• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

علامه مجلسی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: مجلسی (ابهام‌زدایی).

علامه مجلسیعلامه مجلسی با نام کامل محمدباقر بن محمدتقی مجلسی (۱۰۳۷-۱۱۱۱ق)، معروف به علامه و مجلسی دوم، از فقها و محدثان بزرگ شیعه در قرن یازدهم و دوازدهم هجری قمری بود.
وی از شاگردان عبدالله شوشتری، شیخ عبدالله بن جابر آملی، شیخ علی جبل عاملی و ملا محسن فیض کاشانی بود و از ملاصدرا اجازه روایت داشت. او در علم صرف و نحو، معانی و بیان، لغت، ریاضی، تاریخ، فلسفه، حدیث، رجال، درایه، اصول، فقه و کلام، به درجه استادی رسید و در بعضی از این دانش‌ها کتاب‌های سودمندی به رشته تحریر در آورد که مهم‌ترین و معروف‌ترین کتاب وی، بحار الانوار که گاه به دائرة المعارف‌ بزرگ‌ احادیث‌ شیعه‌ لقب گرفته و مجموعه‌ای گسترده‌ از احادیث‌ امامیه‌ می‌باشد. او با تربیت شاگردان و تالیف کتاب‌های متعدد بر اساس نیاز مردم زمان خود خدمت بزرگی به فرهنگ شیعه داشت. علامه بعد از محمدباقر سبزواری به منصب شیخ الاسلامی رسید و خدمات بسیاری را در مقوله‌های گوناگون سیاسی و اجتماعی به ایران و تشیع نمود که بزرگ‌ترین کارش مبارزه با صوفیان بود.



«علامه محمدباقر مجلسی به سال ۱۰۳۷ هجری مساوی با عدد ابجدی جمله «جامع کتاب بحار الانوار» چشم به جهان گشود».
پدرش مولا محمدتقی مجلسی از شاگردان بزرگ شیخ بهایی و در علوم اسلامی از سر‌آمدان روزگار خود به شمار می‌رفت. وی دارای تألیفات بسیاری از جمله «احیاء الاحادیث فی شرح تهذیب الحدیث» است. «مادرش دختر صدرالدین محمد عاشوری» است که خود از پرورش یافتگان خاندان علم و فضیلت بود.


خاندان علامه مجلسی، در اصل اهل جبل عامل، منطقه‌ای در لبنان می‌باشند، که با هجرت بزرگ علمای آن دیار، به سمت ایران، این خاندان نیز وارد ایران شدند، اما وجه نام‌گذاری این خاندان به مجلسی به این دلیل بود، که پدربزرگ علامه مجلسی بنام «ملا مقصود» از دانشمندان با تقوا از مروجین مذهب تشیع بود، ولی به خاطر کلام زیبا و اشعار دلنشین و رفتار و گفتار نیکو در محافل و مجالس به «مجلسی» لقب یافت و خاندان آنان نیز به این نام، شهرت یافتند.
[۴] عطایی خراسانی، علی‌اصغرکارنامه علامه مجلسی، ص۱۴۵.
[۵] مهدوی، سید مصلح‌الدین، زندگینامه علامه مجلسی، ج۱، ص۵۳.



علامه مجلسی، درس و بحث را از چهارده سالگی آغاز کرد، هوش سرشار و شگفت‌آور او به حدی بود که در چهارده سالگی از فیلسوف بزرگ اسلام ملاصدرا، اجازه روایت گرفت. علامه مجلسی که به دانستن عشق می‌ورزید، در اندک زمانی در علوم گوناگون حوزه درسی آن زمان، مثل صرف و نحو، معانی و بیان، لغت و ریاضی، تاریخ و فلسفه، حدیث و رجال، درایه و اصول، و نیز فقه و کلام، به درجه استادی رسید. و در بعضی از این دانش‌ها کتاب‌های سودمندی به رشته تحریر در آورد. علامه در دوران جوانی خود از محضر دانشمندان و عالمانی همچون: ملا عبدالله شوشتری، شیخ عبدالله بن جابر آملی، شیخ علی جبل عاملی و سایر بزرگان دین به ویژه فقیه و حکیم و محدث نامی ملا محسن فیض کاشانی (که در سفری به اصفهان آمده و در آن دیار ماندگار شده بود) بهره‌های کافی می‌برد.
علامه مجلسی که در مدرسه ملا عبدالله به اقامه نماز و تدریس اشتغال داشت، بعد از رحلت پدر بزرگوارش در مسجد جامع اصفهان به اقامه نماز و تدریس مشغول گشت. میرزا عبدالله اصفهانی در کتاب «ریاض العلما» می‌گوید: بیش از هزار نفر در پای درس علامه حاضر می‌شدند.


۱. محمدتقی مجلسی :درس و بحث را در چهار سالگی نزد پدر آغاز کرد.
[۷] مهدوی، سید مصلح‌الدین، زندگینامه علامه مجلسی، ج۱، ص۵۵.

۲. ملاصدرا: نبوغ سرشار او به حدی بود «که در چهارده سالگی از فیلسوف بزرگ اسلام ملاصدرا اجازه روایت گرفت».
[۸] مهدوی، سید مصلح‌الدین، زندگینامه علامه مجلسی، ج۱، ص۴۲۶.

۳. علامه حسن‌علی شوشتری،
۴. امیر محمد مؤمن استرآبادی،
۵. میرزای جزایری،
۶. شیخ حر عاملی،
۷. ملا محسن استرآبادی،
۸. ملا محسن فیض کاشانی،
۹. ملا صالح مازندرانی.
[۹] یادنامه علامه مجلسی، ص۵.



مجلسی که در مدرسه ملا عبدالله به اقامه نماز و تدریس اشتغال داشت بعد از رحلت پدرش در مسجد جامع اصفهان به اقامه نماز و درس دادن مشغول گشت.
[۱۰] یادنامه علامه مجلسی، ص۵.
در پای درس او بیش از هزار طلبه می‌نشستند. سید نعمت‌الله جزایری که نامی‌ترین شاگرد اوست، می‌گوید:
«با آنکه در سن جوانی به سر می‌برد چنان در علوم تتبع کرده بود که احدی از علمای زمانش به آن پایه نرسیده بودند».
[۱۱] جزایری، سید نعمت‌الله، نابغه فقه و حدیث، ص۱۴۸.
«هنگامی که در مسجد جامع اصفهان مردم را موعظه می‌کرد هیچ‌کس فصیح‌تر و خوش کلام‌تر از او ندیدیم. حدیثی که شب مطالعه می‌کردم چون صبح از او می‌شنیدم چنان بیان می‌کرد که گویی هرگز آن‌را نشنیده‌ام.»
[۱۲] مهدوی، سید مصلح‌الدین، زندگینامه علامه مجلسی، ج۱، ص۱۴۸.
تواضع و بزرگ‌منشی او چنان بود که بسیاری از بزرگان حوزه برای نشان دادن ارادت خود به او و شناساندن ارزش علامه به طلاب جوان گاهی به پای درس ایشان حاضر می‌شدند. «شیخ محمد فاضل‌ـ با اینکه مجلس درس و مباحثه داشت‌ـ به حوزه درس علامه حاضر می‌شد و عملاً به طلاب درس تواضع می‌آموخت و علامه نیز در مقابل به شاگردانش اظهار می‌داشت استفاده او از من کمتر از استفاده من از اوست بلکه استفاده من از او بیشتر است.»
[۱۳] مهدوی، سید مصلح‌الدین، زندگینامه علامه مجلسی، ص۶۶.



از جمله شاگردان برجسته علامه می‌توان به بزرگانی چون: سید نعمت‌الله جزائری، عبدالله بن عیسی تبریزی معروف به افندی، سید محمدصالح بن عبدالواسع خاتون‌آبادی، ملا محمدکاظم شوشتری، عبدالحسین مازندرانی، ملا محمدباقر لاهیجی و... نام برد.
علامه از همان آغاز جوانی تمام زندگی خود را وقف احیای علوم نقلی (آیات و روایات) کرد و در اولین گام کتب اربعه را به درس و بحث حوزه‌های علمیه آن زمان کشاند. ضمن نگاشتن شرحی بر «اصول کافی» و «التهذیب» یکی از شاگردانش را به نوشتن شرح «استبصار» تشویق کرد.
نام برخی از شاگردان علامه عبارتند از:
۱. مولی ابراهیم جیلانی؛
۲. مولی محمد ابراهیم بواناتی؛
۳. میرزا ابراهیم حسینی نیشابوری؛
۴. ابوالبرکات بن محمد اسماعیل خادم مشهدی؛
۵. مولی ابوالبقاء؛
۶. ابواشرف اصفهانی؛
۷. مولی محمدباقر جزی؛
۸. ملا محمدباقر لاهیجی؛
۹. شیخ بهاءالدین کاشی؛
۱۰. مولی محمدتقی رازی؛
۱۱. میرزا محمدتقی الماسی؛
۱۲. مولی حبیب‌الله نصرآبادی؛
۱۳. ملا حسین تفرشی؛
۱۴. محمدرضا اردبیلی؛
۱۵. محمدطاهر اصفهانی؛
۱۶. عبدالحسین مازندرانی؛
۱۷. سید عزیزالله جزائری؛
۱۸. ملا محمدکاظم شوشتری؛
۱۹. شیخ بهاءالدین محمد جیلی؛
۲۰. مولی محمود طبسی؛
۲۱. محمد یوسف قزوینی؛
۲۲. سید نعمت‌الله جزایری.
[۱۶] مهدوی، سید مصلح‌الدین، زندگینامه علامه مجلسی، ج۲، ص۴.
[۱۷] مهدوی، سید مصلح‌الدین، زندگینامه علامه مجلسی، ج۲، ص۱۱۵.
(نویسنده کتاب زندگینامه علامه مجلسی سید مصلح‌الدین مهدوی به نام ۱۸۱ نفر از شاگردان و مجازین علامه اشاره کرده است.)


علامه در مسیر احیای علوم اهل بیت (علیهم‌السّلام) راه استادش فیض را در پیش گرفت و در اولین قدم «کتب اربعه» را به صحنه درس و بحث کشاند. «ضمن نگاشتن شرح بر اصول کافی و تهذیب، از شرح «من لا یحضره الفقیه» که پدرش بر آن شرحی نگاشته بود، خودداری کرد و یکی از شاگردانش را به نوشتن شرح استبصار تشویق نمود».
[۱۸] شیخ حر عاملی، الامل الآمال، ج۲، ص۲۴۸.
وی طلاب را که مدت‌ها از روایات و احادیث جدا بودند به مطالعه و تحقیق در روایات تشویق کرد و برای حفظ و نگهداری کتب اربعه از گزند حوادث روزگار و تحویل دادن آنها به نسل فردا بدون هیچ‌گونه کم و کاستی و تحریف اعلام کرد «اگر هر یک از طلاب کتب اربعه را بنویسد، به دریافت یک اجازه از او نایل خواهند شد. طلاب با شوق تمام به نوشتن کتب اربعه پرداختند و نسخه‌ها را نزد علامه می‌بردند و او با خط خود در پشت نسخه‌های آنها اجازه آنان را می‌نوشت».
[۱۹] یادنامه علامه مجلسی، ص۲۶.

علامه با خود می‌اندیشید که تدریس کتب اربعه و توجه به بعضی از دیگر کتاب‌ها چون «ارشاد مفید»، «قواعد علامه» و «صحیفه سجادیه» تنها این کتب را از خطر نابودی نجات خواهد داد اما برای کتب دیگر چه باید کرد؟ اندیشه درباره هزاران کتاب شیعه که در کوره‌های حمام یغماگران و فرهنگ‌کشان به خاکستر تبدیل شده بود و نیز صدها نسخه کوچک و بزرگ روایات که از حوادث روزگار مصون مانده یا در کنج صندوقخانه‌ها پنهان شده بود و یا آنها را به نقاط دور دست دنیا کشیده بودند او را آزار می‌داد. از سوی دیگر تعصب اهل سنت در نابودی ذخیره‌های گرانبهای تشیع و احتمال سقوط دولت صفویه به دست دو قدرت بزرگ شرق و غرب اهل تسنن و نفوذ قدرتمندانه صوفیان در دربار و جامعه و نقشه‌های آنان برای تحریف بسیاری از روایات، بی‌توجهی طلاب به کتب روایات و احادیث بیش از پیش آثار اهل بیت را در معرض خطر نابودی قرار داده بود. از این‌رو تلاش همه جانبه‌ای برای به دست آوردن آثار تشیع آغاز کرد به گونه‌ای که او در این تلاش وسیع دویست اصل (و منبع مکتوب) از اصول چهارصدگانه معتبر شیعه را به دست آورد و نفیس‌ترین کتابخانه تشیع را گرد آورد. حتی در زمانی که به علامه خبر دادند که نسخه کتاب «مدینه العلم» در یکی از کتابخانه‌های یمن به چشم خورده است علامه این مطلب را با شاه در میان گذاشت. شاه سفیرانی را با هدایای فراوان و گرانبها نزد پادشاه یمن روانه آن کشور کرد و از او کتاب «مدینه العلم» را درخواست نمود اما هیچ‌گاه آن کتاب به دلایل نامعلوم به دست علامه نرسید.
علامه در ادامه کارهای فکری ـ فرهنگی خود بسیاری از کتب گذشتگان را که علما در مسائل گوناگون نگاشته بودند احیا کرد و طلاب را به نسخه‌برداری از آنها تشویق و ترغیب نمود و کتاب‌هایی که غبار غربت آنها را فرا گرفته و کسی آن‌را نمی‌شناخت و مطالعه نمی‌کرد با دستخطش در زیر آن می‌نوشت که این کتاب غریب مانده و کسی آن‌را نمی‌خواند».
[۲۱] مهدوی، سید مصلح‌الدین، زندگینامه علامه مجلسی، ج۱، ص۱۱۷.



علامه با توجه به نیاز فرهنگی مردم زمان خود دست به تالیف کتاب‌های گوناگونی می‌زد. زمانی احساس می‌کرد مردم به علم نجوم نیازمندند، پس کتاب «اختیارات» را می‌نوشت. و چون احساس می‌کرد جامعه به سوی جدا شدن از خدا سوق داده می‌شود، کتابی در تهذیب اخلاق چون «عین الحیاه» را می‌نوشت.
آثار فارسی او به سود دین و دنیای مردم بود و زمینه هدایت مردم را فراهم می‌ساخت. کمتر خانه‌ای از شیعیان بود که از کتاب‌های وی در آن یافت نشده و مورد بهره‌وری قرار نگرفته باشد. کتاب‌های او چنان بود که عرب و فارسی، جاهل و عارف مردان و زنان و حتی کودکان هم استفاده می‌کردند.

۸.۱ - آثار عربی

علامه مجلسی چندین اثر به زبان عربی دارد.

۸.۱.۱ - بحارالانوار

علامه در مقدمه بحار الانوار چنین می‌نگارد: «در آغاز کار به مطالعه کتاب‌های معروف و متداول پرداختم و بعد از آن به کتاب‌های دیگر که در طی اعصار گذشته به علل مختلف متروک و مهجور مانده بود رو آوردم. هرجا که نسخه حدیثی بود سراغ گرفتم. و به هر قیمتی که ممکن شد، بهره‌برداری می‌کردم. شرق و غرب را جویا گشتم تا نسخه‌های بسیاری را گردآوری نمودم. در این امر مهم جماعتی از برادران دینی مرا یاری نمودند و به شهرها و قصبه‌ها و بلاد دور سر کشیدند تا به فضل الهی مصادر لازم را به دست آوردند.... بعد از تصحیح و تنقیح کتاب‌ها بر محتوای آنها واقف شدم، نظم و ترتیب کتاب‌ها را نامناسب دیدم و دسته‌بندی احادیث را در فصل‌ها و ابواب متنوع راهگشای محققان و پژوهشگران نیافتم، از این‌رو به ترتیب فهرستی همت گماشتم که از هر جهت جالب و مفید باشد. در سال ۱۰۷۰ هجری از فهرست‌بندی سایر کتاب‌ها دست کشیدم که اقبال عمومی را مطلوب ندیدم و سران جامعه را فاسد و نامطبوع دیدم... ترسیدم که در روزگاری بعد از من باز هم نسخه‌های تکثیر شده من در طاق نسیان متروک و مهجور شود و یا مصیبتی از ستم غارتگران زحمات مرا در تهیه نسخه‌های بر باد دهد، لذا راه خود را عوض کردم، از خدا یاری طلبیدم و به کتاب بحارالانوار پرداختم...»
[۲۲] عطایی خراسانی، علی‌اصغر، کارنامه علامه مجلسی، ص۵۱.

«... در نظر دارم که اگر مرگ مهلت دهد و فضل الهی مساعدت نماید، شرح کاملی متضمن بر بسیاری از مقاصدی که در مصنفات سایر علما باشد بر آن «بحارالانوار» بنویسیم و برای استفاده خردمندان، قلم را به قدر کافی پیرامون آن به گردش درآورم.
[۲۳] عطایی خراسانی، علی‌اصغر، کارنامه علامه مجلسی، ص۵۱.

امام خمینی درباره بحار الانوار می‌فرماید:
«بحار خزانه همه اخباری است که به پیشوایان اسلام نسبت داده شده، چه درست باشد یا نادرست، در آن کتاب‌هایی هست که خود صاحب بحار آن‌ها را درست نمی‌داند و او نخواسته کتاب علمی بنویسد، تا کسی اشکال کند که چرا این کتاب‌ها را فراهم کردی!
[۲۴] خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۲۵۰.


۸.۱.۱.۱ - دیدگاه امام خمینی درباره کتاب بحارالانوار

امام‌ خمینی کتاب بحارالانوار محمدباقر مجلسی را مجموعه‌ای از چهارصد کتاب و رساله و در حقیقت کتابخانه کوچکی می‌داند که به نام بحارالانوار خوانده شده‌ است. ایشان خاطرنشان کرده مجلسی همه آن کتاب‌ها و رساله را که به‌واسطه کوچک بودن و گذشت زمان در معرض نابودی بود، بدون التزام به صحت همه آنها گردآوری کرد و درصدد نوشتن کتابی عملی یا دستورها و قوانین اسلام نبوده تا درباره آن بررسی کند و درست را از نادرست جدا کند. دلیل آن وجود کتاب‌های نادرست از نظر مجلسی در این مجموعه است؛ بااین‌حال نمی‌توان همه اخبار بحارالانوار را به بهانه مخالفت با عقل و حس یا موافق نبودن با سلیقه خود ردّ کرد، بلکه باید آن را با معیارهای معین شده سنجیده و درستی و نادرستی آن را تعیین کرد.
[۲۵] خمینی، روح‌الله، کشف الاسرار، ص۱۶۲، ۳۱۹، تهران، بی‌تا.

امام‌ خمینی در آثار خود برخی مبانی علامه مجلسی را مورد بررسی و نقد قرار داده است. ایشان با رسمیت شناختن تفکر عقلی در ردّ نظریه اهل حدیث، بر این باور است که تمسک اهل حدیث به برخی آیات الهی و روایات، به فهم عرفی و اصرار بر حفظ ظاهر آنها نادرست است و باید مبادی آنها را تفسیری عقلی و تاویل باطنی کرد و این‌گونه روایات را باید به اهلش واگذار کرد.
امام‌ خمینی در مواردی، نظر علامه مجلسی را که به نظر سطحی و به ‌ظاهر اخبار بسنده کرده‌ است، نقد می‌کند. علامه مجلسی در کنار انکار جایگاه عقل در اصول دینی، دلایل گوناگونی برای اثبات توحید به دست می‌دهد و معتقد است نه‌تنها در تمسک به ادله نقلی در اثبات مباحث مهمی همچون توحید محذوری نیست، بلکه آنچه به‌عنوان دلیل مورد استناد و اعتماد است، همین ادله نقلی است، امام‌ خمینی با نقد این ادعا معتقد است اثبات صانع و توحید و معاد و نبوت، بلکه مطلق معارف، از مختصات ادله عقلی است و اگر برخی از محدثین در اثبات توحید بر دلیل نقلی اعتماد می‌کنند، باید به خدای متعال پناه برد.
[۲۹] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۴۹۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.

علامه جلد ۲۲ بحارالانوار را در مراجعت از حج در نجف اشرف تالیف کرد. و در مراجعت از سفر خراسان در بین راه ترجمه خطبه امام رضا (علیه‌السّلام) و رساله وجیزه رجب را نگاشت.

۸.۱.۲ - کتب دیگر

۱۲. ملاذ الاخبار فی شرح التهذیب.
۳. شرح اربعین.
۴. الوجیزة فی الرجال.
۵. الفوائد الطریقة فی شرح الصحیفة السجادیه.
۶. رساله الاوزان.
۷. المسائل الهندیه.
۸. رساله اعتقادات (۷۵۰ سطر است و در یک شب نگاشته شده است)
۹. رساله فی الشکوک.
۱۰. مرأة العقول فی شرح اخبار الرسول. در شرح اصول کافی.

۸.۲ - آثار فارسی

۱. حق الیقین؛ ۲. عین الحیاه؛ ۳. حلیة المتقین؛ ۴. حیوة القلوب؛ ۵. مشکوة الانوار؛ ۶. جلاء العیون؛ ۷. زاد المعاد؛ ۸. تحقة الزائر؛ ۹. مقایس المصابیح؛ ۱۰. ربیع الاسابیع؛ ۱۱. رساله در شکوک؛ ۱۲. رساله دیات؛ ۱۳. رساله در اوقات؛ ۱۴. رساله در جفر؛ ۱۵. رساله در بهشت و دوزخ؛ ۱۶. رساله اختیارات ایام؛ ۱۷. ترجمه عهدنامه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به مالک اشتر؛ ۱۸. مشکوة الانوار در آداب قرائت قرآن و دعا؛ ۱۹. شرح دعای جوشن کبیر؛ ۲۰. رساله در رجعت؛ ۲۱. رساله در آداب نماز؛ ۲۲. رساله در زکوت.
و بیش از ۳۰ رساله دیگر در مسائل مختلف و ترجمه دعاها و کتاب‌هایی مختصر در عقاید و احکام.


علامه مجلسی قهرمان عرصه سیاست است اما به موجب کینه‌ورزی و عناد مستشرقان و روشنفکردان غربزده همچنان مظلوم تاریخ سیاست است. «علامه پس از فوت ملا محمدباقر سبزواری در سال ۱۰۹۰ هجری به منصب شیخ الاسلامی دست یافت.»
[۳۱] یادنامه علامه مجلسی، ص۲۶.
و در این مسند خدمات بسیاری را در مقوله‌های گوناگون سیاسی و اجتماعی به ایران و تشیع نمود. بزرگ‌ترین کار علامه مجلسی در صحنه سیاست که به نفع تشیع و مکتب آن ختم شد مبارزه با صوفیان بود. علامه مجلسی در دوایر دولتی و همچنین نظام‌های مختلف اداری از قدرت آنها کاست. او در خصوص این گروه که «فقط در اصفهان بیست و یک تکیه و خانقاه و زاویه داشتند» در رساله اعتقادات می‌نویسد: «اینک من به طور اجمال برای شما می‌نویسم و بیان می‌کنم چیزهایی را که برای خودم از اصول مذهب به وسیله اخبار کثیره متواتره ظاهر شده است تا گمراه نشوید و به خدعه‌ها و فریب‌ها و غرورهای صوفیه فریب داده نشوید و حجت خدا را بر شما تمام می‌کنم.»
[۳۲] ترجمه اعتقادات علامه مجلسی، ص۷۸.

علامه علاوه بر مبارزه با صوفیان با کشیشان دربار، بیگانگان، نمایندگان مؤسسات و شرکت‌های غربی به مبارزه با بت‌پرستان پرداخت. «روزی به علامه مجلسی خبر دادند که بت‌پرستان در شهر اصفهان در خانه‌ای بُتی قرار داده‌اند و برای نیایش و پرستش آن بت به آن خانه می‌روند. علامه بعد از تحقیق و آگاه شدن از محل بت فتوای خراب کردن آن‌را صادر کرد.»
پس از مرگ شاه سلیمان درباریان و خواجه سرایان، حسین میرزا (سلطان حسین) را که مورد علاقه مریم بیگم عمه شاه بود بر تخت نشاندند.
«شاه در وقت تاج‌گذاری به صوفیان اجازه نداد چنانچه مرسوم بود شمشیر را به کمر او ببندند و علامه مجلسی را پیش خواند و درخواست کرد که این تشریفات را او انجام دهد.»
[۳۴] لارنس لاکهارت، انقراض سلسله صفویه، ص۴۳.

علامه مجلسی در تالار آینه این مراسم را انجام داد. «شاه رو به علامه کرد و گفت: به ازای این خدمت چه تقاضایی داری و چه پاداشی می‌طلبی؟»
[۳۵] لارنس لاکهارت، انقراض سلسله صفویه، ص۴۳.

علامه که «شاه جوانی را می‌دید که حتی در وقت تکیه زدن بر تخت سلطنت قادر به سوار شدن به اسب نبود.»
[۳۶] لارنس لاکهارت، انقراض سلسله صفویه، ص۳۹.
جوان‌تر و ساده‌اندیش‌تر از آن می‌دانست که بتواند کشتی این سرزمین را به ساحل برساند از این‌رو از شاه چیزی را خواست که در ذهن هیچ یک از حاضران حتی علمای آن زمان نقش نبسته بود. چیزی را گفت که عظمت روح بلند و دیدگاه وسیع سیاسی او را نشان داد. وی بر سه نکته تأکید ورزید. سه نکته‌ای که ملت‌های بزرگ با آرمان‌های متعالی را به زانو در می‌آورد و غبار ذلت و خواری را بر پرچمشان می‌نشاند:
«فساد، تفرقه و بی‌تفاوتی نسل جوان»! پس «رو به شاه کرد و گفت: تقاضا دارم شاه فرمانی صادر کند و نوشیدن مسکرات، جنگ میان فرقه‌ها، همچنین کبوتربازی را نهی فرماید. شاه با رضایت خاطر پذیرفت و فوری فرمانی را به همان مضمون صادر کرد.»
[۳۷] لارنس لاکهارت، انقراض سلسله صفویه، ص۴۳.
«علامه همچنین او را ترغیب کرد که فرمانی دیگر برای طرد صوفیان از شهر امضا کند.»
[۳۸] لارنس لاکهارت، انقراض سلسله صفویه، ص۴۳.

این پیروزی بزرگی برای علامه مجلسی و نجات ایران در آن وضیعت حساس بود که در غرب عثمانی‌ها، در شرق ازبک‌ها، در جنوب شرقی گورکانی‌ها و در شمال روس‌ها و در جنوب شرکت‌های هلندی و هند شرقی چشم طمع به آن دوخته بود.
اما در این میان رشته خیانت از دست خواجه سرایان و درباریان که به دنبال عیش و نوش و راحت‌طلبی بودند بیرون آمد و با توطئه مریم بیگم (عمه شاه) شاه را به دامان میخوارگی و لذت‌جویی سوق دادند و عملاً قدرت را از علامه مجلسی گرفتند و کشور رو به ضعف نهاد، نکته مهمی که در سیاست علامه مجلسی در دربار به چشم می‌خورد این است که در زمان علامه مجلسی هیچ برخوردی بین ایران و همسایگان اهل سنت رخ نداد و به هیچ یک از ولایت‌های اهل تسنن ایران از سوی شیعیان تعدّی نشد و ایران در کمال آرامش به سر برد. اما هنگامی که علامه مجلسی در ۲۷ ماه رمضان ۱۱۱۱ق. چشم از جهان فرو بست شمارش معکوس سقوط دولت صفویه آغاز شد و «در همان سال ولایت قندهار سقوط کرد».
[۳۹] تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلماء، ص۲۰۵.



علامه مجلسی، قهرمان عرصه سیاست است. علامه بعد از فوت محمدباقر سبزواری در سال ۱۰۹۰ هجری به منصب شیخ الاسلامی دست یافت، و در این منصب، خدمات بسیاری را در مقوله‌های گوناگون سیاسی و اجتماعی به ایران و تشیع نمود، بزرگ‌ترین کار علامه مجلسی در صحنه سیاست که به نفع تشیع و مکتب آن ختم شد، مبارزه با صوفیان بود.
[۴۰] امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۱۸۴.

پس از مرگ شاه سلیمان درباریان و خواجه سرایان، حسین میرزا (سلطان حسین) را که مورد علاقه "مریم بیگم" عمه شاه بود، بر تخت نشاندند. نفوذ علامه مجلسی در دربار به حدی بود که "سلطان حسین" اجازه نداد صوفیان رسم بستن شمشیر به کمر شاه را انجام دهند و از علامه مجلسی خواست تا این کار را انجام دهد. پس از اتمام کار، شاه رو به علامه کرد و گفت:
به ازای این خدمت چه تقاضایی داری و چه پاداشی می‌طلبی؟
علامه گفت:
تقاضا دارم شاه فرمانی صادر کند و نوشیدن مسکرات، جنگ میان فرقه‌ها، و کبوتر بازی را نهی فرماید، و شاه پذیرفت و او را ترغیب به طرد صوفیان از شهر کرد. نکته مهم در سیاست علامه در دربار این است که در زمان علامه هیچ برخوردی بین ایران و همسایگان اهل سنت رخ نداد و به هیچ یک از ولایت‌های اهل سنت ایران از سوی شیعیان تعدی نشد.


مقبره علامه مجلسی هنگامی که علامه مجلسی در ۲۷ ماه رمضان ۱۱۱۱ق، چشم از جهان فرو بست، شمارش معکوس سقوط دولت صفویه آغاز شد.
[۴۱] مهدوی، مصلح‌الدین، زندگی نامه علامه مجلسی، ج۲، ص۵۰.
پیکر پاکش را در کنار مسجد جامع اصفهان و جنب پدر علامه‌اش ملا محمدتقی مجلسی (رحمة‌الله‌علیه) به خاک سپردند. به همین مناسبت، شهر اصفهان یک هفته به سوگ نشست و مجالس عزاداری او مدت‌ها ادامه داشت.


۱. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵، ص۱۹۶.    
۲. آقا بزرگ تهرانی، الذریعه‌ الی تصانیف الشیعه، ج۱، ص۱۵۱.    
۳. آقا بزرگ تهرانی، الذریعه‌ الی تصانیف الشیعه، ج۹، ص۹۶۶.    
۴. عطایی خراسانی، علی‌اصغرکارنامه علامه مجلسی، ص۱۴۵.
۵. مهدوی، سید مصلح‌الدین، زندگینامه علامه مجلسی، ج۱، ص۵۳.
۶. سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقها، ج۱۲، ص۳۵۱.    
۷. مهدوی، سید مصلح‌الدین، زندگینامه علامه مجلسی، ج۱، ص۵۵.
۸. مهدوی، سید مصلح‌الدین، زندگینامه علامه مجلسی، ج۱، ص۴۲۶.
۹. یادنامه علامه مجلسی، ص۵.
۱۰. یادنامه علامه مجلسی، ص۵.
۱۱. جزایری، سید نعمت‌الله، نابغه فقه و حدیث، ص۱۴۸.
۱۲. مهدوی، سید مصلح‌الدین، زندگینامه علامه مجلسی، ج۱، ص۱۴۸.
۱۳. مهدوی، سید مصلح‌الدین، زندگینامه علامه مجلسی، ص۶۶.
۱۴. سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، ج۱۲، ص۳۵۲.    
۱۵. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۱۸۴-۱۸۳.    
۱۶. مهدوی، سید مصلح‌الدین، زندگینامه علامه مجلسی، ج۲، ص۴.
۱۷. مهدوی، سید مصلح‌الدین، زندگینامه علامه مجلسی، ج۲، ص۱۱۵.
۱۸. شیخ حر عاملی، الامل الآمال، ج۲، ص۲۴۸.
۱۹. یادنامه علامه مجلسی، ص۲۶.
۲۰. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۱۸۳.    
۲۱. مهدوی، سید مصلح‌الدین، زندگینامه علامه مجلسی، ج۱، ص۱۱۷.
۲۲. عطایی خراسانی، علی‌اصغر، کارنامه علامه مجلسی، ص۵۱.
۲۳. عطایی خراسانی، علی‌اصغر، کارنامه علامه مجلسی، ص۵۱.
۲۴. خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۲۵۰.
۲۵. خمینی، روح‌الله، کشف الاسرار، ص۱۶۲، ۳۱۹، تهران، بی‌تا.
۲۶. خمینی، روح‌الله، تنقیح الاصول، ج۳، ص۳۰-۳۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸.    
۲۷. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۲۰۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۲۸. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۱۲۶-۱۲۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۲۹. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۴۹۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۳۰. افندی اصفهانی، میرزا عبدالله، تعلیقه امل الامل، ص۲۴۹.    
۳۱. یادنامه علامه مجلسی، ص۲۶.
۳۲. ترجمه اعتقادات علامه مجلسی، ص۷۸.
۳۳. موسوی خوانساری، میرزا محمدباقر، روضات الجنات، ج۲، ص۷۹.    
۳۴. لارنس لاکهارت، انقراض سلسله صفویه، ص۴۳.
۳۵. لارنس لاکهارت، انقراض سلسله صفویه، ص۴۳.
۳۶. لارنس لاکهارت، انقراض سلسله صفویه، ص۳۹.
۳۷. لارنس لاکهارت، انقراض سلسله صفویه، ص۴۳.
۳۸. لارنس لاکهارت، انقراض سلسله صفویه، ص۴۳.
۳۹. تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلماء، ص۲۰۵.
۴۰. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۱۸۴.
۴۱. مهدوی، مصلح‌الدین، زندگی نامه علامه مجلسی، ج۲، ص۵۰.
۴۲. آقا بزرگ تهرانی، الذریعه‌ الی تصانیف الشیعه، ج۱، ص۱۶.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «علامه محمدباقر مجلسی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۱/۱۰.    
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «محمد باقر مجلسی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۱/۱۰.    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار