• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

احتضار

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



احتضار به معنای حالت حضور مرگ و در آستانۀ مرگ قرار گرفتن آمده است و در باب طهارت از آن بحث شده است.



به شخص در حال مرگ و جان دادن محتضر گفته می‌شود.


احتضار، باب افتعال از الحضور و در لغت به معنای حالت نزع و سوق یعنی به حال مرگ افتادن و جان دادن است.
احتضار در اصطلاح فقه به همان معنای لغوی خود به کار رفته است.


در علت نامیدن شخص در حال مرگ به محتضر مواردی ذکر شده است؛ همچون: حضور ملائکه نزد مریض یا حضور ائمه خصوصاً امیرالمؤمنین یا حضور مؤمنین برای تشییع و...


مادة احتضار به معنای مورد نظر در اینجا، در آیات قرآن نیامده است البته آیاتی در مورد محتضر به غیر ماده احتضار وجود دارد همچون: «فلولا اذا بلغت الحلقوم و أنتم حینئذ تنظرون» پس چرا هنگامی که جان به گلوگاه می‌رسد توانایی بازگرداندن آن را ندارید و شما در این حال نظاره می‌کنید و کاری از دستتان ساخته نیست.
در این مورد روایتی از ابی بصیر از امام صادق (علیه‌السلام) وارد شده است که از معنای آیه سؤال کرد و امام فرمودند: مؤمن در حال احتضار جایگاه خود را در بهشت مشاهده می‌کند و می‌گوید مرا به دنیا بازگردانید تا به اهل دنیا از آنچه می‌بینم خبر هم.
در کتب روایی احادیثی آمده است که بیانگر وظائف، آداب و خصوصیات حالت احتضار می‌باشد. در روایتی از امیرالمؤمنین آمده است که پیامبر اکرم در مورد محتضر به توجه او به سمت قبله امر کردند و این کار را موجب توجه و اقبال ملائکه و خداوند به محتضر دانستند.


احتضار دارای احکام واجب، مستحب و مکروه است که به مجموع آن آداب احتضار نیز گفته شده است.
احکام مربوط به احتضار به سه دسته واجب، مستحب و مکروه تقسیم می‌شوند.


تنها عملی که در مورد وجوبش هنگام احتضار بحث شده است، رو به قبله قرار دادن شخص محتضر است.

۶.۱ - استقبال محتضر

به مشهور نسبت داده شده که بر همگان واجب کفایی است مسلمانی را که در حال جان دادن است- خواه مرد باشد یا زن، بزرگ باشد یا کودک، آزاد باشد یا برده- به گونه‌ای که کف پاهایش به سمت قبله باشد، بخوابانند.

۶.۱.۱ - قول به وجوب

در حکم استقبال به سوی قبله بین عالمان فقه اختلاف است. دیدگاه مشهور وجوب است.

۶.۱.۲ - قول به استحباب

و در مقابل مشهور عده‌ای قائل به استحباب شده‌اند.

۶.۱.۳ - دلیل قائلین به وجوب

عمده دلیل قائلین به وجوب روایات این باب است که از حیث سند و دلالت مورد نقد قرار گرفته است.
یکی از اموری که بر وجوب استقبال به آن استدلال شده است، استمرار سیره مسلمین بر ملتزم شدن به این امر در جمیع اعصار بوده است. اما از آنجا که سیره مسلمین در موارد زیادی به امور مستحبی واقع شده است لذا نمی‌توان سیره را دلیل بر وجوب دانست.

۶.۱.۴ - وجوب استقبال بر خود محتضر

و بر شخصی که عالم به حال احتضار و متمکن از امتثال است واجب می‌باشد. برخی بر این باورند که اگر محتضر قادر بر این باشد که رو به قبله بخوابد بر خود او نیز واجب است.
در وجوب استقبال فرقی نیست که محتضر صغیر باشد یا کبیر، عبد باشد یا حرّ، اما شرط است که مسلمان باشد.
یا در حکم مسلمان باشد. شهید ثانی در الروضه در مبحث غسل میت مواردی را که شخص در حکم مسلمان است بیان فرموده است.مسلمان باشد.

۶.۱.۵ - کیفیت استقبال

نحوه استقبال به سوی قبله در محتضر با نحوه استقبال میت در داخل قبر متفاوت است. در محتضر به این گونه است که او را به پشت قرار داده و کف دو پا و صورت او را به سمت قبله قرار می‌دهند به گونه‌ای که اگر محتضر در این حالت بنشیند، رو به قبله است. در این مسئله بین علماء شیعه اختلافی نیست بلکه ادعای اجماع شده است.

۶.۱.۶ - زمان وجوب استقبال

آنچه از کلمات فقیهان استفاده می‌شود اینکه وجوب استقبال از نزدیکی زمان مرگ یعنی شروع حالت احتضار تا تحقق وفات استمرار دارد اما اینکه بعد از تحقق مرگ تا زمان غسل میت هم ادامه داشته باشد محل اختلاف است. بعضی باقی ماندن میت تا زمان غسل به همان حالت رو به قبله را به نحوی معتبر دانسته‌اند.

۶.۱.۷ - موارد سقوط وجوب استقبال

۱- در جایی که قبله مشتبه شود، استقبال قبله واجب نیست.
برخی از فقیهان احتمال قوی داده‌اند که در فرض اشتباه قبله اگر جهت مغرب و مشرق معلوم باشد، استقبال به ما بین مشرق و مغرب واجب است به جهت روایاتی که ما بین آن دو را قبله می‌دانند.
۲- وقتی استقبال به کیفیت یاد شده ممکن نبوده وجوب ساقط می‌شود. البته این احتمال هم داده شده است که در صورت تعذر کیفیت خاص، استقبال به صورت نشسته یا به پهلوی راست یا چپ در صورت عدم تمکن از نشستن واجب باشد.


چند عمل قبل از موت مستحب است:

۷.۱ - تلقین

تلقین عبارت است از متابعت مریض از تلقین دهنده در آنچه می‌گوید و اگر مریض قادر به سخن گفتن نباشد باز هم مستحب است چون او کلام تلقین دهنده را می‌فهمد و آن را بر ذهن خود جاری می‌کند.

۷.۱.۱ - مفاد تلقین

الف- شهادتین: گفتن ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و أن محمدا عبده و رسوله.
ب- اقرار به ائمه اثنی عشر و سایر اعتقادات حقه.
ج- کلمات خرج: لا اله الا الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السماوات السبع و رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهم و رب العرش العظیم و الحمدالله رب العالمین.

۷.۲ - انتقال محتضر به مصلی

منظور از مصلی مکانی از خانه محتضر که در آن زیاد نماز می‌خواند.
از اخبار بدست می‌آید که این نقل زمانی است که خروج روح از محتضر به سختی باشد.

۷.۳ - تلاوت قرآن نزد محتضر

محقق کرکی، خواندن سوره الصافات و یس را از روایات استفاده کرده است.


باید به این نکته توجه کرد که احتضار زمانی نزدیک به مرگ و قبل از آن است لذا با تحقق مرگ دیگر احتضار به پایان می‌رسد لکن فقیهان برخی از مستحبات بعد از مرگ را در بحث آداب احتضار آورده‌اند. در اینجا نیز طبق روال فقیهان این مستحبات آورده شده است.
۱- بستن چشمان او ۲- برهم گذاردن دهان او ۳- دراز کردن دستها به پهلوهایش ۴- کشیدن و دراز کردن دو پایش ۵- پوشاندن او به لباسی ۶- روشن کردن چراغ در مکان فوت اگر در شب مرده باشد ۷- اعلام و خبر دادن فوت به مؤمنین ۸- تعجیل در تجهیز میت مگر در صورتی که مرگ او مشتبه شود که در این صورت یا به علامات موت مراجعه می‌شود و یا تا سه روز صبر می‌کنند.


۱- قرار دادن آهن بر روی شکم محتضر ۲- حضور جنب یا حائض نزد محتضر این حکم مختص به وقت احتضار است و با تحقق موت از بین می‌رود.
۳- تنها رها کردن او ۴- لمس کردن محتضر در حال جان دادن ۵- تکلم زائر نزد او ۶- گریه کردن نزد او.


امام خمینی برای احتضار نشانه‌هایی برمی‌شمارد:
۱- مشاهده عالم غیب که برای محتضر رخ می‌دهد.
۲- مشاهده برخی درجات و درکات که حاصل مشاهده و درک آثار صور اعمال انسان است.
۳- ظهور ولایت امامان معصوم هنگام احتضار محتضر.
۴- آگاهی محتضر به جدا شدن از امور مورد علاقه‌اش. به اعتقاد امام خمینی عمده سختی مرگ ترک تعلقات دنیوی است. از این‌رو محبت به دنیا و امور مربوط به آن از خطرهای بزرگ لحظه مرگ و احتضار است.
۵- محو معارف: هنگام احتضار و سکرات مرگ، در صورتی که معارف الهی وارد قلب نشده باشد این معارف از قلب محو می‌شوند و چه بسا زمینه بغض به حق‌ تعالی گردد، از این‌رو به باور امام خمینی برای چنین اشخاصی تلقین مفید فایده نیست.
۶- معاینه: هنگام احتضار برای محتضر معاینه رخ می‌دهد و عالم غیب برای او مکتشف می‌شود و انسان بعضی از حالات و اعمال خود را بالعیان می‌بینند. امام خمینی، انکشاف برخی حقایق و صور اعمال و آثار آنها را در وقت مرگ، مطابق برهان و موافق مکاشفات اصحاب کشف و روایت می‌داند و معتقد است در این هنگام که سکرات موت بر فرد محتضر وارد شود، حالت احتضار و معاینه بر او عارض می‌گردد.


۱. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ماده حضر، ص۷۶.    
۲. انصاری، محمدعلی، الموسوعه الفقهیه المیسره،‌ ج۱، ص۲۷۸.    
۳. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۲، ص۵۲.    
۴. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۶.    
۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶، ب۷، ح۴۰، ص۱۹۱.    
۶. واقعه/سوره۵۶، آیه۸۳-۸۴.    
۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶، ب۷، ح۵۵، ص۲۰۰.    
۸. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲، ب۳۵، ح۶، ص۶۶۲.    
۹. طوسی، محمد بن علی، الوسیله، ص۶۲.    
۱۰. طوسی، محمد بن علی، الوسیله، ص۶۲.    
۱۱. عاملی جبعی، علی بن احمد، الروضه البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، ج۱، ص۱۱۸.    
۱۲. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام ج۲، ص۵۲.    
۱۳. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۲۵۳.    
۱۴. حلی، جعفر بن حسن، المعتبر فی شرح المحتضر، ص۶۹.    
۱۵. مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۱، ص۱۷۳.    
۱۶. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۲، ص۵۳.    
۱۷. انصاری، مرتضی، کتاب الطهارة، ج۴، ص۱۸۹-۱۹۰.    
۱۸. عاملی جبعی، علی بن احمد، مسالک الأفهام، ج۱، ص۷۸.    
۱۹. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۱۸.    
۲۰. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۴.    
۲۱. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۲.    
۲۲. عاملی جبعی، علی بن احمد، الروضه البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، ج۱، ص۱۲۰-۱۲۱.    
۲۳. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۱۸.    
۲۴. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۲.    
۲۵. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۲.    
۲۶. مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة و البرهان، ج۱، ص۴۳۹.    
۲۷. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۲، ص۵۴.    
۲۸. عاملی جبعی، علی بن احمد، مسالک الأفهام، ج۱، ص۷۸.    
۲۹. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۱۹.    
۳۰. عاملی جبعی، علی بن احمد، مسالک الأفهام، ج۱، ص۷۸.    
۳۱. موسوی عاملی، محمد، مدارک الاحکام، ج۲، ص۵۴.    
۳۲. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۲.    
۳۳. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۲.    
۳۴. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج۳، ص۳۶۶-۳۶۷.    
۳۵. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۴.    
۳۶. حرعاملی، محمد بن حسن، الوسائل الشیعه، ج۲، ب۳۶، ح۱، ص۶۶۲.    
۳۷. طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۱۹.    
۳۸. حرعاملی، محمد بن حسن، الوسائل الشیعه، ج۲، ب۳۸، ح۱، ص۶۶۶.    
۳۹. کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۱، ص۳۵۲.    
۴۰. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۹.    
۴۱. کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۱، ص۳۵۳.    
۴۲. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۲۱.    
۴۳. حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ص۲۲.    
۴۴. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۲۷.    
۴۵. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۲۸.    
۴۶. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳، ص۲۹.    
۴۷. خمینی، روح الله، توضیح المسائل، ص۷۳.    
۴۸. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۴۵۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۴۹. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۴۶۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۵۰. خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۷۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۵۱. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۱۲۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۵۲. خمینی، روح الله، آداب الصلاة، ص۱۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۵۳. خمینی، روح الله، آداب الصلاة، ص۲۶۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۵۴. خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۷۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۵۵. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۴۵۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۵۶. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۴۵۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۱، ص۲۹۲.    
سایت پژوهه    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار