• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

غلامرضا پهلوی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



غلامرضا فرزند پنچم رضاشاه، برادر ناتنی محمدرضا فردی پول‌پرست و خسیس، وی در دربار مسئولیت‌های نظامی داشت و از جمله جاسوسان تاریخ ایران علیه وطن بحساب می‌آید.



غلامرضا پهلوی، پنجمین فرزند رضاشاه از توران امیرسلیمانی بود که ۲۵ اردیبهشت ۱۳۰۲ش. در تهران متولد شد. مادرش (ملکه توران) دختر مجدالسلطنه و نوه مجدالدوله امیرسلیمانی از بزرگان خاندان قاجاریه بود، ولی اطلاعات دقیقی درباره هویت آنها در دسترس نیست. مادرش‌ اندکی بعد از تولد وی از رضا‌شاه جدا ‌شد. از همان زمان، غلامرضا با مادرش در خانه‌ای زندگی کرد که رضاشاه برایشان تهیه کرده بود‌.
[۱] ‌اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، ج۲، ص۱۱.
[۲] دلدم، اسکندر، زندگی پر ماجرای رضا شاه، تهران، نشر گلفام، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۱۱۵.



وی تحصیلات ابتدایی را در ایران گذراند. در سال ۱۳۱۳ همراه سه برادر دیگرش عبدالرضا، احمدرضا و محمودرضا برای ادامه تحصیلات به "مدرسه لوروزه" در سوئیس فرستاده ‌شد.
[۳] امیرسلیمانی، ملکه توران، خاطرات، تهران، تاریخ معاصر ایران، کتاب دوم، ۱۳۶۹ش، ص۱۵۰.
مدرسه لوروزه، همان مدرسه‌ای است که محمدرضا در آنجا مشغول تحصیل بود. در سال ۱۳۱۵ همه برادران به اتفاق محمدرضا به تهران برگشتند و در دبیرستان نظام، مشغول تحصیل شدند.
[۴] امیرسلیمانی، ملکه توران، خاطرات، تهران، تاریخ معاصر ایران، کتاب دوم، ۱۳۶۹ش، ص۱۵۳.



در سال ۱۳۲۰ پس از تبعید رضاخان، غلامرضا و دیگر برادرانش مجبور ‌شدند پدر را همراهی کنند و به آفریقای جنوبی بروند. اندکی پس از مرگ رضاشاه، غلامرضا که هنوز برای بازگشت به ایران اجازه نداشت، راهی آمریکا شد و در "مدرسه پرینستن" مشغول تحصیل شد.
[۵] اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، ج۲، ص۱۱.



غلامرضا در نامه‌ها و تلگراف‌های متعددی از محمدرضا خواست که اجازه دهد تا به ایران بازگردد، اما جواب مثبتی نشنید. وی علت ردّ تقاضای خودش را دخالت "تاج الملوک" (مادر محمدرضا) می‌دانست. او در این باره می‌گوید: «تلگرافی به شاه زدم تا شاید بتوانم برای تابستان به ایران بیایم و وضعیت خود را و شما را رو به راه بنمایم...، اگر شاه، خود به کارها رسیدگی می‌کرد و مادرش دخالت نمی‌کرد خیلی گمان می‌رفت که تا من به حال دوباره به ایران آمده بودم....»
[۶] اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۷ مجموعه اسناد منتشره غلامرضا پهلوی و ملکه توران امیرسلیمانی ص۱۱.

غلامرضا پس از اقامت یک ساله در آمریکا و جلب موافقت محمدرضا شاه، سرانجام به ایران بازگشت و وارد دانشکده افسری ‌شد و در مهر ۱۳۲۷ دانشکده نظام را به پایان برد. وی در اسفند ۱۳۵۰ به درجه سرتیپی نایل ‌شد.
[۷] اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۱۰ از مجموعه اسناد منتشره غلامرضا پهلوی و ملکه توران، ص۱۲.



غلامرضا یک مقام رسمیِ نظامی به شمار می‌رفت و در ضیافت‌های خارجی و داخلی به جای شاه حاضر می‌شد. عده‌ای از سیاستمداران و نظامیان سعی داشتند او را به ولایتعهدی برسانند، چون انتظار سقوط سریع شاه را داشتند، ولی این موضوع با تولد رضا خاتمه یافت.
[۸] از ظهور تا سقوط، ترجمه دانشجویان پیرو خط امام، تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۱۱۱.



اهمّ مشاغل غلامرضا عبارت بودند از: ریاست کمیته المپیک، ریاست باشگاه سوارکاران، آجودان ویژه شاه، ریاست عالی بازرسی ویژه فرماندهی عالی و عضو شورای نیابت سلطنت.
[۹] از ظهور تا سقوط، ترجمه دانشجویان پیرو خط امام، تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۱۱۰.



غلامرضا پهلوی در سال ۱۳۲۶ با "هما اعلم" دختر امیر اعلم، پزشک رضاشاه ازدواج کرد که ثمره این ازدواج دو فرزند بود: دختری به نام "مهرناز" که در سه سالگی بر اثر بیماری در یکی از بیمارستان‌های پاریس درگذشت و دیگری پسری به نام "بهمن" که از بدو تولد، تحت تربیت یک پرستار آلمانی بود. او به راحتی، آلمانی تکلم می‌کرد و در تابستان ۱۳۴۱ رهسپار آلمان شد.
[۱۰] ‌اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۱۸ از مجموعه اسناد منتشره غلامرضا پهلوی و ملکه توران، ص۱۴.
[۱۱] ‌اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۲۰ از مجموعه اسناد منتشره غلامرضا پهلوی و ملکه توران، ص۱۴.
وی را به مدرسه‌ای در شمال‌ هامبورگ فرستادند، ولی اولیای مدرسه از وضعیت تحصیلی او راضی نبودند و این مطلب را بارها به غلامرضا متذکر شدند.
[۱۲] ‌اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۱۸ از مجموعه اسناد منتشره غلامرضا پهلوی و ملکه توران، ص۱۴.
[۱۳] ‌اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۲۰ از مجموعه اسناد منتشره غلامرضا پهلوی و ملکه توران، ص۱۴.



دومین ازدواج غلامرضا با "منیژه جهانبانی" دختر سرلشکر منصور جهانبانی بود. پدر زن غلامرضا مدتی رئیس پلیس راه‌آهن بود و سپس سناتور شد. دار و دسته جهانبانی در دربار نفوذ داشتند. مادر زن غلامرضا نیز به نمایندگی مردم شیراز به مجلس راه یافت.
[۱۴] فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۰ش، ج۱، ص۲۴۲.
غلامرضا از منیژه جهانبانی، صاحب سه فرزند به نام‌های مریم، آذردخت و بهرام شد.
[۱۵] اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۲۰ از مجموعه اسناد منتشره غلامرضا پهلوی و ملکه توران، ص۱۴.



او در میان خاندان پهلوی به فردی فاقد شخصیت، پول‌دوست و خسیس، شهرت داشت.
[۱۶] انصاری، مسعود، احمدعلی، من و خاندان پهلوی، تهران، فاخته، ۱۳۷۱ش، ص۱۳۱.
[۱۷] انصاری، مسعود، احمدعلی، من و خاندان پهلوی، تهران، فاخته، ۱۳۷۱ش، ص۱۶۰.
او از فعالان فراماسونری در ایران بود. محمدرضا لاریجانی در کتاب خود از وی با عنوان استاد اعظم لژ فرامرسونی نام می‌برد.
[۱۸] لاریجانی، محمد‌رضا، فراماسون: اسرار سازمان ماسون در ایران به مناسب کشف مخفی‌گاه فراماسون‌ها، بی‌جا، بهروز، ۱۳۵۸ش، ص۸.
به گفته "شعبان جعفری"، او به قدری حریص و پول‌پرست بود که یک بار وقتی آجودانش یک سکه ده ریالی را به وی پس نداده بود، سراغ سکه را گرفت و او را مؤاخذه کرد. در جای دیگر گفته است: «غلامرضا همیشه دستش دراز بود و می‌خواست آدم را تیغ بزند. خیلی گدا و پول‌پرست بود.»
[۱۹] پیرانی، احمد، خاطرات شاپور غلامرضا پهلوی، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش، ص۴۰.



اعضای خانواده پهلوی عموماً از مسائل سیاسی بی‌اطلاع بودند. آنها به دور از جریان‌های سیاسی به امور اقتصادی اعم از: فعالیت‌های سرمایه‌گذاری در شرکت‌های تجاری و بازرگانی، شهرک‌سازی، ایجاد کازینو، تاسیس شرکت‌های تجاری و بازرگانی و خلاصه، فعالیت‌های سودآور می‌پرداختند و در اکثر فعالیت‌های اقتصادی کشور، جای پای خانواده پهلوی دیده می‌شد، اما محمدرضا از این وضع راضی بود. شاید دلیل رضایتش این بود که فعالیت‌های اقتصادی خانواده‌اش باعث می‌شد که آنها همواره از فعالیت‌های سیاسی دور باشند و او به این ترتیب، معارضی برای تاج و تخت خود حس نکند و حاکمی مقتدر باقی بماند.
[۲۰] ‌اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۲۰ از مجموعه اسناد منتشره غلامرضا پهلوی و ملکه توران، ص۱۷.
[۲۱] پیرانی، احمد، خاطرات شاپور غلامرضا پهلوی، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش، ص۸۴.



از اسناد لانه جاسوسی آمریکا چنین برداشت می‌شود که غلامرضا و دو برادرش به نام‌های احمدرضا و محمودرضا نیز در زمین‌های کشاورزی خود و با مجوز رسمی از دولت به کشت تریاک مشغول بودند و آن را در داخل و خارج از کشور می‌فروختند.
[۲۲] پیرانی، احمد، خاطرات شاپور غلامرضا پهلوی، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش، ص۴۰.

یکی از وجوه بارز خاندان پهلوی، ایستادگی در مقابل قانون بود که غلامرضا از این امر مستثنا نبود.
[۲۳] ‌اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۲۵ از مجموعه اسناد منتشره غلامرضا پهلوی و ملکه توران، ص۱۸.
[۲۴] ‌اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۲۷ از مجموعه اسناد غلامرضا پهلوی و مادرش، ص۱۹.



از دیگر فعالیت‌های ایشان: ساختمان‌سازی و ساخت ویلاهای شخصی در رامسر، ایزدشهر، کرج و...بود. غلامرضا از بحران مسکن استفاده شایانی کرد. شهرداری جز در محدوده مشخص و یا تحت ضوابطی خاص، جواز ساختمان صادر نمی‌کرد. آنها نظر شهردار تهران را جلب کردند و برای احداث ساختمان در محلی با موقعیت و منافع عالی، جواز گرفتند.
[۲۵] نراقی، احسان، از کاخ شاه تا زندان اوین، تهران، رساه، ۱۳۷۲ش، ص۱۰۲.
[۲۶] پیرانی، احمد، خاطرات شاپور غلامرضا پهلوی، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش، ص۱۲۶.
[۲۷] پیرانی، احمد، خاطرات شاپور غلامرضا پهلوی، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش، ص۱۳۰.



اخیراً در اروپا کتابی با عنوان «افق سرخ» منتشر شده است. نویسنده آن، رئیس اسبق سازمان جاسوسی رومانی در زمان حکومت نیکولاس چائوشکو است. در این اثر آمده است که غلامرضا پهلوی، جاسوس و گردآورنده اطلاعات محرمانه و حیاتی برای شوروی سابق بوده است.
وی اسناد، شواهد و برخی اطلاعات را از طریق رومانی به شوروی‌ها می‌رساند و هر سال، مبلغ هنگفتی برای دستمزد خیانت به کشور و پادشاه (برادرش) دریافت می‌کرد.
در واقع چون غلامرضا پهلوی از خانواده پهلوی نبود و در اصل از خاندان قاجاریه شمرده می‌شد، چنان‌که در خاطراتش هم آمده است طرد او از خانواده، بدبینی وی را به پدر و برادرش در پی داشت، در نتیجه وی علیه منافع سلطنت فعالیت می‌کرد.


شعبان جعفری در کتاب خاطراتش می‌گوید: «غلامرضا پهلوی در لوس آنجلس زندگی انگلی سابق خود را ادامه می‌دهد و مرتباً به ایرانیان مقیم، پول و پله دارها و ثروتمندان آویزان است تا مشروب مجانی بخورد و تریاک مجانی بکشد.»
[۲۸] سرشار، هما، خاطرات شعبان جعفری، تهران، ثالث، ۱۳۸۰ش، ص۳۱۸-۳۲۱.

در حال حاضر او در ایالت کالیفرنیا در منطقه «بورلی هیلز لولس آنجلس»، از جمله میلیاردرهای معروف آمریکا (برولی‌هاهیلز – کالیفرنیا - لوس آنجلس) می‌باشد که در ویلای مجللی بر بالای تپه‌ای مشرف به‌ هالیوود زندگی اشرافی و شاهانه‌ای دارد. او مالک امپراتوری بزرگی از شرکت‌ها و مؤسسات پولساز در آمریکا و اقصی نقاط جهان است که اداره آنها را فرزند ارشدش بهمن به عهده دارد.
[۲۹] پیرانی، احمد، برادران شاه، ص۲۷۰، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش.
[۳۰] پیرانی، احمد، برادران شاه، ص۲۷۰، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش.
[۳۱] پیرانی، احمد، برادران شاه، ص۲۷۱، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش.

او همچون گذشته از فعالیت‌های سیاسی به دور است و به عشق مورد علاقه‌اش (جمع آوری پول) اشتغال دارد....


غلامرضا در سال‌های بحرانی ۱۳۲۵-۱۳۳۲ تمایلاتی جسته و گریخته برای دستیابی به قدرت از خود نشان داد، اما زود متوجه شد، قدرت‌های خارجی تمایلی به او ندارند و به همین سبب، سریعاً به هوش آمد و خود را از رقابت خطرناک با برادر شکاک و بی‌رحمش کنار کشید.
در واقع او با گرفتن درس عبرت از سرنوشت شوم علیرضا پهلوی ـ که در جنگ قدرت با برادرش به قتل رسید ـ عمدتاً خود را به جهالت زده بود تا برادرش احساس کند که غلامرضا کبریت بی‌خطر است.
[۳۲] پیرانی، احمد، برادران شاه، ص۲۷۱، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش.

در زمان تیراندازی به شاه (در دانشگاه تهران) موقعی که شایع شد، برادران شاه در این توطئه دست داشته‌اند، اسم غلامرضا هم به میان آمد. محمدرضا این مطلب را نپذیرفت و فقط به دلیل بزدلی و ترسو بودن، وی را سرزنش کرد. علیرضا و غلامرضا در آن حادثه، همراه شاه بودند و به محض شنیدن صدای گلوله‌ها هر کدام به سویی گریختند و برادر خود را تنها گذاشتند.
حسین فردوست در کتاب خاطرات خود (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی) به تمایل وی به ولایتعهدی شاه و حتی نشستن بر تخت سلطنت به جای او اشاره‌ کرده است.
[۳۳] پیرانی، احمد، برادران شاه، ص۲۶۶، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش.
[۳۴] پیرانی، احمد، برادران شاه، ص۲۶۷، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش.

اکثر بازماندگان، رجال و سردمداران رژیم گذشته و اعضای خانواده پهلوی که در غربت، کتاب‌های خاطرات خود را منتشر کرده‌اند از غلامرضا به بدی نام برده و او را از نظر روانی، فردی بیمار و بسیار مادی‌گرا و پول‌پرست معرفی کرده‌اند.
[۳۵] پیرانی، احمد، برادران شاه، ص۲۷۰، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش.



۱. ‌اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، ج۲، ص۱۱.
۲. دلدم، اسکندر، زندگی پر ماجرای رضا شاه، تهران، نشر گلفام، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۱۱۵.
۳. امیرسلیمانی، ملکه توران، خاطرات، تهران، تاریخ معاصر ایران، کتاب دوم، ۱۳۶۹ش، ص۱۵۰.
۴. امیرسلیمانی، ملکه توران، خاطرات، تهران، تاریخ معاصر ایران، کتاب دوم، ۱۳۶۹ش، ص۱۵۳.
۵. اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، ج۲، ص۱۱.
۶. اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۷ مجموعه اسناد منتشره غلامرضا پهلوی و ملکه توران امیرسلیمانی ص۱۱.
۷. اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۱۰ از مجموعه اسناد منتشره غلامرضا پهلوی و ملکه توران، ص۱۲.
۸. از ظهور تا سقوط، ترجمه دانشجویان پیرو خط امام، تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۱۱۱.
۹. از ظهور تا سقوط، ترجمه دانشجویان پیرو خط امام، تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۱۱۰.
۱۰. ‌اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۱۸ از مجموعه اسناد منتشره غلامرضا پهلوی و ملکه توران، ص۱۴.
۱۱. ‌اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۲۰ از مجموعه اسناد منتشره غلامرضا پهلوی و ملکه توران، ص۱۴.
۱۲. ‌اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۱۸ از مجموعه اسناد منتشره غلامرضا پهلوی و ملکه توران، ص۱۴.
۱۳. ‌اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۲۰ از مجموعه اسناد منتشره غلامرضا پهلوی و ملکه توران، ص۱۴.
۱۴. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۰ش، ج۱، ص۲۴۲.
۱۵. اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۲۰ از مجموعه اسناد منتشره غلامرضا پهلوی و ملکه توران، ص۱۴.
۱۶. انصاری، مسعود، احمدعلی، من و خاندان پهلوی، تهران، فاخته، ۱۳۷۱ش، ص۱۳۱.
۱۷. انصاری، مسعود، احمدعلی، من و خاندان پهلوی، تهران، فاخته، ۱۳۷۱ش، ص۱۶۰.
۱۸. لاریجانی، محمد‌رضا، فراماسون: اسرار سازمان ماسون در ایران به مناسب کشف مخفی‌گاه فراماسون‌ها، بی‌جا، بهروز، ۱۳۵۸ش، ص۸.
۱۹. پیرانی، احمد، خاطرات شاپور غلامرضا پهلوی، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش، ص۴۰.
۲۰. ‌اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۲۰ از مجموعه اسناد منتشره غلامرضا پهلوی و ملکه توران، ص۱۷.
۲۱. پیرانی، احمد، خاطرات شاپور غلامرضا پهلوی، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش، ص۸۴.
۲۲. پیرانی، احمد، خاطرات شاپور غلامرضا پهلوی، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش، ص۴۰.
۲۳. ‌اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۲۵ از مجموعه اسناد منتشره غلامرضا پهلوی و ملکه توران، ص۱۸.
۲۴. ‌اندرمانیزاده، جلال و مدبری، مختار، پهلوی (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به نقل از: سند شماره ۲۷ از مجموعه اسناد غلامرضا پهلوی و مادرش، ص۱۹.
۲۵. نراقی، احسان، از کاخ شاه تا زندان اوین، تهران، رساه، ۱۳۷۲ش، ص۱۰۲.
۲۶. پیرانی، احمد، خاطرات شاپور غلامرضا پهلوی، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش، ص۱۲۶.
۲۷. پیرانی، احمد، خاطرات شاپور غلامرضا پهلوی، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش، ص۱۳۰.
۲۸. سرشار، هما، خاطرات شعبان جعفری، تهران، ثالث، ۱۳۸۰ش، ص۳۱۸-۳۲۱.
۲۹. پیرانی، احمد، برادران شاه، ص۲۷۰، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش.
۳۰. پیرانی، احمد، برادران شاه، ص۲۷۰، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش.
۳۱. پیرانی، احمد، برادران شاه، ص۲۷۱، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش.
۳۲. پیرانی، احمد، برادران شاه، ص۲۷۱، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش.
۳۳. پیرانی، احمد، برادران شاه، ص۲۶۶، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش.
۳۴. پیرانی، احمد، برادران شاه، ص۲۶۷، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش.
۳۵. پیرانی، احمد، برادران شاه، ص۲۷۰، تهران، به آفرین، ۱۳۸۲ش.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «غلامرضا پهلوی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۷/۰۵.    






جعبه ابزار