• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مبانی حرمت ربا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ربا و رباخواری در اسلام، از خطرناک ترین آفتهای اجتماعی و از گناهان بزرگ به شمار رفته است.



ربا هرگز استثناپذیر نبوده و قابل تخصیص نیست. زیرا در زبان شرع به گونه ای مطرح شده که قبح ذاتی آن را می رساند و هرگونه گناهی که به قبح عقلی توصیف شود، از نظر فقاهت تخصیص بردار نیست، بلکه فراگیر بودن و جاودانگی آن برای همیشه محفوظ است. و مواردی که به نظر می رسد استثنا گردیده، با دقت در متون روایات مربوط، روشن می گردد که در اساس، ربا نیست، بلکه صورت ربا را دارد، و به اصطلاح، از باب تخصص خارج است، نه به گونه تخصیص، زیرا خردمندانه نیست، ربا که با (اعلام جنگ با خدا و رسول) برابر است، در پاره ای جاها روا گردد. همان گونه که ظلم و خیانت با حفظ عنوان در هیچ جا روا نیست و هرگونه عمل زشتی که زشتی آن، لازم مساوی آن باشد، روا نخواهد بود. قبحهای عقلی، هرگز استثنا پذیر نیستند.
از این رو، مسائلی را که شماری، زیر عنوان (حیله های شرعی) برای فرار از ربا ، مطرح می کنند، با حفظ ماهیت واقعی ربوی بودن آن، و دارا بودن بار منفی، که همان مفسده اجتماعی و قبح عقلی آن است، در خور پذیرش نیست. روایاتی که در این زمینه ارائه می دهند، تنها ناظر به ربای حکمی است، نه ربای واقعی که توضیح آن خواهد آمد.
این فشرده سخن و اینک شرح آن:




۲.۱ - آیه ۲۷۸ بقره

در سوره بقره می خوانیم:
(یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ذروا ما بقی من الربا ان کنتم مؤمنین. فإن لم تفعلوا فأذنوا بحرب من الله و رسوله.و ان تبتم فلکم رؤوس أموالکم لا تظلمون و لا تظلمون.)
ای گروندگان به خدا ، از خشم و عذاب خدا بپرهیزید و آنچه از ربا در دست شما مانده، بگذارید و بگذرید، اگر ایمان آورده اید.
پس اگر باز نأیستید از ربا خواری، پس به جنگ با خدا و رسول او برخاسته اید، و اگر توبه کنید و باز گذارید آن را، سرمایه شما از آن خودتان است. نه شما ستم کار باشید و نه ستم کش.
در این آیه شریفه ربا خواری ، آهنگ جنگ با خدا دانسته شده و این همانندسازی، بزرگی گناه را می رساند. زیرا رباخواری سلامت جامعه را به خطر می اندازد و توازن اقتصادی کشور را در هم می کوبد.
رباخواری، فرصت اندیشه و عمل را از کارگر می گیرد، پیوسته در این اندیشه است که هرچه زودتر، سود کلان رباخوار را فراهم سازد، تا برایش دردسر فراهم نسازد. از این روی، با اندیشه ای آزاد وارد عمل نمی شود و به هرکاری دست می زند، چه بسا فکرنکرده به کارهای کم درآمد، دست زند و هستی خود را از دست بدهد. به خصوص افراد ضعیف و نوپا، که با شتاب برای حفظ آبروی خود، گاهی به کارهایی روی می آورند، که چندان سودآور نیست و چون سود ثابت و مقرری باید بپردازند، چه بسا، از سرمایه ای که در دست دارند، مایه روند و رفته رفته خود را به نابودی بکشانند وهستی خود را تباه سازند.
در صورتی که در ( مضاربه ) سود ثابتی مقرر نگردیده، تنها سهم مشاع درآمد را باید بپردازد و اگر زیانی به سرمایه وارد آمد، از کیسه کارفرما رفته است. اگر چنین باشد، خاطر کارگر، به طور کامل آسوده است و با خیال راحت و اندیشه ای آزاد، بهترین و شایسته ترین کارها را برمی گزیند و شتاب نمی ورزد و پیوسته موفق است.
تجربه نشان داده است کسانی که خواسته اند با وامهای ربوی، سرو سامانی به زندگی خود بدهند، بیش تر در گرداب بدبختی و بیچارگی غرق شده اند.
از این رو، چون نوع ربا خواری، در جامعه بیش تر مایه بدبختی و بیچارگی مردم است، با عنوان (جنگ با خدا و رسول) در قرآن مطرح شده. زیرا (مستضعفان) در کنف الهی قرار دارند و پیوسته مورد مهر و عنایت خداوند هستند و در نتیجه، کسانی که کوشش دارند بر (استضعاف) آنان بیفزایند، با خدا و رسول، اعلام ستیز کرده اند.

۲.۲ - آیه ۲۷۵ بقره

از این روی، در آیه دیگر از سوره بقره می خوانیم:
(الذین یأکلون الربا لا یقومون الاّ کما یقوم الذی یتخبّطه الشیطان من المس. ذلک بأنّهم قالوا انمّا البیع مثل الربا. و احلّ اللّه البیع و حرّم الربا. فمن جاءه موعظة من ربّه فانتهی، فله ما سلف و امره الی الله. و من عاد فأولئک اصحاب النار هم فیها خالدون. یمحق اللّه الربّا و یربی الصدقات. واللّه لا یحبّ کلّ کفّار اثیم.)
کسانی که ربا می خورند، در جامعه برنخیزند، مگر مانند دیوانگان. این دیوزدگی از آن جهت است که آنان گفتند، دادو ستد هم، چون رباست! نه چنان است که گفتند، چون خداوند دادوستد را حلال کرده و ربا را حرام ساخته، پس هرکس که پندی از خداوند به او آید و ترک رباخواری کند، آنچه را که پیش از این خورده مال خود اوست و کار او با خداست و هرکس که رباخواری را از سرگیرد و باز گردد، آنان دوزخی هستند که در آن جاودانند. خداوند مال رباخوار را کم می کند و مال صدقه را زیاد می کند و خداوند هر بزهکار ناسپاس را دوست ندارد.

۲.۳ - بررسی دوآیه

در این دو آیه، رباخواران در میان جامعه، به کسانی همانند شده اند که حرکات مستقیم ندارند و مانند دیوانگان، رفتارهای ناهنجاری از خود نشان می دهند؛ یعنی، اوضاع را بر هم می زنند، و در جاده مستقیم رهسپار نیستند.
خود نمی دانند چکار می کنند و در جهت خلاف خرد و اندیشه صحیح حرکت می کنند.
اساس جامعه و سلامت آن، بر پایه کار و کوشش است و کسی بهره می برد که عمل و کوششی داشته باشد. هرگونه سود بایستی از کار و کوشش به دست آید.

۲.۴ - ویژگی‌های رباخواری

رباخواری، دارای دو ویژگی است که درست برخلاف طبیعت نظام جامعه خودنمایی می کند و به ناچار در هم شکننده سلامت جامعه است.
نخست این که:رباخوار، با سرمایه کلانی که در دست دارد، می خواهد از تلاش و کوشش دیگران بهره مند شود و خود، با عنوان (عضو فلج) جامعه، سربار دیگران باشد.
دو دیگر:با سود ثابت و مقرری که برگرده ناتوان کارگر نهاده، او را از هر توانی باز می دارد، فرصت اندیشه و انتخاب آزاد را از وی می گیرد و او را به سوی نابودی و سقوط می کشاند.

۲.۵ - نکاتی مورد توجه آیات فوق

در آیات بالا نکته هایی به کار رفته که درخور درنگ است:
۱. همانند کردن رباخواران، به دیوانگان سپس علت آوردن به آن که:پنداشته اند (ربا) همانند ( بیع ) است. که همین پندار، موجب گردیده در اندیشه و رفتار، همانند دیوانگان اندیشه و رفتار کنند، و برخلاف جهت عقل و خردمندان حرکت کنند.
زیرا (بیع) یک عمل سازنده است و در جهت بالا بردن سطح اقتصادی جامعه و رفاه مردم، بزرگ ترین عامل اثرگذار است. در صورتی که (ربا) یک عامل ویرانگر و مایه به تباهی کشیدن جامعه است.از این روی، (بیع) و (ربا) در برابر هم قرار گرفته، (بیع) عامل سازنده و (ربا) ویران کننده است و از کمال بی خردی است که این دو یکسان گرفته شود.
و چون:پروردگار جهان، آگاه به مصالح و مفاسد واقعی بشر است، (بیع) را با عنوان عنصر پویا و سازنده حلال دانسته و (ربا) را که عنصر فاسد کننده است، حرام.
۲. رباخوار، در آتش دوزخ جاویدان است:
(و من عاد فأولئک اصحاب النار هم فیها خالدون).
و این، کنایه از ( کفر ) محض است که در نهاد رباخواران وجود دارد؛ زیرا (خلود) در دوزخ، تنها برای کفار است، که در دل هرگز اندیشه ایمان ندارند. و برای هیچ گنه کاری، هرچند گناه او سنگین باشد، خلود در آتش ثابت نگردیده؛ زیرا اگر ایمان خود را حفظ کرده باشد ایمان بزرگ ترین عمل نفسانی است که سزاواری پاداش را به دنبال دارد. بدین سبب، در پایان رهسپار بهشت خواهد گردید. پس کسی در آتش دوزخ جاوید است که در نهاد او، ذرهّ ای ایمان وجود نداشته باشد. بنابراین از آیه استفاده می شود:رباخواری با نبود کامل ایمان مساوی است.
۳. قرض الحسنه ، نوعی (صدقه) است، زیرا قرض دهنده از بهره ای که ممکن است از سرمایه اش به دست آورد، برای خدا و بهره مند شدن دیگران، چشم می پوشد.
کسی که سرمایه ای را در اختیار دیگران، بدون عوض قرار می دهد، ممکن است خودش با به کارانداختن آن، بهره ها ببرد، ولی برای رضای خدا و خشنودی پروردگار، رایگان در اختیار درمانده ای قرار می دهد و این خود بزرگ ترین گذشت در راه خداست.
خداوند، وعده فرموده که به مال و ثروت چنین افراد باگذشتی برکت دهد و از ثروت و اموال خود، خیر و خوبی ببینند و از زندگی سعادت مند لذت برده، بهرمند شوند.
بر عکس، از رباخواران سلب برکت شده، و ناامیدی و نگرانی در زندگی بهره آنان می گردد.
(یمحق اللّه الرّبا و یربی الصدقات.)
محق:نابود ساختن است.
إرباء:افزودن و فزونی دادن است.
۴. (و اللّه لایحبّ کلّ کفّار اثیم.)
کفّار:مبالغه در کفر ورزیدن است.
أثیم:تبهکار حرفه ای است.
و این کنایه از این است که جایگاه یک رباخوار در جامعه اسلامی، جایگاه یک تبهکار حرفه ای است که همواره در کفر و عناد خود می افزاید. و همین تعابیر در این آیات، بزرگی این گناه را می رساند.

۲.۶ - آیه ۱۳۰ آل عمران

در سوره آل عمران می خوانیم:
(یا ایّها الذین آمنوا لا تأکلوا الرّبا أضعافا مضاعفة، و اتقوااللّه لعلّکم تفلحون. و أتقوا النار التی أعدّت للکافرین، و اطیعوا الله و الرّسول لعلّکم ترحمون).
ای کسانی که ایمان آورده اید! ربا را با چندین برابر سود و بهره، آسان نگیرید و مانند یک خوراک گوارا بر خود روا ندارید که آن را، به راحتی و خوشی بخورید.
{یعنی:یک غذای گوارا نیست:بلکه بسی ناگوارا است.}
از خدا پروا دارید، باشد تا رستگار شوید.
از آتشی بپرهیزید که تنها برای کافران آماده شده است.
{یعنی، رباخوار، در نهایت در زمره کافران، محشور، و با آنان و در کاروان کفر ورزیدگان، رهسپار دوزخ، و در جایگاه ویژه جایگزین خواهد گردید.}
از خدا و رسول پیروی کنید، تا مورد عنایت حق قرار گیرید.{یعنی، رباخوار، از عنایت حق محروم است.}


بر حرام بودن ربا، در روایات نیز تأکید شده و از گناهان بسیار سنگین به شمار آمده، تا آن جا که یک ( درهم ) به دست آمده از (ربا) را، در حرام بودن و شدّت، برابر هفتاد بار ( زنای ) با محارم دانسته شده است.
۱. ثقةالاسلام کلینی ، ابن بابویه صدوق، و ابوجعفر طوسی ، با سندهای صحیح از امام جعفر صادق علیه‌السلام روایت کرده اند، فرمود:
(درهم رباً عندالله أشدّ من سبعین زنیة کلّها بذات محرم.)
۲. و نیز ثقةالاسلام کلینی، با سند صحیح از امام صادق علیه‌السلام روایت کرده، فرمود:
(أخبث المکاسب کسب الربا.)
پلیدترین دست آوردها، دست آوردهایی است که از راه (ربا) باشد.
۳. و از پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله روایت شده فرمود:
(شرّ المکاسب کسب الربا.)
بدترین راه درآمد، درآمدی است که از راه (ربا) به دست آید.
۴. امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود:
پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله رباخوار و دست اندرکاران او را، لعنت فرمود.
۵. در کتاب عقاب الاعمال ، از پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله روایت شده، فرمود:
(و من أکل الربا ملأالله بطنه من نار جهنّم بقدر ما أکل. و ان اکتسب منه مالاً لم یقبل الله منه شیئاً من عمله. و لم یزل فی لعنةالله و الملائکة، ما کان عنده منه قیراط.)
در این حدیث شریف، درباره رباخوار سه فراز آمده است:
۱. خداوند، شکم رباخوار، را به اندازه ای که رباخواری کرده، در دوزخ ، از آتش انباشته می سازد.
۲. هرگونه کار نیکی را که با پول به دست آمده از ربا انجام دهد، مورد پذیرش حق قرار نمی گیرد.
۳. پیوسته مورد نفرین خدا و فرشتگان قرار دارد، تا هنگامی که حتی یک قیراط از پول ربا نزد او باشد.
قیراط:کوچک ترین وزن سنجش را گویند، که به طور تقریبی به اندازه یک نخود؛ یعنی یک بیست و چهارم مثقال است.
۶. در تفسیر آیه شریفه (أکّالون للسّحت):ربا و رشوه و اجرت زنان فاجره آمده است.
از جمله محمدبن عیسی در (نوادر) روایت کرده: امام جواد علیه‌السلام فرمود:(السحت:الربا)
سحت:مال حرامی است که مایه ننگ و عارباشد.
۷. از ابوجعفر امام باقر علیه‌السلام روایت است، فرمود:
(إنّما حرّم الله، عزّوجّل، الرّبا، لئلاّ یذهب المعروف.)
۸. در روایت دیگر آمده که امام صادق علیه‌السلام فرمود:
(إنّما حرّم اللّه الرّبا، کیلا یمتنعوا من صنائع المعروف.)
۱۰.باز از امام صادق علیه‌السلام روایت شده فرمود:
(انّه لو کان الرّبا حلالاً، لترک الناس التجارات و ما یحتاجون الیه. فحرّم اللّه الرّبا لتنفر الناس من الحرام الی الحلال، و الی التجارات من البیع و الشراء.)
در این روایات، مفسده ربا را در این جهت یادآور شده که سرمایه داران را از کارها و حرکتهای نیک و خیراندیشانه باز می دارد.افزون بر این، از کسب، تلاش و تجارت انبوه که با سرمایه های آنان، ممکن است به سود جامعه و در راه رفاه مردم، به کار بیفتد، جلوگیری می کند. آنان به همین اندازه بسنده می کنند که از دسترنج دیگران و در تنگنا قرار دادن مردم، بهره مند شوند. از این جهت ضرر و زیان کلانی به روند اقتصاد و تجارت وارد می سازند. و چنین جامعه ای رو به تباهی است، لذا در حدیث از امام صادق علیه‌السلام آمده:
(اذا اراد الله بقوم هلاکاً ظهر فیهم الربا.)
موقعی مردم یک جامعه رو به تباهی می روند، که ربا در میان آنان رواج پیدا کند.


آنچه از آیات و روایات به دست می آید این که ربا، از آفات خطرناک جامعه های بشری است که در دو جهت اخلاق و اقتصاد، اثر ناگوار مستقیم دارد:مردم را از نیکوکاری و کمک رسانی به یکدیگر و یاری رساندن به طبقه مستضعف، و خدا را در نظر گرفتن و هرگونه عمل نیک و خداپسندانه، باز می دارد.
افزون بر آن، مایه ایستایی در حرکت اقتصادی گردیده، از به کار انداختن سرمایه ها در راه تجارت، صنعت، کشت و زراعت و هرگونه عمل اقتصادی پویا جلوگیری می کند و تنها سرمایه داران بزرگ، با استثمار کار دیگران و استفاده ناروا از نقطه ضعف فقر و نیاز مستمندان، بار خود را می بندند.
از این رو، مورد نفرت و نفرین حق قرار گرفته، از هرگونه عنایت و رأفت الهی دور می مانند.
ربا و رباخواری، مساوی است با:
۱. اعلام جنگ با خدا و رسول:(فأذنوا بحرب من الله و رسوله…)
۲. ظلم و ستم بر دیگران:(لاتظلمون…)
۳. کفر ورزیدن، بلکه شدت در کفر:(انّ الله لا یحبّ کلّ کفّار اثیم…)
۴. تبهکار حرفه ای:(أثیم…)
۵. مورد لعنت الهی قرار گرفتن:(لم یزل فی لعنة الله و الملائکه…)
۶. هفتاد بار زنا با محارم در بیت الله الحرام.
۷.انتخاب پلیدترین و پست ترین راه معیشت.
۸. از بین رفتن برکت از زندگی فلاکت بار او.
۹. از دست دادن عقل و خرد و اندیشه.
۱۰. جاوید ماندن در جایگاه ویژه کافران در آتش دوزخ .
این است آثار ده گانه رباخواری، که لازم مساوی آن بوده و جداشدنی نیستند. بنابراین، حرام بودن ربا با حفظ عنوان درخور تخصیص نیست.


ربا، دو گونه است، یا در وام یا در معامله و دادوستد نقدی.
در وام، هرگونه اضافه بر مقدار آن، ربا به شمار می آید و حرام است و تنها اتحاد جنس شرط است، خواه (مکیل و موزون) باشد، یا از چیزهای (معدود) شمرده شود.
مکیل:آنچه با پیمانه اندازه گیری می شود.
موزون:آنچه با وزن و کشیدن مشخص می گردد.
معدود:چیزهایی است که تنها با شمارش تعیین می گردند. در تمامی اینها، اگر کسی به دیگری، وامی می دهد، که همان جنس را با افزوده، باز ستاند، رباست.البته شرط نیست که به گونه روشن افزوده را شرط کند، بلکه اگر قرار بر این باشد، هر که در این شعبه پولی بسپارد، به او سود دهند و مراجعه کننده با علم به این جهت، به همان شعبه بسپارد، ربا و حرام است. ربای معاملی یا نقدی، فقط در مکیل و موزون حرام است، مانند حبوبات و میوه ها و هرچه با پیمانه یا کشیدن معامله شود. ولی در چیزهایی که با دیدن مانند، گوسفند در برخی جاها یا با شمارش، مانند تخم مرغ نیز در برخی جاها داد و ستد می گردد، افزوده گرفتن، اشکالی ندارد.(سألته عن الشاة بالشاتین والبیضه بالبیضتین؟ قال:لابأس ما لم یکن کیلاً ووزناً.)
از این روی، در دادو ستدهای پولی اگر نقد انجام گیرد اضافه گرفتن بدون مانع است. ولی اگر سکه مسکوک و از طلا یا نقره باشد، چون اعتبار به وزن آن است، در صورت همانندی و تماثل (هر دو از یک جنس باشند) جایز نیست.
و همچنین اگر دیگر سکه ها یا اسکناس را، به اعتبار پشتوانه طلا یا نقره و جواهرات بدانیم، نیز همین حکم را دارد و به نظر می رسد همین گونه است.


ربا، از نظر ماهیّت نیز، دو گونه است:ربای واقعی، که از نظر عرف و بازار ، افزوده گرفتن (تفاضل) به شمار می آید، مانند مبلغی که کسی امروز وام می دهد، تا پس از مدتی، همان مبلغ را با افزوده هر چه باشد باز ستاند.(کل قرض جر نفعاً فهو ربا.) هرگونه وامی که سودی در برداشته باشد، رباست.
و این در صورتی است که آنچه می دهد و آنچه می ستاند، هر دو، از لحاظ جنس و وصف و ارزش، برابر باشند، که در بازستاندن، شرط اضافه می کند.
ولی ربای حکمی چنین نیست، آنچه می دهد و آنچه می ستاند، از لحاظ مرغوب بودن و وصف و ارزش، برابر نیستند، بلکه در یکی کاستی وجود دارد، که برای جبران کاستی، اضافه گرفته می شود. مانند برنج درجه یک که قیمت آن دو برابر برنج درجه دو باشد. یک من برنج درجه یک می دهد، و دو من برنج درجه دو می ستاند.
این گونه دادوستد، از دیدگاه عرف و بازار، افزوده گرفتن نیست، بلکه یک گونه برابری در دادو ستد شمرده می شود، ولی از نظر شرع ، ممنوع اعلام شده و شرع، هرگونه افزوده گرفتن در (مثلی) ها را ربا شمرده است، خواه در وصف و ارزش، برابر باشند یا نباشند و حتی مانند دادو ستد جو با گندم را نیز مثلی دانسته و منع کرده است.
از این روی، نام آن را ربای حکمی یا شرعی گذارده ایم، زیرا به حسب ماهیت (از دیدگاه عرف) ربا نیست، بلکه تنها حکم ربا را دارد و ممنوع گردیده است.
و نیز هر چیزی با اصل خود، اگر عوض شود، از نظر شرع مثلی شمرده می شود، مانند: شیر با ماست یا پنیر . هرگاه در دادو ستد یک کیلو پنیر، در برابرپنج کیلو شیر قرار گیرد، از نظر شرع ممنوع است، با آن که یک کیلو پنیر ۵۰۰ تومان ارزش دارد و شیر کیلویی ۱۰۰ تومان است و از لحاظ ارزشی، یک کیلو پنیر، برابر پنج کیلو شیر است و از نظر عرف و بازار، افزوده ای در کار نیست، ولی از نظر شرع جایز نیست.
همچنین انگور با شیره، مثلی شمرده می شوند و نمی توان یک کیلو شیره را با ۳ کیلو انگور عوض کرد، با آن که از نظر بازار و ارزش، یک کیلو شیره، برابر سه کیلو انگور است و افزوده ای وجود ندارد.
و همین گونه اگر هر دو، فرع یک اصل باشند، مانند ماست و پنیر که هر دو از شیر گرفته شده اند، در شرع مثلی اند، افزوده درمقدار، جایز نیست.
[۱۸] منهاج الصالحین، ج۲، ص۶۱، مسأله ۱ و ۶.

امام راحل ، در این باره می نویسد:
(فإنّ قیمة من من الأرز العنبر، إذا ساوت منین من غیره، لا یعدّ مبادلة من منه بمنین رباً، إذ لا نفع و لا زیادة فی ذلک الاّ حجماً، و الزیادة الحجمیة لیست میزاناً للنفع و الزیادة فی التجاره… و هکذا اذا بودل من من السمن بأمنان من اللبن أو الجبن، لا یکون ذلک من الربا بحسب نظر العرف و بحسب الواقع، کما أنّ المبادلات بالفضل فی مثل ذلک لافساد فیها ولاظلم، ولاتوجب انصراف الناس عن التجارات و الزارعات و هو واضح.)
زیرا ارزش یک من برنج عنبر (بهترین نوع برنج در نجف.)اگر دو برابر ارزش برنج از نوع دیگر باشد، معاوضه یک من از آن، برابر دومن از این، ربا به شمار نمی آید چون نه سودی وجود دارد و نه اضافه ای، مگر در اندازه و حجم کالا، که تنها فزونی در حجم سبب سود یا اضافه شدن در تجارت به شمار نمی آید….
و نیز هرگاه یک من روغن را با چند من شیر، یا پنیر، پایاپا دادوستد کنند، چنین داد وستدی از نظر عرف و بر حسب واقع، ربا به شمار نمی آید و فزونی در این گونه دادوستدهای پایاپا، نه سبب فساد و نه مایه ستم است، و نه سبب می شود که مردم از تجارت و کسب و زراعت باز مانند.
ییعنی:هیچ یک از آثار بد ربا، بر این گونه دادوستدها بار نمی شود.
بنابراین، این گونه دادوستدها، تنها از روی ( تعبّد ) و پذیرفتن از شرع، محکوم به بطلان است، بدون آن که از نظر عرف و واقعیت، ربا بوده باشد.
از این رو، این گونه دادو ستدها را، شرع، در کنارربا، حرام کرده، گرچه به حسب ماهیت از ربا جداست، ولی حکم آن را، که همانا حرام بودن است، دارد.(برای روشن شدن مطلب، به بابهای ۸،۹، ۱۱، ۱۴ و ۱۵ ابواب الربا وسائل الشیعه، ج ۱۸     رجوع کنید.)


برای فرار از ربا ، راههایی ارائه داده اند و به اصطلاح، با اندکی تغییر در عنوان موضوع، خواسته اند راه فرار از عنوان (ربا) را نشان دهند و با نام (حیله های شرعی) از آن یاد کرده اند. در صورتی که (شرع) حیله بردار نیست و از طرفی، شدت حرام بودن ربا، به گونه ای است که هرگز نمی توان، با اندک تغییر ظاهری و با حفظ حقیقت و ماهیت ربوی آن و مفاسدی که شرع از آن پرهیز داده، آن را جایز شمرد.
امام راحل، می نویسد:
(این گونه نیرنگها، مانند آن می ماند که کسی شراب را در کپسولهایی جای داده باشد، آن گاه آن کپسولها را ببلعد، سپس دل خوش دارد که شرع، (نوشیدن شراب) را حرام کرده و این، بلعیدن و خوردن است نه شرب و آشامیدن! با آن که تمامی آثار بد (نوشیدن شراب) بر آن بار است.)
و یا می نویسد:
(با آن تأکیدهایی که بر حرام بودن ربا شده و در قرآن کریم و سنت شریف، از آن، با شدت و نفرت زیاد یاد گردیده و شیعه و سنی در آثار خود به زشتی آن اتفاق نظر دارند، به گونه ای که کم تر گناهی به این بزرگی از آن یاد شده است و افزون بر این، با مفاسد اقتصادی و اجتماعی و سیاسی که بر آن بار است و اقتصاددانان، آن را یادآور شده اند، چگونه ممکن است با مختصر حیله ای آن را روا شمرد و از آن به نام ( حیله های شرعی ) یاد کرد! و در پاره ای روایات نیز آمده است. بسیاری جز اندک از فقها بدان فتوی داده اند.
و این یک مشکلی است، بلکه یک عقده قلبی است که بسیاری از دانشوران را به خود مشغول ساخته و نیز خرده گیریهایی از غیرمسلمانان، به چنین فتواهایی شده است، که بایستی در حل آن کوشید.و تنها به روایات استناد جستن و آن را از راه (تعبد محض) حل و فصل کردن، در چنین مسأله ای که عقل، به خوبی، مفسده روا شمردن آن و مصلحت منع آن را، درک می کند، از راه صواب به دور است.)
امام، پس از این فراز، به راه حل درست آن می پردازد، که یادآور خواهیم شد.


روایاتی که به عنوان (راه حل) برای فرار از ربا، بدانها استناد شده، بیش تر آنها را صاحب وسائل در باب ششم از ابواب (صرف) آورده است. این روایات، بیش تر به مواردی نظر دارند که از دید عرف، افزوده ای در کار نیست،تنها تفاوت حجمی وجود دارد، یا کاستی در یک طرف مورد معامله هست که سبب گردیده در طرف دیگر مورد معامله، این کاستی جبران شود. خلاصه، تفاوت قیمت وجود دارد که در موقع معامله، افزوده در نظر گرفته می شود و از نظر عرف و بازار ، افزوده به شمار نمی آید و چون این گونه دادوستدها، برابر معمول، افزوده در جنس انجام می گرفته، تا جبران کاستی شود، برای رفع شبهه ربا (که تبادل مثل به مثل با اضافه صورت می گرفته) دستور داده شده با آن طرفی که از لحاظ حجم یا اندازه، کم تر به نظر می رسد، چیزی اضافه شود، تا در برابر اضافه حجم، یا اندازه طرف دیگر قرار گیرد و از صورت ربا خارج شود.
در صحیحه عبدالرحمان بن حجاج آمده:
(فبعثنا بالغلة فصرفوا الفاً و خمسین منها بألف من الدمشقیة و البصریه. فقال:لاخیر فی هذا، أفلا یجعلون فیها ذهباً لمکان زیادتها. فقلت له:اشتری الف درهم و دیناراً بالفی درهم؟ فقال:لا بأس بذلک….)
سکه مغشوش را، غله گویند. از ریشه (غلول) به معنای خیانت کاری.
در این حدیث، هزار و پانصد درهم مغشوش، با هزار درهم سالم، برابر نهاده شده است. این، بدان خاطر است که از لحاظ ارزش، یک درهم سالم، به یک ونیم درهم مغشوش، می ارزد.
امام علیه‌السلام می فرماید:شایسته نیست، مگر آن که بر هزار درهم سالم، مقدار کمی پول زر افزوده شود، تا در برابر زیادتی پانصد درهم که اضافه بر هزار درهم مغشوش است قرار گیرد.
از این روی، در ذیل روایت آمده:
(نعم الشیء الفرار من الحرام الی الحلال.)
بهترین چیز، فرار از حرام به سوی حلال است.
زیرا معامله مثل به مثل، با اضافه، از نظر شرع حرام است و با همراه کردن غیرجنس به طرف کم تر، از صورت حرام بیرون می رود.بیش تر روایات، در همین باره وارد شده است که مورد معامله، گرچه تبادل مثل به مثل است، ولی چون از لحاظ وصف و ارزش برابر نبوده، زیادت در یک طرف، از نظر عرف، زیادت به شمار نمی آید ولی از نگاه شرع حرام است که برای فرار از این حرام، راه چاره نشان داده اند.
امام راحل می نویسد:
(در شریعت ، دو نوع عنوان حرام وجود دارد، یکی:ربا، که به حسب واقع تبادل مثل به مثل است، با شرط اضافه، چه نقدی و چه قرضی.
این نوع معامله، حرام و ربوی است و چاره پذیر نیست. دیگر:مبادله دو کالا که به حسب ظاهر مثل به مثل است، ولی از لحاظ ارزش و وصف، برابر و همانند نیستند. که شرط اضافه در آن طرفی است که کاستی دارد، و از نظر عرف و بازار، ربا و افزودگی به شمار نمی آید، ولی از نظر شرع حرام است.این نوع معامله، چون ربوی نبوده و در عرف مردم رایج بوده است، در روایات، راه فرار از حرام، نشان داده شده و در اساس، کاربرد ربا در این گونه معامله، بر حسب ظاهر است و از باب مجاز و توسعه در تعبیر.)
و اما در روایاتی که به ظاهر راه فرار از ربا را همان گونه نخست ارائه داده اند، جای درنگ و دقت است و باید از لحاظ سند و دلالت، مورد بررسی کامل قرار گیرند. افزون بر آن که سند بیش تر این روایات ضعیف است و در متن آنها عباراتی آمده که از نظر عقل و اعتبار، به طور کامل شگفت می نماید و باور کردنی نیست. علامه مجلسی ، پس از شرح و تضعیف بیش تر این روایات، می نویسد:
(و هذه الأخبار تدل علی جواز الفرار من الربا بأمثال تلک الحیل. و الأولی الأقتصار علیها، بل ترکها مطلقاً تحرزا من الزلل.)
این روایات، دلالت می کنند بر روا بودن فرار از ربا با چنین نیرنگهایی. بهتر آن است که از موارد یاد شده، فراتر نرفت.(موارد یاد شده در روایات، تنها درباره دیرکرد در پرداخت بدهی است که سر رسیده و بدهکار تقاضای مدت بیش تری می کند.)بلکه به طور مطلق چنین حیله هایی کنار گذارده شود، تا مبادا مایه لغزش گردد. این روایات را، صاحب وسائل، در باب ۹ از احکام عقود آورده است:

۸.۱ - روایت اول

محمد بن یعقوب، عن محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد، عن علی بن حدید عن محمد بن اسحاق بن عمار، قال:
(قلت لابی الحسن، علیه السلام، انّ سلسبیل(سلسبیل یا سلسیل، نام زنی است.) طلبت منی مائة ألف درهم علی ان تربحنی عشرة آلالف، فاقرضها تسعین ألفا، و أبیعها ثوب وشی(وشی به معنای قلمکاری در پارچه است.) تقوم علی بألف درهم، بعشرة الآف درهم، قال:لا بأس.قال الکلینی:و فی روایة اخری:لا بأس به، اعطها مائة ألف و بعها الثوب بعشرة الآف، و اکتب علیها کتابین.)
محمد بن اسحاق می گوید:به امام عرض کردم:زنی به نام:سلسبیل، از من درخواست صدهزار درهم وام کرد که ده هزار درهم سود بدهد. من، نخست سود ده هزار درهم را برداشتم و به آن زن، نودهزار درهم وام، دادم، به همراه یک پارچه که ارزش آن هزار درهم است، که آن را ده هزار درهم، برای آن زن حساب کردم، تا موقع بازستاندن وام، به طور کامل صدهزار درهم باز ستانم. امام علیه‌السلام در جواب فرمود:اشکالی ندارد.
و در روایتی دیگر، برابر نقل کلینی، امام، دستور می دهد، دو برگه وثیقه تنظیم کند، که دو معامله از هم جدا باشد. این روایت، از جهت سند ضعیف است، زیرا علی بن حدید ، هیچ گونه توثیقی نگردیده، بلکه شیخ، در استبصار او را به طور روشن و آشکار ضعیف شمرده است.
در ذیل روایتی که در باب آب چاه از وی نقل می کند، می گوید، این روایت درخور استناد نیست، زیرا راوی آن:علی بن حدید، ضعیف است.عبارت او چنین است:(فاول فی هذا الخبر، انه مرسل وراویه ضعیف وهو علی بن حدید وهذا یضعف الاحتجاج بخبره.) و همچنین در ذیل روایتی در باب فروش طلا و نقره می نویسد:
(و اما روایت زراره، چون در سند آن علی بن حدید، قرار گرفته، و او به طور جدّ، ضعیف است و روایات او درخور اعتماد نیستند، بنابراین این روایت قابل استناد نیست.)(وهو ضعیف جدا لایعول علی ما ینفرد بنقله.)
و نیز در تهذیب درباره او می نویسد:
(علی بن حدید، به طور شدید تضعیف شده، روایت او قابل اعتماد نیست.)
و اما محمدبن اسحاق، که بیش تر این روایات را او از امام نقل می کند، به جهت این که صرّاف بوده، مورد اتهام است، که شاید این روایات را به جهت شرعی جلوه دادن و درست وانمودکردن کار خود آورده باشد، از این روی، امام راحل، درباره او می نویسد:
(و لهذا ففی نفسی شیء من محمد بن اسحاق الصراف الواقفی بقول الصدوق الذی هو أخبر من متأخری اصحابنا بحال الرجال.)
در دلم از او که شغل صرافی داشته و واقفی مذهب بوده چیزی نهفته است.
ییعنی، دلم از او چرکین است و او در این باره مورد اتهام می باشد.
علاوه، علامه حلی ، درباره درستی روایات او تردید کرده، می نویسد:
(فأنا فی روایته من المتوقفین.)
[۳۳] رجال علاّمه، ص۱۵۸، حرف میم، باب۱، شماره ۱۲۳.


۸.۲ - روایت دوم

نیز محمد بن اسحاق صرّاف می گوید:
(به حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام عرض کردم:وامی را که از کسی می خواهم، درخواست تأخیر می کند، و پیشنهاد سود می دهد. آن گاه (جبه لباده) ای را که هزار درهم می ارزد، به ده هزار درهم به او می فروشم، در برابر دیرکرد در پرداخت وام.
امام علیه‌السلام فرمود:(اشکالی ندارد.)

۸.۳ - روایت سوم

و نیز همین محمد بن اسحاق می گوید:
(به حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام عرض کردم:کسی وامی بر عهده اوست که مدت آن سر آمده، آن گاه طلبکار مرواریدی را که صد درهم می ارزد، به هزار درهم به او می فروشد، در مقابل تأخیر مدت.
امام فرمود:اشکالی ندارد، پدرم، امام موسی بن جعفر، به من دستور داد و همین کار را انجام دادم.)
در این روایت،راوی از محمد بن اسحاق، فردی است به نام محمد بن عبدالله یا محمد بن ابی عبدالله که مجهول است. او می گوید:محمد بن اسحاق چنین پنداشته که همین پرسش را از موسی بن جعفر علیه‌السلام نیز کرده و همین پاسخ را دریافت کرده است.
علامه مجلسی، در مرآة العقول ، شرح کافی، و نیز در ملاذ الاخیار ، شرح تهذیب، این روایت را با نام (مجهول) یاد کرده است.

۸.۴ - روایت چهارم

مانند همین روایت را، مسعدة بن صدقه از امام صادق علیه‌السلام نقل می کند:
(شخصی از امام صادق پرسید:به شخصی وام داده ام، اکنون توان پرداخت ندارد. مرواریدی را که صد درهم ارزش دارد، به هزار درهم به او می فروشم، تا در برابر دیرکرد در پرداخت وام باشد.
امام علیه‌السلام فرمود:اشکالی ندارد، پدرم، همین کار را می کرد، و به من دستور داد تا آن را انجام دهم.)
علامه مجلسی، نیز این حدیث را مانند حدیث پیشین، ضعیف شمرده؛
[۴۳] مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۱۹، ص۴۳۵     ، (می نویسد:(ضعیف و قد مرّمثله) که در صفحه ۲۲۸ همان مجلد گذشته است.)
زیرا مسعدة بن صدقه توثیق نشده، علاوه او را با عنوان (عامی) وصف کرده اند.
[۴۴] اردبیلی، محمدعلی، جامع الرواة، ج۲، ص۲۲۸.


۸.۵ - روایت پنجم

و نیز در مسأله (عینه)(عینه، با کسر عین، گونه ای از معامله است که در آن مشتری، جنسی را از فروشنده، با قیمت بالایی، ولی با مدت، می خرد، سپس آن را به طور نقد، با قیمت کم تر به او می فروشد و پول را از او دریافت می دارد. این گونه معامله، که در نتیجه آن، پولی گرفته و پس از مدتی، با افزوده به او باز می دهد. در آن زمان، رایج بوده و شاید امروزه هم رایج باشد و چون به ربا بیش تر می ماند، مورد پرسش قرار گرفته است. در روایات، قید شده که اگر هر دو طرف معامله، ملزم به خرید، یا فروش نباشند، مانعی ندارد.) روایتی از عبدالملک بن عتبه آمده، گوید:
(پرسیدم:می خواهم با کسی معامله (عینه) انجام دهم، و پیش از آن نیز از او طلبکار هستم. از من می خواهد تا پول بیش تری در اختیار او گذارم، آیا جایز است که بر او بیافزایم و مرواریدی را که صد درهم می ارزد، به هزار درهم به او بفروشم. و مدت بازدهی آن را به تأخیر بیاندازم؟
امام علیه‌السلام فرمود:باکی نیست.)
البته این روایت را نیز بایستی در شمار روایات نوع اول آورد، که برای فرار از شبهه ربا، راه فرار ارائه داده شده، نه ربای واقعی.

۸.۶ - دیدگاه علامه درباره این روایات

به هر حال، این جاست که علامه مجلسی می نویسد:
(سزاوار است که از مورد روایات یاد شده، فراتر نرویم، و سزاوارتر آن است که هرگونه حیله، برای فرار از ربا ترک و کنار گذارده شود، تا آن که از هرگونه لغزش احتمالی دور بمانیم.)

۸.۷ - مهم ترین خدشه در این روایات

روایتی که بتوان به طور کامل مورد استناد قرارداد که برای فرار از ربای واقعی، راه نشان داده باشد، در اختیار نداریم.
مهم ترین خدشه در این روایات، افزون بر ضعف سند، نسبت ناروایی است که در این روایات به چهار امام بزرگوار: امام محمد باقر ، امام جعفر صادق ، امام موسی بن جعفر ، امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام، داده شده، که این بزرگواران نیز چنین حیله هایی را برای سود کلان بردن، به کار می برده اند.
این جاست که بزرگان از اصحاب ائمه ، موقعی که سخنان غیر معمولی را از زبان امامان ، درباره کسانی می شنیدند، می گفتند:
(أعطاک من جراب النوره؛یعنی از انبان آهک به او چیزی داده است. و این اصطلاح در آن دوره رایج بوده است. ( )) امام، در صدد بیان حقیقت نبوده، خواسته او را از خود دور سازد، لذا سخنی که حکایت از خلاف واقع بودن دارد، بر او القا کرده.

۸.۸ - دیدگاه امام خمینی

امام راحل، در این زمینه می نویسد:
(پاره ای از این روایات، افزون بر ضعف سند، مطالبی را در بردارند که شایسته مقام امامت نیست. پاره ای کارها، گیریم مباح هم باشند، ولی امام معصوم ، از هرگونه عملی که موجب تنفر طبع شود، دوری می ورزد….
ولی برابر این روایات، شماری از امامان:امام باقر، امام صادق، امام کاظم و امام رضا علیه‌السلام برای دست یافتن به سودهای مادی، به چنین حیله هایی دست می زدند!….
من به خود اجازه نمی دهم که چنین نسبتهایی را به امامان پاک شیعه بپذیرم. و این روایات بسان همان روایاتی است که نسبت به امامان داده اند: انگور خود را به کسانی می فروخته اند که می دانسته اند، از آن شراب می سازند.
زیرا ظاهر آن روایات آن است که این گونه کارها، پیوسته شیوه امامان بوده و چنین روایاتی هرگز نمی تواند مورد استفاده فقیه باشد، زیرا در بردارنده مواردی هستند که ازنارواها و ناشایسته ها شمرده می شوند.)


درباره آثار پیامدهای جدایی ناپذیر ربا گفتیم:ربا مساوی با ظلم و کفر و اعلام جنگ با خدا و رسول، مایه نفرت و نفرین و لعنت خدا و فرشتگان و موجب همیشه ماندن در آتش دوزخ است. افزون بر اینها، مفاسد اجتماعی و زیانی است که بر سلامت جامعه وارد می کند.
از این روی، این آثار و پیامدها که جدایی ناپذیر ربا هستند و پیوسته با ربا مساوی و در خط موازی آن قراردارند، هرگز نمی شود با کمی تغییر در شکل و صورت، با حفظ ماهیت، زشتی و حرام بودن آن را نادیده گرفت. زیرا این لوازم، لوازم ماهیت اند، نه لوازم صورت و شکل.
آنچه مایه فساد جامعه است و سلامت اقتصادی را تهدید می کند. واقع رباست، نه شکل و عنوان آن. و آنچه موجب لعنت و جنگ با خدا و رسول است، حقیقت و ماهیت رباست، نه صورت و اسم.
امام خمینی می نویسد:
(اذا کانت الحکمة فی حرمة الربا ما ذکر من المفاسد، لایجوز التخلص عنه فی جمیع الموارد، بحیث لایشذ منه مورد، لزم اللغو فی الجعل. فتحریم الربا لنکتة الفساد فی الارض والظلم وترک التجارات… ثم تحلیله بجمیع اقسامه وافراده مع تغییر فی العنوان… یکون من قبیل التناقض فی الجعل او اللغویة فیه.
ولو کانت الحیلة بتلک السهولة، مصححة، لأکل الربا، فلم لم ینبه علیها رسول الله. صلی اللّه علیه وآله وسلم لئلا تقع الامة فی ذلک الحرام الذی هو ایذان بحرب من الله ورسوله. ولم یکن درهم منه اعظم من سبعین زنیه. وفی نقل:انه. ص. أمر بقتال المرابین ان لم یکفوا عن المراباه. فلو کان الإنتفاع بالربا جائزاً بسهولة ضم شیء او تغییر لفظ، لما احتاج الی کلمة القتال. فیعلم بذلک ان لاسبیل الی الحیلة للتخلص من تلک الکبیرة الموبقه.)
یا می نویسد:
(این مثل آن می ماند که گفته شود: فروش قرآن به کافر حرام است، زیرا نباید زیر سلطه کافر درآید.
آن گاه کسی بگوید:بخشیدن آن به کافر، جایز است، زیرا تغییر عنوان داده و علت یاد شده، حکمت است و گسترش ندارد.
این جا نیز چنین است؛ زیرا خداوند ، ربا را ظلم دانسته و علت حرام بودن را فساد در زمین یاد کرده است. آن گاه روایاتی وارد شود که همین ربا، با اندکی تغییر دادن عنوان و حیله جایز باشد، با آن که تمامی آن مفاسد بر آن بار است… آیا چنین پنداری تناقض نیست و تضاد در جعل و قانونگذاری شمرده نمی شود؟ بلکه موجب لغو بودن اصل جعل حرام بودن است. و چه کسی می پذیرد که امامان، چنین کارهایی را انجام می داده اند، امامانی که هرگز با حیله و نیرنگ سروکار نداشته اند؟
از این روی، باید گفت:این گونه روایات، به گونه روشن، با قرآن و سنت قطعی، ناسازگاری دارند و زخرف و باطل شمرده می شوند و بایستی آنها را به سینه دیوار کوبید.)


در مورد پدر، فرزند، شوهر، همسر و خانواده، ربا روا شمرده شده است. روایات بسیار در این باره وجود دارد.
علی علیه‌السلام می فرماید:
(لیس بین الرجل وولده ربا….)
در صحیح زراره آمده که امام باقر علیه‌السلام فرمود:
(لیس بین الرجل وولده، وبینه وبین عبده، ولابینه وبین أهله ربا. إنّما الربا فیما بینک وبین مالا تملک.)
این روایات، مورد اتفاق فتاوی فقها است.
جالب، علتّی است که در ذیل صحیحه زراره آمده:
(إنما الربا فیما بینک وبین مالا تملک.)
ربا، در صورتی است که طرف مورد معامله {که سود بر آن اضافه می شود، یا سود از آن برداشت می شود} در اختیار و تصرف تو نباشد.
در زندگی خانوادگی، هر چه وجود دارد، در اختیار همه است. و همگی شریک در زندگی جمعی هستند. و در گذشته این بیش تر به چشم می آمده است. از این روی، سودی که به یکی از افراد خانواده داده، یا از او گرفته شود، از محیط خانوادگی بیرون نرفته، بهره همگی می گردد و در حقیقت، در اختیار همه است و از این کیسه به آن کیسه، یا از این جیب به آن جیب دیگر انتقال می یابد.
ییادآور می شویم که (ما) در روایت، موصوله است. مقصود، مال طرف معامله است، نه شخص، تا مربوط به (عبد) گردد. از این روی، این تعلیل، عام است و برای هر سه مورد استثنا آورده شده.
و همین تعلیل، موارد استثنای یاد شده را به گونه تخصص از حرمت ربا، خارج می سازد نه از باب تخصیص؛ زیرا ربا در صورتی است که این سود را دیگری ببرد و از اختیار سود دهنده خارج گردد. تمامی مفاسد ربا بر همین نوع ربا بار است، نه ربای مورد استثناء.


از همین جاست که می توانیم پی ببریم، پاره ای سودهای بانکی، که سرمایه آن از بیت المال است و به همه مسلمانان منطقه تعلق دارد، از نوع ربای حرام، که حرمت آن در کتاب و سنت قطعی است، بیرون است.
بانک ، یک نهاد اقتصادی است، که نیازها و بایسته های اجتماعی، تأسیس آن را ایجاد کرده و در جهت چرخش حرکت اقتصادی در کشور، فعالیت دارد و در اساس، برای سودستانی یا سود دهی، به وجود نیامده، و این سوددهی و سودستانی یک امر تبعی است که از لوازم آن به شمار می رود. ولی کار اساسی آن، تلاش در جهت سامان دادن به اقتصاد کشور است.
کسانی که سرمایه های خود را در بانک می سپارند، بانک با سرمایه های آنان کار می کند و سهم حساب شده و تضمین شده ای را، به آنان می پردازد و در باب مضاربه ، عامل می تواند، سهم مالک را برابر عرف روز تضمین کند و در آخر کار، اگر سود بیش تر باشد نیز، منظور دارد.
و نیز سودی که بانک می گیرد، بیش تر به دستمزد نزدیک تر است. حساب تورّم و پایین آمدن ارزش پول ، بویژه در دراز مدت، در نظر گرفته شده است و بانک مسکن، در اساس بیع شرط انجام می دهد.
بنابراین، نمی توان بانکهای دولتی را، نهاد استثماری به حساب آورد. اینها برای سودستانی یا سوددهی به وجود نیامده اند، بلکه ضرورت اجتماعی به شمار می روند که با این سیستم، می تواند به کار خود ادامه دهند و در جهت سامان دادن به اقتصاد کشور نقش داشته باشند.
از این روی، نمی توان سود بانکی را البته بانکهای دولتی که سرمایه آن از بیت المال است به حساب ربای حرام در آورد، زیرا هیچ یک از پیامدهای تباهی آفرین ربا، که لازم مساوی ربا یاد شده اند، در این مورد، وجود ندارند. همانند ربای خانواده است، که در اساس ربا نیست.
در این باره، به شرح در جای خود، سخن خواهیم گفت.


مطلب یاد شده در مورد ربای بانکی ، یک مناقشه موضوعی به شمار می رود و هرگز تخصیص در دلیلهای حرام بودن ربا نخواهد بود. به صورت طرح پیشنهادی است و درخور مناقشه. البته انتظار می رود، دوستانی که درصدد نقد مقاله اند، دچار اشتباه پیشین خود که در نقد مصاحبه این جانب صورت گرفت نگشته، ضرورت اجتماعی را با ضرورت شخصی اشتباه نگیرند. افزون بر این، مسأله ملاک که مطرح شده بود، همان مناط و معیار در موضوع حکم بوده و شماری با مصالح واقعیه احکام اشتباه گرفته اند. امید آن که دوستان، اصول نقد و نظر علمی را با کمال دقت، رعایت فرمایند. از همگان کمال تشکر را بر یادآوریها دارم.


۱. بقره/ سوره۲، آیه ۲۷۸ -۲۷۹.    
۲. بقره/ سوره۲، آیه ۲۷۵ -۲۷۶.    
۳. آل عمران/ سوره ۳، آیه ۱۳۰ -۱۳۲.    
۴. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۱۷، باب ۱، ح۱.    
۵. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۱۸، باب ۱، ح۲.    
۶. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۲۲، ح۱۳.    
۷. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص ۱۲۷، ح۴.    
۸. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص ۱۲۲، ح۱۵.    
۹. مائده/ سوره۵، آیه ۴۲.    
۱۰. فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، تفسیر الصافی، ج۲، ص۳۷.    
۱۱. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۲۳، ح۲۰.    
۱۲. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۲۰، ح۱۰.    
۱۳. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۲۰، ح۹.    
۱۴. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۲۰، ح۸.    
۱۵. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۲۳، ح۱۷.    
۱۶. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۵۲، باب ۱۶،    
۱۷. خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، ج۱، ص۵۳۷، مسأله ۱ و ۲.    
۱۸. منهاج الصالحین، ج۲، ص۶۱، مسأله ۱ و ۶.
۱۹. خمینی، روح الله، کتاب البیع، ج۲، ص۴۰۷- ۴۰۸.    
۲۰. خمینی، روح الله، کتاب البیع، ج۲، ص۴۱۵.    
۲۱. خمینی، روح الله، کتاب البیع، ج۲، ص ۴۰۵ -۴۰۶.    
۲۲. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۷۸، باب ۶ صرف، ح۱.    
۲۳. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۶۲، باب ۲۰، از ابواب الربا، ح۱.    
۲۴. خمینی، روح الله، کتاب البیع، ج۲، ص۴۱۰.    
۲۵. مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۱۹، ص۲۲۸.    
۲۶. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۵۴.    
۲۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۲۰۵، ح۹.    
۲۸. مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۱۹، ص۲۲۷.    
۲۹. طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، ج۱، ص۴۰،.    
۳۰. طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، ج۳، ص۹۵.    
۳۱. طوسی، محمد بن حسن، التهذیب، ج۷، ص۱۰۱.    
۳۲. خمینی، روح الله، کتاب البیع، ج۲، ص۴۱۳.    
۳۳. رجال علاّمه، ص۱۵۸، حرف میم، باب۱، شماره ۱۲۳.
۳۴. خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ص۷۶.    
۳۵. طوسی، محمد بن حسن، التهذیب، ج۷، ص۵۲.    
۳۶. طوسی، محمد بن حسن، التهذیب، ج۷، ص۵۳.    
۳۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۲۰۵.    
۳۸. طوسی، محمد بن حسن، التهذیب، ج۷، ص۵۳.    
۳۹. مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۱۹، ص۲۲۸.    
۴۰. مجلسی، محمدباقر، ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاخبار، ج۱۰، ص۵۶۹.    
۴۱. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۵۴.    
۴۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۳۱۶.    
۴۳. مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۱۹، ص۴۳۵     ، (می نویسد:(ضعیف و قد مرّمثله) که در صفحه ۲۲۸ همان مجلد گذشته است.)
۴۴. اردبیلی، محمدعلی، جامع الرواة، ج۲، ص۲۲۸.
۴۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۲۰۶،    
۴۶. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۵۵.    
۴۷. مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۱۹، ص۲۲۸.    
۴۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۸، ص۲۰۲.    
۴۹. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۶، ص۲۳۸.    
۵۰. طوسی، محمد بن حسن، التهذیب، ج۹، ص۳۳۳.    
۵۱. طوسی، محمد بنحسن، الاستبصار، ج۴، ص۱۷۴.    
۵۲. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۲۳۱.    
۵۳. خمینی، روح الله، کتاب البیع، ج۲، ص۴۱۴.    
۵۴. خمینی، روح الله، کتاب البیع، ج۲، ص۴۰۹.    
۵۵. چنانکه در باب ۹ صفات قاضی در وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۰۶.    
۵۶. خمینی، روح الله، کتاب البیع، ج۲، ص۴۱۵.    
۵۷. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۳۵.    



برگرفته از مقاله مبانی حرمت ربا -مجله فقه- دفتر تبلیغات اسلامی، شماره ۲۵.    



جعبه ابزار