• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مستندات قرآنی تکثرگرایان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



برخی تکثرگرایان با استناد به آیاتی از قرآن کریم کوشیده‌اند مبنایی قرآنی برای آن ارائه کنند. آنان بر این پندارند که پلورالیسم دینی آموزه ای برخاسته از متن دین است.
[۱] بینات، ش ۱۷، ص ۱۷۶، «قرآن و الهیات جهانی».
[۲] پیام هاجر، ماهنامه، شهریور ۱۳۷۷.


فهرست مندرجات

۱ - مستندات قرآنی تکثرگرایان
۲ - ۱. کثرت خدا خواسته
       ۲.۱ - آیه اول
              ۲.۱.۱ - استدلال اول
              ۲.۱.۲ - رد استدلال اول
              ۲.۱.۳ - استدلال دوم
              ۲.۱.۴ - رد استدلال دوم
              ۲.۱.۵ - رد حقانیت همه ادیان
              ۲.۱.۶ - دیدگاه امام خمینی در مورد آیه اول
       ۲.۲ - آیه دوم
              ۲.۲.۱ - رد استدلال
              ۲.۲.۲ - دو تفسیر
       ۲.۳ - آیه سوم
              ۲.۳.۱ - رد استدلال
       ۲.۴ - آیه چهارم
       ۲.۵ - آیه پنجم
              ۲.۵.۱ - تناقض
              ۲.۵.۲ - رد استدلال
۳ - ۲. صراط های مستقیم
       ۳.۱ - رد استدلال
       ۳.۲ - کاربردهای صراط مستقیم
۴ - ۳. کفایت توحید و عمل صالح
       ۴.۱ - آیه اول
              ۴.۱.۱ - آراء مفسران
              ۴.۱.۲ - رد تکثرگرایی دینی
       ۴.۲ - آیه دوم
              ۴.۲.۱ - رد استدلال
       ۴.۳ - آیه سوم
              ۴.۳.۱ - رد استدلال
       ۴.۴ - آیه چهارم
              ۴.۴.۱ - سه تفسیر
       ۴.۵ - آیه پنجم
              ۴.۵.۱ - رد استدلال
۵ - ۴. آمیختگی حق و باطل
       ۵.۱ - رد استدلال
۶ - ۵. تجلی هدایتگری خدا
       ۶.۱ - رد استدلال
۷ - ۶. اسلام اهل کتاب
       ۷.۱ - معانی اسلام در قرآن
       ۷.۲ - رد استدلال
۸ - ۷. بزرگداشت اهل کتاب
       ۸.۱ - آیه اول
              ۸.۱.۱ - رد استدلال
              ۸.۱.۲ - گروندگان به اسلام
              ۸.۱.۳ - جاهلان قاصر
       ۸.۲ - آیه دوم
              ۸.۲.۱ - رد استدلال
       ۸.۳ - آیه سوم
              ۸.۳.۱ - رد استدلال
       ۸.۴ - آیه چهارم
              ۸.۴.۱ - رد استدلال
۹ - ۸. جزیه اهل کتاب
       ۹.۱ - رد استدلال
۱۰ - ۹. حلیت طعام اهل کتاب و ازدواج با آنان
       ۱۰.۱ - رد استدلال
       ۱۰.۲ - هدف از تشریع
۱۱ - ۱۰. برداشت کثرت گرایانه از سوره کافرون
       ۱۱.۱ - رد استدلال
       ۱۱.۲ - پاسخ تفسیری و روایی
۱۲ - ۱۱. کثرت شاهدان در قیامت
       ۱۲.۱ - رد استدلال
۱۳ - پانویس
۱۴ - منبع


مهم ‌ترین مستندات قرآنی تکثرگرایی عبارت‌اند از:


آنان با استناد به آیاتی همچون ۱۴۸ سوره بقره ؛ ۴۸ سوره مائده ؛ ۱۱۸-۱۱۹ سوره هود ؛ ۳۲ سوره روم و ۸ سوره شوری کثرت ادیان (پلورالیسم دینی) را خواست خداوند دانسته و گفته اند:
اولین کسی که بذر پلورالیسم را در جهان کاشت، خود خداوند بود که پیامبران مختلف فرستاد و بر هر کدام ظهوری کرد و هریک را در جامعه ای مبعوث کرد و بر ذهن و زبان هر یک تفسیری نهاد و بدین سان کوره پلورالیسم گرم شد.
[۳] صراط های مستقیم، ص ۱۸.

اکنون به بررسی آیات مورد استناد تکثرگرایان می‌پردازیم:

۲.۱ - آیه اول

أ. «ولِکُلّ وِجهَةٌ هُوَ مُوَلّیها فَاستَبِقُوا الخَیرتِ...؛ و برای هر قومی قبله ای است که وی (خدا) آن را قبله آنان قرار داده است، پس در کارهای نیک بر یکدیگر پیشی گیرید...».

۲.۱.۱ - استدلال اول

برای هر قومی وجهه ای از راه تقرب به خداوند نهاده شده و هرکس باید از همان راهی که در پیش روی اوست در نیکوکاری بر دیگری سبقت بگیرد
[۵] هفت آسمان، ش ۱، ص ۱۰-۱۱، «وحدت متعالی ادیان».
و چون این راه‌ها از سوی خداوند آمده‌اند همگی تام و تمام‌اند و می‌توانند پیرو را به بالاترین حدّی که برایش ممکن است برسانند.
[۶] هفت آسمان، ش ۱، ص ۱۰.

مسابقه ای که در آیه آمده در صورتی عادلانه تحقق می‌یابد که همه مردم از اوضاع و زمینه های یکسانی برای انجام مسابقه بهره مند باشند، پس هریک از ادیان الهی راه رسیدن به خداست.
[۷] هفت آسمان، ش ۱، ص ۱۰.


۲.۱.۲ - رد استدلال اول

این برداشت از آیه پذیرفتنی نیست، زیرا این آیه که در میان آیات مربوط به قبله قرار گرفته، ادامه آیاتی است که استقبال مسلمانان به کعبه را تأیید و ادعای منکران را باطل می‌کند
[۸] الاساس فی التفسیر، ج ۱، ص ۳۱۷-۳۱۸.
[۱۰] نظم الدرر، ج ۱، ص ۲۷۱.
و پیامش این است که هر امتی قبله ای دارد یهودیان به سوی بیت المقدس ، مسیحیان به سوی ناصری ، زادگاه حضرت مسیح (علیه السلام) و مسلمانان به سوی کعبه ) و قبله خاص، رکنی ثابت در ادیان نیست، از این رو تحول قبله نمی‌تواند دستاویز طعن در نبوت و شریعت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) باشد.
این آیه خواستار برچیده شدن بساط مجادله با یهودیان درباره قبله است و مسلمانان را به اهمیت دادن به مقاصد و پرداختن به اصلاح جامعه خویش توجه می‌دهد، از این رو در ادامه آیه به سبقت گرفتن بر یکدیگر در کارهای خیر فرمان می‌دهد.
[۱۳] تفسیر تسنیم، ج ۷، ص ۴۵۳.
بر پایه این تفسیر که مراد از وجهه (جهتی که انسان به آن رو می‌کند) قبله باشد، آیه ارتباطی به تکثرگرایی ندارد، چون ناظر به اختلاف انسان‌ها در برگزیدن دین نیست.

۲.۱.۳ - استدلال دوم

برپایه احتمالی دیگر آیه بدین معناست که هرکس خط مشی و جهتی (دینی) دارد که خود آن را برگزیده است یا خداوند راهنما و مولّی او بدان راه است.
در صورت بازگشت ضمیر «هُوَ» به کل باز هم آیه مؤید کثرت گرایی نیست؛ اما اگر ضمیر به خدا باز گردد آیه بدین معناست که خداوند ضمن این‌که هیچ‌کس را به انتخاب راهی خاص وا نمی‌دارد، راه کسی را نیز نمی‌بندد، بلکه برای آزمون، امکانات پیمودن راه خوبان و بدان را فراهم می‌کند: «کلا نُمد؛ هر دو (دسته) را مدد می‌بخشیم»، پس هرکس راهی برگزیند خدا وسیله پیمودنش را فراهم می‌کند و خدا افزون بر آن، پیمودن راه را تسهیل نیز می‌کند.

۲.۱.۴ - رد استدلال دوم

بر پایه معنای دوم که وجهه به معنای شریعت باشد گرچه آیه درباره کثرت شرایع است، هیچ تأییدی برای تکثرگرایی دینی نیست، زیرا تنها بیانگر وضع مردمی است که هریک برای خود راهی را (به حق یا باطل) برگزیده‌اند و خدا نیز برای آزمون، آنان را در راه‌هایی که برگزیده‌اند به پیش می‌برد و پیمودن راه را برایشان آسان می‌کند؛ اما از حق یا باطل بودن راه برگزیده شده سخن نمی‌گوید.

۲.۱.۵ - رد حقانیت همه ادیان

اما استنتاج حقانیت ادیان از «فَاستَبِقُوا الخَیراتِ» بر پایه لزوم عادلانه بودن مسابقه، جای شگفتی دارد، زیرا :
اولا : خدای سبحان در قرآن ، خط آغاز مسابقه را شریعت محمدی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) دانسته که بارها به آن دعوت کرده است، پس شرط حضور در مسابقه خیرات، پذیرش شریعت ختمیه است و منکران آن، اصلا در شمار مسابقه دهندگان نیستند، پس خطاب آیه به حاضران در مسابقه یعنی مسلمانان است.
ثانیاً : اگر عادلانه بودن مسابقه ایجاب می‌کند که همه در یک خط باشند و در نتیجه هریک از ادیان الهی راه رسیدن به خداست، نباید این نتیجه را به ادیان الهی منحصر دانست؟ بر پایه استدلال یاد شده همه افراد بشر پیرو هر آیینی باشند باید مرامشان بر حق باشد و گرنه مسابقه عادلانه نخواهد بود! چنین نتیجه ای را دست کم هیچ کثرت گرای مسلمانی نمی‌پذیرد، بنابراین مخاطبان آیه مسلمانان اند.
حتی اگر دعوت آیه را عام و شامل پیروان سایر ادیان نیز بدانیم، می تواند بدین معنا باشد که پیروان دیگر ادیان در صورت رو نیاوردن به شریعت کامل، از باب حداقل، راه خیرات و احسان را در پیش گیرند؛ مانند دعوت اهل کتاب به اصل مشترک ادیان ابراهیمی یعنی توحید .

۲.۱.۶ - دیدگاه امام خمینی در مورد آیه اول

اهل معرفت ارتباط موجودات با حق‌تعالی را به دو نحو می‌دانند:
۱- از طریق ترتیبی و نظام علی و معلولی
۲- از طریق وجه خاص. حصر هر موجودی از حق‌تعالی با توجه وجه خاصی که در آن ساحت دارد که بین تقیید انسان و اطلاق حق‌تعالی واسطه‌ای نیست. البته در نگاه امام خمینی دو قسم سر وجودی و وجه خاص است، علمی اسمائی و عینی وجودی.
امام خمینی با استناد به آیه (لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها) سرّ وجودی را همان وجه خاص می‌داند که وجه غیبی احدی هر یک از اشیا است؛ زیرا احدیت ذاتی وجه خاصی با هر یک از اشیا دارد. در حقیقت سر وجودی رابطه خاص غیبی هر یک از اشیاء با حضرت احدیت است.
ایشان قرب وجودی و وجه خاص اشیا به حق‌تعالی را ارتباطی خاص و بی‌واسطه می‌داند که از آن به سر وجودی تعبیر می‌کند و معتقد است هر کس از طریق سر وجودی و نفس خویش یک راه خاصی به سوی پروردگار خود دارد.
امام خمینی با استناد به روایتی معتقد است وجه خاص هر کس با دیگری تفاوت دارد و اختلاف در تعدد منازل و مقامات در رسیدن به حقیقت را ناشی از این مسئله می‌داند.

۲.۲ - آیه دوم

ب. «لِکُلّ جَعَلنا مِنکُم شِرعَةً ومِنهاجًا ولَو شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُم اُمَّةً واحِدَةً ولکِن لِیَبلُوَکُم فی ما ءاتکُم فَاستَبِقُوا الخَیرتِ...؛ برای هریک از شما (امت ها) شریعت و راهی روشن قرار داده‌ایم و اگر خدا می‌خواست شما را یک امت قرار می‌داد؛ ولی (خواست) تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید، پس در کارهای نیک بر یکدیگر سبقت گیرید...».
خداوند خود خواسته است که ادیان متعدد وجود داشته باشند و تعدد ادیان امری تصادفی نیست.
[۲۶] هفت آسمان، ش ۱، ص ۱۰-۱۱، «وحدت متعالی ادیان».
کثرتی که ما اکنون با آن مواجهیم در حقیقت راه‌هایی گوناگون است که خداوند به سوی خود قرار داده است... و چون این راه‌ها از سوی خداوند است همگی تام و تمام اند.
[۲۷] هفت آسمان، ش ۱، ص ۱۰.


۲.۲.۱ - رد استدلال

در پاسخ این استناد باید گفت که احتمال نخست در تفسیر آیه این است که اگر خدا می‌خواست با اکراه همه انسان‌ها را به دین حق وا می‌داشت؛ اما مشیت او بر ایمان اجباری آدمیان نیست و این اعطای آزادی در انتخاب راه به معنای به رسمیت شناختن راه‌ها در عرض هم نیست، چنان که در آیه ای دیگر تنها نشان دادن راه را بر عهده خدا دانسته است:
«وعَلَی اللّهِ قَصدُ السَّبیلِ ومِنها جائِرٌ ولَو شاءَ لَهَدکُم اَجمَعین؛ و نمودن راه راست بر عهده خداست و برخی از آن (راه ها) کژ است و اگر (خدا) می خواست مسلماً همه شما را هدایت می‌کرد»،
بنابراین مشیت در «وَلَوْ شاءَ اللّهُ» تکوینی است نه تشریعی؛ یعنی خدا نمی‌خواهد با اکراه مردم را به سوی دین واحد سوق دهد؛ اما این‌که کدام دین بر حق است؟ این آیه در مقام بیان آن نیست.
[۳۲] مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۱۴.


۲.۲.۲ - دو تفسیر

ابن عباس آیه را چنین تفسیر کرده است: اگر خدا می‌خواست شریعت از حضرت آدم (علیه‌السلام) تا پیامبر خاتم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) یکی بیش نبود و نسخ و تبدّل در شریعت راه نداشت؛ ولی خدا چنین نخواست.
[۳۳] مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۱۴.

علامه طباطبایی نیز همین تفسیر را برگزیده و تعلیل مبسوط تری برای آن ارائه کرده است.
بر اساس این دو تفسیر، آیه بر تکثرگرایی دینی دلالت ندارد، بلکه برخی شواهد داخلی این آیه و آیات پیشین نادرستی این برداشت را نشان می‌دهند؛ مانند وصف « مُهَیْمن بودن قرآن بر کتب آسمانی پیشین» که در همین آیه آمده و به نسخ احکام فرعی کتب پیشین ناظر است.
همچنین در آیات قبلی خداوند به رسول خود درباره ایمان نیاوردن کافران اهل کتاب تسلی می‌دهد که نافی تکثرگرایی دینی است.

۲.۳ - آیه سوم

ج. «ولَو شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النّاسَ اُمَّةً واحِدَةً ولا یَزالونَ مُختَلِفین اِلاّ مَن رَحِمَ رَبُّکَ ولِذلِکَ خَلَقَهُم...؛ و اگر پروردگار تو می‌خواست قطعاً همه مردم را امتی واحد قرار می‌داد، در حالی که پیوسته در اختلاف اند، مگر کسانی که پروردگار تو، به آنان رحم کرده و برای همین ( رحمت ) آنان را آفریده است».
انسان در عین اجتماعی بودن، اهل تفرقه است و به آن تمایل فطری دارد و خداوند می‌دانست که هر گروهی دلبسته ایمان خود خواهد شد و رها کردن آن برایشان دشوار است.
[۳۸] بینات، ش ۱۷، ص ۱۷۱-۱۷۳، «قرآن و الهیات جهانی».


۲.۲.۱ - رد استدلال

پاسخ این است که در قرآن کریم ، آیات فراوانی انسان را به وحدت دعوت و از تفرقه و اختلاف مذموم مانند اختلاف در دین نهی می‌کنند و عدم پذیرش اسلام از سوی اهل کتاب را بر اثر حسد ، استکبار و ستم آنان می‌دانند نه «تمایل فطری به اختلاف» و «دلبستگی به ایمان خود».
پیام آیه ۱۱۸ سوره هود نیز این است که اگر خدا می‌خواست همه مردم را در دینداری همسو قرار می‌داد و مردم به فرقه های گوناگون دینی قسمت نمی‌شدند؛ ولی چون مشیت (تکوینی) او بر پیراستن جامعه از اختلاف دینی تعلق نگرفته، مردم پیوسته در اختلاف‌اند و تنها کسانی از تفرقه می‌رهند که مشمول رحمت (هدایت) الهی قرار گیرند و خدای رحیم ، آدمیان را برای رحمت آفریده است.
این آیه گرچه بر « تکثر ادیان » دلالت دارد، بر «حقانیت ادیان متکثر» دلالت ندارد، بلکه با مذمت از اختلاف در دین تکثرگرایی دینی را نفی می‌کند.

۲.۴ - آیه چهارم

د. «کُلُّ حِزب بِما لَدَیهِم فَرِحون؛ هر حزبی بدانچه نزد آن هاست دلخوش اند».
برداشت تکثرگرایانه از این آیه
[۵۰] بینات، ش ۱۷، ص ۱۷۳.
نیز ناتمام است، زیرا این آیه و آیه قبلی آن به صراحت از تفرقه در دین نهی می‌کنند و آن را از اوصاف مشرکان : «ولا تَکونوا مِنَ المُشرِکین مِنَ الَّذینَ فَرَّقوا دینَهُم وکانوا شِیَعًا کُلُّ حِزب...» و همچنین آن را معلول پیروی ستمگران از هواهای نفسانی می‌دانند: «بَلِ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَموا اَهواءَهُم بِغَیرِ عِلم... فَاَقِم وَجهَکَ لِلدّینِ حَنیفًا...... ولا تَکونوا مِنَ المُشرِکین مِنَ الَّذینَ فَرَّقوا دینَهُم...» نه الهام و تمایل فطرت الهی و چون هواهای نفسانیْ متفرق و ناپایدارند، دین برخاسته از آن‌ها نیز بی ثَبات و متفرق خواهد بود.

۲.۵ - آیه پنجم

ه. «ولَو شاءَ اللّهُ لَجَعَلَهُم اُمَّةً واحِدَةً ولکِن یُدخِلُ مَن یَشاءُ فی رَحمَتِهِ والظّلِمونَ ما لَهُم مِن وَلیّ ولا نَصیر؛ و اگر خدا می‌خواست قطعاً آنان را امتی یگانه می‌گردانید؛ ولی هرکه را بخواهد به رحمت خویش درمی آورد و ستمگران نه یاری دارند و نه یاوری».
این آیه به شهادت سیاق، ناظر به معاد و دارای دو محور اصلی است:
یک. اگر خدا می‌خواست مردم را یکسان قرار می‌داد و در قیامت به دو دسته بهشتی و دوزخی قسمت نمی‌شدند که در این صورت به انذار و وحی و رسالت نیز نیاز نبود.
دو. خدا چنین مشیتی ندارد و سنت الهی بر یاری یک گروه تا رساندن به بهشت و رها کردن گروهی (ظالمان) بدون دوست و یاور است.
این آیه نیز گرچه به «تکثر ادیان» نظر دارد، در تأیید «حقانیت ادیان متکثر» سخنی ندارد، بلکه با تقسیم انسان‌ها به دو گروه بهشتی و دوزخی در آیه قبل و به برخورداران از رحمت الهی و ستمگران بی دوست و یاور در این آیه، به کسانی هم اشاره دارد که از پذیرش دین حق ، سر باز زدند و این نفی تکثرگرایی دینی است.

۲.۵.۱ - تناقض

شایان گفتن است که برخی تکثرگرایان از یک سو کثرت گرایی را به خداوند مستند کرده، بر این باورند که خدا اولین کسی است که بذر پلورالیسم را در جهان کاشت.
[۵۴] صراط های مستقیم، ص ۱۸.
قرآن کریم را نیز منادی پلورالیسم دانسته، به آیاتی از آن برای تثبیت کثرت گرایی استناد می‌کنند
[۵۵] صراط های مستقیم، ص ۲۷.
و از سوی دیگر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را انحصارگرا و غیر پلورالیست و حتی مبلغ بر ضد پلورالیسم دینی برمی شمارند
[۵۶] صراط های مستقیم، ص ۱۴۰-۱۴۱.
؛
ولی با توجه به تصریح قرآن به اسوه بودن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) با این پرسش مواجه شده‌اند که چگونه حصرگرایی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) با تکثر گرایی پیروان سازگار است، لذا برای برون رفت از تنگنای این اشکال، حصر گرایی را از «احکام اختصاصی» پیامبران (علی نبینا وآله و علیهم السلام) دانسته اند.
[۵۸] صراط های مستقیم، ص ۱۸۷.


۲.۲.۱ - رد استدلال

در پاسخ باید گفت گرچه قرآن کریم تکثر گرایی اجتماعی (همزیستی مسالمت آمیز مسلمانان با پیروان دیگر ادیان) را با حدودی خاص می‌پذیرد و پلورالیسم نجات (رستگاری پیروان دیگر ادیان در جهان دیگر) را نیز درباره جاهلان قاصر و مستضعفان فکری می‌پذیرد ( تکثرگرایی نجات ) ولی هرگز منادی تکثرگرایی دینی (حقانیت همه یا مجموعه ای از ادیان در عصر واحد) نیست و اسوه بودن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نیز در همه عقاید، اخلاق و اعمال آن حضرت جریان دارد و اختصاصات نبوی باید با دلیل خاص ثابت شوند و گرنه اصل اولی بر اسوه بودن آن حضرت است.
[۵۹] پلورالیسم دینی از منظر قرآن کریم، ص ۶۸-۷۱.



قرآن کریم در آیاتی صراط مستقیم را بدون الف و لام تعریف و به صورت نکره آورده؛ مانند آیات ۴۳ سوره زخرف ؛ ۴ سوره یس و ۲ سوره فتح .
کثرت گرایان از نکره بودن واژه صراط تعدد آن را برداشت کرده و برای تأیید پلورالیسم دینی به آن‌ها استناد کرده اند.
[۶۰] صراط های مستقیم، ص ۲۷.


۳.۱ - رد استدلال

در پاسخ باید گفت صراط مستقیم در فرهنگ قرآن ، بزرگراهی پیراسته از انحراف و مصداق آن «دین قیّم» یعنی دینی است که هم خود برپا ایستاده است و هم دیگران را برپا می‌دارد: «قُل اِنَّنی هَدنی رَبّی اِلی صِرط مُستَقیم دینًا قِیَمًا مِلَّةَ اِبرهیمَ حَنِیفًا؛ بگو: آری، پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است: دینی پایدار، آیین حضرت ابراهیم حقگرای...».
در قرآن همه جا کلمه صراط به صورت مفرد به کار رفته است. در آیه ۸۶ سوره اعراف نیز که با کلمه «کلّ» تعدد آن مطرح شده: «ولا تَقعُدوا بِکُلِّ صِرط؛ بر سر هر راهی ننشینید» به گفته برخی مفسران از جمله علامه طباطبایی اشاره است به رفتار مردم مَدْیَن که بر سر راه مؤمنان به شعیب می‌نشستند و آنان را تهدید می‌کردند
[۶۲] راهنما، ج ۶، ص ۱۲۰.
[۶۳] مجمع البیان، ج ۴، ص ۶۸۸-۶۸۹.
و به معنای مسیرها و راه های زمینی است، چنان که در آیه ۲۲ سوره ملک به همین معنا آمده است، بنابراین خداوند در قرآن بیش از یک صراط مستقیم را به خود نسبت نداده؛ اما سُبُل فراوانی را برای خود برشمرده است.
[۶۶] تسنیم، ج ۱، ص ۴۶۶-۴۶۸.
[۶۷] تسنیم، ج ۱، ص ۴۸۵-۴۸۶.

اما نکره آمدن تعبیر «صراط مستقیم» در قرآن نشان ابهام و عدم تعین واقعی آن نیست تا با تعدد همراه باشد و پلورالیسم دینی را تأیید کند، بلکه نکره بودن آن در برخی موارد برای دلالت بر تفخیم است. حتی در صورت افاده تعدد، می تواند ناظر به عصرهای متعددی باشد که هر یک صراط مستقیم خاص خود ( شریعت ) را می‌طلبد نه صراط مستقیم واحد الهی ( دین ).

۳.۲ - کاربردهای صراط مستقیم

برخی مفسران کاربردهای گوناگون صراط مستقیم در قرآن را چنین تبیین کرده اند:
أ. در نظام تکوین هر موجود عینی راه تکاملی ویژه ای دارد که همان، صراط مستقیم خاص آن است.
ب. در نظام تشریع هر پیامبری در عصر خود منهاج و شریعتی آورده که صراط مستقیم آن روزگار و در همان مقطع خویش بر حق و حجت بوده است (کثرت طولی نه عرضی) و قرآن در این گونه موارد صراط را به صورت نکره (موصوفه) یاد می‌کند.
ج. در نظام تشریع و برای پیامبر و امت و عصر خاص همان گونه که دین (خطوط کلی اعتقاد، اخلاق، فقه و حقوق) واحد است شریعت و منهج نیز واحد است و در این گونه موارد قرآن کریم صراط را به صورت معرفه یاد می‌کند
[۷۳] تسنیم، ج ۷، ص ۳۰۱-۳۰۳.
،
بنابراین نکره آمدن صراط اگر بر کثرت نیز دلالت کند ناظر به کثرت طولی شرایع است نه کثرت عرضی آن‌ها و مدعای کثرت گرایان را تأیید نمی‌کند. علامه طباطبایی ذیل آیه ۱۴۲ سوره بقره نکره آمدن صراط را از آن رو می‌داند که به اختلاف امت‌ها در استعدادهایشان برای هدایت و رهیابی به سوی کمال و سعادت مختلف می‌شود.


کثرت گرایان با استناد به آیاتی مانند ۶۲، ۱۱۲ و ۱۷۷ سوره بقره؛ ۶۴ سوره آل عمران ؛ ۶۹ سوره مائده و ۱۳ سوره حجرات مدعی شده‌اند که معیار حقانیت دین و نجات انسان، تنها ایمان به خدا و جهان آخرت و همچنین عمل صالح است و همه ادیان دربردارنده این دو رکن بر حق و نجات بخش اند.
[۷۵] بینات، ش ۱۷، ص ۱۷۷، «قرآن و الهیات جهانی».
[۷۶] هفت آسمان، ش ۱، ص ۱۰، «وحدت متعالی ادیان».

اکنون به بررسی استدلال هایشان می‌پردازیم:

۲.۱ - آیه اول

أ. «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ هادوا والنَّصری والصّبِینَ مَن ءامَنَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ وعَمِلَ صلِحًا فَلَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم ولا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنون؛ در حقیقت کسانی که (به اسلام) ایمان آورده و کسانی که یهودی شده‌اند و ترسایان و صابئان ، هرکس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهناک خواهند شد».
این آیه و همچنین آیه ۶۹ سوره مائده که با اندکی تفاوت همانندند، راه نجات را به پیروان ادیان می‌نمایانند. مراد از «الَّذینَ ءامَنوا» به قرینه تقابل با «والَّذینَ هادوا...» مسلمانان اند، اعم از حقیقی و ظاهری. گروه های سه ‌ ‌گانه یهودیان، مسیحیان و صابئان نیز در آیه نام برده شده اند.

۴.۱.۱ - آراء مفسران

مفسران در تفسیر این آیه آرای گوناگونی دارند:
یک. بر پایه شأن نزولی
[۷۸] مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۶۰.
ناظر به رستگاری هر امتی در عصر پیامبر خویش است. فخر رازی این تفسیر را به ابن عباس نسبت داده است.
برخی مفسران در رد این تفسیر گفته اند: گرچه هدایت یافتگی و نجات مؤمنان صالح از امت های پیشین درست است؛ ولی رسالت قرآن تعیین تکلیف درباره گذشتگان نیست، بلکه با اِخباری به داعی انشاء و با دعوتی عمومی مسلمانان ظاهری و پیروان سایر ادیان را به اسلام واقعی فرا می‌خواند.
[۸۵] دین شناسی، جوادی آملی، ص ۲۲۶.

دو. پیروان دیگر ادیان اگر مؤمنان واقعی باشند و در برابر کتاب آسمانی خود که از ظهور پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) خبر داده تسلیم شوند، به آن حضرت می‌گرایند و آن گاه مشمول وعده های آیه قرار می‌گیرند.
این تفسیر نیز با استناد به برخی نکات ادبی مردود شمرده شده است.
[۸۷] دین شناسی، جوادی آملی، ص ۲۲۷.

سه. مراد جاهلان قاصر از پیروان ادیان پیشین‌اند که بر اساس اصول اخلاقی می‌زیسته اند.
[۸۸] دین شناسی، جوادی آملی، ص ۲۲۷.
این تفسیر نیز چنین نقد شده که جاهل قاصر «معذور» است نه «مأجور»، در حالی که در آیه سخن از اجر به میان آمده است.
[۸۹] دین شناسی، جوادی آملی، ص ۲۲۷.

چهار. آیه در مقام بیان اصلی کلی است که هدایت یافتگی و نجات در گرو عناوین ادیان و مکاتب نیست و ایمان ظاهری بدون نفوذ آن در قلب و عمل صالح مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه میزان، ایمان واقعی و عمل صالح است. این تفسیر در المیزان و تسنیم
[۹۱] تسنیم، ج ۵، ص ۲۹.
[۹۲] تسنیم، ج ۵، ص ۳۵.
[۹۳] تسنیم، ج ۵، ص ۳۸.
برگزیده شده و پیام کلی آیه را دفع توهم ملاک بودن عناوین ادیان و مکاتب و تبیین معیار حقیقی هدایت و نجات دانسته اند. به باور این دو مفسر، ایمان واقعی و عمل صالح در عصر حاضر جز در اسلام محمدی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) یافت نمی‌شود.

۴.۱.۲ - رد تکثرگرایی دینی

برداشت تکثرگرایی دینی از آیه به ادله زیر مردود است:
نیامدن واو عطف پس از عناوین چهارگانه «الَّذینَ ءامَنوا»، «والَّذینَ هادوا»، «النصاری» و «الصابئین».
[۹۴] تسنیم، ج ۵، ص ۳۸.
بر اساس مدعای کثرت گرایان باید آیه چنین باشد: «مسلمانان، یهودیان، مسیحیان، صابئان و هرکسی که به خدا و روز...».
گروه های چهارگانه به علاوه دو گروه مجوس و مشرکان در آیه ۱۷ سوره حجّ مطرح شده‌اند و داوری میان آنان و حکم به حقانیت گروه بر حق و ابطال باطل گرایان (با توجه به واژه «یَفْصِلُ») به قیامت واگذار شده است. دست کم بر پایه برخی تفسیرها از تکثر گرایی دینی جایگاهی برای «حکم به حقانیت برخی و ابطال باطل گرایان» نمی ماند.
نیامدن واژه «منهم» با این‌که در این گونه موارد باید ضمیری از صله به موصول بازگردد.
تحریف کتب آسمانی پیشین در آیاتی آمده است و کتاب محرّف نمی‌تواند راهنمای ایمان و عمل صالح باشد، چنان که وضع موجود تورات و انجیل بهترین شاهد است، زیرا مشحون از مطالب شرک آمیزند.
قرآن، مخالفت با پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را موجب کفر و اهل کتاب را «کافر» می داند و گاه به آنان وعده عذاب و گاه فرمان جنگ با آنان می‌دهد، در حالی که بر اساس تکثرگرایی دینی تسلیم نشدن در برابر آیین خاص و حتی معارضه با آن موجب کفر نمی‌شود. روشن است که کافر عمل صالح ندارد.
آیاتی از قرآن، اهل کتاب را به اسلام فرا می‌خوانند و آنان را بر عدم پذیرش آن نکوهش می‌کنند. آیاتی نیز پذیرش اسلام را شرط هدایت یافتگی اهل کتاب می‌دانند.
حکم به کفر مخالفان پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، وعده عذاب به مخالفان آن حضرت، فرمان جنگ با اهل کتاب، فراخواندن آنان به اسلام و مشروط ساختن هدایت آنان به پذیرش اسلام، هیچ یک با تکثرگرایی دینی سازگاری ندارد.

۲.۲ - آیه دوم

ب. «بَلی مَن اَسلَمَ وَجهَهُ لِلّهِ وهُوَ مُحسِنٌ فَلَهُ اَجرُهُ عِندَ رَبِّهِ ولا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنون؛ آری، هرکس که خود را با تمام وجود به خدا تسلیم کند و نیکوکار باشد پس مزد وی نزد پروردگار اوست و بیمی بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد».

۲.۲.۱ - رد استدلال

این آیه نیز تکثرگرایی دینی را تأیید نمی‌کند، زیرا :
یک. آیه مورد بحث باید در کنار آیات مربوط به کتب آسمانی پیشین، و اهل کتاب (مخالفان پیامبر اکرم)، دیده شود تا معنای اصیل خود را بازیابد و به تفسیر به رأی که در باره آن وعید آتش دوزخ داده شده نینجامد.
دو. برشمردن معیار حقانیت و عامل نجات در این آیه، مصداق آن را ثابت نمی‌کند؛ ادعای حقانیت راه پیروان ادیان پیشین با تمسک به این آیه از قبیل «تمسک به عام در شبهه مصداقیه خود عام» است که درست نیست.
سه. با توجه به آیه پیشین که درباره ادعای انحصار بهشت به یهودیان و مسیحیان است: «وقالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن کانَ هودًا اَو نَصری» و واژه «بَلی» در این آیه که برای ابطال مدعای مطرح شده است، این آیه در پی ردّ توهم آنان است و هدایت را در گرو اسلام راستین و عمل صالح می‌داند.
چهار. «اسلامِ وجه» در برابر خدا: «بَلی مَن اَسلَمَ وَجهَهُ لِلّهِ» و «احسان» که دو شرط محوری هدایت و نجات‌اند جز با تسلیم در برابر شریعت ختمیه که حجت عصر کنونی است محقق نخواهند شد و کسانی که معیار حقانیت را از این گونه آیات جست و جو می‌کنند تفسیر این گونه آیات را نیز باید از خود قرآن بخواهند و «تسلیم» و «احسان» تفسیر شده در شریعت ختمیه را معیار بدانند.
مراد از احسان در این آیه (الاتیان بفعل حَسَن: انجام دادن کار نیک) همان عمل صالح است که در آیات ۶۲ سوره بقره و ۶۹ سوره مائده آمده و بدون ایمان و هماهنگی با حجت عصر یعنی حضرت محمد بن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) حاصل نخواهد شد.
پنج. توجه به آیات قبلی و بعدی، نادرستی برداشت کثرت گرایان از این آیه را نشان می‌دهد، زیرا آیات ۱۰۵ تا ۱۲۳ بخشی از اوهام و خرافات بی پایه اهل کتاب را به میزان نقد می‌گذارند و از آنان در کنار مشرکان با وصف «الَّذینَ کَفَرُوا» (آیه ۱۰۵) یاد می‌کنند و در فضا و سیاق مذمت و تکفیر اهل کتاب چگونه آیه ای حقانیت و نجات بخشی آیین آنان را ثابت می‌کند؟ در این آیات از راه اهل کتاب به «أهواء» ( هوا و هوس ) و از راه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به « علم » تعبیر شده است. (آیه ۱۲۰)

۲.۳ - آیه سوم

ج. «لَیسَ البِرَّ اَن تُوَلّوا وُجوهَکُم قِبَلَ المَشرِقِ والمَغرِبِ ولکِنَّ البِرَّ مَن ءامَنَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ والمَلئِکَةِ والکِتبِ والنَّبِیّینَ...؛ نیکوکاری آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و (یا) مغرب بگردانید، بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد...».

۲.۲.۱ - رد استدلال

در پاسخ به برداشت کثرت گرایانه از این آیه، افزون بر نقدهای گذشته باید گفت:
اولاً پس از تحویل قبله ، اهل کتاب به طعن بر مسلمانان پرداختند و آنان را محروم از خیر و برّ دانستند. خدای متعالی با این آیه به آنان پاسخ داد، بنابراین تعبیر «رو کردن به سوی مشرق و مغرب» تعبیری نمادین از برگزیدن دین خاص نیست تا مؤید تکثرگرایی دینی باشد، بلکه پیام محوری آن نفی تلازم میان بِرّ و توجه به شرق و غرب (قبله خاص) است؛ برّ، در امتثال فرمان جامع خداست نه صِرف رو کردن به قبله خاص. از نفی تلازم میان بِرّ و رو کردن به شرق و غرب، تکثرگرایی دینی ثابت نمی‌شود.
شایان ذکر است که ایمان به کتاب های آسمانی پیشین و همه پیامبران الهی از آموزه های اسلام است؛ بدین معنا که مسلمان باید نبوت و رسالت هر پیامبر در عصر خاص خود را باور داشته باشد (کثرت طولی نه عرضی).
ثانیاً قرآن در آیاتی دیگر، اهل کتاب را فاقد ارکان و شرایط برّ می داند؛ ارکانی مانند ایمان توحیدی، ایمان درست به فرشتگان و دشمنی نکردن با آنان، ایمان جامع به همه پیامبران الهی و خودداری از ایذاء و قتل آنان، وفا به عهد و پیمان و صبر.
[۱۴۶] تسنیم، ج ۹، ص ۹۳-۹۷.


۲.۴ - آیه چهارم

د. «قُل یاَهلَ الکِتبِ تَعالَوا اِلی کَلِمَة سَواء بَینَنا وبَینَکُم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللّهَ ولا نُشرِکَ بِهِ شیًا ولا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا اَربابًا مِن دونِ اللّهِ فَاِن تَوَلَّوا فَقولوا اشهَدوا بِاَنّا مُسلِمون؛ بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است بایستیم: که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و بعضی از ما بعض دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد، پس اگر (از این پیشنهاد) اِعراض کردند، بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم (نه شما)».

۴.۴.۱ - سه تفسیر

این آیه سه گونه می‌تواند تفسیر شود که هیچ‌یک مؤید تکثرگرایی دینی نیست:
یک. آیه، پیروان کتب آسمانی پیشین را به پذیرش اسلام محمدی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) دعوت می‌کند، زیرا :
اولاً «تعالوا» از ریشه علوّ (بلندی) برای دعوت به تعالی و بدین معناست که اهل کتاب از حضیض شرک به بلندای توحید فرا خوانده شده اند.
ثانیاً توحید خالص عبادی و ربوبی که محور دعوت آیه است در تعالیم قرآن یافت می‌شود نه در کتب محرّف یهود و ترسا و پذیرش حقیقی این دعوت مستلزم قبول اسلام است.
ثالثاً آیه تعریضی است به کسانی که دیگران را به جای خدا « ارباب » برگزیده و ربوبیت آن‌ها را پذیرفته اند؛ مانند مسیحیان: «اِتَّخَذوا اَحبارَهُم ورُهبنَهُم اَربابًا مِن دونِ اللّهِ والمَسیحَ ابنَ مَریَمَ وما اُمِروا اِلاّ لِیَعبُدوا اِلهًا واحِدًا...؛ اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر حضرت مریم را به جای خدا به الوهیت گرفتند، با این‌که مأمور نبودند جز این‌که خدایی یگانه را بپرستند...».
رابعاً ذیل آیه: «تَوَلَّوا» دلالت دارد که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و پیروانش بر دین خدا پسندند (اسلام) و دیگران از دین مرضی بی بهره اند. اگر دین اهل کتاب بر حق و مورد تأیید است آنان از چه چیزی تولّی کرده و روی گردانده اند؟
خامساً در برخی نامه های رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به سران سیاسی و مذهبی در سال ششم هجری این آیه در کنار دعوت صریح به اسلام آمده است: «فانی أدعوک بدعایة الإسلام؛ أسلم تسلم...
«یاَ اهلَ الکِتابِ تَعالَوا اِلی کَلِمَة...»؛ تو را به دعوت اسلام (کلمه شهادت) فرا می‌خوانم؛ اسلام بیاور تا سالم بمانی.... ای اهل کتاب!...».
[۱۵۱] الدرالمنثور، ج ۲، ص ۴۰.
[۱۵۲] صحیح البخاری، ج ۱، ص ۴.

سادساً امام صادق (علیه‌السلام) در تفسیر «کَلِمَه» در این آیه فرموده اند: شهادت به یگانگی خدا و رسالت حضرت محمد بن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و... است.
[۱۵۴] البرهان، ج ۱، ص ۶۳۹.

دو. اهل کتاب اگر از پذیرش آیین حق سر باز می‌زنند دست کم به اصل توحید پایبند باشند و آن رابه شرک نیالایند؛ یعنی دعوت به مشترکات.
[۱۵۵] مجمع البیان، ج ۱، ص ۷۶۶-۷۶۷.
[۱۵۹] الدرالمنثور، ج ۲، ص ۴۰.

سه. آیه می‌تواند ناظر به کثرت گرایی اجتماعی (تولرانس) و بدین معنا باشد که مسلمانان و اهل کتاب می‌توانند در پرتو اصل مشترک توحید، همزیستی مسالمت آمیزی داشته باشند.
شایان ذکر است که آیات پیشین حجت را بر اهل کتاب تمام کرده، کسانی را که پس از اتمام حجت حق را نمی‌پذیرند «مفسد» می داند (آیه ۶۳) و آنان را به مباهله فرا می‌خواند (آیه ۶۱) و آیات بعدی اهل کتاب را «کافر به آیات خدا» می نامد و از درآمیختن حق به باطل و کتمان حق با وجود آگاهی به حقانیت اسلام از سوی آنان انتقاد می‌کند (آیات ۷۰-۷۱) و چنین سیاقی هیچ مجالی برای برداشت کثرت گرایانه باقی نمی‌گذارد. اگر آیین های اهل کتاب در عرض اسلام بود، دعوت به مباهله، تکفیر و مذمت جایگاهی نداشت.

۲.۵ - آیه پنجم

ه. «یاَیُّهَا النّاسُ اِنّا خَلَقنکُم مِن ذَکَر واُنثی وجَعَلنکُم شُعوبًا وقَبائِلَ لِتَعارَفوا اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقکُم...؛ ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابلی حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست».
برخی کثرت گرایان دینی پنداشته‌اند که از جمع بین آیات ۶۴ سوره آل عمران و آیه شعوبیه (آیه ۱۳ سوره حجرات ) و چندین آیه دیگر درباره اهل کتاب، برمی آید که حکم قرآن در باب الهیات جهانی و مورد قبول مؤمنان روی زمین، ایمان (توحید) و عمل صالح است؛ آن گاه با استبعاد این پرسش را مطرح می‌کند که آیا کسی که خالصانه اهل توحید باشد و یک عمر به عمل صالح پرداخته باشد قطع نظر از مذهبش رستگار نیست؟
[۱۶۱] بینات، ش ۱۷، ص ۱۷۷، «قرآن و الهیات جهانی».

گویا برداشت تکثرگرایانه از آیه شعوبیه (آیه ۱۳ سوره حجرات) از این روست که در آن به ظاهر به شریعت خاص دعوت نشده و تنها معیار و عامل دستیابی به کرامت الهی، تقوا دانسته شده است.

۲.۲.۱ - رد استدلال

این برداشت به ادله زیر مخدوش است:
یک. تفسیر حقیقی این آیه نیز جز با ملاحظه آیات مربوط به ادیان اهل کتاب و شریعت ختمیّه روشن نمی‌شود.
دو. آیه دربردارنده «معیار کرامت الهی» و نافی تفاخر به ارزش های موهوم جاهلی و اعلام تساوی نژادی و جلوگیری از هرگونه تبعیض نژادی ، قومی، زبانی و اقلیمی است و در شأن نزول آن گفته شده که آیه برای بازداشتن نو مسلمانان صدر اسلام از تفاخر جاهلی مانند تفاخر به رنگ پوست نازل شد.
سه. استنادهای پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و اهل بیت (علیهم‌السلام) به این آیه، همواره در جهت همین معنا بوده و هیچ اشاره ای به کثرت گرایی دینی ندارند.
[۱۶۶] نورالثقلین، ج ۵، ص ۹۶، ۹۸.

چهار. تقوا که در آیه معیار کرامت شناسانده شده در قرآن کریم با شرایط و ویژگی‌هایی معرفی شده است، چنان که در آیه ۴ سوره بقره از جمله اوصاف پرهیزگاران «ایمان به رهاورد پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)» یعنی قرآن کریم شمرده شده: «والَّذینَ یُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ...»؛
همچنین در آیه ۱ سوره احزاب پس از دستور تقوا به رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، بی درنگ وی را از پیروی کافران و منافقان بازمی دارد: «یاَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّهَ ولا تُطِعِ الکفِرینَ والمُنفِقینَ»، در حالی که قرآن کریم در آیاتی پرشمار به مذمت اکثریت نافرمان اهل کتاب می‌پردازد و آنان را « فاسق »، «ظالم»، «کافر» و «مشمول لعن خدا» خوانده است و دارندگان چنین اوصافی که به یکی از محوری ‌ترین شرایط تقوای قرآنی یعنی ایمان به رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پایبند نیستند نمی‌توانند مصداق «متقی» و در نتیجه بهره مند از حقانیت و اهل نجات باشند.
شایان گفتن است که نجات اخروی عواملی گوناگون دارد و آنچه در اینجا نفی می‌شود، نجات از راه حقانیت آیین است و گرنه ممکن است پیروان دیگر ادیان الهی بر اثر جهل قصوری و نه تقصیری معذب نباشند.


برخی تکثرگرایان با استناد به آیه ۱۷ سوره رعد پنداشته‌اند که چون در این جهان حق و باطل به هم آمیخته‌اند و هیچ چیز خالصی (مانند نژاد، زبان و دین) یافت نمی‌شود، پس اصحاب هر فرقه می‌توانند بر طریقه خاص خود بمانند و این آمیختگی حق و باطل مبنایی برای پلورالیسم است.
وی همچنین با استناد به سخن امیرمؤمنان (علیه‌السلام) «یؤخذ من هذا ضِغْث و من هذا ضِغث فَیُمْزَجان» گفته است که حق خالص در جهان یافت نمی‌شود و مذاهب مختلف همواره آمیخته ای از حق و باطل‌اند و بر پایه آیه ۱۲۴ سوره نحل : «اِنَّ رَبَّکَ لَیَحکُمُ بَینَهُم یَومَ القِیمَةِ فِیما کانوا فِیهِ یَختَلِفون» مدعی شده است که دینداری چون آبی کف آلود تا قیام قیامت در میان مردم جاری است و تنها در قیامت است که خداوند میان بندگان خود در خصوص اختلافشان داوری خواهد کرد.
[۱۸۳] صراط های مستقیم، ص ۳۸.

شایان گفتن است که آیه ۱۷ سوره رعد تمثیلی برای ماندگاری حق و زوال باطل است: «اَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَت اَودِیَةٌ بِقَدَرِها فَاحتَمَلَ السَّیلُ زَبَدًا رابِیًا... کَذلِکَ یَضرِبُ اللّهُ الحَقَّ والبطِلَ فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً واَمّا ما یَنفَعُ النّاسَ فَیَمکُثُ فِی الاَرضِ کَذلِکَ یَضرِبُ اللّهُ الاَمثال؛ (همو که) از آسمان آبی فرو فرستاد، پس رودخانه‌هایی به اندازه گنجایش خودشان روان شدند و سیل، کفی بلند روی خود برداشت... خداوند، حق و باطل را چنین مَثَل می‌زند؛ اما کف ، بیرون افتاده از میان می‌رود؛ ولی آنچه به مردم سود می‌رساند در زمین (باقی) می ماند. خداوند مثل‌ها را چنین می‌زند».

۳.۱ - رد استدلال

استناد به این آیه برای اثبات درهم آمیختگی حق و باطل و یافت نشدن هیچ چیز خالص و سرانجام استنتاج کثرت گرایی دینی از آن، در هاله ای از ابهام است، زیرا:
أ. چنین نیست که همه فهم های آدمیان از دین، آمیخته به باطل باشد، بلکه فهم‌هایی نیز خالص و عین دین اند.
ب. به هم آمیختگی نیز در همه احکام و معارف دین جاری نیست و در بدیهیات و ضروریات دینی این اختلاط وجود ندارد؛ مانند معرفت به اصل وجود خدا و یگانگی و ضرورت وحی و نبوت و اصل نماز و روزه و حرمت محرماتی مانند شرابخواری .
ج. در موارد آمیختگی حق و باطل برای تشخیص حق از باطل، میزان وجود دارد.
د. نتیجه اختلاط حق و باطل در فهم دین شناسان و نازدودنی تلقی کردن آن ها، شکاکیت است (همه معرفت های دینی ما مشکوک و غیر قابل اعتمادند) نه تکثرگرایی دینی.
بر پایه محکمات قرآنی، دین حق را که «حجت عصر» است باید پذیرفت، گرچه به زعم برخی کثرت گرایان، حق آن به باطل مشوب شده باشد و دین منسوخ را که دوران حجیت آن سپری شده باید وانهاد، گرچه بخشی از حقایق آن در دسترس باشد؛ نه ورود باطل به بخش‌هایی از دین حق، آن را از حجیت ساقط می‌کند و نه باقی ماندن بخشی از آموزه های حق در ادیان منسوخ ، به آن‌ها حجیت می‌بخشد.
البته دین شناسان باید در حد توان، کف باطل را از چهره زلال حق بزدایند و با شناسایی دین ناب بدان معتقد شوند و عمل کنند و هیچ گاه نمی‌توان باطلِ مخفی شده در لباس حق را پذیرفت.
ه. برخی کثرت گرایان به عنوان یک «معرفت درجه دومی» بر این باورند که معرفت دینی دین شناسان مَشوب و آمیخته است.
[۱۸۴] صراط های مستقیم، ص ۳۶-۳۷.
آیا این داوری معرفت شناسانه و درجه دومی خود مبتلا به خلط و آمیختگی حق و باطل نیست؟ چگونه می‌توان ثابت کرد که امتزاج حق و باطل فقط دامن گیر معارف درجه اولی است و معارف درجه دومی که آن‌ها نیز معرفت بشری اند، از آن مصون اند؟
و. آیه ۱۷ سوره رعد از امتزاج حق و باطل سخن نگفته تا تمیّز آن‌ها را ناممکن نشان دهد، بلکه به عکس، جدایی پذیری آن‌ها را با دو مثال روشن تبیین کرده است؛ نیز حق و باطل را به صورت دو عنصر همسنگ قرار نداده، بلکه حق را به آب سودمند و ماندگار و باطل را به کفِ درون تهی و زوال پذیر تشبیه کرده است. بر پایه تمثیل این آیه باطل گرچه ابتدا چهره حق را می‌پوشاند، سرانجام زایل می‌شود.
ز. درباره آیه ۱۲۴ سوره نحل نیز باید گفت اگر مراد از آن تفکیک ناپذیری حق و باطل باشد و تنها در قیامت با داوری خدا این اختلاف کهن زدوده می‌شود، پس هدف از بعثت پیامبران و انزال کتب آسمانی چیست؟ قرآن کریم هدف آن‌ها را زدودن این گونه اختلاف‌ها بیان کرده است. آیه ۱۲۴ سوره نحل یا بدین معناست که در قیامت چنان حق و باطل از یکدیگر جدا می‌شوند که هیچ جایی برای انکار حق نمی‌ماند یا بدین معنا که خدا در قیامت برای کیفر و پاداش اعمال آدمیان حکم و داوری خواهد کرد.
شاهد این سخن آیه بعد همین سوره است که خدای سبحان به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمان می‌دهد تا در همین دنیا از راه حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن ، حق را از باطل جدا و آن را آشکار سازد.
ح. اما سخنان امام علی (علیه‌السلام)، درباره عوامل رخدادِ فتنه و نزاع در جامعه است و به معنای تفکیک ناپذیری حق و باطل نیست؛ امام (علیه‌السلام) در پایان می‌فرماید: پیروان شیطان طعمه این فتنه اند؛ اما اولیای الهی نجات می‌یابند: «فهنالک یستولی الشیطان علی أولیائه و ینجوا الذین سبقت لهم من الله الحسنی». اهل نجات بودن یک گروه نشان تفکیک پذیری حق ازباطل است.
امام (علیه‌السلام) در خطبه های نهج البلاغه بر تفکیک پذیری حق از باطل تأکید کرده است، چنان که می‌فرماید: خداوند شناختی به انسان عطا کرد تا با آن حق را از باطل بازشناسد: «و معرفة یُفرق بها بین الحق والباطل».


وصف « هادی » بودن خداوند مستند دیگر تکثرگرایان دینی است؛ بدین بیان که انحصار حقانیت در آیین واحد، به معنای حکم به گمراهی پیروان دیگر آیین هاست، حال آن‌که هادی بودن خدا مستلزم هدایت مندی همه یا بیش‌تر مردم است و با این منطق همواره منطقه عظیمی از عالَم و آدم تحت سیطره و سلطنت ابلیس است و بخش لرزان و حقیری از آن در کفالت خداست.
[۱۹۲] صراط های مستقیم، ص ۳۳-۳۶.


۳.۱ - رد استدلال

پاسخ این است که:
أ. هدایت مندی همه یا اکثریت قاطع مردم را مقتضای هادی بودن خدا دانستن مدعایی بی دلیل است، چنان که مقتضای هادی بودن خدا این نیست که همگان را به اجبار به صراط مستقیم هدایت کند.
ب. انسان موجودی مختار است، از این رو نمی‌توان حکم کرد که «باید همه یا بیش‌تر انسان‌ها هدایت یافته باشند». آری هدایت تکوینی الهی با هدایت یافتگی جماد و نبات و حیوان و انسان انفکاک ناپذیر است.
ج. شیطان همواره محکوم اراده حکیمانه خداست و جز به اذن تکوینی او کار نمی‌کند، بنابراین لازم گمراهی انسان ها، غلبه شیطان بر خدا نیست. اگر گمراهی انسان نشان غلبه شیطان بر خدا باشد، گمراهی حتی یک انسان نیز باید نشانه آن باشد
[۱۹۵] صراط های مستقیم، ص ۸۹.
، از این رو برخی تکثرگرایان گفته‌اند که حتی اگر همه انسان‌ها بر اثر وسوسه شیطان ، گمراه شوند باز نشان غلبه شیطان بر خدا نیست و او همواره کارگزار تکوینی خداست.
[۱۹۶] اوصاف پارسایان، ص ۳۵-۴۹.

د. هدایت یافتگی همه یا بیش‌تر مردم را قرآن نیز تأیید نمی‌کند، بلکه سخن از بی ایمانی، ناسپاسی و... بیشتر آنان دارد. به گفته برخی مفسران پیام آیه ۲۴۳ سوره بقره ناسپاسی بیش‌تر مردم جهان در همه زمان هاست.
[۲۰۵] تسنیم، ج ۱۱، ص ۵۵۸.



کثرت گرایان با استناد به آیاتی همچون ۱۲۸ سوره بقره؛ ۱۹ و ۸۵ سوره آل عمران و ۸۴ سوره یونس مدعی شده‌اند که وصف « اسلام » درباره ادیان پیشین و صفت «مُسْلِم» برای پیروان آن‌ها نشان حقانیت آن آیین هاست.
[۲۰۶] دین و تمدن، ص ۵۲-۵۳.
[۲۰۷] قرآن و مسیحیان، ص ۱۵-۱۶.

آنان گاه به گفته علامه طباطبایی تمسک کرده‌اند که او اسلام را در کاربرد قرآنی اش به معنای تسلیم در برابر خداوند دانسته
[۲۰۸] فربه تر از ایدئولوژی، ص ۳۳۶.
یا به حدیث «الإسلام هو التسلیم» از امیرمؤمنان (علیه‌السلام)
[۲۱۰] فربه تر از ایدئولوژی، ص ۳۳۷.
یا به گفته مفسرانی که اسلام قرآن را اسلام ابراهیمی (تسلیم در برابر خدا) می دانند نه خصوص اسلام محمدی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم).
[۲۱۱] قرآن پژوهی، ص ۵۴۲.
[۲۱۲] صراط های مستقیم، ص ۳۲.


۷.۱ - معانی اسلام در قرآن

گفتنی است که واژه «اسلام» در قرآن به سه معنا به کار رفته است:
أ. اسلام تکوینی یعنی انقیاد موجودات در برابر خدا.
ب. تسلیم و خضوع بندگان در برابر خدا که گوهر ادیان الهی است.
ج. شریعت محمدی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم).

۳.۱ - رد استدلال

آری، به نظر علامه طباطبایی گرچه «اسلام» در آیاتی مانند «اِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الاِسلمُ» به معنای تسلیم مطلق در برابر خدا یعنی همان گوهر ادیان الهی است؛ لیکن لازم این تفسیر پذیرش اسلام محمدی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است و اهل کتاب چون با آگاهی به نبوت آن حضرت راه طغیان در پیش گرفتند تعمیم اسلام به تسلیم مطلق شامل آنان نمی‌شود و آن‌ها به آیات الهی کافرند.
وی این گونه آیات را در مقام تهدید اهل کتاب به عذاب اخروی می‌داند نه در مقام تأیید اسلام آنانو تفسیر تکثرگرایانه ازاین گونه آیات را به صراحت رد می‌کند، بنابراین مسلمان خواندن پیروان ادیان پیشین در قرآن بدین معناست که آن‌ها در ظرف زمانی خاص خود بر حق، و «مسلم» بوده اند. علامه طباطبایی در مواضعی از تفسیر المیزان درباره کفر اهل کتاب، سخن گفته است.
در آیه ۱۹ سوره آل عمران خداوند پس از جمله «اِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الاِسلم» به توبیخ اهل کتاب می‌پردازد و اختلاف و عدم انقیاد آنان به اسلام را، پس از علم، و از روی ستم و دشمنی و ازاین‌رو آنان را کافر به آیات الهی و مستحق کیفر می‌داند. در پایان آیه ۲۰ نیز در مقام تهدید اهل کتاب می‌فرماید: «واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَیکَ البَلغُ واللّهُ بَصیرٌ بِالعِبَاد؛ و اگر روی برتافتند، فقط رساندن پیام بر عهده توست و خداوند به (امور) بندگان بیناست».
حدیث «الإسلام هو التسلیم» نیز بیانگر گوهر ادیان یعنی تسلیم محض در برابر خداست که لازم آن در عصر کنونی ایمان به رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است.


برخی تکثرگرایان با استناد به آیات ذیل که حاوی تجلیل از اهل کتاب و وعده پاداش به آنان‌اند مدعی عدم نسخ ادیان پیشین و بقای حقانیت پیشین آن‌ها شده اند
[۲۲۶] بینات، ش ۱۷، ص ۱۷۴-۱۷۵، «قرآن و الهیات جهانی».
:

۲.۱ - آیه اول

أ. «لَیسوا سَواءً مِن اَهلِ الکِتبِ اُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتلونَ ءایتِ اللّهِ ءاناءَ الَّیلِ وهُم یَسجُدون یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ ویَأمُرونَ بِالمَعروفِ ویَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ ویُسرِعونَ فِی الخَیرتِ واُولئِکَ مِنَ الصّلِحین وما یَفعَلوا مِن خَیر فَلَن یُکفَروهُ واللّهُ عَلیمٌ بِالمُتَّقین؛ (ولی همه آنان) یکسان و برابر نیستند. از میان اهل کتاب، گروهی (به فرمانبرداری خدا) ایستاده اند، آیات الهی را شبانگاهان می‌خوانند و سجده می‌کنند. به خدا و روز قیامت ایمان دارند و به کار پسندیده و نیک فرمان می‌دهند و از بدی و زشتی باز می‌دارند و خود در کارهای نیک می‌شتابند و آنان از نیکان و شایستگان‌اند و هر کار نیکی که کنند، هرگز ناسپاسی نبینند و خداوند به (حال) تقوا پیشگان داناست».

۲.۲.۱ - رد استدلال

این آیات مؤید تکثرگرایی دینی نیستند، زیرا برخی مفسران به دلیل آیاتی مانند ۸۵-۸۶ سوره آل عمران آیات مورد بحث را ناظر به اهل کتابی دانسته‌اند که پس از بعثت، به اسلام گرویدند. اطلاق عنوان «اَهل الکِتاب» بر آنان مانند مشتقی است که در «ما انقضی عنه المبدأ» به کار رود؛ یعنی اینان پیش تر، از اهل کتاب بوده و اکنون اسلام آورده‌اند و این اوصافِ شایسته، ارمغان اسلام آنان است.
[۲۲۸] تسنیم، ج ۱۵، ص ۳۸۸-۳۸۹.

مصحح اطلاق عنوان «اهل کتاب» بر آنان این است که مقام، مقام مقایسه است و در چنین جایی اطلاق عنوان مزبور صحیح است، چنان که گفته شود: تبهکاران یکسان نیستند؛ برخی بر تبهکاری اصرار می‌کنند و برخی تائب اند، از این رو مفسران ادیبی چون زمخشری و طبرسی
[۲۳۰] مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۱۵.
مراد از «اَهلِ الکِتابِ» در آیه ۱۱۳ سوره آل عمران را گروندگان به رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می دانند.

۸.۱.۲ - گروندگان به اسلام

در تأیید این رأی می‌توان گفت:
یک. در آیه ۱۹۹ سوره آل عمران نیز که همانند آیه مورد بحث در تمجید گروهی از اهل کتاب است، آنان را اهل ایمان به قرآن کریم برشمرده است: «واِنَّ مِن اَهلِ الکِتبِ لَمَن یُؤمِنُ بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَیکُم وما اُنزِلَ اِلَیهِم»؛ همچنین با جمله مدح آمیز «لایَشتَرونَ بِایتِ اللّهِ ثَمَنًا قَلیلاً» تعریضی دارد بر دین فروشانی که به دعوت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) کفر ورزیدند و از نخستین منکران آن شدند: «یبَنی اِسرءیلَ... وءامِنوا بِما اَنزَلتُ مُصَدِّقًا لِما مَعَکُم ولا تَکونوا اَوَّلَ کافِر بِهِ ولا تَشتَروا بِایتی ثَمَنًا قَلیلاً» و از این‌رو مشمول لعن خدا قرار گرفتند: «ولَمّا جاءَهُم کِتبٌ مِن عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُم وکانوا مِن قَبلُ یَستَفتِحونَ عَلَی الَّذینَ کَفَروا فَلَمّا جاءَهُم ما عَرَفوا کَفَروا بِهِ فَلَعنَةُ اللّهِ عَلَی الکفِرین».
دو. در آیه ۱۱۰ سوره آل عمران نیز امت اسلامی را بهترین امت معرفی و اهل کتاب را به «اقلیت گرویده» و «اکثریت نافرمان» تقسیم می‌کند و نافرمانان را «فاسق» دانسته، می فرماید: اگر اهل کتاب ایمان آورده بودند، قطعاً برایشان بهتر بود: «کُنتُم خَیرَ اُمَّة اُخرِجَت لِلنّاسِ... ولَو ءامَنَ اَهلُ الکِتبِ لَکانَ خَیرًا لَهُم مِنهُمُ المُؤمِنونَ واَکثَرُهُمُ الفسِقون».
سه. در حدیثی درباره آیه ۸۲ سوره مائده که همانند آیه مورد بحث گروهی از اهل کتاب را می‌ستاید، آنان را منتظران ظهور و بعثت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می‌شناساند: «أُولئک کانوا قوماً بین عیسی و محمد ینتظرون مجیئ محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)».
[۲۳۴] نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۶۴.

چهار. طبرسی درباره سبب نزول به نقل از ابن عباس ، قتاده و ابن جریح گفته که پس از اسلام آوردن عبدالله بن سلام و گروهی دیگر، احبار یهود گفتند: «جز اشرار ما کسی به محمد ایمان نیاورده»، پس خدا این آیات را فرو فرستاد: «لَیسوا سَواءً...... مِنَ الصّلِحین».
[۲۳۶] مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۱۵.
[۲۳۸] الدرالمنثور، ج ۲، ص ۶۴.


۸.۱.۳ - جاهلان قاصر

رأی دوم در تفسیر آیات این است که درباره گروهی از اهل کتاب است که ایمانی راستین و عملی صالح داشتند؛ لیکن پیام اسلام به آنان نرسیده یا به حقانیت آن پی نبرده بودند و از این‌رو بر آیین خود مانده بودند؛ ولی اهل عناد و ستیز با اسلام نیز نبودند، پس در شمار «مستضعفان» و «مُرْجَوْنَ لأمر الله» اند و خداوند ایمانشان را می‌پذیرد و پاداششان می‌دهد.
[۲۳۹] مجموعه آثار، ج ۱، ص ۳۲۰-۳۲۳، «عدل الهی».

این رأی، پذیرفتنی نیست، زیرا:
اولا جاهل قاصر «معذور» است نه «مأجور»، در حالی که در این آیات از اجر آنان سخن رفته است.
[۲۴۰] دین شناسی، جوادی آملی، ص ۲۲۷.

ثانیاً اوصاف برجسته مذکور در این آیات نمی‌توانند اوصاف مستضعفان فکری ای به شمار آیند که اغلب هماهنگ با توده مردم به افکار و رفتار آلوده رایج مبتلایند.
ثالثاً به تصریح قرآن، اهل کتاب، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را (به لحاظ شخص و شخصیت) همانند فرزندان خود می‌شناختند.
رابعاً آنان پیش از بعثت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بر اثر بشارت های کتب آسمانی پیشین درباره ظهور آن حضرت، در انتظار او بودند و حتی بر مشرکان حجاز « استفتاح » می کردند؛ یعنی منتظر بودند تا با آمدنش بر مشرکان حجاز شوریده بر آنان پیروز شوند.
شایان ذکر است که برخی تکثرگرایان بر اثر خلط دو مقوله «حقانیت» و «نجات یافتگی»، بهشتی بودن برخی اهل کتاب را نشان حقانیت آیین آنان دانسته اند.
[۲۴۵] صراط های مستقیم، ص ۵۱-۵۸.
[۲۴۶] بینات، ش ۱۷، ص ۱۷۶ «قرآن و الهیات جهانی».


۲.۲ - آیه دوم

ب. «واِنَّ مِن اَهلِ الکِتبِ لَمَن یُؤمِنُ بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَیکُم وما اُنزِلَ اِلَیهِم خشِعینَ لِلّهِ لا یَشتَرونَ بِایتِ اللّهِ ثَمَنًا قَلیلاً اُولئِکَ لَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم اِنَّ اللّهَ سَریعُ الحِساب؛ و البته از اهل کتاب کسانی هستند که به خدا و بدانچه به سوی شما نازل شده و به آنچه به سوی خودشان فرود آمده ایمان دارند، در حالی که در برابر خدا خاشع‌اند و آیات خدا را به بهایی ناچیز نمی‌فروشند. اینان‌اند که نزد پروردگارشان پاداش خود را خواهند داشت. آری، خدا زود شمار است».

۲.۲.۱ - رد استدلال

برداشت تکثرگرایانه از این آیه جای شگفتی دارد، زیرا از یک سو شأن نزول های آیه
[۲۴۸] الدرالمنثور، ج ۲، ص ۱۱۳.
[۲۴۹] مجمع البیان، ج ۲، ص ۹۱۷.
و ازسوی دیگر تعبیر روشن «لَمَن یُؤمِنُ باللهِ و ما اُنزِلَ اِلَیکُم» که بر ایمان آنان به قرآن کریم دلالتی آشکار دارد، راه را بر چنین برداشتی می‌بندند.
بیشتر مفسران نیز آیه را درباره گروندگان به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از اهل کتاب دانسته اند.
[۲۵۱] مجمع البیان، ج ۲، ص ۹۱۷.
[۲۵۴] الکاشف، ج ۲، ص ۲۳۶.


۲.۳ - آیه سوم

ج. «ولَو اَنَّهُم اَقاموا التَّورةَ والاِنجیلَ وما اُنزِلَ اِلَیهِم مِن رَبِّهِم لاََکَلوا مِن فَوقِهِم ومِن تَحتِ اَرجُلِهِم مِنهُم اُمَّةٌ مُقتَصِدَةٌ وکَثیرٌ مِنهُم ساءَ ما یَعمَلون؛ و اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارشان به سوی آن‌ها نازل شده برپا می‌داشتند، قطعاً از بالای سرشان (برکات آسمانی) و زیر پایشان (برکات زمینی) برخوردار می‌شدند. از میان آنان گروهی میانه رو هستند و بسیاری از ایشان بدرفتاری می‌کنند».

۲.۲.۱ - رد استدلال

این آیه نیز تکثرگرایی دینی را ثابت نمی‌کند، زیرا در آیات پیشین تعدی و کفر اکثر اهل کتاب به آیات خدا و فرود آمدن سخط و لعن الهی بر آنان مطرح شده‌اند و چون گروه اندکی از آنان از این صفات منزه اند، به اقتضای انصاف، در این آیه از آنان به «امت مقتصده» یعنی گروه معتدل یاد شده و مراد از اعتدال به قرینه «ولَو اَنَّهُم اَقاموا التَّورةَ والاِنجیل» تعهد به آن دو کتاب و عمل به احکام اصیل و غیر منسوخ آن هاست؛
و با توجه به آمدن بشارت ظهور رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و گرفتن میثاق از پیامبران پیشین مبنی بر ایمان به رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، برپاداشتن این دو کتاب بدون ایمان به آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) «اقامه» نیست، از این رو امام باقر (علیه‌السلام) اقامه را در آیه به پذیرش ولایت (والی بر حق) تفسیر فرموده است.
[۲۵۷] نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۵۰.

زمخشری نیز اقامه را به ایمان به رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) که در آن دو کتاب است تفسیر کرده است.
آیه قبلی، بیان می‌دارد که اگر اهل کتاب ایمان آورده، تقوا پیشه کرده بودند گناهانشان را می‌زدودیم و آنان را به بهشت درمی آوردیم.

۲.۴ - آیه چهارم

د. «لَتَجِدَنَّ اَشَدَّ النّاسِ عَدوةً لِلَّذینَ ءامَنُوا الیَهودَ والَّذینَ اَشرَکوا ولَتَجِدَنَّ اَقرَبَهُم مَوَدَّةً لِلَّذینَ ءامَنُوا الَّذینَ قالوا اِنّا نَصری ذلِکَ بِاَنَّ مِنهُم قِسّیسینَ ورُهبانًا واَنَّهُم لا یَستَکبِرون واِذَا سَمِعوا ما اُنزِلَ اِلَی الرَّسولِ تَرَی اَعیُنَهُم تَفیضُ مِنَ الدَّمعِ مِمّا عَرَفوا مِنَ الحَقِّ یَقولونَ رَبَّنا ءامَنّا فَاکتُبنا مَعَ الشّهِدین وما لَنا لا نُؤمِنُ بِاللّهِ وما جاءَنا مِنَ الحَقِّ ونَطمَعُ اَن یُدخِلَنا رَبُّنا مَعَ القَومِ الصّلِحین؛ مسلماً یهودیان و کسانی را که شرک ورزیده‌اند دشمن ‌ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهی یافت و قطعاً کسانی را که گفتند: ما نصرانی هستیم، نزدیک ‌ترین مردم در دوستی با مؤمنان خواهی یافت، زیرا برخی از آنان دانشمندان و رهبانانی‌اند که تکبر نمیورزند و چون آنچه را به سوی این پیامبر نازل شده بشنوند، می بینی بر اثر آن حقیقتی که شناخته اند، اشک از چشم هایشان سرازیر می‌شود. می گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده ایم، پس ما را در زمره گواهان بنویس. برای ما چه (عذری) است که به خدا و آنچه ازحق به ما رسیده ایمان نیاوریم و حال آن‌که امیدواریم پروردگارمان ما را با گروه شایستگان (به بهشت) درآورد».

۲.۲.۱ - رد استدلال

این آیات مؤید تکثرگرایی دینی نیستند، زیرا :
اولا برپایه برخی روایات شأن نزول درباره گروهی از اهل کتاب‌اند که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) گرویدند.
[۲۶۵] مجمع البیان، ج ۲، ص ۲۳۴.
[۲۶۶] نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۶۱-۶۶۴.

ثانیاً این آیات تعامل یهودیان و مسیحیان با مسلمانان را مقایسه کرده، یهود را دشمن ‌ترین دشمنان مسلمانان وصف می‌کنند. کثرت گرایان، صدر آیه ۸۲ را که مذمت یهودیان است نادیده گرفته تنها به ذیل آن استناد کرده اند.
ثالثاً آیه ۸۳ راز اشک فشانی آنان را شناختن حق معرفی می‌کند: «مِما عَرَفُوا مِنَ الحَق». آری، آنان یافتن گمشده خود را کتمان نکردند، بلکه بی درنگ گفتند: «رَبَّنا آمَنا»؛ آن گاه از خدایشان خواستند تا نامشان را در شمار گواهی دهندگان به رسالت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ثبت کند: «فَاکتُبنا مَعَ الشاهِدین». آنان با شگفتی افزودند: چرا ما نباید به خدا و حقی که برایمان روشن شده ایمان آوریم: «وما لَنا لا نُؤمِنُ بِاللّهِ وما جاءَنا مِنَ الحَقِّ».
ریختن اشک شوق هنگام شنیدن آیات قرآن با دروغ پنداشتن دعوت اسلامی و تکذیب رسول آن و حتی با تردید در حقانیت رسالت و رسول، سازگار نیست. منشأ اشک شوق آنان آشنایی با حق بود و گریه شان احساسی نبود.


برخی تکثرگرایان دینی مجاز شدن اهل کتاب به ماندن بر دین خود و پرداخت جزیه را که در آیه ۲۹ سوره توبه آمده دلیل بر رسمیت داشتن آنان در دیدگاه اسلام دانسته اند.
[۲۶۷] قرآن پژوهی، ص ۵۴۴.
برخی دیگر حمایت امنیتی، اجتماعی و اقتصادی اهل کتاب از سوی حکومت اسلامی را، دلیل حقانیت آنان شمرده اند.
[۲۶۸] کیان، ش ۴۵، ص ۴۲، «مبادی ما بعد الطبیعی و تلقی اسلامی در مقوله مدارا و عدم مدارا».


۳.۱ - رد استدلال

در پاسخ باید گفت آیه ۲۹ سوره توبه نه تنها بر تکثرگرایی دینی دلالت ندارد، بلکه خود، مؤید نسخ شرایع پیشین است، زیرا به تصریح آیه آنان متدین به دین حق نیستند: «ولا یَدینونَ دینَ الحَق» که مراد از آن به گفته برخی مفسران شریعت ختمیّه است
[۲۷۰] مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۴.
و همین تسلیم نشدن در برابر دین حق از علل فرمان جنگ با آنان است. این آیه ایمان اهل کتاب به خدا و رستاخیز را تأیید نمی‌کند، زیرا ایمانشان ناقص و نامقبول نزد خداست.
تعبیر «وَهُم صاغِرُون» در آیه ۲۹ سوره توبه که بر لزوم انقیاد کامل و خضوع اهل کتاب در برابر اسلام و مسلمانان دلالت دارد نیز نشان دهنده هم عرض نبودن اهل کتاب با مسلمانان و هم ردیف نبودن آیین آنان با اسلام است.
قرآن هرگز از لزوم خضوع مسلمانان در برابر نظام و حکومت اسلامی چنین تعبیری ندارد. اجازه یافتن اهل کتاب در بقا بر آیین خود، پس از پرداخت جزیه و نیز حمایت های حکومت اسلامی از اهل ذمه هم دلیل بر حقانیت آیین آنان نیستند و این‌ها تنها مؤید کثرت گرایی اجتماعی اند.


برخی تکثرگرایان دینی حلال شدن طعام اهل کتاب و همچنین حلیت ازدواج با زنان کتابی برای مسلمانان را دلیل بر رسمیت اهل کتاب دانسته اند.
[۲۷۴] قرآن پژوهی، ص ۵۴۴-۵۴۵.
[۲۷۵] هفت آسمان، ش ۱، ص ۲۹، «وحدت متعالی ادیان».
این احکام در آیه ۵ سوره مائده آمده اند.

۳.۱ - رد استدلال

این احکام دلیل تکثرگرایی دینی نیستند، زیرا :
اولا آیات پرشماری از قرآن اهل کتاب را تکفیر می‌کنند و آنان را به پذیرش اسلام فرا می‌خوانند.
ثانیاً راز تشریع احکام مزبور این است که اهل کتاب در زمان نزول آیه اقلیتی دینی در میان مسلمانان بودند و در صورت تحریم معاشرت و غذاهای آنان، مسلمانان با دشواری و تنگنا روبه رو می‌شدند، از این رو خداوند از روی امتنان، طعامشان را بر مسلمانان حلال کرد و ازدواج با زنان پاکدامن آنان را روا دانست، بنابراین آیه دلالتی بر حقانیت آیین آنان ندارد.
[۲۷۷] قرآن و پلورالیزم، ص ۲۰۶-۲۰۹.


۱۰.۲ - هدف از تشریع

علامه طباطبایی هدف از تشریع این احکام را افزون بر ایجاد سهولت برای مسلمانان، وسیله ای برای گسترش پارسایی و اخلاق پاک اسلامی به اهل کتاب می‌داند. گفتنی است که:
أ. روا بودن ازدواج موقت مرد مسلمان با زن کتابی (اهل کتاب) از این روست که در چنین ازدواجی احتمال گرایش مرد به آیین همسرش ضعیف است؛ ولی در صورت ازدواج زن مسلمان با مرد کتابی، احتمال کتابی شدن او و فرزندانش بیش‌تر است و ازاین رو جایز نیست.
[۲۷۹] قرآن و پلورالیزم، ص ۲۰۶-۲۰۹.
در روایات نیز ازدواج با اهل کتاب مایه ضعیف شدن دینداری
[۲۸۰] من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۰۷.
دانسته و از آن نهی (کراهتی) شده و امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: نمی پسندم مرد مسلمان با زن یهودی یا مسیحی ازدواج کند، زیرا خوف آن است که فرزندش یهودی یا نصرانی شود.
ب. چون معاشرت با اهل کتاب از لغزشگاه های ایمانی است ذیل آیه به مسلمانان هشدار می‌دهد که احکام پیش گفته برای آن است که امت اسلامی در معاشرت با اهل کتاب به تنگنا نیفتند و اگر مسلمانان بر اثر این معاشرت به جای بهره مندی از «سماحت و سهولت» احکام دینی: «بُعثتُ بالحنیفیّة السَمْحة؛ بر دینی آسان برانگیخته شدم»
[۲۸۲] الدرالمنثور، ج ۱، ص ۱۴۰.
[۲۸۳] الدرالمنثور، ج ۱، ص ۲۴۹.
به دام « تساهل و تسامح » در برابر دین بیفتند، اعمال پیشین خود را تباه خواهند کرد و در آخرت از زیانکاران خواهند شد.
ج. واژه «الیَوم» در آیه ۵ سوره مائده اشاره به دوران اقتدار نظام اسلامی است و نشان می‌دهد رفع محدودیت از روابط مسلمانان با اهل کتاب ویژه دوران اقتدار حکومت اسلامی است و مطلق و بی مرز نیست، در حالی که بر پایه تکثرگرایی دینی جایی برای طرح چنین احکام و محدودیت‌هایی نیست و هر یک از ادیان، ضعیف باشند یا قدرتمند، در عرض دیگر ادیان، به عنوان «دین بر حق و نجات بخش» مطرح‌اند و روابط پیروان آن‌ها نیز هم سطح و هم پایه است.


تکثرگرایان دینی آیه ۶ سوره کافرون : «لَکُم دینُکُم وَلِیَ دین؛ دین شما برای خودتان و دین من برای خودم» را مؤید تکثرگرایی دینی دانسته، مدعی شده‌اند که قرآن صریحاً اصل «عیسی به دین خود و موسی به دین خود» را تأیید می‌کند و هرگز اهل کتاب یا حتی کافران و مشرکان را طرد نمی‌کند.
[۲۸۵] آزادی یا توطئه، ص ۱۲۹.


۳.۱ - رد استدلال

درباره این پندار کثرت گرایانه باید گفت سوره کافرون مکی است و به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمان بیزاری از دین کافران می‌دهد. برپایه برخی شأن نزول‌ها
[۲۸۶] مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۴۰.
[۲۸۸] الدرالمنثور، ج ۶، ص ۴۰۴.
سوره درباره گروهی از سران مشرکان قریش نازل شده که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پیشنهاد کردند: یک سال تو خدایان ما را بپرست، سال دیگر ما خدای تو را می‌پرستیم. سپس تو یک سال خدایان ما را بپرست و پس از آن ما بار دیگر یک سال خدای تو را می‌پرستیم. در پاسخ این پیشنهاد شرک آمیز این سوره نازل شد و پس از آن‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آن را در مسجدالحرام در اجتماع سران قریش خواند، مأیوس شدند و به آزار او و یارانش پرداختند.
روشن است که مشرکان حجاز پیشنهادی تکثرگرایانه به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) دادند و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) با اعلام بیزاری از آیین آنان اعلام کرد که من هرگز بت نخواهم پرستید و شما نیز (از سر لجاجت و دشمنی با حق و تقلید کورکورانه از نیاکان خود) هرگز آیین توحیدی اسلام را نمی‌پذیرید، پس کفر و شرک برای شما و توحید و اخلاص برای من است.

۱۱.۲ - پاسخ تفسیری و روایی

به گفته علامه طباطبایی با استناد به آیه ۶ این سوره نمی‌توان گفت انسان در انتخاب هر دینی که خواست آزاد است (تشریعاً) و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نیز پس از این اعلامِ موضع، متعرض دین مشرکان نمی‌شود. دعوت حقِ قرآن چنین توهمی را از اساس نفی می‌کند، پس پیام سوره نفی کثرت گرایی دینی است نه تأیید آن.
در روایات فراوانی نیز از آثار این سوره «برائت از شرک» معرفی شده است.
[۲۹۰] نورالثقلین، ج ۵، ص ۶۸۶-۶۸۷.
این سوره به گفته ابن عباس توحید محض است. طبرسی نیز پیام سوره را مذمت سازش در دین و نیز وجوب مخالفت با کافران و اهل باطل می‌داند.
[۲۹۲] مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۴۲.

اقتضای برخی تفسیرها از تکثرگرایی دینی این است که سوره اعلام کند: «هم دین شما مشرکان و هم دین من بر حق‌اند و هرکس می‌تواند بر دین خود بماند یا دین دیگری را برگزیند».


تکثرگرایان دینی به استناد آیاتی همچون ۴۱ سوره نساء ؛ ۷۱ سوره اسراء ؛ ۶۹ سوره زمر و ۲۸ سوره جاثیه که سخن ازکثرت شاهدان در صحنه قیامت و دعوت هر امت با پیشوایش و به سوی کارنامه اش دارند، تأیید ضمنی و قبول کثرت ادیان را برداشت کرده و پنداشته‌اند که همه دین‌ها به یک دین جهانی (اسلام) تبدیل نشده اند.
[۲۹۳] قرآن پژوهی، ص ۵۴۸-۵۴۹.


۳.۱ - رد استدلال

حال آن‌که کثرت شاهدان در قیامت می‌تواند نشان حقانیت ادیان در طول یکدیگر نیز باشد و حقانیت طولی (هر پیامبری در ظرف حقانیت آیین خود شاهد امت خویش باشد) مورد بحث نیست. ضمن این‌که جمله «وجِئنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهیدا» که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را گواه بر پیامبران و شهید شاهدان معرفی می‌کند، نشان برتری اسلام بر همه ادیان آسمانی است، چنان که قرآن بر سایر کتب آسمانی هیمنه و سیطره دارد: «ومُهَیمِنًا عَلَیهِ».
بر پایه حدیثی صحیح که فریقین آن را نقل کرده اند، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) « امام » در آیه ۷۱ سوره اسراء را به «پیشوای زمان» تفسیر فرموده
[۲۹۶] مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۶۳؛
[۲۹۷] الدرالمنثور، ج ۴، ص ۱۹۳.
که مؤید ناظر بودن آیه به کثرت طولی ادیان است نه کثرت عرضی تا مؤید تکثرگرایی دینی باشد.


۱. بینات، ش ۱۷، ص ۱۷۶، «قرآن و الهیات جهانی».
۲. پیام هاجر، ماهنامه، شهریور ۱۳۷۷.
۳. صراط های مستقیم، ص ۱۸.
۴. بقره/سوره۲، آیه۱۴۸.    
۵. هفت آسمان، ش ۱، ص ۱۰-۱۱، «وحدت متعالی ادیان».
۶. هفت آسمان، ش ۱، ص ۱۰.
۷. هفت آسمان، ش ۱، ص ۱۰.
۸. الاساس فی التفسیر، ج ۱، ص ۳۱۷-۳۱۸.
۹. التحریر والتنویر، ج ۲، ص ۴۱.    
۱۰. نظم الدرر، ج ۱، ص ۲۷۱.
۱۱. تفسیر المنار، ج ۲، ص ۲۱-۲۲.    
۱۲. تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۳۲۷.    
۱۳. تفسیر تسنیم، ج ۷، ص ۴۵۳.
۱۴. الصافی، ج ۱، ص ۲۰۰.    
۱۵. تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۳۲۷.    
۱۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۰.    
۱۷. لیل/سوره۹۲، آیه۵-۱۰.    
۱۸. آل عمران/سوره۳، آیه۶۴.    
۱۹. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۲۶، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۲۰. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۲۱۸، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۲۱. بقره/سوره۲، آیه۱۴۸.    
۲۲. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۲۱۸-۲۱۹، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۲۳. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۲۶-۲۷، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۲۴. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۱۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۲۵. مائده/سوره۵، آیه۴۸.    
۲۶. هفت آسمان، ش ۱، ص ۱۰-۱۱، «وحدت متعالی ادیان».
۲۷. هفت آسمان، ش ۱، ص ۱۰.
۲۸. نحل/سوره۱۶، آیه۹.    
۲۹. رعد/سوره۱۳، آیه۳۱.    
۳۰. یونس/سوره۱۰، آیه۹۹.    
۳۱. سجده/سوره۳۲، آیه۱۳.    
۳۲. مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۱۴.
۳۳. مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۱۴.
۳۴. المیزان، ج ۵، ص ۳۵۲-۳۵۳.    
۳۵. المیزان، ج ۵، ص ۳۴۸.    
۳۶. مائده/سوره۵، آیه۴۱.    
۳۷. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۸-۱۱۹.    
۳۸. بینات، ش ۱۷، ص ۱۷۱-۱۷۳، «قرآن و الهیات جهانی».
۳۹. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۴۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۴۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۳.    
۴۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۵.    
۴۳. انعام/سوره۶، آیه۱۵۳.    
۴۴. انعام/سوره۶، آیه۱۵۹.    
۴۵. بقره/سوره۲، آیه۱۰۹.    
۴۶. بقره/سوره۲، آیه۸۷.    
۴۷. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۴۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۴۹. روم/سوره۳۰، آیه۳۲.    
۵۰. بینات، ش ۱۷، ص ۱۷۳.
۵۱. روم/سوره۳۰، آیه۲۹-۳۲.    
۵۲. المیزان، ج ۱۶، ص ۱۸۲.    
۵۳. شوری/سوره۴۲، آیه۸.    
۵۴. صراط های مستقیم، ص ۱۸.
۵۵. صراط های مستقیم، ص ۲۷.
۵۶. صراط های مستقیم، ص ۱۴۰-۱۴۱.
۵۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۱.    
۵۸. صراط های مستقیم، ص ۱۸۷.
۵۹. پلورالیسم دینی از منظر قرآن کریم، ص ۶۸-۷۱.
۶۰. صراط های مستقیم، ص ۲۷.
۶۱. انعام/سوره۶، آیه۱۶۱.    
۶۲. راهنما، ج ۶، ص ۱۲۰.
۶۳. مجمع البیان، ج ۴، ص ۶۸۸-۶۸۹.
۶۴. المیزان، ج ۸، ص ۱۸۸.    
۶۵. المیزان، ج ۱، ص ۳۱-۳۲.    
۶۶. تسنیم، ج ۱، ص ۴۶۶-۴۶۸.
۶۷. تسنیم، ج ۱، ص ۴۸۵-۴۸۶.
۶۸. المیزان، ج ۱۷، ص ۶۲-۶۳.    
۶۹. هود/سوره۱۱، آیه۵۶.    
۷۰. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۷۱. حمد/سوره۱، آیه۶.    
۷۲. انعام/سوره۶، آیه۱۵۳.    
۷۳. تسنیم، ج ۷، ص ۳۰۱-۳۰۳.
۷۴. المیزان، ج ۱، ص ۳۱۹.    
۷۵. بینات، ش ۱۷، ص ۱۷۷، «قرآن و الهیات جهانی».
۷۶. هفت آسمان، ش ۱، ص ۱۰، «وحدت متعالی ادیان».
۷۷. بقره/سوره۲، آیه۶۲.    
۷۸. مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۶۰.
۷۹. جامع البیان، ج ۱، ص ۲۵۴-۲۵۵.    
۸۰. نمونه، ج ۱، ص ۲۸۴.    
۸۱. روح المعانی، ج ۱، ص ۲۷۹.    
۸۲. فی ظلال القرآن، ج ۱، ص ۷۵.    
۸۳. التفسیر الکبیر، ج ۳، ص ۵۳۶.    
۸۴. فتح القدیر، ج ۱، ص ۱۱۱.    
۸۵. دین شناسی، جوادی آملی، ص ۲۲۶.
۸۶. نمونه، ج ۱، ص ۲۸۴.    
۸۷. دین شناسی، جوادی آملی، ص ۲۲۷.
۸۸. دین شناسی، جوادی آملی، ص ۲۲۷.
۸۹. دین شناسی، جوادی آملی، ص ۲۲۷.
۹۰. المیزان، ج ۱، ص ۱۹۳.    
۹۱. تسنیم، ج ۵، ص ۲۹.
۹۲. تسنیم، ج ۵، ص ۳۵.
۹۳. تسنیم، ج ۵، ص ۳۸.
۹۴. تسنیم، ج ۵، ص ۳۸.
۹۵. المیزان، ج ۱۴، ص ۳۵۷-۳۵۹.    
۹۶. المیزان، ج ۱، ص ۱۹۳.    
۹۷. بقره/سوره۲، آیه۷۵.    
۹۸. بقره/سوره۲، آیه۷۹.    
۹۹. آل عمران/سوره۳، آیه۷۸.    
۱۰۰. آل عمران/سوره۳، آیه۹۳-۹۴.    
۱۰۱. مائده/سوره۵، آیه۱۵.    
۱۰۲. بقره/سوره۲، آیه۴۰-۴۱.    
۱۰۳. بقره/سوره۲، آیه۸۹.    
۱۰۴. بقره/سوره۲، آیه۱۰۵.    
۱۰۵. بقره/سوره۲، آیه۱۰۹.    
۱۰۶. آل عمران/سوره۳، آیه۳۲.    
۱۰۷. آل عمران/سوره۳، آیه۷۰.    
۱۰۸. نساء/سوره۴، آیه۱۴.    
۱۰۹. نساء/سوره۴، آیه۴۷.    
۱۱۰. مائده/سوره۵، آیه۱۷.    
۱۱۱. مائده/سوره۵، آیه۷۲-۷۳.    
۱۱۲. توبه/سوره۹، آیه۲۹-۳۰.    
۱۱۳. نور/سوره۲۴، آیه۳۹.    
۱۱۴. بقره/سوره۲، آیه۴۱.    
۱۱۵. آل عمران/سوره۳، آیه۷۰-۷۱.    
۱۱۶. مائده/سوره۵، آیه۱۹.    
۱۱۷. بقره/سوره۲، آیه۱۳۷.    
۱۱۸. آل عمران/سوره۳، آیه۲۰.    
۱۱۹. آل عمران/سوره۳، آیه۸۶.    
۱۲۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۰.    
۱۲۱. مائده/سوره۵، آیه۶۵.    
۱۲۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۸.    
۱۲۳. بقره/سوره۲، آیه۱۱۲.    
۱۲۴. الصافی، ج ۱، ص ۳۵.    
۱۲۵. عوالی اللئالی، ج ۴، ص ۱۰۴.    
۱۲۶. بقره/سوره۲، آیه۱۱۱.    
۱۲۷. المیزان، ج ۱، ص ۲۵۸.    
۱۲۸. بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.    
۱۲۹. المیزان، ج ۱، ص ۴۲۸.    
۱۳۰. توبه/سوره۹، آیه۳۰.    
۱۳۱. بقره/سوره۲، آیه۹۷-۹۸.    
۱۳۲. بقره/سوره۲، آیه۶۱.    
۱۳۳. بقره/سوره۲، آیه۷۵-۷۶.    
۱۳۴. بقره/سوره۲، آیه۷۸.    
۱۳۵. بقره/سوره۲، آیه۹۱.    
۱۳۶. بقره/سوره۲، آیه۹۹-۱۰۱.    
۱۳۷. بقره/سوره۲، آیه۱۰۴.    
۱۳۸. بقره/سوره۲، آیه۱۰۹.    
۱۳۹. بقره/سوره۲، آیه۱۱۹-۱۲۰.    
۱۴۰. بقره/سوره۲، آیه۱۴۳-۱۴۶ و....    
۱۴۱. بقره/سوره۲، آیه۱۰۰-۱۰۱.    
۱۴۲. نساء/سوره۴، آیه۱۵۵.    
۱۴۳. مائده/سوره۵، آیه۱۳.    
۱۴۴. طه/سوره۲۰، آیه۸۶.    
۱۴۵. بقره/سوره۲، آیه۶۱.    
۱۴۶. تسنیم، ج ۹، ص ۹۳-۹۷.
۱۴۷. آل عمران/سوره۳، آیه۶۴.    
۱۴۸. توبه/سوره۹، آیه۳۱.    
۱۴۹. المیزان، ج ۳، ص ۲۵۰.    
۱۵۰. مکاتیب الرسول، ج ۲، ص ۳۸۸.    
۱۵۱. الدرالمنثور، ج ۲، ص ۴۰.
۱۵۲. صحیح البخاری، ج ۱، ص ۴.
۱۵۳. مکاتیب الرسول، ج ۲، ص ۳۹۰.    
۱۵۴. البرهان، ج ۱، ص ۶۳۹.
۱۵۵. مجمع البیان، ج ۱، ص ۷۶۶-۷۶۷.
۱۵۶. الصافی، ج ۱، ص ۳۴۵.    
۱۵۷. المیزان، ج ۳، ص ۱۵.    
۱۵۸. المیزان، ج ۳، ص ۲۶۶-۲۶۷.    
۱۵۹. الدرالمنثور، ج ۲، ص ۴۰.
۱۶۰. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳.    
۱۶۱. بینات، ش ۱۷، ص ۱۷۷، «قرآن و الهیات جهانی».
۱۶۲. روح البیان، ج ۹، ص ۹۰.    
۱۶۳. تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۳۴۰-۳۴۱.    
۱۶۴. تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۳۴۰-۳۴۱.    
۱۶۵. الکافی، ج ۵، ص ۳۴۴.    
۱۶۶. نورالثقلین، ج ۵، ص ۹۶، ۹۸.
۱۶۷. بقره/سوره۲، آیه۹۹.    
۱۶۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۰.    
۱۶۹. حدید/سوره۵۷، آیه۲۷.    
۱۷۰. بقره/سوره۲، آیه۹۲.    
۱۷۱. بقره/سوره۲، آیه۲۵۴.    
۱۷۲. نساء/سوره۴، آیه۱۵۳.    
۱۷۳. نساء/سوره۴، آیه۱۶۰.    
۱۷۴. بقره/سوره۲، آیه۴۰-۴۱.    
۱۷۵. آل عمران/سوره۳، آیه۳۲.    
۱۷۶. آل عمران/سوره۳، آیه۷۰.    
۱۷۷. مائده/سوره۵، آیه۱۷.    
۱۷۸. مائده/سوره۵، آیه۷۲-۷۳.    
۱۷۹. توبه/سوره۹، آیه۳۰.    
۱۸۰. بقره/سوره۲، آیه۸۹.    
۱۸۱. نساء/سوره۴، آیه۴۷.    
۱۸۲. نهج البلاغه، خطبه ۵۰، ص ۱۱۰.    
۱۸۳. صراط های مستقیم، ص ۳۸.
۱۸۴. صراط های مستقیم، ص ۳۶-۳۷.
۱۸۵. نحل/سوره۱۶، آیه۶۴.    
۱۸۶. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۱۸۷. نهج البلاغه، خطبه ۵۰، ص ۱۱۰.    
۱۸۸. نهج البلاغه، خطبه ۱، ص ۳۲.    
۱۸۹. نهج البلاغه، خطبه ۳۳، ص ۹۲.    
۱۹۰. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۴، ص ۲۳۲.    
۱۹۱. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۷، ص ۴۹۴.    
۱۹۲. صراط های مستقیم، ص ۳۳-۳۶.
۱۹۳. انسان/سوره۷۶، آیه۳.    
۱۹۴. کهف/سوره۱۸، آیه۲۹.    
۱۹۵. صراط های مستقیم، ص ۸۹.
۱۹۶. اوصاف پارسایان، ص ۳۵-۴۹.
۱۹۷. انعام/سوره۶، آیه۱۱۶.    
۱۹۸. سبأ/سوره۳۴، آیه۱۳.    
۱۹۹. بقره/سوره۲، آیه۲۴۳.    
۲۰۰. سجده/سوره۳۲، آیه۹.    
۲۰۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۰.    
۲۰۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۳.    
۲۰۳. هود/سوره۱۱، آیه۱۷.    
۲۰۴. هود/سوره۱۱، آیه۴۰.    
۲۰۵. تسنیم، ج ۱۱، ص ۵۵۸.
۲۰۶. دین و تمدن، ص ۵۲-۵۳.
۲۰۷. قرآن و مسیحیان، ص ۱۵-۱۶.
۲۰۸. فربه تر از ایدئولوژی، ص ۳۳۶.
۲۰۹. نهج البلاغه، حکمت ۱۲۰.    
۲۱۰. فربه تر از ایدئولوژی، ص ۳۳۷.
۲۱۱. قرآن پژوهی، ص ۵۴۲.
۲۱۲. صراط های مستقیم، ص ۳۲.
۲۱۳. آل عمران/سوره۳، آیه۸۳.    
۲۱۴. بقره/سوره۲، آیه۱۲۸.    
۲۱۵. یونس/سوره۱۰، آیه۸۴.    
۲۱۶. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۲۱۷. نمونه، ج ۴، ص ۲۶۳.    
۲۱۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۲۱۹. المیزان، ج ۳، ص ۱۲۱-۱۲۲.    
۲۲۰. المیزان، ج ۳، ص ۱۲۱-۱۲۳.    
۲۲۱. المیزان، ج ۳، ص ۱۲۳.    
۲۲۲. المیزان، ج ۳، ص ۱۲۰-۱۲۱.    
۲۲۳. المیزان، ج ۳، ص ۱۲۴.    
۲۲۴. المیزان، ج ۳، ص ۱۲۲-۱۲۳.    
۲۲۵. نهج البلاغه، حکمت ۱۲۰.    
۲۲۶. بینات، ش ۱۷، ص ۱۷۴-۱۷۵، «قرآن و الهیات جهانی».
۲۲۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۳-۱۱۵.    
۲۲۸. تسنیم، ج ۱۵، ص ۳۸۸-۳۸۹.
۲۲۹. الکشاف، ج ۱، ص ۴۰۲.    
۲۳۰. مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۱۵.
۲۳۱. بقره/سوره۲، آیه۴۰-۴۱.    
۲۳۲. بقره/سوره۲، آیه۸۹.    
۲۳۳. تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۳۶.    
۲۳۴. نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۶۴.
۲۳۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۳-۱۱۴.    
۲۳۶. مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۱۵.
۲۳۷. روح المعانی، ج ۲، ص ۲۴۸.    
۲۳۸. الدرالمنثور، ج ۲، ص ۶۴.
۲۳۹. مجموعه آثار، ج ۱، ص ۳۲۰-۳۲۳، «عدل الهی».
۲۴۰. دین شناسی، جوادی آملی، ص ۲۲۷.
۲۴۱. بقره/سوره۲، آیه۱۴۶.    
۲۴۲. انعام/سوره۶، آیه۲۰.    
۲۴۳. بقره/سوره۲، آیه۸۹.    
۲۴۴. بقره/سوره۲، آیه۸۹.    
۲۴۵. صراط های مستقیم، ص ۵۱-۵۸.
۲۴۶. بینات، ش ۱۷، ص ۱۷۶ «قرآن و الهیات جهانی».
۲۴۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۹.    
۲۴۸. الدرالمنثور، ج ۲، ص ۱۱۳.
۲۴۹. مجمع البیان، ج ۲، ص ۹۱۷.
۲۵۰. الکشاف، ج ۱، ص ۴۵۹.    
۲۵۱. مجمع البیان، ج ۲، ص ۹۱۷.
۲۵۲. الکشاف، ج ۱، ص ۴۵۹.    
۲۵۳. التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۴۷۲.    
۲۵۴. الکاشف، ج ۲، ص ۲۳۶.
۲۵۵. مائده/سوره۵، آیه۶۶.    
۲۵۶. الکافی، ج ۱، ص ۴۱۳.    
۲۵۷. نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۵۰.
۲۵۸. الکشاف، ج ۱، ص ۶۵۷.    
۲۵۹. المیزان، ج ۶، ص ۳۷-۳۸.    
۲۶۰. الکاشف، ج ۳، ص ۹۵-۹۶.    
۲۶۱. مائده/سوره۵، آیه۶۵.    
۲۶۲. مائده/سوره۵، آیه۸۲-۸۴.    
۲۶۳. تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۳۵.    
۲۶۴. التبیان، ج ۳، ص ۶۱۴.    
۲۶۵. مجمع البیان، ج ۲، ص ۲۳۴.
۲۶۶. نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۶۱-۶۶۴.
۲۶۷. قرآن پژوهی، ص ۵۴۴.
۲۶۸. کیان، ش ۴۵، ص ۴۲، «مبادی ما بعد الطبیعی و تلقی اسلامی در مقوله مدارا و عدم مدارا».
۲۶۹. التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص ۲۵.    
۲۷۰. مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۴.
۲۷۱. المیزان، ج ۹، ص ۲۳۸.    
۲۷۲. المیزان، ج ۹، ص ۲۴۲.    
۲۷۳. تفسیر مراغی، ج ۱۰، ص ۹۵.    
۲۷۴. قرآن پژوهی، ص ۵۴۴-۵۴۵.
۲۷۵. هفت آسمان، ش ۱، ص ۲۹، «وحدت متعالی ادیان».
۲۷۶. المیزان، ج ۵، ص ۲۰۴-۲۰۵.    
۲۷۷. قرآن و پلورالیزم، ص ۲۰۶-۲۰۹.
۲۷۸. المیزان، ج ۵، ص ۲۰۷.    
۲۷۹. قرآن و پلورالیزم، ص ۲۰۶-۲۰۹.
۲۸۰. من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۰۷.
۲۸۱. الکافی، ج ۵، ص ۳۵۱.    
۲۸۲. الدرالمنثور، ج ۱، ص ۱۴۰.
۲۸۳. الدرالمنثور، ج ۱، ص ۲۴۹.
۲۸۴. مائده/سوره۵، آیه۵.    
۲۸۵. آزادی یا توطئه، ص ۱۲۹.
۲۸۶. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۴۰.
۲۸۷. تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص ۲۲۵.    
۲۸۸. الدرالمنثور، ج ۶، ص ۴۰۴.
۲۸۹. المیزان، ج ۲۰، ص ۳۷۴.    
۲۹۰. نورالثقلین، ج ۵، ص ۶۸۶-۶۸۷.
۲۹۱. روح البیان، ج ۱۰، ص ۵۲۸.    
۲۹۲. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۴۲.
۲۹۳. قرآن پژوهی، ص ۵۴۸-۵۴۹.
۲۹۴. نساء/سوره۴، آیه۴۱.    
۲۹۵. مائده/سوره۵، آیه۴۸.    
۲۹۶. مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۶۳؛
۲۹۷. الدرالمنثور، ج ۴، ص ۱۹۳.



دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۸، برگرفته از مقاله «تکثرگرایی دینی».    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار