• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مفهوم اجتهاد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اجتهاد استنباط احکام و وظایف عملی از ادله و اصول می‌باشد.



این واژه در لغت به‌معنای سخت‌کوشی است
[۱] التحقیق، ج‌۲، ص‌۱۲۸، «جهد».
و در اصطلاح از ۲ زاویه به آن نگریسته می‌شود:
۱. اجتهاد به معنای عام، بین فقیهان شیعه و اهل سنت ، که برای آن تعاریف مختلفی شده است؛ برخی آن را به‌کارگیری نهایت کوشش برای تحصیل ظن به حکم شرعی
[۲] موسوعة الفقه، ج‌۳، ص‌۵.
[۳] المنار، ج‌۵، ص‌۲۰۴.
[۴] الاحکام، آمدی، ج‌۴، ص‌۱۶۲.
یا تحصیل حجت بر حکم شرعی یا تعیین وظیفه عملی دانسته‌اند. برخی دیگر اجتهاد را تلاشی علمی و روش‌مند جهت استنباط و استخراج حجت بر وظایف شرعی مربوط به موضوعات و پدیده‌های فرعی، از اصول و قواعد و منابع شرعی و عقلی می‌دانند.
[۷] مجموعه آثار، ج‌۳، ص‌۱۹۶، «ختم نبوت».

کاربرد واژه اجتهاد در ملکه استنباط حکم‌شرعی و توان بر استنباط، بسیار رایج است.
[۹] زبدة‌الاصول، ص‌۱۵۹.
[۱۰] خلاصة القوانین، ص‌۱۷۵.
و‌کلمه مجتهد با همین نگرش، بر فقیه اطلاق‌می‌شود؛ بنابراین، مجتهد کسی است که واجد ملکه استنباط باشد؛ هر چند بالفعل به استنباط نپردازد.
اجتهاد، چه از نوع ملکه استنباط و چه به‌معنای فعلیت آن، به ۲ قسم ( اجتهاد مطلق و تجزّی در اجتهاد ) تقسیم می‌شود.
[۱۲] الفصول، ج‌۲، ص‌۱۱۷‌-۱۱۹.

۲. اجتهاد به معنای خاص، که تنها در میان فقیهان اهل سنت مطرح است. این اصطلاح مرادف با رأی و عبارت از نوعی تشریع و جعل قانون از سوی فقیه در موارد فقدان نص و مصداق روشن آن قیاس است؛ بلکه شافعی آن را مرادف قیاس می‌داند.
[۱۵] الرساله، ص‌۴۷۷.
شیعه به جهت غنای فرهنگی و برخوردار بودن از روایات امامان معصوم (علیهم‌السلام) که ابواب گوناگون فقه را پوشش داده، خود را از اجتهاد به معنای خاص، بی‌نیاز می‌داند ولی اجتهاد به‌معنای عام را که در عصر معصومان نیز میان اصحاب ایشان رواج داشته، می‌پذیرد. به نظر برخی از فقیهان شیعه، اگر بعضی از منابع اجتهاد، مانند قیاس، از حوزه اجتهاد نظری حذف گردد، تعریف اجتهاد در میان شیعه و اهل سنت یکی می‌شود؛ چون اجتهاد بر اعتباراتی نظری مبتنی است که بیش‌تر از ظاهر نصوص مستفاد نیست.


واژه اجتهاد در قرآن نیامده؛ ولی می‌توان واژه قرآنی «تفقه» را قریب به آن دانست؛ زیرا فقه در لغت به معنای فهم
[۱۷] النهایه، ج‌۳، ص‌۴۶۵
[۱۸] ترتیب العین، ص‌۶۳۴‌.
یا فهم دقیق است و در اصطلاح، به‌معنای فهم دین و شرع به‌کار می‌رود. فقه اکبر
[۲۰] الفرقان، ج‌۱۰‌-۱۱، ص‌۳۴۰.
و تفقّه همان فهم دقیق معارف دینی است، اعم از اصول و فروع و سنن یا آن‌چه به قرآن و علوم قرآن مربوط باشد؛
[۲۳] مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۱۲۶.
ولی امروزه فقه را خصوص علم به احکام عملی براساس ادله تفصیلی می‌دانند. با این تعریف، علم مقلّد به فتوای مجتهد از گردونه بحث خارج است.


۱. التحقیق، ج‌۲، ص‌۱۲۸، «جهد».
۲. موسوعة الفقه، ج‌۳، ص‌۵.
۳. المنار، ج‌۵، ص‌۲۰۴.
۴. الاحکام، آمدی، ج‌۴، ص‌۱۶۲.
۵. مصباح الاصول، ج‌۳، ص‌۴۳۴.    
۶. آشنایی با علوم اسلامی، ج‌۳، ص‌۱۸.    
۷. مجموعه آثار، ج‌۳، ص‌۱۹۶، «ختم نبوت».
۸. کفایة‌الاصول، ص‌۴۶۳.    
۹. زبدة‌الاصول، ص‌۱۵۹.
۱۰. خلاصة القوانین، ص‌۱۷۵.
۱۱. کفایة‌الاصول، ص‌۴۶۴.    
۱۲. الفصول، ج‌۲، ص‌۱۱۷‌-۱۱۹.
۱۳. الاصول العامه، ص‌۵۸۲.    
۱۴. الاصول العامه، ص‌۳۸۵.    
۱۵. الرساله، ص‌۴۷۷.
۱۶. معارج‌الاصول، ص‌۱۷۹‌-۱۸۰.    
۱۷. النهایه، ج‌۳، ص‌۴۶۵
۱۸. ترتیب العین، ص‌۶۳۴‌.
۱۹. التحریروالتنویر، ج‌۱۱، ص‌۶۱‌.    
۲۰. الفرقان، ج‌۱۰‌-۱۱، ص‌۳۴۰.
۲۱. المیزان، ج‌۹، ص‌۴۰۴.    
۲۲. التحریروالتنویر، ج‌۱۱، ص‌۶۲‌.    
۲۳. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۱۲۶.
۲۴. الفصول‌الغرویه، ص۲.    
۲۵. مصباح‌الاصول، ج۳، ص‌۴۳۶.    
۲۶. مفردات، ص‌۶۴۲‌.    



دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«اجتهاد».    



جعبه ابزار