• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قضیه حملیه منحرفه صادقه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قضیه حملیه منحرفه صادقه، به‌معنای قضیه حملیه منحرفه مطابق با واقع است.



اگر در محصورات، سور بر سر محمول وارد شود، و یا در شخصیات، "سور" ذکر شود، قضیه از کاربرد طبیعی اش منحرف شده، و آن را "قضیه منحرفه" گویند. اگر موضوع قضیه منحرفه، جزئی (غیر قابل صدق بر امور متعدد) باشد آن را "منحرفه شخصیه" گویند و اگر محصوره، و دارای سور کلی باشد "منحرفه کلیه"، و در صورت داشتن سور جزئی، "منحرفه جزئیه" نامیده می‌شود.
۱. مثال قضیه حملیه منحرفه جزئیه: "انسان بعضی از حیوان است"؛
۲. مثال قضیه حملیه منحرفه کلیه: "انسان هر حیوان نیست"؛
۳. مثال قضیه حملیه منحرفه شخصیه: "بعضی از زید هر انسان است".


قضیه حملیه منحرفه می‌تواند صادق و یا کاذب باشد. تفصیل صدق و کذب انواع قضایای حملیه منحرفه به شرح ذیل است:

۲.۱ - منحرفه شخصیه با محمول شخصی

قضیه حملیه منحرفه شخصیه با محمول شخصی؛
با توجه به چهار نوع سور (سور موجبه کلیه مثل لفظ "کلّ"، سور موجبه جزئیه مثل لفظ "بعض"، سور سالبه کلیه مثل لفظ "لا شئ"، و سور سالبه جزئیه مثل لفظ "لا کلّ")، چهار صورت دارد:
۱و ۲. دخول سور موجبه کلیه و موجبه جزئیه بر محمول شخصی؛ کذب این دو قسم بدیهی است. زیرا وقتی می‌گوییم: "زیدٌ کلّ هذا الشخص، او: بعض هذا الشخص" این شخص دارای افراد متعدد نیست تا این شخص بر هر یک صادق باشد و آنگاه حکم کنیم که زید، مصداق همه یا بعضی از این افراد است.
۳ و ۴. دخول سور سالبه کلیه و سالبه جزئیه بر محمول شخصی؛ از آنجا که این دو نقیض دو قسم قبلی هستند و دو قسم قبلی کاذب بود، صدق این دو آشکار می‌گردد.

۲.۲ - منحرفه شخصیه با محمول کلی

قضیه حملیه منحرفه شخصیه با محمول کلّی:
۱. دخول سور موجبه کلیه بر محمول کلی؛ مثل: "زیدٌ کلّ انسانٍ". کذب این صورت بدیهی است.
۲. دخول سور سالبه کلیه بر محمول کلی؛ مثل: "زیدٌ لیس و لا واحد مِن کذا". اگر ماده قضیه، "امتناع" باشد قضیه صادق است، و اگر "ضرورت" باشد کاذب است، و اگر "امکان" باشد هم احتمال صدق دارد و هم احتمال کذب. مثلاً اگر زید، کاتب باشد قضیه: "زیدٌ لیس و لا واحدٍ مِن الکُتّاب" کاذب خواهد بود، و اگر زید، کاتب نباشد قضیه مذکور صادق است.
۳. دخول سور موجبه جزئیه بر محمول کلی؛ مثل: "زیدٌ هو بعض الناس". اگر ماده قضیه، "امتناع" باشد قضیه کاذب است، و اگر "ضرورت" باشد صادق است، و اگر "امکان" باشد هم احتمال صدق دارد و هم احتمال کذب.
۴. دخول سور سالبه جزئیه بر محمول کلی؛ مثل: "زیدٌ لیس کلّ کذا". این قضیه در ضمن هر یک از مواد ثلاث، صادق است.

۲.۳ - قضیه حملیه منحرفه مهمله

۱. دخول سور موجبه کلیه بر محمول؛ اگر ماده قضیه، "امتناع" یا "امکان" باشد کذب قضیه آشکار است، مثل: "الانسانُ کلّ حجرٍ" و "الانسانُ کلّ کاتبٍ". اما اگر ماده قضیه، "ضرورت" باشد مثل: "انّ الانسان کلّ ضاحک"، ممکن است گمان شود که صادق است، اما چنین نیست، زیرا مراد از انسان، طبیعت انسان است، و مراد از کلّ ضاحک، هر یک از افراد ضاحک است و واضح است که نمی‌توان گفت طبیعت انسان، هر یک از افراد ضاحک است.
۲. دخول سور سالبه کلیه بر محمول؛ در ماده "امتناع"، اگر محمول اعم باشد قضیه، کاذب است مثل: "الانسان هو لا شئ و لا واحد مِن الحیوان"، و اما در محمول مساوی مثل: "الانسان هو و لا واحد من الضاحک" اگر مراد از انسان، انسان عام باشد و مراد از "لا واحد من الضاحک" سلب از یکایک اشخاص ضاحک باشد، قضیه صادق است زیرا هیچ یک از افراد ضاحک، انسان عام نیست و بالعکس. اما اگر مراد از "واحد من الضاحک" هر چیزی باشد که ضاحک بر آن اطلاق می‌شود اعم از این که شخصی یا کلی باشد، قضیه صادق خواهد بود. در ماده امتناع مثل: "الانسان هو لا شئ من الحجر" قضیه صادق است. در ماده امکان اگر از موضوع، اراده عام بما هو عام شود مثل: "الانسان العام من حیث هو عام هو و لا واحد واحد مِن الکُتّاب"، قضیه صادق است. اگر از موضوع، اراده طبیعت شود مثل: "الانسان و لا واحد من الکُتّاب"، قضیه کاذب است.
۳. دخول سور موجبه جزئیه بر محمول؛ در ماده وجوب، اگر محمول اعم باشد مثل: " الانسان هو بعض الحیوان"، قضیه صادق است، و در محمول مساوی مثل: "الانسان هو بعض الضاحک"، اگر از انسان، طبیعت یا عموم اراده شود صادق نیست و اگر "انسانٌ مّا" (فرد غیر مشخص از انسان) اراده شود، صادق است و در ماده امتناع مثل: " الانسان بعض الحجارة"، قضیه کاذب است.
۴. دخول سور سالبه جزئیه بر محمول؛ در ماده وجوب (با محمول اعم یا مساوی) مثل: "الانسان لیس هو کلّ حیوان و لیس هو کلّ ضاحک"، قضیه صادق است به همان اعتباری که گذشت و در ماده امتناع مثل: "الانسان لیس هو کلّ حجر"، و در ماده امکان مثل: "الانسان لیس هو کلّ کاتب"، قضیه صادق است.

۲.۴ - منحرفه محصوره با ایجاب کلی

قضیه حملیه منحرفه محصوره با سور ایجاب کلی در ناحیه موضوع:
۱. دخول سور موجبه کلیه بر محمول؛ قضیه در هیچ یک از مواد ثلاث صادق نیست مثل: "کلّ واحد من الناس کلُّ واحدٍ من الحیوان" و "کلّ واحد من الناس کلُّ واحدٍ من الضاحک" و "کلّ واحد من الناس هو کلُّ واحدٍ من الحجارة" و "کلّ واحد من الناس کلُّ واحدٍ من الکاتبین".
۲. دخول سور سالبه کلیه بر محمول اعم و مساوی؛ در ماده وجوب، کاذب است مثل: "کلّ انسان لا واحد من الحیوان او مِن الضاحک". در ماده امکان مثل: "کلّ انسان لا واحد من الکاتبین"، بنا بر ظاهر مفاد قضیه ممکنه، کاذب است زیرا این قضیه در مورد انسانی که کاتب است صدق نمی‌کند و در ماده امتناع مثل: "کلّ انسان هو و لا واحد من الحجارة"، قضیه صادق است.
۳. دخول سور موجبه جزئیه بر محمول؛ در ماده وجوب (با محمول اعم و مساوی)، قضیه صادق است مثل: "کلّ انسان بعض الحیوان او بعض الضاحک". و در ماده امکان و امتناع، کاذب است مثل: "کلّ انسان بعض الکُتّاب" و "کلّ انسان بعض الحجارة".
۴. دخول سور سالبه جزئیه بر محمول؛ در هر سه ماده وجوب و امتناع و امکان، قضیه صادق است مثل: "کلّ انسان لا کلّ حیوانٍ و لا کلّ ضاحکٍ"، و "کلّ انسانٍ لا کلّ حجرٍ"، و "کلّ انسانٍ لا کلّ کاتبٍ".

۲.۵ - منحرفه محصوره با سلب کلی

قضیه حملیه منحرفه محصوره با سور سلب کلی در ناحیه موضوع:
۱. دخول سور موجبه کلیه بر محمول؛ در هر سه ماده وجوب و امتناع و امکان، قضیه صادق است مثل: "لا واحد من الناس هو کلّ حیوانٍ و کلّ ضاحکٍ"، و "لا واحد من الناس هو کلّ حجرٍ"، و "لا واحد من الناس هو کلّ کاتبٍ".
۲. دخول سور سالبه کلیه بر محمول؛ در ماده وجوب، صادق است مثل: "لیس واحد من الناس لیس واحد من الحیوان او من الضاحک". و در ماده امکان، کاذب است مثل: "لیس و لا واحد من الناس لیس و لا واحد من الکُتّاب"، زیرا معنای قضیه این است که هر فرد انسان که فرض شود کاتب خواهد بود. و در ماده امتناع نیز، کاذب است مثل: "لیس و لا واحد من الناس لیس و لا واحد من الحجارة".
۳. دخول سور موجبه جزئیه بر محمول؛ در ماده وجوب و امکان، کاذب است و در ماده امتناع، صادق است مثل: "لیس و لا واحد من الناس هو بعض الحیوان او الضاحک"، و "لیس و لا واحد من الناس هو بعض الکُتّاب"، و "لیس واحد من الناس هو بعض الحجارة".
۴. دخول سور سالبه جزئیه بر محمول؛ در هر سه ماده وجوب و امتناع و امکان، قضیه کاذب است مثل: "لیس و لا واحد من الناس لیس کلّ حیوان او ضاحک"، و "لیس و لا واحد من الناس لیس کلّ کاتب"، و "لیس و لا واحد من الناس لیس کلّ حجر".

۲.۶ - منحرفه محصوره با ایجاب جزئی

قضیه حملیه منحرفه محصوره با سور ایجاب جزئی در ناحیه موضوع؛
به صورت قاعده کلی می‌توان گفت در هر مورد که قضیه موجبه جزئیه کاذب است، با دخول سور موجبه جزئیه بر محمول آن، صادق می‌شود، و بر عکس، در هر مورد که قضیه موجبه جزئیه صادق است، با دخول سور موجبه جزئیه بر محمول آن، کاذب می‌شود.
۱. دخول سور موجبه کلیه بر محمول؛ در هر سه ماده وجوب (با محمول اعم و مساوی) و امتناع و امکان، قضیه کاذب است مثل: "بعض ما هو انسانٌ هو کلّ واحدٍ من الحیوان او من الناطق او من الحجر او من الکاتب".
۲. دخول سور سالبه کلیه بر محمول؛ در ماده وجوب (با محمول اعم و مساوی)، قضیه کاذب است مثل: "بعض ما هو انسانٌ هو لا واحدٌ من الحیوان او الناطق". و در ماده امکان و امتناع، قضیه صادق است مثل؛ "بعض ما هو انسانٌ هو لا واحدٌ من الکُتّاب او الحجر".
۳. دخول سور موجبه جزئیه بر محمول؛ در ماده وجوب (با محمول اعم و مساوی) و امکان، قضیه صادق است مثل: "بعض ما هو انسانٌ هو بعضُ ما هو حیوانٌ او انسانٌ او کاتبٌ". و در ماده امتناع، قضیه کاذب است مثل: "بعض ما هو انسانٌ هو بعضُ ما هو حجرٌ".
۴. دخول سور سالبه جزئیه بر محمول؛ در هر سه ماده وجوب (با محمول اعم و مساوی) و امتناع و امکان، قضیه کاذب است مثل: "بعض ما هو انسانٌ هو لیس بعض ما هو حیوان او ناطق او حجر او کاتب".

۲.۷ - منحرفه محصوره با سلب جزئی

قضیه حملیه منحرفه محصوره با سور سلب جزئی در ناحیه موضوع؛
۱. دخول سور موجبه کلیه بر محمول؛ در هر سه ماده وجوب و امتناع و امکان، قضیه صادق است مثل: "لیس بعض ما هو انسانٌ هو کلّ واحدٍ من الحیوان او من الناطق او من الحجر او من الکاتب".
۲. دخول سور سالبه کلیه بر محمول؛ در ماده وجوب (با محمول اعم و مساوی) و امکان، قضیه صادق است مثل: "لیس بعض ما هو انسانٌ هو لا واحدٌ من الحیوان او الناطق او الکاتب". و در ماده امتناع، قضیه کاذب است مثل: "لیس بعض ما هو انسانٌ هو لا واحدٌ من الحجر".
۳. دخول سور موجبه جزئیه بر محمول؛ در ماده وجوب (با محمول اعم و مساوی)، قضیه کاذب است مثل: "بعض ما هو انسانٌ لیس بعضُ ما هو حیوانٌ او انسانٌ". و در ماده امکان و امتناع، قضیه صادق است مثل: "بعض ما هو انسانٌ لیس بعضُ ما هو کاتبٌ او حجرٌ".
۴. دخول سور سالبه جزئیه بر محمول؛ در هر سه ماده وجوب (با محمول اعم و مساوی) و امتناع و امکان، قضیه کاذب است مثل: "لیس بعض ما هو انسانٌ هو لیس بعض ما هو حیوان او ناطق او حجر او کاتب".
[۳] ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق)، ج۱، ص۵۵-۵۶.
[۴] شیرازی، قطب‌الدین، درة التاج (منطق)، ص۶۰-۶۱.



در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:

• شیرازی، قطب‌الدین، درة التاج (منطق).
• ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق).
علامه حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید.    
خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس.    


۱. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۱۲۶-۱۲۷.    
۲. علامه حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید، ص۵۸-۵۹.    
۳. ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق)، ج۱، ص۵۵-۵۶.
۴. شیرازی، قطب‌الدین، درة التاج (منطق)، ص۶۰-۶۱.



پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «قضیه حملیه منحرفه صادقه»، تاریخ بازیابی۱۳۹۶/۳/۱۶.    



جعبه ابزار