• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

غیبت حضرت مهدی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از دوره‌های زندگی حضرت مهدی (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف) دوره غیبت ایشان است.



غیبت، اسم مصدر از ثلاثی مجرد مادۀ (غ ی ب) و به معنای ناپدید شدن و پنهان شدن از دیدگان است. غایب به کسی گفته می‌شود که حاضر و ظاهر نیست. و در اصل، دربارۀ پنهان شدن خورشید، ماه و ستارگان به کار می‌رود، همچنین دربارۀ کسی به کار می‌رود که مدتی در جایی حضور دارد و پس از آن، از دیدگان رفته و دیگر دیده نمی‌شود. در اصطلاح مهدویت به پنهان زیستی حضرت مهدی (عجّل‌اللّه‌تعالى‌فرجه‌الشريف) گفته می‌شود.


با بهره‌گیری از بیانات معصومان (علیهم‌السلام)، سه دیدگاه کلی و قابل توجه دربارۀ چگونگی غیبت حضرتش قابل ارائه است:
۱. پنهان بودن جسم (ناپیدایی)؛
۲. پنهان بودن عنوان (ناشناسی)؛
۳. پنهان بودن جسم و پنهان بودن عنوان به تناسب شرایط.

۲.۱ - پنهان بودن جسم

پاره‌ای روایات، چگونگی غیبت آن حضرت را به پنهان بودن جسم دانسته است. این دیده نشدن جسم، در دوران غیبت به دو گونه قابل تفسیر است:
۱. بسان فرشتگان، ارواح و جن، جسمی نامرئی دارد که با وجود این که در میان جوامع بشری حضور دارد قابل دیدن نیست.
۲. جسمی مرئی دارد؛ اما به قدرت الهی در دیدگان مردم تاثیر و تصرف نماید که آن حضرت را نبینند. این کار، از اولیای الهی که از سوی خدا دارای قدرت در جهان آفرینش هستند، بعید نیست. از قرآن کریم نیز می‌توان امکان استتار و اختفای انسان از دیدگان را چه به صورت کوتاه مدت یا درازمدت دریافت کرد.
به نظر می‌رسد تفسیر نخست، غیر قابل پذیرش باشد؛ چرا که هیچ دلیلی وجود ندارد که آن حضرت دارای جسمی با ویژگی این تفسیر باشد. بلکه برعکس، آن حضرت مانند همۀ انسان‌ها، دارای جسمی مادی است؛ آن گونه که پدران بزرگوارش و رسول گرامی اسلام (علیهم‌السّلام) بودند. با این بیان، تفسیر دوم مورد پذیرش است.
در یک بررسی جامع در سخنان معصومان (علیهم‌السّلام ) برخی روایات که بیان کنندۀ این دیدگاه کلی است، بدین قرار است:
امام علی (علیه‌السّلام) در این باره فرمود: ... تا آن گاه که از فرزندان من از دیدگان مردمان پنهان شود... پس به پروردگار علی سوگند! حجت حق، بر زمین استوار است، در جاده‌ها حرکت می‌کند. در خانه‌ها و قصرها وارد می‌شود و در شرق و غرب زمین به گردش می‌پردازد، سخن مردم را می‌شنود و بر مردم سلام می‌کند، می‌بیند و دیده نمی‌شود، تا زمان ظهور وعدۀ الهی و ندای آسمانی. هان! آن روز، روز شادی فرزندان علی و پیروان او است.
امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: مردم امام خویش را گم می‌کنند؛ پس آن امام در موسم حج حضور می‌یابد و مردم را می‌بیند؛ ولی مردم او را نمی‌بینند.«یفقد الناس امامهم یشهد الموسم فیراهم و لا یرونه»
وقتی دربارۀ امام مهدی (عجّل‌اللّه‌تعالى‌فرجه‌الشريف) از امام رضا (علیه‌السّلام ) پرسیدند، فرمود: «جسمش دیده نمی‌شود.» روشن است که این روایات و احادیثی مانند آن، بر دیده نشدن آن حضرت دلالت دارد و قابل تاویل بر شناخته نشدن، نخواهد بود؛ چرا که در معنای دیده نشدن صراحت دارد. این برداشت، افزون بر آن که با معنای لغوی غیبت مطابقت دارد، با روایاتی که حضرت مهدی (عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف) در دوران غیبت را به خورشید پس ابر تشبیه نموده، همخوانی بیشتری دارد.

۲.۲ - پنهان بودن عنوان

این دیدگاه، بر این است که آن حضرت، افزون بر این که عمر شریف خود را در جوامع انسانی، سپری می‌کند، مردم را می‌بیند و مردم نیز او را می‌بینند؛ ولی او را نمی‌شناسند. به تعبیر دیگر، فقط از نگاه معرفتی و شناختی مردم پنهان است، نه از دید ظاهری. افرادی که بر این دیدگاه پافشاری می‌کنند، به روایاتی استدلال کرده‌اند؛ از جمله روایتی که سدیر از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل کرده است که: در قائم، سنتی از یوسف (علیه‌السّلام) است...چرا این مردم منکرند که خدای تعالی با حجت خود همان کند که با یوسف کرد؟ بین ایشان گردش کند و در بازارهای آن‌ها راه رود و بر بساط آن‌ها پا نهد و آن‌ها او را نشناسند. تا آن گاه که خدای تعالی به او اذن دهد که خود را به آن‌ها معرفی کند؛ همان گونه که به یوسف اجازه داد..
نیز سخن نایب خاص آن حضرت، محمد بن عثمان که در این باره می‌گوید: به خدا سوگند! همانا صاحب این امر، هرسال در موسم حج حاضر می‌شود؛ مردم را می‌بیند و آن‌ها را می‌شناسد و مردم او را می‌بینند؛ ولی نمی‌شناسند.
[۱۹] سید رضا صدر، راه مهدی (علیه‌السلام)، ص۷۸.

لازم یادآوری است با توجه به معنای لغوی غیبت، بهره برداری این معنا از روایاتی که به صورت مطلق غیبت را برای آن حضرت ثابت کرده‌اند، نیازمند قرینه است.

۲.۳ - پنهان بودن جسم و عنوان

آگاهی به چگونگی غیبت حضرت مهدی (علیه‌السّلام ) فقط نزد پروردگار متعال است؛ اما از مجموع روایات می‌توان دیدگاه سومی ارائه کرد. و آن عبارت است از این که: حضرت در مواردی که صلاح بداند از دیدگان مردم پنهان است، البته با تصرفی که به قدرت الهی در دیدگان افراد می‌نماید. نه نامرئی کردن جسم خویش و در مواردی که آن حضرت مصلحت بداند، به صورت آشکار در جامعه حرکت می‌کند و مردم او را می‌بینند؛ ولی نمی‌شناسند. در برخی پیامبران پیشین نیز چنین پنهان زیستی‌ای البته با ویژگی‌های خاص خود سابقه داشته است؛ به گونه‌ای که شیخ صدوق اساس نگارش کتاب کمال الدین و تمام النعمه را بر این باور بنا نهاده است. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت سخنان نورانی پیشوایان معصوم (علیهم‌السّلام) از حقایق مربوط به غیبت حضرت مهدی (عجّل‌اللّه‌تعالى‌فرجه‌الشريف) آن مقدار که مخاطبان می‌فهمیدند در اختیار آن‌ها قرار می‌داد و بیش از آن را به دوران ظهور حضرتش واگذار می‌کردند که آن دوران، عصر ظهور حقایق است.


در روایاتی پس از تصریح به اصل غیبت، به طولانی بودن آن نیز تاکید شده است.
امام جواد (علیه‌السّلام) در پاسخ به دلیل نام گذاری حضرت مهدی (عجّل‌اللّه‌تعالى‌فرجه‌الشريف) به «منتظر»، فرمود: همانا برای او غیبتی است که روزهای آن، فراوان و مدت آن، طولانی خواهد شد، پس افرادی که دارای اخلاص باشند، منتظر ظهور او خواهند بود. «ان له غیبة یکثر ایامها و یطول امدها فینتظر خروجه المخلصون»


پیش از آن که به برخی حکمت‌ها و علت‌های ظاهری غیبت آن حضرت اشاره شود، لازم یادآوری است در بررسی‌هایی که در روایات انجام شده است، نخستین نکته‌ای که در این باره به چشم می‌خورد، این است که پنهان زیستی آخرین ذخیرۀ الهی، به طور قطع از اسرار خداوند سبحانه و تعالی است. حقیقت سر بودن این امر را رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چنین بیان فرموده است: ‌ای جابر! همانا این امر، امری است از امر خداوند سبحانه و تعالی و سری است از سر خدا که بر بندگان او پوشیده است؛ پس برحذر باش که دچار تردید نشوی. همانا شک دربارۀ خدا کفر است. «یا جابر ان هذا امر من امر الله عزّوجلّ و سر من سر الله علمه مطوی عن عباد الله ایاک و الشک فیه فان الشک فی امر الله عزّوجلّ کفر» بی گمان این حکمت، اساسی‌ترین دلیل بر این رخداد بزرگ است؛ اما از آن جا که برخی شیعیان، همواره این پرسش را مطرح می‌کردند، در سخنان پیشوایان معصوم (علیهم‌السّلام) به برخی حکمت‌های ظاهری غیبت آن حضرت نیز اشاره شده است؛ از این رو بدان‌ها نیز اشاره‌ای گذرا می‌کنیم.

۴.۱ - حفظ جان آن حضرت

در بررسی روایات مربوط به غیبت حضرت مهدی (عجّل‌اللّه‌تعالى‌فرجه‌الشريف) می‌یابیم یکی از حکمت‌های ظاهری پنهان زیستی حضرت مهدی (عجّل‌اللّه‌تعالى‌فرجه‌الشريف)، امان ماندن آن حضرت از گزند بدخواهان و ستمگران است.
شیخ طوسی در کتاب الغیبة، ابتدای فصل پنجم، چنین نگاشته است: هیچ علتی جز بیم حضرت از کشته شدن خویش، مانع ظهور وی نیست. اگر این گونه نباشد، نهان بودن در پس پرده غیبت برایش روا نخواهد بود. آن محبوب دل‌ها، دشواری‌ها و آزار و اذیت را تحمل می‌کند؛ زیرا مقام و جایگاه والای امامان و پیامبران (علیهم‌السّلام) به سبب تحمل رنج و دشواری‌های بزرگ آنان در راه خدا بوده است. البته این نه بدان معنا است که آن حضرت، از شهادت و کشته شدن در راه خدا هراس دارد؛ بلکه آن حضرت، چون آخرین ذخیرۀ الهی در زمین است و آن حاکمیت فراگیر و جهانی که در تمام ادیان وعده داده شده است، فقط به دست او تحقق می‌یابد؛ بنابراین بر خداوند سبحانه و تعالی است که به هر وسیلۀ ممکن، او را تا روز موعود حفاظت نماید و حکمت الهی نیز بر پنهان زیستی او تعلق گرفته است.
شبیه این پنهان زیستی با ویژگی‌های خاص خود دربارۀ برخی از پیامبران هنگامی که بر جان خویش بیم داشتند اتفاق افتاده بود که می‌توان به پنهان شدن پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در شعب ابی‌طالب (علیه‌السّلام) و نیز در غار حرا در برخی زمان‌ها اشاره کرد. می‌دانیم هیچ دلیلی برای چنین پنهان شدنی نبود، مگر ترس از ضررهایی که آن حضرت را تهدید می‌کرد.

۴.۲ - آزمایش انسان‌ها

یکی دیگر از حکمت‌های غیبت حضرت مهدی (عجّل‌اللّه‌تعالى‌فرجه‌الشريف) آزمایش مردم است. از آن جا که این نوع آزمایش، به دلیل عدم حضور ظاهری امام، بسیار مشکل و طاقت فرسا است، در تکامل روحی انسان‌ها نقش بسیار مهم و مؤثری دارد. با این آزمایش است که آشکار می‌شود چه کسی ثابت قدم و استوار، و چه کسی در ایمان و اعتقاد سست و مردد است.
جابر جعفی گوید: «به امام باقر (علیه‌السّلام) عرض کردم فرج شما چه هنگام خواهد بود؟» حضرت فرمود: «هیهات هیهات لا یکون فرجنا حتی تغربلوا ثم تغربلوا ثم تغربلوا یقولها ثلاثا حتی یذهب الکدر و یبقی الصفو؛ هیهات، هیهات، فرج ما فرا نمی‌رسد، تا زمانی که شما غربال شوید، تا خداوند سبحانه و تعالی ناخالصی‌ها را محو و نابود کند و آنچه خالص و زلال است، باقی نهد.»
روشن است در این امتحان بزرگ کسانی سربلند خواهند بود که دارای جایگاه والایی از ایمان و عمل شایسته باشند و کسانی که در این امور دچار کاستی باشند، بیشتر دچار لغزش و سقوط خواهند شد.
امام صادق (علیه‌السّلام) تبلور این حقیقت را چنین بیان کرده است: و این گونه است که غیبت قائم طولانی خواهد بود، تا این که حق محض آشکار شود و ایمان، از کدورت‌ها و پیرایه‌ها صاف و زلال گردد. این آشکار شدن، با بازگشت افرادی صورت می‌پذیرد که دارای طینت ناپاکی هستند، از پیروان ظاهری اهل بیت (علیهم‌السلام)؛ یعنی همان‌ها که ترس نفاق بر آن‌ها می‌رود.
از مجموع سخنان معصومان (علیهم‌السّلام ) به دست می‌آید که مهم‌ترین ویژگی مرتبط با امتحان و آزمایش انسان‌ها در این دوران، گریز آن‌ها از دین و آموزه‌های آن و به اوج رسیدن دنیا پرستی است، که آن را از دوره‌های دیگر متمایز کرده است.
معصومان (علیهم‌السّلام) برای این دوران، پس از بیان برخی ویژگی‌ها، هشدارهایی نیز داده‌اند که با توجه به آن‌ها، آزمایش‌های بزرگ از مهم‌ترین ویژگی این دوران است. افرادی که با ویژگی‌های این دوران، ایمان خود را به خوبی حفظ کرده، پروای الهی داشته باشند، ارزش والایی دارند. در این باره وقتی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از چهره‌های پیروز این دوران یاد می‌کند، با شگفتی به حضرت علی (علیه‌السّلام) چنین می‌فرماید: «ای علی! بدان شگفت آورترین مردم در ایمان و بزرگ‌ترین آنان در یقین، کسانی هستند که در پایان دوران با آن که پیامبر خود را درک نکرده‌اند و از امام خود در پرده‌اند به نوشته‌ای سیاه بر صفحه‌ای سپید، ایمان می‌آورند.» «یا علی اعجب الناس ایمانا و اعظمهم یقینا قوم یکونون فی آخر الزمان لم یلحقوا النبی و حجب عنهم الحجة فآمنوا بسواد علی بیاض...»
افسوس بر آنان که در این دوران، اسیر وسوسه‌های بی پایان شیطان و هواهای نفسانی شده، در دام تاریک نادانی و عصیان زندگی می‌کنند.

۴.۳ - آزادگی از بیعت دیگران

دیدگاه برخی روایات، این است که آن حضرت، با غیبت خود، از بیعت با طاغوت‌های زمان در امان خواهد بود.
امام مجتبی (علیه‌السلام) آن هنگام که برای حفظ مصالح اسلام و مسلمین به سازش با معاویه تن داد و مردم، زبان به سرزنش حضرتش گشودند چنین فرمود: آیا ندانستید که هیچ یک از ما امامان نیست، مگر این که بیعت با ستمگری بر گردن او قرار می‌گیرد؛ جز قائم که عیسی بن مریم پشت سرش نماز می‌گزارد. به درستی که خداوند سبحانه و تعالی ولادتش را پنهان و شخصش را مخفی می‌سازد، تا آن گاه که قیام می‌کند، بیعت هیچ کس بر گردنش نباشد.
حضرت مهدی (عجّل‌اللّه‌تعالى‌فرجه‌الشريف) در توقیعی در پاسخ به برخی پرسش‌ها فرمود: دربارۀ علت غیبت پرسیده بودید؛ خداوند سبحانه و تعالی در قرآن کریم می‌فرماید: «ای اهل ایمان! از چیزهایی نپرسید که اگر برای شما روشن شود، ناراحت می‌شوید.» بدانید هرکدام از پدران من، بیعت یکی از طاغوت‌های زمان خویش را بر گردن داشتند؛ ولی من هنگامی که قیام می‌کنم، بیعت هیچ یک از گردنکشان و طاغوت‌های زمان را بر گردن ندارم.

۴.۴ - تادیب انسان‌ها

ادب کردن انسان‌ها به ویژه مسلمان‌ها یکی دیگر از فلسفه‌های غیبت است؛ چرا که بیشتر آن‌ها در زمان زندگی و حضور امامان پیشین، آن گونه که شایسته بود از ایشان استفاده و حمایت نکردند. افزون بر آن، گاهی با برخوردهای ناشایست خود، سبب محروم شدن جامعۀ بشری از فیض آن‌ها شدند. امام ایمان می‌آورند.» «یا علی اعجب الناس ایمانا و اعظمهم یقینا قوم یکونون فی آخر الزمان لم یلحقوا النبی و حجب عنهم الحجة فآمنوا بسواد علی بیاض...»
امام این مطلب با تعبیرهای متفاوتی در سخنان معصومین (علیهم‌السّلام) به چشم می‌خورد؛ زراره گوید: از امام صادق (علیه‌السّلام) شنیدم که فرمود: همانا برای قائم، دو غیبت است که در یکی از آن‌ها به خانواده اش بر می‌گردد و در دیگری مکانش معلوم نیست. هر سال در مناسک حج حاضر می‌شود و مردم را می‌بیند؛ در حالی که مردم او را نمی‌بینند. «ان للقائم غیبتین یرجع فی احداهما و فی الاخری لایدری این هو یشهد المواسم یری الناس و لا یرونه»


آن حضرت در روایتی به کوتاه و بلند بودن دو غیبت امام این گونه اشاره کرده است: برای قائم، دو غیبت است؛ یکی از آن‌ها کوتاه و دیگری دراز. در غیبت نخست، جز شیعیان مخصوص، کسی از جایگاه او خبر ندارد و در دیگری، جز خدمتکار ویژۀ آن حضرت، کسی از مکانش آگاه نیست. «للقائم غیبتان احداهما قصیرة و الاخری طویلة الغیبة الاولی لا یعلم بمکانه فیها الا خاصة شیعته و الاخری لا یعلم بمکانه فیها الا خاصة موالیه»
لازم یادآوری است آن حضرت در دوران پدر بزرگوار خویش نیز نوعی پنهان زیستی داشته است و به گونه‌ای نبوده که همگان بتوانند آن حضرت را ملاقات کنند. همین باعث شده است برخی آغاز غیبت آن حضرت را از هنگام ولادت بدانند.


شیعیان در دوره غیبت کبرا چه راهی را باید برگزینند؟ سرنوشت جوامع شیعی چگونه و به دست چه کسی تعیین می‌گردد؟ آیا در این دوره گوشه‌گیری، انزوا و کنار ایستادن و عنان امور را رها نمودن و به دست اغیار سپردن تنها راه پیش روی شیعیان است؟ بی‌شک غیبت حضرت حجت (سلام‌الله‌علیه) حکمت و فلسفه خاص خود را دارد و یک مقصود الهی را دنبال می‌کند، و روشن است که خداوند متعال، امت آن ولی غائب را مامور به مسیری برخلاف فلسفه و هدف غیبت نفرموده است. پس راه همان است که قبل از غیبت بود. به بیان دیگر غیبت حضرت امام زمان ارواحنا فداه به معنای تعطیلی دین و دیانت و برداشته شدن تکلیف از دوش انسان و رهایی امت از قید بندگی و طاعت پروردگار متعال نیست. هر آنچه که دین متوجه انسان می‌داند در زمان غیبت هم وجود دارد. این مجموعه وظایف، زمانی دست‌یافتنی است که شیعیان از تمرکز در رفتار فردی خارج و به امور اجتماعی نیز اهمیت داده و به لوازم حیات اجتماعی پایبند گردند.
نظرات امام خمینی در خصوص ضرورت تشکیل حکومت در عصر غیبت و تولی امور توسط ولایت فقیه ایده‌ای مترقی و هم‌سو با فلسفه غیبت است.

۶.۱ - ضرورت تشکیل حکومت در عصر غیبت

امام خمینی درباره تکلیف مسلمانان در عصر غیبت و چگونگی اداره امور مسلمین در این دوره، در کتاب ولایت فقیه می‌نویسد: اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارک‌وتعالی برای احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمی‌خواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا این‌که اسلام تکلیف را معین کرده است، ولی تکلیف حکومتی نداریم؟ معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود؛ و ما با بی‌حالی دست روی دست بگذاریم که هر کاری می‌خواهند بکنند. و ما اگر کارهای آن‌ها را امضا نکنیم، رد نمی‌کنیم. آیا باید این‌طور باشد؟ یا این‌که حکومت لازم است؛ و اگر خدا شخص معینی را برای حکومت در دوره غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (علیه‌السّلام) موجود بود، برای بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد، در عده بی‌شماری از فقهای عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع کنند، می‌توانند حکومت عدل عمومی در عالم تشکیل دهند.

۶.۲ - ضرورت و بداهت ولایت فقیه

«ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آنها موجب تصدیق می‌شود، و چندان به برهان احتیاج ندارد؛ به این معنی که هر کس عقاید و احکام اسلام را حتی اجمالاً دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، بی‌درنگ تصدیق خواهد کرد، و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت. این‌که امروز به ولایت فقیه چندان توجهی نمی‌شود و احتیاج به استدلال پیدا کرده، علتش اوضاع اجتماعی مسلمانان عموماً، و حوزه‌های علمیه خصوصاً، می‌باشد.»

۶.۳ - ولایت فقیه در زمان غیبت

فقیه جامع‌الشرایط در عصر غیبت حضرت ولی‌الله الاعظم (ارواحنافداه)، نه تنها بر ایتام و سفها و مجانین فاقد ولی قهری و وصی بلکه در جمیع صور بر جامعه اسلامی ولایت دارد، همان‌گونه که حضرت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) ولایت داشتند.

۶.۴ - همانند مقام پیامبر و ائمه نبودن مقام ولایت فقیه

امام خمینی برای جلوگیری از هرگونه غلو و افراط‌گرایی و برداشت‌ها و خیالات ناروا، در کتاب ولایت فقیه می‌نویسند: «وقتی می‌گوییم ولایتی را که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه (علیه‌السّلام) داشتند، بعد از غیبت فقیه عادل دارد، برای هیچ‌کس این توهّم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه (علیه‌السّلام) و رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. زیرا اینجا صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است. «ولایت» یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است؛ نه این‌که برای کسی شأن و مقام غیرعادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد. به‌عبارت‌ دیگر، «ولایت» مورد بحث، یعنی حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفه‌ای خطیر است. «ولایت فقیه» از امور اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز جعل ندارد، مانند جعل (قرار دادن و تعیین) قیّم برای صغار. قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقی ندارد. مثل این است که امام (علیه‌السّلام) کسی را برای حضانت، حکومت، یا منصبی از مناصب، تعیین کند. در این موارد معقول نیست که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امام با فقیه فرق داشته باشد.»

۶.۵ - تولی امور مسلمین توسط فقیه

گرچه فقیه همان‌گونه که سخن رفت در جمیع صور بر جامعه اسلامی ولایت دارد لیکن تولی امور و تشکیل حکومت امری است که به آرای اکثریت مسلمین بستگی دارد که در صدر اسلام از آن به بیعت با ولی مسلمین تعبیر می‌شده است. امام خمینی (قدس‌سره) در این خصوص ‌که «در چه صورت فقیه جامع‌الشرایط بر جامعه اسلامی ولایت دارد.» در ۲۹ دی ۱۳۶۶ مطابق با ۲۸ جمادی‌ الاول ۱۴۰۸ و به دنبال استفتاء نمایندگان خویش در دبیرخانه ائمه جمعه سراسر کشور، می‌فرماید: «بسمه‌ تعالی‌ ولایت‌ در جمیع‌ صور دارد. لکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین، که در قانون اساسی هم از آن یاد شده است، و در صدر اسلام تعبیر می‌شده به بیعت با ولیّ مسلمین. روح اللَّه الموسوی الخمینی‌.»
بنابراین ولایت فقیه جامع شرایط فی‌نفسه منوط به آرای اکثریت نیست و بدون آرای اکثریت آنان، بلکه حتی با رأی آنان به عدم (رای منفی اکثریت)، شرعا ولایت برای او ثابت است لیکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی به آرای اکثریت مسلمین دارد، حتی نسبت به بعضی مراتب مانند ولایت بر ایتام و مجانین و اوقاف بدون متولی و وصایایی که وصی ندارد، مشروط به اعلم بودن فقیه نیست. و اما در امر تقلید، در صورت امکان باید از اعلم پیروی کرد بنا بر احوط و همچنین در قاضی اعلمیت شرط است علی الاحوط نسبت به کسانی که در آن شهر یا شهرهای نزدیک آن، که بردن دعاوی به آن‌ها موجب حرج نیست.

۶.۶ - حدود احکام سلطانیه

از نظر امام خمینی، حاکم به ما هو حاکم، در همه امور حق وضع مقررات در جهت حفظ مصالح و تامین منافع مردم و کشور را دارد. بر همین مطلب گواهی می‌دهد این‌که در پاسخ به استفتاء رئیس دیوان عالی کشور مبنی بر این‌که: «۱. حبس‌، نفی بلد، تعطیل محل کسب، منع از ادامه خدمت در ادارات دولتی، جریمه مالی و به‌طورکلی هر تنبیهی که به نظر برسد موجب تنبه و خودداری از ارتکاب جرایم می‌گردد جایز است به‌عنوان تعزیر تعیین شود، یا در تعزیرات به مجازات‌های منصوص باید اکتفا کرد؟» مرقوم فرموده است: «بسم ه‌تعالی در تعزیرات شرعیه احتیاط آن است که به مجازات‌های منصوصه اکتفا شود، مگر آن‌که جنبه عمومی داشته باشد. مثل احتکار و گرانفروشی که با مقررات حکومتی داخل در مساله دوم می‌باشد.»
و در پاسخ به این‌که «۲. برای اداره امور کشور، قوانینی در مجلس تصویب می‌شود، مانند قانون قاچاق، گمرکات و تخلفات رانندگی، قوانین شهرداری، و به‌ طورکلی احکام سلطانیه، و برای این‌که مردم به این قوانین عمل کنند برای متخلفین مجازات‌هایی در قانون تعیین می‌کنند. آیا این مجازات‌ها از باب تعزیر شرعی است و احکام شرعی تعزیرات از نظر کم و کیف بر این‌ها بار است یا قسم دیگر است و از تعزیرات جدا هستند، و اگر موجب خلاف شرع نباشد باید به آن‌ها عمل کرد؟» می‌فرمایند: «بسمه‌ تعالی‌ در احکام سلطانیه که خارج است از تعزیرات شرعیه، در حکم اوّلی است، متخلفین را به مجازات‌های بازدارنده به امر حاکم یا وکیل او می‌توانند مجازات کنند.»


۱. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۵.    
۲. ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۶۵۴.    
۳. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۳، ص۴۹۸.    
۴. فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۱، ص۱۲۱.    
۵. جوهری، إسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۱، ص۱۹۶.    
۶. عسکری، ابو هلال، الفروق اللغویة، ص۶۳.    
۷. یس/سوره۳۶، آیه۹.    
۸. اسرا/سوره۱۷، آیه۴۵.    
۹. نعمانی، الغیبة، ص۱۴۴.    
۱۰. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص۱۶۱، ح۱۱۹.    
۱۱. شیخ کلینی، الکافی، ج۱ ص۳۳۷، ح۶.    
۱۲. نعمانی، الغیبة، ص۱۷۵، ح۱۴.    
۱۳. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۴۶، ح۳۳.    
۱۴. شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۳۳.    
۱۵. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۷۰.    
۱۶. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۱۴۴.    
۱۷. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص۳۶۴.    
۱۸. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۲۰.    
۱۹. سید رضا صدر، راه مهدی (علیه‌السلام)، ص۷۸.
۲۰. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۷۸.    
۲۱. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۴۸۲.    
۲۲. شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۴۰.    
۲۳. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص۳۲۹.    
۲۴. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۴۲.    
۲۵. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص۳۳۹.    
۲۶. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص۱۷۰.    
۲۷. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۵۵.    
۲۸. شیخ کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۰۶، ح۴۷۶.    
۲۹. شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۵۳.    
۳۰. طبرسی نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۷۹، ح ۱۳۳۰۵.    
۳۱. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۱۳۱.    
۳۲. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۶۶.    
۳۳. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۸۸، ح۸.    
۳۴. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۱۶.    
۳۵. طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۱۰.    
۳۶. مائده/سوره۵، آیه۱۰۱.    
۳۷. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص۲۹۲.    
۳۸. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۴۸۰.    
۳۹. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۶۶.    
۴۰. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۸۸، ح۸.    
۴۱. نعمانی، الغیبة، ص۱۷۵، ح۱۵.    
۴۲. شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۴۰.    
۴۳. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۴۰.    
۴۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۱، ولایت فقیه حکومت اسلامی، ص۵۰.    
۴۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۱، ولایت فقیه حکومت اسلامی، ص۳.    
۴۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۱، ولایت فقیه حکومت اسلامی، ص۵۱.    
۴۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۴۱، استفتائات امام خمینی ج۱۰، ص۷۷۱، سؤال ۱۲۸۲۸.    
۴۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۴، العروة الوثقی مع تعالیق الامام الخمینی، ج۱، ص۱۶، الاجتهاد و التقلید، مسالة ۶۸.    
۴۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۴، المقدمة، مسالة ۵.    
۵۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۳۵، کتاب القضاء، القول فی صفات القاضی و ما یناسب ذلک، مسالة ۱.    
۵۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۴۱، استفتائات امام خمینی، ج۱۰، ص۷۳-۷۴، سؤال ۱۱۴۰۰.    
۵۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۴۱، استفتائات امام خمینی، ج۱۰، ص۷۳-۷۴، سؤال ۱۱۴۰۰.    



فرهنگ‌نامه مهدویت، سلیمیان، خدامراد، ص۳۱۴-۳۲۳، برگرفته از مقاله «غیبت حضرت مهدی».    
• ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.






جعبه ابزار