• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شرافت فقر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در روایات اسلامی، فقر (فی نفسه) نسبت به غنا افضل شمرده شده است و اخبار زیادی در ستایش آن وارد شده است.



اقسام فقر، اگر چه - همچنان که - دانستی مختلف‌اند و لیکن صفت فقر «فی نفسه» نسبت به غنا افضل است. و اخبار در ستایش آن بسیار است.

۱.۱ - احادیث از پیامبر خدا

حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند که: «بهترین این امت، فقرای ایشان‌اند».
[۱] زبیدی، مرتضی، اتحاف السادة المتقین، ج۹، ص۲۷۵.

و فرمود: «پروردگارا! مرا زندگانی و مردن درویشان ده. و در زمره ایشان مرا محشور گردان».
[۲] متقی هند، علی بن حسام، کنز العمال، ج۶، ص۴۷۰، خ ۱۶۵۹۲.

و فرمود که: «زینت فقر از برای مؤمن بیشتر است از لجام از برای اسب».
یعنی همچنان که لجام، اسب را از ورطه‌های هلاکت نگاه می‌دارد، فقر نیز مؤمن رااز آن بهتر از فساد محافظت می‌کند.
«شخصی از حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از فقر سؤال کرد. حضرت فرمود: خزینه‌ای است از خزاین خدا. بار دوم بپرسید. فرمود: کرامتی است از خدا. بار سوم بازپرسید. فرمود: چیزی است که: نمی‌دهد خدا آن را مگر به پیغمبر مرسل، یا مؤمنی که در نزد خدا کریم باشد».
و فرمود که: «در بهشت غرفه‌ای است از یک دانه یاقوت سرخ، که اهل بهشت نگاه به آن می‌کنند، چنان که اهل زمین به ستارگان نظر می‌کنند. داخل آنجا نمی‌شود مگر پیغمبر فقیر، یا مؤمن فقیر».
از آن حضرت مروی است که: «در روز قیامت فقرای امت من از قبر بر نخواهند خواست مگر با جامه‌های سبز. و گیسوان ایشان به در و یاقوت بافته شده خواهد بود. و عصاهائی از نور در دست خواهند داشت. و بر منبرها نشسته خواهند بود. چون پیغمبران ایشان را ببینند گویند: اینها ملائکه‌اند. و ملائکه ایشان را بینند گویند: پیغمبران‌اند. ایشان گویند: ما نه پیغمبریم و نه ملک، بلکه طایفه‌ای از فقرای امت محمدیم. گویند: شما به چه عمل به این مرتبه رسیدید؟ ایشان جواب دهند که: ما اعمال بسیار نداشتیم، و روزها به روزه و شبها به عبادت نگذراندیم و لیکن نماز پنجگانه خود را به جا آوردیم. و چون نام محمد را می‌شنیدیم اشکها بر رخسارهای خود فرو می‌ریختیم».
و حضرت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود که: «خدا با من تکلم کرد و فرمود: ‌ای محمد! من هرگاه بنده‌ای را دوست داشته باشم سه چیز به او عطا می‌کنم: دل او را محزون می‌کنم. و بدن او را بیمار می‌کنم. و دست او را از مال دنیا خالی می‌گردانم. و هر گاه بنده‌ای را دشمن داشته باشم سه چیز به او می‌دهم: دل او را شاد و مسرور می‌کنم. و بدنش را صحیح می‌گردانم. و دست او را از اموال دنیویه پر می‌کنم».
و فرمود که: «مردم همه مشتاق بهشت‌اند، و بهشت مشتاق فقرا است».
و مروی است که: «فردای قیامت جمله زهاد و عباد از تقصیر طاعت خود عذر خواهند. و حق تعالی از فقرا عذرخواهی کند و فرماید: ‌ای بنده من! دنیا را به تو ندادم نه از این جهت بود که دنیا به تو حیف بود بلکه از آن جهت بود که تو به دنیا حیف بودی.
دنیات نداده‌ام نه از خواری توست
کونین فدای یک نفس زاری توست
هر چند دعا کنی اجابت نکنم
زیرا که مرا محبت زاری توست
برخیز و بر صفوف اهل قیامت بگذر و هر که را که بینی بر تو حقی داشته باشد و در دنیا بر تو اکرامی کرده باشد دست او را بگیر و با خود به بهشت بر».
و فرمود که: «بسیار با فقرا آشنائی کنید و بر ایشان حق خود را ثابت کنید، که از برای ایشان دولتی خواهد بود. شخصی عرض کرد که: چه دولتی از برای ایشان خواهد بود؟ فرمود که: در روز قیامت به ایشان خطاب خواهد رسد که: نگاه کنید هر که شما را قرص نانی، یا شربت آبی، یا جامه‌ای داده باشد دست او را بگیرید و به بهشت برید».
[۱۱] زبیدی، مرتضی، اتحاف السادة المتقین، ج۹، ص۲۷۹.

و فرمود که: «اگر می‌خواهید ببینید پادشاهان را، نظر کنید به ضعیفان خوار ژولیده موی غبار آلوده، که دو جامه کهنه بر خود پیچیده‌اند، نه ایشان را کسی می‌شناسد و نه ایشان کسی را می‌شناسند».
[۱۲] غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم العلوم، ج۴، ص۱۷۱.

از آن حضرت مروی است که: «چون زمانی بیاید که مردم فقرای خود را خوار و دشمن دارند و به تعمیر دنیا مشغول شوند و به جمع درهم و دینار رو آورند، خدا ایشان را به چهار چیز مبتلا می‌کند: قحط. و خوف از سلطان. و خیانت حکام. و تسلط دشمنان».
[۱۴] غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم العلوم، ج۴، ص۱۷۱.


۱.۲ - احادیث از اهل بیت

از اهل بیت (علیهم‌السّلام) مروی است که: «اگر خدا بنده‌ای را دوست داشته باشد او را مبتلا می‌کند، و چون محبت او بیشتر شد، اهل و عیال و دولت و مال را از او می‌گیرد».
و از حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) مروی است که: «از برای شیعیان خالص در دولت اهل باطل نیست، مگر به قدر قوت، اگر چه از مشرق به مغرب روند و از مغرب به مشرق، که زیادتر از قوت عایدشان نخواهد شد».
و نیز از آن حضرت مروی است که: «فقرای مؤمنین چهل هزار هزار سال پیش از اغنیا در روضه‌های بهشت سیر خواهند کرد. و مثل این، مثل دو کسی است که: به آبدارخانه‌ای بگذرند و یکی را ببینند که هیچ ندارد، بگویند: او را روانه کنید. دیگری را ببینند که از مال مملو است بگویند او را نگاه دارید».
و آن حضرت فرمود که: «چون روز قیامت شود خدا می‌فرستد به نزد فقراء مؤمنین، مانند کسی که عذرخواهی کند. و پیغام می‌دهد که به عزت خودم سوگند که: من شما را در دنیا فقیر نکردم از خواری و بی قدری شما، و هر آینه امروز خواهید دید که چه با شما می‌کنم. پس نظر کنید به هر که در دنیا به شما نیکی کرده باشد دست او را بگیرید و داخل بهشت کنید. شخصی از فقرا عرض خواهد کرد که: پروردگارا! اهل دنیا در دنیا زنان متعدد گرفتند و لباسهای فاخر پوشیدند و طعامهای لذیذ خوردند و در خانه‌های رفیع نشستند و اسبان راهوار سوار شدند، به ما امروز نیز مثل ایشان عطا کن. خطاب پروردگار رسد که: امروز از برای تو و هر یک از شما هفتاد برابر آن چیزی است که به اهل دنیا دادم، از روزی که دنیا خلق شده تا روزی که منتهی شد».
روزی آن حضرت به بعضی از اصحاب خود فرمودند که: «آیا داخل بازار می‌شوی؟ و آیا می‌بینی که میوه یا چیز دیگر که آن را می‌فروشند و تو آن را خواهی و قدرت بر خریدن آن نداشته باشی؟ عرض کرد: بلی. فرمود: آگاه باش که از برای تو به عوض هر چه می‌بینی و نمی‌توانی بخری یک حسنه است».
و از حضرت کاظم (علیه‌السّلام) مروی است که: «خدای تعالی می‌فرماید که: من غنی را غنی نکردم به جهت کرامتی که بر من داشت، و فقیر را فقیر نکردم به سبب خواری که در نزد من داشت، بلکه غنا و فقر چیزی است که: به آن اغنیا و فقرا را امتحان می‌کنم. و اگر فقرا نبودندی اغنیا مستوجب بهشت نگشتندی».
و حضرت امام رضا (علیه‌السّلام) فرمود که: «هر که ملاقات کند فقیر مسلمی را و بر او سلام کند به خلاف سلامی که به غنی می‌کند، ملاقات خواهد کرد خدا را در روز قیامت در حالتی که بر او غضبناک باشد».


لقمان پسر خود را وصیت می‌نمود، گفت: «ای فرزند! کسی را به جامه کهنه، حقیر نشماری، که خدای تو و او یکی است».
[۲۳] غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم العلوم، ج۴، ص۱۷۲.

منقول است که: «شخصی به نزد یکی از بزرگان دین رفت و گفت: دعائی در حق من کن، که محتاجم و عیالمند، و عیال من به من ایذاء می‌رساند. آن شخص بزرگ گفت که: هر وقت عیال تو گوید: نه آرد داریم و نه نان. تو آن وقت دعا به من کن که دعای تو در آن وقت بهتر است از دعای من. پس هان ای فقیر مسکین! قدر این صفت را بدان واز آن اندوهناک مباش، که دو روزه فانی به هر نحو که باشد خواهد گذشت و تا چشم برهم زنی وقت کوچ غنی و فقیر یکسان‌اند».
شنیده‌ایم که محمود غزنوی شب دی
شراب خورد و شبش جمله در سمور گذشت («شب سمور» به شبی گویند که: به بی خوابی و افسانه سپری شده باشد (اینجا کنایه از مستی و خوشی است))
گدای گوشه نشینی لب تنور گرفت
لب تنور بر آن بینوای عور گذشت (لخت و برهنه)
علی الصباح بزد نعره‌ای که‌ای محمود
شب سمور گذشت و لب تنور گذشت
جانا دنیا چون «برق خاطف» (آنچه که چشم را خیره کند) در گذر است. و لحظه‌ای آن را توقف نیست. به لقمه نانی سیری، و به شربت آبی سیراب. چنان تصور کن که در آنچه از عمر تو گذشته است تمام اموال دنیا از تو بود، و همه نعمتها را صرف نمودی، ببین حال تو با آن فقیری که به نان جوی قناعت کرد چه تفاوت دارد؟ و آینده را هم که نمی‌دانی چه نوع خواهد بود.
در حدود ری یکی دیوانه بود
سال و مه کردی به کوه و دشت گشت
در تموز (نام یکی از ماههای رومی بین حزیران و آب. و به معنی: تابستان نیز هست) و دی به سالی یک دو بار
جانب شهر آمدی از سوی دشت
گفتی ای آنانکه تان آماده بود
گاه قرب و بعد از این زرینه طشت
توزی (پارچه نازک و شبکه دار) و کتان (گیاهی است که ساقه آن دارای الیافی است که از آنها در نساجی استفاده میکنند و پارچه‌های براق و مرغوب از آنها تهیه می‌کنند) به گرما پنج و شش
قاقم («قاقم» حیوان گوشتخواری است که پوست آن سفید و بسیار گرم است و از آن لباس تهیه کرده و بزرگان می‌پوشند) و قندر، («قندر» جانور پستانداری است که موهای بدنش زیباست و به جهت استفاده از پوستش آن را شکار می‌کنند) به سرما هفت و هشت
راحت هستی و رنج نیستی
بر شما بگذشت و بر ما هم گذشت
بلکه باید فقیر، در نهایت خوشنودی و شادی باشد، که از آفات مال و غنا بر کنار، و از حساب روز شمار فارغ البال است. و خداوند عالم خود از او عذر خواهد خواست.
و در اخبار وارد است که: «دوست‌ترین بندگان نزد خدا، فقیری است که: به روزی خود قانع، و از خدای خود راضی باشد».
[۲۵] غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم العلوم، ج۴، ص۱۷۲.

بلکه حضرت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود که: «احدی افضل از فقیر نیست، هر گاه از خدا راضی باشد».
[۲۷] غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم العلوم، ج۴، ص۱۷۳.

و از آن حضرت مروی است که: «خدای تعالی در روز قیامت خواهد فرمود که:
کجایند برگزیدگان خلق من؟ ملائکه عرض کنند: پروردگارا! ایشان کیستند؟ خطاب رسد که: فقرای مسلمین، که به داده من قانع، و به قضای من راضی بودند. ایشان را داخل بهشت کنید. پس ایشان به بهشت در آیند و به عیش و عشرت بگذرانند و مردمان گرفتار محاسبه خود باشند».
[۲۹] غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم العلوم، ج۴، ص۱۷۳.

و فرمود که: «هیچ غنی و فقیری نیست مگر اینکه در روز قیامت آرزو خواهد کرد که کاش در دنیا زیاده از قوت خود را نداشتندی».
[۳۱] غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم العلوم، ج۴، ص۱۷۲.
(قریب به این مضمون در بحارالانوار آمده است.)
و این، به سبب فایده فقر، و مرتبه فقرا خواهد بود، که بر ایشان معلوم خواهد شد.
اندر آن سر برهنه جمعی را
بر سر از عرش سایبان بینی
و اندر آن پا برهنه قومی را
پای بر فرق فرقدان بینی (تثنیه «فرقد» نام دو ستاره نزدیک قطب شمالی)
بلکه فقیری که به فقر خود راضی، و به هر چه گذرد شاکر باشد، در دنیا نیز به راحت می‌گذراند. نه او را بیم از سلطان و وزیر، و نه امید از شاه و امیر. نه زحمت جمع مال، و نه تصدیع حفظ آن. پادشاهی است به صورت گدا، و گدائی است در حقیقت پادشاه.
اگرت سلطنت فقر ببخشند‌ای دل
کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی
خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای
دست قدرت نگرو منصب صاحب جاهی


مستحقین زکات و مصارف آن هشت مورد است:

۳.۱ - فقرا و مساکین

اول و دوم: «فقرا و مساکین»؛ و دومی (مساکین) حالش از اوّلی بدتر است (یعنی نیازش بیشتر است) و آن‌ها کسانی هستند که مخارج سال خود و کسانی که عهده‌دار خرج آنان‌اند را به‌نحوی‌که شایسته آن‌ها است، نه فعلاً و نه تدریجاً ندارند، پس کسی که دارای کسب و کاری‌ است که با آن مخارج خود و عیالاتش را به‌نحوی‌که لایق حال او است به دست می‌آورد جزء فقرا و مساکین نیست و زکات برای او حلال نمی‌باشد. و همچنین است کسی که دارای صنعت و ملک و مانند آن است که به وسیله آن مخارج خود را تامین می‌کند. و اگر کسی قدرت بر کسب و کار دارد لیکن از روی تنبلی کار نکند، احتیاط به اینکه از گرفتن زکات پرهیز کند و دیگران هم از دادن زکات به او اجتناب کنند ترک نشود؛ بلکه جایز نبودن آن خالی از قوّت نیست.

۳.۱.۱ - آغاز سال فقر و غنا

آغاز سالی که فقر و غنای شخص بستگی به داشتن یا نداشتن مخارج آن سال دارد، زمان دادن زکات است؛ پس داشتن و نداشتن به مقدار کفایت یک سال در این زمان ملاحظه می‌شود، پس هر زمان که به مقدار کفایت مخارج سالش را داشته باشد بی‌نیاز است، و اگر بعد از صرف قسمتی از آن از مقدار کفایت مخارج سالش کم شود فقیر است.

۳.۱.۲ - عدم کفایت منافع سرمایه

اگر سرمایه‌ای داشته باشد که خود آن برای مخارج سالش کافی است ولی سود و یا منافع آن کفایت مخارجش را نمی‌کند، یا ملکی داشته باشد که قیمت آن برای مخارج یک سال یا چند سال کفایت کند ولی درآمد و محصول آن کافی نباشد، چنین کسی بی‌نیاز نیست و جایز است که اصل سرمایه و ملک را نگه دارد و کسری مخارج را از زکات بگیرد.

۳.۱.۳ - عدم پرداخت زکات یش از مخارج یک سال

احتیاط (واجب) آن است که به فقیر بیش از مخارج یک سالش (زکات) ندهند، چنان که احتیاط (واجب) آن است که فقیر هم بیش از مخارج یک سال نگیرد. و همچنین احتیاط (واجب) در مورد کاسب و صاحب ملک و تاجری که کسب و یا درآمد ملک و یا ربح آنان کفایت خرجشان را نمی‌کند آن است که هم در دادن دیگران به آن‌ها و هم در گرفتن آن‌ها به مقدار جبران‌کننده کمبود بسنده شود.

۳.۱.۴ - مانع زکات گرفتن نبودن خانه و لوازم مطابق شان

خانه مسکونی و خادم و اسب‌سواری که به حسب حالش ولو به خاطر عزّت و شرافتش به آن نیاز داشته باشد و لباس‌های تابستانی و زمستانی و لباس مسافرت و لباس وطن اگر چه برای تجمّل باشد و فرش و ظروف و مانند آن، مانع از دادن زکات (به شخص) و گرفتن آن (برای او) نیست، البته اگر بیشتر از مقداری را که به حسب حال و شانش به طور متعارف نیاز دارد، داشته باشد به‌طوری که اگر مقدار زاید را بفروشد برای مخارج سالش کفایت کند، جایز نیست زکات بگیرد.

۳.۱.۵ - کار دون شان

اگر قادر بر کسب درآمد ولو با جمع‌آوری هیزم و گیاه باشد لیکن با شان او منافات داشته یا به خاطر پیری یا مرض و مانند آن مشقّت شدید داشته باشد برای او جایز است زکات بگیرد. و همچنین است اگر دارای صنعت یا حرفه‌ای باشد که به خاطر نداشتن ابزار کار یا نبودن مشتری نتواند مشغول کار شود.

۳.۱.۶ - قدرت یادگرفتن حرفه مطابق شان

اگر در حال حاضر حرفه یا صنعت مناسب شانش نداشته باشد لیکن می‌تواند بدون مشقّت زیاد بیاموزد، پس در اینکه بتواند یاد نگیرد و زکات بگیرد اشکال است، بنابراین احتیاط را نباید ترک کند، البته وقتی که مشغول یاد گرفتن شد، مدّتی که مشغول فراگرفتن صنعت و حرفه است گرفتن زکات اشکالی ندارد.

۳.۱.۷ - زکات گرفتن محصل علم

برای کسی که مشغول تحصیل علم است و توانایی اشتغال به کسبی که مناسب شانش هست دارد گرفتن زکات از سهم «سبیل اللَّه» جایز است، به شرط آنکه اشتغال به کار مانع اشتغال به تحصیل و یا موجب سستی در آن گردد، چه تحصیل علمی باشد که بر او واجب عینی یا کفایی است و چه تحصیل علمی باشد که تحصیل آن مستحب است.

۳.۱.۸ - شک در به‌اندازه خرج سال بودن دارایی

اگر شک کند که آنچه را دارد برای مخارج سالش کفایت می‌کند یا نه، برای او جایز نیست زکات بگیرد، مگر آنکه قبلاً مخارج سال را نداشته سپس مقداری به دست آید که نمی‌داند کفایت می‌کند یا نه.

۳.۱.۹ - محاسبه زکات بابت طلب از فقیر

اگر از فقیر، طلبی دارد می‌تواند آن را زکات حساب کند اگر چه فقیر مرده باشد، به شرط آنکه ترکه‌ای که برای ادای دینش کفایت کند نداشته باشد، وگرنه جایز نیست. البته اگر ترکه‌ای داشته باشد اما پرداخت دین از ترکه به خاطر امتناع ورثه یا غیر آن ممکن نباشد ظاهراً جایز است که زکات حساب کند.

۳.۱.۱۰ - ادعای فقیر بودن

اگر کسی ادعا کند که فقیر است پس اگر راست و دروغ بودنش معلوم شود بر طبق آن عمل می‌شود، و اگر حالش نامعلوم باشد و در سابق فقیر بوده بدون اینکه (بر فقیر بودنش) قسم بخورد جایز است به او زکات داده شود، وگرنه بنابر احتیاط (واجب) معتبر است که از ظاهر حالش گمان به راست‌گویی او پیدا شود مخصوصاً اگر در سابق بی‌نیاز بوده است.

۳.۱.۱۱ - استحباب عدم اعلام زکات بودن

واجب نیست به فقیر اعلام کند که آنچه را به او داده زکات است، بلکه اگر از کسانی است که شان خود را برتر از آن می‌بیند که زکات بگیرد و از گرفتن آن شرم دارد مستحب است در ظاهر به عنوان صله (هدیه) بدهد و در واقع زکات حساب کند.

۳.۱.۱۲ - کشف عدم فقر

اگر زکات را به شخصی بدهد به حساب اینکه او فقیر است و بعد معلوم شود که بی‌نیاز بوده در صورت باقی بودن عین زکات، از وی پس گرفته می‌شود، بلکه درصورتی‌که تلف شده و (گیرنده) می‌دانسته که زکات است ضامن است، اگر چه نداند که گرفتن زکات بر شخص بی‌نیاز حرام است، بلکه درصورتی‌که احتمال زکات بودنش را می‌داده ظاهر آن است که ضامن است. البته درصورتی‌که به عنوان دیگری غیر از زکات داده باشد ضامن نیست، چنان که اگر گیرنده، یقین داشته که زکات نیست ضامن نمی‌باشد، و در این حکم بین زکاتی که کنار گذاشته شده است و غیر آن فرقی نیست. و همچنین است اگر مالک، زکات را به شخص بی‌نیازی بدهد و نداند که زکات بر او حرام است. و در هر دو صورت اگر پس گرفتن عین زکات ممکن نباشد و یا به نحوی تلف شود که ضامن نباشد یا ضامن باشد و گرفتن عوض امکان نداشته باشد، مالک ضامن است و بر او واجب است (بار دیگر) زکات را بپردازد مگر آن‌که با اذن شرعی زکات را داده باشد مثل اینکه (گیرنده) ادّعای فقر کند - بنابراین که ادّعای او را معتبر بدانیم - که در این حال بنابر اقوی ضامن نیست؛ ولی اگر احراز فقر به اماره عقلی باشد مثل اینکه قطع (به فقیر بودن گیرنده) پیدا کند، ظاهر آن است که ضامن است. و اگر کسی که زکات را (به فقیر) می‌دهد مجتهد یا وکیل او باشد و کوتاهی نکرده باشد، ضامن نیست؛ بلکه بر مالک هم چیزی نیست اگر به مجتهد یا وکیل او به عنوان اینکه ولیّ عام فقرا می‌باشد زکات را پرداخته باشد و اما اگر به عنوان وکالت از طرف مالک باشد ظاهر آن است که مالک ضامن است و بر او واجب است دوباره زکات را بدهد.


۱. زبیدی، مرتضی، اتحاف السادة المتقین، ج۹، ص۲۷۵.
۲. متقی هند، علی بن حسام، کنز العمال، ج۶، ص۴۷۰، خ ۱۶۵۹۲.
۳. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۲۶۵، ح ۲۲.    
۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۲، ص۴۷، ح ۵۸.    
۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۲، ص۴۷.    
۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۲، ص۴۸.    
۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۲، ص۴۸.    
۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۲، ص۴۹.    
۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۲، ص۲۵، ح ۲۰ (با اندک تفاوتی).    
۱۰. فیض کاشانی، محسن، محجة البیضاء، ج۷، ص۳۲۳.    
۱۱. زبیدی، مرتضی، اتحاف السادة المتقین، ج۹، ص۲۷۹.
۱۲. غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم العلوم، ج۴، ص۱۷۱.
۱۳. فیض کاشانی، محسن، محجة البیضاء، ج۷، ص۳۲۴.    
۱۴. غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم العلوم، ج۴، ص۱۷۱.
۱۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۸۱، ص۱۸۸.    
۱۶. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۲۶۱، ح ۷.    
۱۷. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۲۶۰، ح ۱.    
۱۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۲، ص۱۱، ح ۱۱.    
۱۹. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۲۶۱، ح ۹.    
۲۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۲، ص۴۲، ح ۴۶.    
۲۱. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۲۶۵، ح ۲۰.    
۲۲. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۲، ص۳۸، ح ۳۱.    
۲۳. غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم العلوم، ج۴، ص۱۷۲.
۲۴. فیض کاشانی، محسن، محجة البیضاء، ج۷، ص۳۲۵.    
۲۵. غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم العلوم، ج۴، ص۱۷۲.
۲۶. فیض کاشانی، محسن، محجة البیضاء، ج۷، ص۳۲۵.    
۲۷. غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم العلوم، ج۴، ص۱۷۳.
۲۸. فیض کاشانی، محسن، محجة البیضاء، ج۷، ص۳۲۵.    
۲۹. غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم العلوم، ج۴، ص۱۷۳.
۳۰. فیض کاشانی، محسن، محجة البیضاء، ج۷، ص۳۲۵.    
۳۱. غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم العلوم، ج۴، ص۱۷۲.
۳۲. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۲، ص۶۶، ح ۲۲.    
۳۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۵۱، کتاب الزکاة، القول فی اصناف المستحقین للزکاة و مصارفها، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۳۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۵۱، کتاب الزکاة، القول فی اصناف المستحقین للزکاة و مصارفها، مسالة۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۳۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۵۲، کتاب الزکاة، القول فی اصناف المستحقین للزکاة و مصارفها، مسالة۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۳۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۵۲، کتاب الزکاة، القول فی اصناف المستحقین للزکاة و مصارفها، مسالة۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۳۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۵۲، کتاب الزکاة، القول فی اصناف المستحقین للزکاة و مصارفها، مسالة۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۳۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۵۲، کتاب الزکاة، القول فی اصناف المستحقین للزکاة و مصارفها، مسالة۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۳۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۵۳، کتاب الزکاة، القول فی اصناف المستحقین للزکاة و مصارفها، مسالة۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۴۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۵۳، کتاب الزکاة، القول فی اصناف المستحقین للزکاة و مصارفها، مسالة۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۴۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۵۳، کتاب الزکاة، القول فی اصناف المستحقین للزکاة و مصارفها، مسالة۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۴۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۵۳، کتاب الزکاة، القول فی اصناف المستحقین للزکاة و مصارفها، مسالة۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۴۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۵۳، کتاب الزکاة، القول فی اصناف المستحقین للزکاة و مصارفها، مسالة۱۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۴۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۵۳، کتاب الزکاة، القول فی اصناف المستحقین للزکاة و مصارفها، مسالة۱۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۴۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۵۳، کتاب الزکاة، القول فی اصناف المستحقین للزکاة و مصارفها، مسالة۱۲ تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    



سایت حوزه نت، برگرفته از مقاله «فضیلت و شرافت فقر و فقرا».    
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    






جعبه ابزار