیس‌ کند‌. در نتیجه تصمیم داشت تا‌ در‌ کـنار کـتابخانۀ‌ امـیر‌المؤمنین (علیه‌السّلام) در نجف – که خود ایشان مؤسس آن بود – محلی زیبا، بهداشتی و مدرن ساخته شود که به هـمه وسـایل مجهز شده و اتاق‌های‌ متعددی‌ داشته باشد که هر‌ یکی‌ در اختیار محققان و نـویسندگان قـرار گـیرد و تمام نیازهای شخصی محقق تامین شود. همچنین در هر اتاق یک قفسه از کتاب‌های اولیه و مراجعِ ضـروری رشـتۀ کـار محقق گذارده شود و هر اتاق‌ دارای‌ یک خادم باشد و در هر اتاق یـک دوره فـهرست کتابخانه گذارده شود تا محقق، هر کتابی را خواست از کتابخانه بگیرد و اگر به کتابی نیاز پیدا کـرد کـه در کتابخانه‌ نبود‌ از جای‌ دیگری تامین شود و در اختیار ایشان قرار گیرد.

۸.۲.۴ - رسیدگی بـه نـشریات جهان اسلام

ایشان سعی می‌کرد تا‌ بـا بـررسی نـشریات مختلف که در جهان اسلام منتشر می‌شوند و بـا‌ شـبهه‌شناسی‌، از تحریفات مذهب شیعه و اسلام جلوگیری کند.

۸.۲.۵ - تبیین مسئله ولایت

آرزوی عـلّامه‌ ایـن بود ‌که‌ روزی بحث ولایت و‌ امـامت، یـکی از دروس اصلی حـوزه‌های عـلمیه بـاشد.
علامه در طی سال‌های متمادی با جهان تشیع و تاریخ پرفراز و نشیب آن آشنائی کامل داشت. او به مقدار هر حرفی از کتاب الغدیر تجربه اندوخته بود و نانوشته‌هایی داشت که باید در جامعه پیاده می‌شد، تا نظام اجتماعی، نظام الهی گردد.
زمانی که علامه امینی از «دار التبلیغ» قم دیدن کرد و برنامه‌های آن مؤسسه در اختیار ایشان قرار گرفت، فرمودند:
«باید درسی تحت عنوان «ولایت» غیر از آنچه که در تدریس علم کلام و اعتقادات مطرح می‌شود، به طلاب آموزش داده شود».
این جز از ژرف‌نگری مصلح اجتماعی چیز دیگری نیست. علامه امینی برای احیای بنیان فلسفه سیاسی اسلام تدریس مبحث ولایت را امری ضروری تشخیص داده بود و آموزش آن در محدوده کتب کلامی و اعتقادی را کافی و وافی نمی‌دانست.
حضرت علامه امینی با مطرح نمودن ولایت و امامت و بحث‌های عمیق علمی و کاوشگرانه پیرامون آن یکی از متفکران اسلامی بود که به «ولایت فقیه» در عصر غیبت رسید و بحث و درس اختصاصی پیرامون آن را امری لازم و ضروری دانست. حکومت را از آن ولی فقیه به حساب آورد و گفت:
«دیگران غاصبند و این مقام، حق مسلم آن فریادگر است.» و در جای دیگر به صراحت هرچه تمام‌تر ندا برداشت:
«الامام الخمینی ذخیره الله للشیعة». (امام خمینی ذخیره خدا برای جهان تشیع است.)

۸.۲.۶ - شناخت عنصر‌ زمان‌

علّامه‌ بر‌ ایـن بـاور بود که «کسی که زمان خود را بشناسد، دستخوش مسائل شبهه‌ناک‌ نـشده و حق و باطل بر او پوشیده نمی‌شود، از اینرو، طـلاب را به سیر‌ و سیاحت در کـشورهای اسـلامی‌ و جهان‌ تشویق می‌کرد، و این، هـمان کـاری است که استعمارگران و کشیشان از طریق سیاحّان و خاورشناسان در نظر داشتند.

۸.۳ - فعالیت‌های سیاسی

سیاست، وجه «پنهان و ناشناخته» زندگی امینی‌:
علامه امینی، عمدتا (و گاه، تنها) به وجه «علمی و تحقیقی» و احیانا «تبلیغی» خویش شناخته شده و کمتر کسی با وجه «سیاسی و ضد استبدادی ضد استعماری» او آشناست و این در حالی است که به قول استاد محمدرضا حکیمی: امینی از پیشوای فقید انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی، با عنوان ذخیره الهی در بین شیعیان (ذخیره الله فی الشیعه) یاد می‌کرد و در گزارش ماموران ساواک، از تلگراف‌های بسیار امینی در حمایت از شخص امام (هنگام تبعید ایشان به عراق) و جلب توجه مراجع بین‌المللی به این امر، سخن رفته است.
[۱۴] شیخ حسین لنکرانی به روایت اسناد ساواک، ص۳۲۲.

در همین راستا می‌توان به نقش امینی در تحریض شهید نواب صفوی به مقابله با شخص کسروی اشاره کرد که ذکر آن در تاریخ آمده است. زنده‌یاد استاد دوانی از مرحوم شیخ محمدرضا نیکنام (از یاران شهید نواب و منسوبان نزدیک خلیل طهماسبی) نقل می‌کند که در مقدمه چاپ دوم «برنامه کار فدائیان اسلام» نوشته است: «در یکی از روزها عده‌ای از علما در منزل مرحوم آیت‌الله امینی جمع شدند و راجع به کسروی صحبت کردند، و نظریه آنان ارتداد چنین کسی بود. شهید نواب صفوی می‌فرمود که من در آنجا بودم و سخنان علما را استماع می‌کردم. در پایان سخنان آنها برخاسته و به ایران حرکت کردم».
[۱۵] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، نهضت روحانیون ایران، ص۴۳۶، چاپ ۲، تهران ۱۳۷۷.
(ایام: در بخش «نهان خانه» شماره حاضر، نکات و اسناد جالبی درباره اقدامات سیاسی علامه، و روابط وی با مبارزان عصر پهلوی، آمده است.)


تا‌لیفات امینی، نشان از دقت‌نظر و نیز گستردگی حوزه دانش یا به اصطلاح «جامعیت علمی» او دارد. برخی از این آثار به چاپ رسیده و برخی به صورت خطی باقی مانده است. فهرست آثار «چاپ شده» او از قرار زیر است:

۹.۱ - شهداء الفضیله

برخی از دانشمندان اسلامی که با تقریظ‌های خود این اثر جاودانه را ستودند عبات‌اند از:
بزرگ مرجع شیعه آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی، آیت‌الله العظمی حاج آقا حسین طباطبایی قمی، آیت‌الله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی، علامه محقق شیخ آقا بزرگ تهرانی.
علامه امینی، با «شهداء الفضیله» مواضع صد و سی تن از علمای دین و پیروان علی (علیه‌السّلام) و آل علی (علیه‌السّلام) را از قرن چهارم تا چهاردهم به رشته تحریر در آورد، تا امت اسلامی همچنان سرفراز و استوار در مقابل فتنه‌های دشمنان ایستادگی نمایند.
زمانی که استعمارگران با ترتیب‌دادن جنگ‌های جهانی در صدد برآمدند تا ملل اسلامی را مورد تجاوز قرار داده و جزو مستعمرات خویش در آورند. امینی با تالیف کتاب شریف شهداء الفضیلة بزرگ اسوه‌های شجاعت و ایثار را در مقابل مردم غیور مسلمان سامان داد و آنان را به پایداری و استقامت فرا خواند.
در این دوره است که مجتهد مجاهد تبریز، آقا میرزا صادق تبریزی (۱۲۷۴- ۱۳۵۱) علیه فساد و استبداد رضاخانی نهضت را شکل می‌دهد و آیت‌الله العظمی حاج آقا حسین قمی (۱۲۸۲- ۱۳۶۶) نهضت خراسان را رهبری می‌نماید و آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی که تازه از عراق و جبهه جنگ علیه انگلیس به ایران آمده است، حرکت سیاسی خود را در مقابل استبداد رضاخانی آغاز نموده است.

۹.۲ - الغدیر

آثار مکتوب امینی، همه، ارجمند و خواندنی است، اما، در آن میان، «الغدیر» کتابی دیگر است و این دائره المعارف سترگ را باید «شاهکار» او بلکه شاهکار بزرگ شیعه در عصر حاضر شمرد. نگارش «الغدیر»، تقریبا حدود ۴۰ سال از عمر امینی را به خود اختصاص داده
[۱۶] یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۵، اظهارات دکتر محمدهادی امینی.
و برای نوشتن آن، ۱۰ هزار کتاب را (که بعضا، بالغ بر چندین مجلد می‌شده) از بای بسم الله تا تای تَمَّت خوانده و به ۱۰۰ هزار کتاب مراجعات مکرر داشته است.
[۱۷] امینی، محمد، سیری در الغدیر، ص۲۶ - ۲۵، به نقل از خود علامه.

الغدیر، برای امینی، فراتر از یک کتاب بود، فلسفه زندگی بود. برخی کسان، وی را تشویق می‌کردند به سنت معمول فقیهان، به جای نگارش الغدیر، به نوشتن رساله عملیه (توضیح المسائل) بپردازد و او (با‌ توجه به تا‌مین کامل این نیاز توسط فقهای بزرگ عصر) می‌فرمود:
رساله من، توضیح المسائل من، و برنامه من همین کتاب الغدیر است!
[۱۸] یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۵.

از یکی از نزدیکان علامه، مرحوم حاج ابوالحسن ابراهیمی (تاجر فرش در خیابان ولی عصر (عج) تهران) نیز شنیدم که می‌گفت: زمانی نیز که رساله عملیه مرحوم آیت‌الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی مرجع از طبع در آمد و خبر آن به گوش امینی رسید، به ایشان پیغام داد نگارش رساله و پرداختن به شئون معمول مرجعیت، از دیگر فقیهان نیز بر می‌آید. بجا بود این سنخ کارها وا می‌گذاشتید و یکسره به اموری همچون نگارش ملحقات «احقاق الحق» یا احیای متون و مآثر کهن شیعی می‌پرداختید که انجام آن، تنها از امثال حضرت عالی ساخته است...
علامه برای تا‌لیف الغدیر، منابع مورد نیاز موجود در کتابخانه‌های عمومی و خصوصی نجف اشرف را به دقت بررسی کرد و سپس برای تکمیل تحقیقات خویش، به ایران و هند و سوریه و ترکیه سفر کرد و با تلاشی تحسین‌برانگیز و در عین‌حال حیرت‌آور، مصادر مربوط به ماجرای غدیر و مناقب آل‌الله (علیهم‌السّلام) را در کتابخانه‌های مهم آن کشورها مطالعه و احیانا استنساخ نمود.
[۱۹] امینی، محمد، سیری در الغدیر، ص۷-۸.


۹.۲.۱ - زحمات علامه

وقتی به نگارش کتاب اشتغال داشت، به حدی در تفکر و مطالعه مستغرق می‌شد که ساعت‌ها می‌گذشت و هیچ‌گونه احساس گرسنگی و تشنگی نمی‌کرد.
[۲۰] یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۵، اظهارات دکتر محمدهادی امینی.
به گفته آیت‌الله خزعلی: زمانی که از سفر علمی و تحقیقی چندماهه‌اش به هندوستان بازگشت، از وی پرسیدند: هنگام اقامتتان در هند، با گرمای آن کشور چه می‌کردید؟! لختی تا‌مل کرد و سپس گفت: عجب، اصلا متوجه گرمای آنجا نشدم!
فرزند ایشان نیز می‌گوید: شب‌ها حدود ساعت ۹ و ۱۰ که می‌شد بچه‌ها گرسنه‌شان می‌شد و احتیاج به غذا داشتند. مرحوم علامه دستور فرموده بودند که ناهار و شام بچه‌ها را بموقع بدهید و منتظر حضور من بر سر سفره نباشید. لذا مادرم، شام بچه‌ها را می‌داد و ما می‌خوابیدیم و ایشان در کتابخانه مشغول مطالعه بودند. مادرم غذا را در ظرفی روی چراغ می‌گذاشت که ایشان پس از مطالعه صرف کنند، ولی صبح که ما می‌رفتیم، می‌دیدیم غذا به همان حالت روی چراغ مانده و از بین رفته است. اواخر عمر، ایشان به بیماری سرطان ستون فقرات مبتلا شدند...
با این‌که مرض بر بدن ایشان کاملا مسلط شده بود، من ندیدم شکوه و گله‌ای نماید. پیوسته می‌گفت: خدایا، ترا شکر! یا علی، مرا کمک کن!..
[۲۱] ر. ک، یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۵، اظهارات دکتر محمدهادی امینی.

در سفر سوریه روزی ۱۸ ساعت کار می‌کرد و مطلب می‌نوشت. معمولا افراد در تابستان برای استراحت به سفر می‌روند و کمتر کار می‌کنند، اما او، در سفر و حَضَر کار می‌کرد. در سوریه، کلید کتابخانه طاهریه (المکتبه الظاهریه) را به او داده بودند، صبح‌ها به آنجا می‌رفت و تا غروب یکسره کار می‌کرد. در آن کشور، گذشته از عکسبرداری بیش از ۵۰ کتاب خطی، کتاب خطی منحصر به فردی را شخصا در طول سه ماه به خط خود استنساخ کرد که هم‌اکنون در کتابخانه امیرالمو‌منین در نجف اشرف موجود است.
[۲۲] یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۱۹ - ۱۸، اظهارات حاج شیخ علی آخوندی، داماد علامه.

دکتر سید جعفر شهیدی که خود در نجف و تهران از یاران آن فرزانه بود، نقل می‌کند که روزی علامه امینی به من گفت:
«برای تالیف الغدیر ده هزار جلد کتاب خوانده‌ام».
وی در ادامه سخن می‌گوید: «او مردی گزافه‌گو نبود. وقتی می‌گفت کتابی را خوانده‌ام، بدرستی خوانده و در ذهن سپرده و از آن یادداشت برداشته بود».
علامه پس از بررسی اسناد حدیث غدیر و اثبات واقعه مهم عصر نبوی، شاعران چهارده قرن را که از سفره قرآن توشه برداشته بودند، به شهادت آورد. تا هم یادی از نام‌آوران و مبارزان مکتب ارجمند علوی کرده باشد و هم فضایل امام علی (علیه‌السلام)، وصی رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به اثبات رساند. وی ادب متعهد شیعی را یکی دیگر از حجت‌های واقعه غدیر دانست و برای فراهم آوردن شعر بزرگ مردان فضیلت سال‌ها تلاش پیگیر نمود. تا علاوه بر گردآوری شعر حماسه سرایان غدیر، اشتباهات عمدی محققین مغرض را بر ملا سازد.

۹.۲.۲ - ستایش بزرگان از الغدیر

سال ۱۳۶۴/ ۱۳۲۴ چاپ اول کتاب الغدیر در نجف آغاز می‌شود و تا نه جلد آن به طبع رسیده و در سراسر ممالک اسلامی و غیر آن منتشر می‌گردد. با انتشار کتاب «الغدیر» سیل نامه‌ها و ستایش‌ها به دانشمند فرزانه و علامه خبیر ارسال می‌شود. این تقریظ‌ها گاه از دانشمندان بزرگ شیعه و اهل‌سنت است و گاه از پادشاهان کشورهای اسلامی.
نکته واحدی که در تمام ستایش‌ها به چشم می‌خورد. پذیرش غدیر است به عنوان محور حرکت اسلامی و بنیان حکومت دینی و مذهبی اسلام. پادشاهی فرصت‌طلب در صدد هستند تا این جنبش دینی را به نفع خود به پایان رسانند ولی دانشمندان از جایگاهی بی‌غرضانه به مساله می‌اندیشند و در حقیقت زنجیر متصل به وحی را بعد از قرن‌ها به راهنمایی مصلح بزرگ حضرت علامه امینی می‌یابند.
شیخ محمد سعید دحدوح از دانشمندان متتبع و امام جمعه و جماعت «اریحا» از نواحی حلب نامه‌ای ادیبانه به مؤلف «الغدیر» نگاشته و در آن اینگونه می‌گوید:
«آقای من، کتاب «الغدیر» را دریافت کردم و آنرا مورد مطالعه قرار دادم... قبل از آنکه در امواج انبوه معانی آن وارد شوم نیروی فکر و اندیشه‌ام در آن شناور گشت و شمه‌ای از آن را با ذائقه روحی خویش چشیدم. احساس نمودم که این همان یگانه سرچشمه و منبع آب گوارائی است که هرگز دگرگون نشود. این منبع جوشان معانی از آب باران صاف‌تر و گواراتر و از مشک خوشبوتر است...»

۹.۲.۳ - ویژگی‌های الغدیر

علامه با نقد آثار و تالیفات کسانی چون «ابن تیمیه»، «آلوسی»، «قصیمی» و «رشید رضا» در صدد برآمد وحدت و اخوت اسلامی را در جهان اسلام بگستراند و تخم‌های نفاق و تفرقه را بخشکاند. وی در پی اسناد حدیث غدیر، بیست و چهار کتاب تاریخی، بیست و هفت محدث و چهارده مفسر قرآن و هفت متکلم اسلامی را می‌یابد که به نقد حدیث غدیر پرداخته‌اند. آنگاه راویان حدیث غدیر از صحابه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به ترتیب حروف الفبا ذکر می‌کند.
وی یکصد و ده تن از اصحاب را نام می‌برد که حدیث غدیر را روایت کرده‌اند و به نام هشتاد و چهار تابعی اشاره می‌نماید. سپس طبقات راویان حدیث غدیر از علما را بر می‌شمارد از علمای قرن دوم هجری تا قرن چهاردهم سیصد و شصت تن را ذکر می‌کند که به نقل از حدیث غدیر موفق شده‌اند و علامه مجاهد برای یافتن مدارک معتبر بارها به اقصی نقاط جهان مسافرت می‌نماید تا آنچه را که از دین الهی در مورد خلافت کبری فرود آمده، به امت اسلام برساند. وی نخست در کتاب الغدیر به آیاتی که در خصوص امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) فرود آمده، می‌پردازد، برخی از این آیات نورانی عبارتند از:
آیه تبلیغ، آیه اکمال دین، آیات سوره معارج آیه ولایت و سوره هل اتی.
همچنین احادیث نبوی و سخنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را با آمیختگی شگرفی در آغاز و انجام سخن و یا در مقام استدلال و تایید و تضمین یادآور می‌شود که بعضی از این احادیث به قرار زیر می‌باشند:
حدیث غدیر و ولایت، حدیث اخاء، حدیث منزلت، حدیث ثقلین، حدیث علی مع الحق و الحق مع علی، حدیث تبلیغ، حدیث انذار العشیره، حدیث ان علیا اول من اسلم و آمن و صلی، حدیث رد الشمس، حدیث سد الابواب و صدها حدیث دیگر که در فضل و بزرگی وصی بر حق حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، بر زبان پیامبر اسلام جاری گشته است.

۹.۳ - دیگر آثار

۱. تحقیق و تعلیق بر «کامل الزیارات» (نجف ۱۳۵۶ق)
۲. آداب الزائر لمن یمم‌ الحائر‌؛ رساله‌ای موجز در اعمال و مستحبات زیارت سیدالشهداء (نجف ۱۳۶۲ق)
۳. سیرتنا و سنتنا سیره نبینا و سنته، کتابی در مورد اقامۀ مـاتم‌ و عـزا‌ بـر‌ سیدالشهداء (نجف ۱۳۸۴ق/ تهران ۱۳۸۶ق).
۴. تفسیر فاتحه الکتاب، ترجمه قدرت‌الله حسینی شاهمرادی (تهران ۱۴۰۴ق)
۵. تعلیقه بر کتاب رسائل شیخ انصاری؛
۶. تعلیقه بـر کتاب مکاسب‌ شیخ‌ انصاری‌ (مخطوط)؛
۷. المقاصد العلیّه فی المطالب السنیه (مخطوط)؛
۸. ریاض الانس (خطی)؛
۹. رجال آذربایجان (شرح‌ حـال‌ دویـست‌ و سـی و چهار عالم و ادیب و شاعر)؛
۱۰. ثمرات الاسفار (در دو جلد، شامل خاطرات سفر‌ بـه‌ هـند و سوریه)؛
۱۱. العترة الطاهرة فی الکتاب العزیز.


علامه، در واپسین سال‌های حیات، از فرط مطالعات بی‌وقفه و پیگیر خویش، اسیر بستر بیماری گردید، بیماری و بستری‌شدن علامه حدود دو سال به طول انجامید و معالجات خارج از کشور هم مفید واقع نشد. روز جمعه ۲۸ ربیع الثانی ۱۳۹۰ق (برابر با ۱۲ تیر ۱۳۴۹ شمسی) هنگام اذان ظهر، در تهران دارفانی را بدرود گفت. زمانی که چشم از جهان بر می‌گرفت، زبانش به این کلمات مترنم بود که: «اَللَّهُمَّ هَذِهِ سَکَرَاتُ‌ الْمَوْتِ‌ قَدْ‌ حَلَّتْ فَاقْبِلْ اِلَیَّ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ‌ وَ‌ اَعِنِّی‌ عَلَی نَفْسِی بِمَا تُعِینُ بِهِ الصَّالِحِینَ عـَلَی اَنْفُسِهِمْ...؛ بار خدایا! این لحظه سکرات مرگ است که فرا رسیده است، پس با وجه‌ بزرگوارت‌ به‌ من رو کن و مرا بر نفسم کمک فرما‌، آن‌گونه که صالحان را بر نفسشان کمک مـی‌کنی.»
[۲۷] امینی، محمد، سیری در الغدیر، ص۸.

در ساعات آخر، مناجات خمسه عشر امام سجاد (علیه‌السّلام) را بر لب داشت و چون فصل مربوط به مناجات تائبین را به پایان رساند، دارفانی را وداع گفت.
[۲۸] یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۵، اظهارات دکتر محمدهادی امینی.
[۲۹] علامه امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۵۶.
[۳۰] علامه امینی، الغدیر، ج۲، ص۲۵.
[۳۱] گروهی از مترجمان، ترجمه الغدیر، ج۱، ص۱۷-۱۶.
[۳۲] گروهی از مترجمان، ترجمه الغدیر، ج۱، ص۱۵۴.
[۳۳] گروهی از مترجمان، ترجمه الغدیر، ج۳، ص۴۳-۴۴.
[۳۴] شیخ صدوق، اعتقادات، ص۱۱۰.
[۳۵] علامه امینی، شهداء الفضیلة، مقدمه استاد دانشمند شیخ محمد خلیل الزین عاملی، ص۴-۷.
[۳۶] صاحبی، محمدجواد، اندیشه اصلاحی در نهضت‌های اسلامی، ص۲۰۸ - ۲۰۹.
[۳۷] حکیمی، محمدرضا، حماسه غدیر، ص۴۸۰.
[۳۸] حکیمی، محمدرضا، فریاد روزها، ص۲۴.
[۳۹] سید کباری، سید علی‌رضا، گلشن ابرار، ج۲، ص۷۲۶.
[۴۰] مجله کوثر، سال اول، شماره دوم، ص۴۲.


۱۰.۱ - تشییع در نجف

جنازه شریف علامه از تهران به نجف اشرف انتقال یافت و با تشییعی باشکوه، در سرداب مخصوص جنب کتابخانه عمومی امام امیرالمو‌منین که خود برآورده بود به خاک سپرده شد.
[۴۱] یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۱۵.
در پی رحلت امینی، در نجف و شهرها و اماکن مختلف ایران و دیگر کشورهای اسلامی، چنانکه شایسته او بود، از سوی علما و مراجع بزرگوار (همچون امام خمینی) مجالس ترحیم و تکریم برپا گشت و شیفتگان ولایت در ماتم او عمیقا به سوک نشستند.
[۴۲] حکیمی، محمدرضا، حماسه غدیر، ص۳۴۵.


۱۰.۲ - پاداش الغدیر

آیت‌الله سید محمدتقی آل بحرالعلوم نقل می‌کند: پس از وفات امینی پیوسته در این فکر بودم که علامه امینی عمرش را قربانی و فدای مولا (علیه‌السّلام) ساخت. مولا در آن عالم با وی چه خواهد کرد؟ این فکر مدت‌ها در ذهنم بود، تا این‌که شبی در عالم رو‌یا، دیدم گویی قیامت برپا شده و عالم حَشر است و بیابانی سرشار از جمعیت، ولی مردم همه متوجه یک ساختمانی هستند. پرسیدم: آنجا چه خبر است؟ گفتند: آنجا حوض کوثر است. من جلو رفتم و دیدم حوضی است و باد امواجی در آن پدید آورده و متلاطم است.
علی بن ابیطالب (علیهما‌السّلام) کنار حوض ایستاده‌اند و لیوان‌های بلوری را پر ساخته و به افرادی که خود می‌شناسند، می‌دهند در این اثنا همهمه‌ای برخاست. پرسیدم چه خبر است؟ گفتند: امینی آمد! به خود گفتم: بایستم و رفتار علی (علیه‌السّلام) با امینی را به چشم ببینم، که چگونه خواهد بود؟ ۱۰- ۱۲ قدم مانده بود که امینی به حوض برسد، دیدم که حضرت لیوان‌ها را به جای خود گذاشتند و دو مشت خود را از آب کوثر پر ساختند و چون امینی به ایشان رسید به روی امینی پاشیدند و فرمودند:
خدا روی تو را سفید کند، که روی ما را سفید کردی!
از خواب بیدار شدم و فهمیدم که امام علی (علیه‌السلام) پاداش تا‌لیف الغدیر را به مرحوم امینی داده است.
[۴۳] یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۶.



۱. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۳، ۱۲ تیر ۶۷، اظهارات دکتر محمدهادی امینی.
۲. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، صص ۴-۳، ۱۲ تیر ۶۷، اظهارات دکتر محمدهادی امینی.
۳. یادنامه علامه امینی، به اهتمام دکتر شهیدی و محمدرضا حکیمی، مقدمه حکیمی تحت عنوان «علامه امینی»، ص۱۹.
۴. علامه امینی، مقدمه شهداء الفضیله، (نجف، ۱۳۵۵ ق) ‌.
۵. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۲۲، خاطرات حسان.
۶. شاکری، حسین، ربع قرن مع العلامه الامینی، ص۳۱، قم ۱۴۱۷ق.    
۷. شاکری، حسین، ربع قرن مع العلامه الامینی، ص۳۲ - ۳۱.    
۸. شاکری، حسین، ربع قرن مع العلامه الامینی، ص۲۸۰.    
۹. صفاخواه، محمدحسین، قطره‌ای از دریا، ج۱، ص۲۱-۱۶.
۱۰. طباطبایی، سید عبدالعزیز، الغدیر فی التراث الاسلامی، ص۱۸۴-۱۸۵.    
۱۱. ر. ک: حکیمی، محمدرضا، حماسه غدیر، ص۳۳۷- ۳۳۸.
۱۲. حکیمی، محمدرضا، حماسه غدیر، ص۳۴۳ - ۳۴۱.
۱۳. حکیمی، محمدرضا، حماسه غدیر، ص۲۱۴.
۱۴. شیخ حسین لنکرانی به روایت اسناد ساواک، ص۳۲۲.
۱۵. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، نهضت روحانیون ایران، ص۴۳۶، چاپ ۲، تهران ۱۳۷۷.
۱۶. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۵، اظهارات دکتر محمدهادی امینی.
۱۷. امینی، محمد، سیری در الغدیر، ص۲۶ - ۲۵، به نقل از خود علامه.
۱۸. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۵.
۱۹. امینی، محمد، سیری در الغدیر، ص۷-۸.
۲۰. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۵، اظهارات دکتر محمدهادی امینی.
۲۱. ر. ک، یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۵، اظهارات دکتر محمدهادی امینی.
۲۲. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۱۹ - ۱۸، اظهارات حاج شیخ علی آخوندی، داماد علامه.
۲۳. مائده/سوره۵، آیه۶۷.    
۲۴. مائده/سوره۵، آیه۵.    
۲۵. معارج/سوره۷۰، آیه۱-۳.    
۲۶. مائده/سوره۵، آیه۵۵.    
۲۷. امینی، محمد، سیری در الغدیر، ص۸.
۲۸. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۵، اظهارات دکتر محمدهادی امینی.
۲۹. علامه امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۵۶.
۳۰. علامه امینی، الغدیر، ج۲، ص۲۵.
۳۱. گروهی از مترجمان، ترجمه الغدیر، ج۱، ص۱۷-۱۶.
۳۲. گروهی از مترجمان، ترجمه الغدیر، ج۱، ص۱۵۴.
۳۳. گروهی از مترجمان، ترجمه الغدیر، ج۳، ص۴۳-۴۴.
۳۴. شیخ صدوق، اعتقادات، ص۱۱۰.
۳۵. علامه امینی، شهداء الفضیلة، مقدمه استاد دانشمند شیخ محمد خلیل الزین عاملی، ص۴-۷.
۳۶. صاحبی، محمدجواد، اندیشه اصلاحی در نهضت‌های اسلامی، ص۲۰۸ - ۲۰۹.
۳۷. حکیمی، محمدرضا، حماسه غدیر، ص۴۸۰.
۳۸. حکیمی، محمدرضا، فریاد روزها، ص۲۴.
۳۹. سید کباری، سید علی‌رضا، گلشن ابرار، ج۲، ص۷۲۶.
۴۰. مجله کوثر، سال اول، شماره دوم، ص۴۲.
۴۱. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۱۵.
۴۲. حکیمی، محمدرضا، حماسه غدیر، ص۳۴۵.
۴۳. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص۶.



اردشیری لاجیمی، حسن، مجله مبلغان، اسفند ۱۳۸۸ و فروردین ۱۳۸۹ - شماره ۱۲۶ (‌۱۵ صفحه - از ۱۷ تا ۳۱ )، برگرفته از مقاله «علامه امینی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۳/۲۰.    
ابوالحسنی، علی، یاد ایام ۱۳۸۷ تیر شماره ۳۸، برگرفته از مقاله «علامه امینی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۳/۲۰.    
ابوالحسنی، علی، بزرگداشت مرحوم علامه عبدالحسین امینی؛ دوره ۱؛ ۱۳۹۸/۰۲/۲۹ - ۱۳۹۸/۰۲/۲۹ (‌۱۶ صفحه - از ۷۳ تا ۸۸)، برگرفته از مقاله «علامه امینی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۳/۲۰.    
• نرم افزار تا حضور، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.






جعبه ابزار