• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فیض دائم خداوند

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دوام فیض که یکی از صفات خداوند است از لوازم قدرت نامحدود اوست؛ به این بیان که قدرت خداوند مبدا و منشا ایجاد و علت ماسوای خداست.





۱.۱ - فیض در لغت

فیض در لغت به معنای زیاد بودن، کثیر بودن و فیاض به معنای جواد و بسیار بخشنده است.

۱.۲ - فیض در اصطلاح

در اصطلاح فلاسفه زمانی که گفته می‌شود خداوند دائم الفیض یا فیاض مطلق است به این معناست که افاضه وجود و کمالات از طرف خداوند، همیشگی و دائمی است.


توجه به این نکته لازم است که اگر چه خداوند مبدا و منشا به معنای علت فاعلی است ولی فاعلیت و مفیض بودن خدا نسبت به مخلوقات به نحو علت تامه است. چون با توجه به مبانی حکمت متعالیه، همه مخلوقات عین ربط و وابستگی به خدا هستند و بر اساس ادله توحیدی هیچ وجودی غیر از خدا را نمی‌توان فرض کرد که به نحو مستقل، مفیض وجود و کمالات باشد.


دوام فیض که یکی از صفات خداوند است از لوازم قدرت نامحدود اوست.
[۲] ملاصدرا، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۶، ص۳۲۵ – ۳۰۷.
[۳] ملاصدرا، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۷، ص۲۸۸ – ۲۸۲.
[۴] شیخ اشراق، المشارع والمطارحات، ج۱، ص۴۳۳ – ۴۲۷.
[۵] ابن سینا، الاتقیات شفاء، ص۳۸۸ – ۳۸۰.
به این بیان که قدرت خداوند مبدا و منشا ایجاد و علت ماسوای خداست. قدرت نامحدود خداوند از صفات ذاتی خداوند محسوب شده و عین ذات متعالی اوست و از آنجا که ذات خداوند نامحدود است پس صفاتی که عین ذات او هستند نیز نامحدود می‌باشند. پس قدرت خداوند نامحدود است و طبعا فیض و رحمت و عطایای او هم نامتناهی خواهند بود. چون لازمه قدرت نامحدود، فیض و رحمت نامحدود است.
[۶] طباطبایی، نهایه الحکمه، با تعلیقه استاد فیاضی، ج۴، ص۱۲۵۳.

فیض در اصطلاح عارفان بخشش و عطای تجلی الهی است و آنچه از حق‌تعالی صادر می‌شود اعم از تعینات حقی و خلقی همگی فیض الهی‌اند اما فیض حق‌تعالی با همه تکثرش بر اساس «قاعده الواحد» یک فیض است که پیش‌تر با آن، با عنوان «نفس رحمانی» یاد می‌شود این فیض وحدانی به دو مرحله اصلی تقسیم می‌شود، مرحله نخست که باطن نفس رحمانی را تشکیل می‌دهد و در صقع ربوبی امتداد دارد، فیض اقدس نام دارد که با این مرحله از فیض، اسمای الهی و اعیان در تعین ثانی پدید می‌آیند، مرحله دوم؛ ظاهر نفس رحمانی را تشکیل می‌دهد و بیرون از صقع ربوبی است که فیض مقدس نام دارد. به اعتقاد امام‌ خمینی حقیقت فیض اقدس را همان تجلی احدی از جهت باطن می‌باشد این فیض برترین شئون الهی و مقام ربوبی است که به‌واسطه آن اسماء از بطون و کمون به ظهور می‌رسند. ایشان فرق میان احدیت با فیض اقدس را در آن می‌داند که احدیت درعین تجلی احدی بشرط لا و غیبی است. لکن فیض اقدس لابشرط و سریانی است. همچنین این مقام احدیت به اعتبار بقا در قید و شرط عدم ظهور و سریان در کثرت، سامان می‌یابد و ازاین‌رو به آن مقام بشرط لا گویند؛ اما حقیقت فیض اقدس با ظهور و سریان در کثرت علمی اسمائی محقق می‌شود ازاین‌رو این فیض حقیقتی لابشرط و مطلق است که با کثرت اسمائی و تعینات صفاتی که حقایق مقید و مخلوط‌اند، جمع شده و متعین به تعینات می‌گردد به باور ایشان فیض مقدس وجود مستقلی در برابر حق‌تعالی نیست؛ بلکه عین ربط و اضافه بر ذات احدی و مستهلک یا مندک در آن می‌باشد. به عقیده امام ‌خمینی ذات حق‌تعالی در تجلی ذاتی و فیض الهی ابتدا در الوهیت و اسم جامع الله که رب انسان کامل است، تجلی می‌کند و سپس اسماء و اعیان در مرتبه واحدیت ظهور می‌یابد و در نهایت به‌واسطه فیض مقدس، اعیان خارجی موجودات خارج از صقع ربوبی در تعینات خلقی پدید می‌آیند.
[۱۵] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص۴۹۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



اگر بخواهیم استدلال منطقی بر فیض نامحدود خداوند بیان کنیم چنین خواهیم گفت: ۱- خداوند قادر است. ۲- صفت قدرت، عین ذات اوست. یعنی این وصف از صفات ذاتی خدا بوده و نامتناهی است. ۳- دوام فیض و استمرار رحمت و عدم انقطاع عطایای خداوند از لوازم قدرت نامتناهی (بلکه بخشی از قدرت نامحدود او) می‌باشند. زیرا با توجه به مبانی حکمت متعالیه همه وجودات، عین ربط و وابستگی به خدا هستند و هیچ موجودی به نحو مستقل نمی‌تواند مفیض وجود باشد بلکه هیچ موجودی غیر از خداوند و فیض او وجود ندارد. ۴- نتیجه آنکه فیض خداوند همیشگی، دائمی و نامحدود است.


چنان که ملاصدرا بیان می‌کند جود، اعطائی است که بدون عوض صورت پذیرد.
توضیح آنکه اعطاء و بخشش دو گونه است:
۱. معامله : عبارتست از اینکه چیزی را عطا کنی و در مقابل آن چیزی دریافت کنی؛ خواه آن عوض، عین باشد یا به نیکی یاد کردن یا دعاء و یا حتی حاصل شدن صفت کمالیه یا برطرف شدن رذیلت اخلاقی باشد. به عبارتی معامله عبارت از آن است که بخشنده در اعطاء و بخشش خود، غرض یا رغبتی داشته باشد و به هر حال یک کمالی برای او حاصل می‌شود.
۲-جود : بخشش و احسانی است که معطی، در آن هیچ هدف یا فایده‌ای برای خود نداشته باشد و تنها از آن جهت که احسان است آن فعل از فاعل صادر می‌شود. طبق تعریفی که از "جود" ارائه شد، معلوم می‌شود که نه تنها فیاضیت و اعطاء خداوند به نحو جود می‌باشد بلکه بالاتر آن که هیچ کس غیر از خداوند به این معنا، جواد نخواهد بود.
[۱۶] مجموعه مصنات شیخ اشراق، اشعار، ج۶، ص۳۶۹ – ۳۶۸.
[۱۷] مجموعه مصنات شیخ اشراق، اشعار، ج۲ ص۳۷۰ - ۳۶۹.
[۱۸] مجموعه مصنات شیخ اشراق، حکمه الاشراق، ج۲، ص۱۳۴.





۶.۱ - شبهه ابدیت عالم ماده

با توجه به دائمی و ابدی بودن فیض خداوند ممکن است این شبهه به ذهن بیاید که عالم ماده و موجودات هم فیض اوست. پس موجودات عالم ماده هم باید دائمی و ابدی باشند. در حالی که ما بالوجدان چنین دوامی را در عالم ماده نمی‌بینیم. بلکه بالعکس موجودات عالم ماده فناپذیر و از بین رفتنی هستند.
[۱۹] طباطبایی، نهایه الحکمه، با تعلیقه استاد فیاضی، ج۴، ص۱۲۵۳.

پاسخ این شبهه هم واضح است؛ زیرا با توجه به اینکه همه عالم ماده فیض خداست لکن فیضی است که خود عین سیلان می‌باشد. یعنی موجوداتی که در عالم ماده هستند دارای حرکت و زمان می‌باشند لذا نمی‌توانند دائمی و ازلی و ابدی باشند.به عبارتی دیگر موجودات عالم ماده چند ویژگی دارند: ۱- قابل اشاره حسی‌اند. ۲- مکان دارند. ۳- زمان دارند. با توجه به این ویژگی‌ها می‌گوییم پاسخ شبهه فوق را باید در زماندار بودن آنها یافت. زیرا تدرج ، بی قراری و سیلان اختصاص به زمانیات دارد بلکه اصلا زمان دار بودن یعنی یک جزء از آن نابود شده و جزء دیگر تازه به وجود بیاید. بنابراین عالم ماده اگر چه فیض خداست اما از آنجا که موجودی ناقص و زمان دار است پس سیلان و نابودی هم در آن راه دارد
[۲۲] علامه مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۱۲۵.
[۲۳] علامه مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۱۴۷ – ۱۴۴ (درس ۴۱ و ۴۳).
و موجودات عالم ماده هم به تبع این امر موجوداتی غیر دائمی و محدود به یک حدی از زمان می‌شوند.

۶.۲ - شبهه قدیم بودن عالم

ممکن است گفته شود لازمه فیض دائمی خداوند، ازلی بودن فیض خداست و از آنجا که عالم هم فیض خداست پس باید عالم هم ازلی و به عبارت متکلمین و فلاسفه "قدیم" باشد.
در پاسخ گفته می‌شود که عالم حادث است.
با دقت در اقسام حدوث و قدم و مصادیق هر کدام از امور فوق، به خوبی روشن می‌شود که ممکن است شیئی حادث ذاتی باشد و در عین حال قدیم زمانی باشد و این با معلولیت منافاتی ندارد. زیرا ملاک نیازمندی به علت، همان امکان است که همواره همراه حادث موجود است؛ حال چه حادث، ذاتی باشد و چه زمانی.
- اگر عالم قدیم هم باشد منافاتی با معلولیت عالم ندارد. زیرا این قدیم، قدیم ذاتی نیست که از علت بی نیاز باشد بلکه قدیم زمانی است و خودش محتاج علت است زیرا ذاتا حادث است.
ملاصدرا می‌فرماید: اگر چه فیض خداوند قدیم ذاتی است اما عالم و سایر مخلوقات خداوند حادث ذاتی هستند. هر چند از نظر زمانی ممکن است قدیم باشند. (بلکه برهان اقتضاء می‌کند که از نظر زمانی قدیم باشند) چون اصل فیض و قدرت الهی، قدیم است و ایجاد خداوند نیز قدیم است؛ هر چند اثر این ایجاد که عالم است موجودی است که ذاتا عین تجدد و تغیر است.
[۲۴] ملاصدرا، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۶، ص۳۱۵ – ۳۱۴.
[۲۵] ملاصدرا، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۶، ص۲۷۱ – ۲۶۹.

ملاصدار برای تبیین چگونگی این امر از قاعده "بسیط الحقیقة کل الاشیاء"نیز کمک گرفته و بیان کرده است که چون خداوند بسیط الحقیقه است پس همه موجودات و کمالات آنها از جمله عالم از قدیم همراه خداوند بوده‌اند که مبتنی بر اصول حکمت متعالیه بوده و دارای مقدمات خود است که خواننده محترم را به آن ارجاع می‌دهیم.
[۲۶] ملاصدرا، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، چ بیروت،، ج۲، ص۳۷۲ – ۳۶۸.



شیء یا حادث است و یا قدیم. قدیم و حادث هم خود به دو قسم ذاتی و زمانی تقسیم می‌شوند:
حادث ذاتی به اموری گفته می‌شود که مسبوق به عدم ذات خودشان باشند.
قدیم ذاتی به اموری گفته می‌شود که مسبوق به عدم ذات خودشان نباشند و به عبارتی ذات آنها همواره وجود داشته باشد که یک مصداق بیشتر ندارد و آن ذات واجب است.
حادث زمانی به اموری گفته می‌شود که مسبوق به عدم زمانی بوده باشند. به عبارت دیگر زمانی وجود داشته است که آن امور موجود نبوده باشند.
قدیم زمانی به اموری گفته می‌شود که مسبوق به عدم زمانی نبوده باشند. به عبارتی از ابتدایی که "زمان" موجود بوده است این امور هم وجود داشته‌اند.
[۲۷] طباطبایی، نهایه الحکمه، با تعلیقه استاد فیاضی، ج۳، ص۹۰۶ – ۸۹۳.



۱. ابن منظور، لسان العرب، چ بیروت، الاعلمی، ج۷، ص۲۱۰.    
۲. ملاصدرا، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۶، ص۳۲۵ – ۳۰۷.
۳. ملاصدرا، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۷، ص۲۸۸ – ۲۸۲.
۴. شیخ اشراق، المشارع والمطارحات، ج۱، ص۴۳۳ – ۴۲۷.
۵. ابن سینا، الاتقیات شفاء، ص۳۸۸ – ۳۸۰.
۶. طباطبایی، نهایه الحکمه، با تعلیقه استاد فیاضی، ج۴، ص۱۲۵۳.
۷. خمینی، روح‌الله، مصباح الهدایه، ص۱۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۸. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۱۴، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۹. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۲۴-۲۵، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۱۰. خمینی، روح‌الله، مصباح الهدایه، ص۱۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۱۱. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۱۴، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۱۲. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۲۲۶، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۱۳. خمینی، روح‌الله، شرح دعاء السحر، ص۱۱۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۱۴. خمینی، روح‌الله، مصباح الهدایه، ص۱۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۱۵. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص۴۹۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۱۶. مجموعه مصنات شیخ اشراق، اشعار، ج۶، ص۳۶۹ – ۳۶۸.
۱۷. مجموعه مصنات شیخ اشراق، اشعار، ج۲ ص۳۷۰ - ۳۶۹.
۱۸. مجموعه مصنات شیخ اشراق، حکمه الاشراق، ج۲، ص۱۳۴.
۱۹. طباطبایی، نهایه الحکمه، با تعلیقه استاد فیاضی، ج۴، ص۱۲۵۳.
۲۰. مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مجموعه آثار، ج۱، مقاله نهم، ص۱۴۴.    
۲۱. مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مجموعه آثار، ج۱، مقاله نهم، ص۷۸.    
۲۲. علامه مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۱۲۵.
۲۳. علامه مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۱۴۷ – ۱۴۴ (درس ۴۱ و ۴۳).
۲۴. ملاصدرا، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۶، ص۳۱۵ – ۳۱۴.
۲۵. ملاصدرا، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۶، ص۲۷۱ – ۲۶۹.
۲۶. ملاصدرا، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، چ بیروت،، ج۲، ص۳۷۲ – ۳۶۸.
۲۷. طباطبایی، نهایه الحکمه، با تعلیقه استاد فیاضی، ج۳، ص۹۰۶ – ۸۹۳.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «فیض دائم خداوند».    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار