• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مفهوم استخوان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



استخوان سخت‌ترین بافت بدن مهره‌داران است.



واژه استخوان مترادف «عَظْم» در زبان عربی است.
[۱] لغت‌نامه، ج‌۲، ص‌۱۸۰۰.
[۲] لغت‌نامه، ج‌۱۰، ص‌۱۴۷۶.
[۳] فرهنگ فارسی، ج‌۲، ص‌۲۳۱۸، «عظم».
لغت شناسان ریشه «ع‌ظ‌م» را دراصل به هر چیزی که در نیروی مادی یا معنوی بر دیگران برتری دارد معنا کرده‌اند، ازاین‌رو استخوان را به سبب سختی و استحکام آن در برابر بافتهای نرم (گوشت) «عَظْم» نامیده‌اند.
[۴] التحقیق، ج‌۸، ص‌۱۷۵، «عظم».



در قرآن کریم افزون بر کاربرد دو واژه «عَظْم» و جمع آن «عِظام»، واژه‌های «ترائب»، «تراقی»، «کعبین»، «صلب» و جمع آن «اصلاب» نیز که هریک نامی است برای استخوانی خاص در بدن، به‌کار رفته است. این واژه‌ها در مجموع ۲۰ بار در ۱۸ آیه از قرآن آمده است: «عظم» دو بار، «عظام» ۱۳ بار در ۱۲ آیه «صلب» و «ترائب» یک بار و «اصلاب»، «تراقی» و «کعبین» هر کدام یک بار. ؛ ۱۱ آیه از آیاتی که واژه «عظام» در آن‌ها به‌کار رفته است مربوط به رستاخیز و آفرینش دوباره استخوانها پس از مرگ است و یک آیه دیگر آن چگونگی پیدایش استخوان را توضیح می‌دهد. آیات ۶ سوره مائده و ۱۴۶ سوره انعام هر یک متضمن بیان مسئله‌ای فقهی است و سایر آیات نیز به بیان نقش استخوان در حیات آدمی یا کار کرد استخوانی خاص در بدن پرداخته‌است.



قرآن‌کریم آفرینش استخوان را چهارمین مرحله از مراحل آفرینش در دوران جنینی می‌داند:«ثُمَّ خَلَقنَا النُّطفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقنَا العَلَقَةَ مُضغَةً فَخَلَقنَا المُضغَةَ عِظمًا فَکَسَونَا العِظمَ لَحمًا»، بر این اساس پس از آفرینش نطفه ، علقه و مضغه ، استخوان از مضغه ساخته می‌شود. کاربرد فعل «خَلَقَ» نشان می‌دهد که ضرورتی برای تبدیل همه مضغه به استخوان وجود ندارد، زیرا این فعل به معنای «ایجاد با کیفیت مخصوص» بوده، فقط بر چگونگی پیدایش و اندازه‌گیری مقادیر مورد نیاز برای آفرینش استخوان دلالت دارد.
[۳۱] التحقیق، ج‌۳، ص‌۱۰۹، «خلق».
از اینجا سازگاری این یافته پزشکی که «بخش میانی مضغه (میزودرم) با پیمودن مراحلی به استخوان تبدیل می‌شود»
[۳۳] التمهید، ج‌۶، ص‌۸۳‌-۸۵.
[۳۴] الآیات العجاب، ص‌۱۵۲‌-۱۵۳.
با آیه شریفه روشن می‌گردد.

۳.۱ - کارکرد استخوان در تولید مثل

پیشینیان استخوان را جسمی می‌پنداشتند که تنها در استواری قامت نقش دارد
[۳۵] القرآن والطب الحدیث، ص‌۴۶.
؛ اما آیات قرآن بر کارکرد استخوان در تولید مثل و فرایند خروج روح از بدن دلالت دارد؛ قرآن کریم داستان حضرت زکریا (علیه‌السلام) را بازگو می‌کند که با اعتراف به سستی استخوان:«قالَ رَبِّ اِنّی وهَنَ العَظمُ مِنّی» و پیری و ناتوانی در تولید‌مثل :«قالَ رَبِّ اَنّی یکونُ لی غُلمٌ... وقَد بَلَغتُ مِنَ الکِبَرِ عِتیّا» از درگاه الهی فرزند می‌طلبد:«فَهَب لی مِن لَدُنکَ ولیّا». با مراجعه به نظرات جدید علمی که بر نقش استخوان در تداوم حیات آدمی و تولید مثل تأکید دارد.
[۴۳] القرآن والطب الحديث، ص‌۴۶‌-۴۷.
[۴۴] معجزة‌القرآن، ص‌۱۹۹.


۳.۲ - تأثیر صلب و ترائب در تولید مثل

تأثیر سستی استخوان بر ناتوانی در تولید مثل روشن می‌گردد، هرچند برخی ضعف استخوان را که محکم‌ترین جزء بدن است کنایه از سستی همه اعضا، از جمله دستگاه تولید مثل دانسته‌اند
[۴۵] التفسیر الکبیر، ج‌۲۱، ص‌۱۸۲.
[۴۶] التفسیر الکبیر، ج‌۲۱، ص۵۰۹.
؛ همچنین در قرآن از تأثیر «صلب» و «ترائب» در تولید مثل به‌صورت جایگاهی برای نطفه یاد شده است:«یخرُجُ مِن بَینِ الصُّلبِ والتَّرائِب»، «اَبنائِکُمُ الَّذینَ مِن اَصلبِکُم».

۳.۳ - معنای صلب و ترائب

واژه شناسان «صلب» را به «سخت و انعطاف ناپذیر» معنا کرده‌اند
[۴۹] التحقیق، ج‌۶‌، ص‌۲۶۲.
[۵۰] مفردات، ص‌۴۸۹.
ومصداق آن را همه ستون فقرات یا آخرین قسمت ستون مهره‌ها می‌دانند
[۵۳] قاموس قرآن، ج‌۱، ص‌۲۷۱.
؛ ولی در مورد مفهوم و مصداق واژه «ترائب» اختلاف است؛ گروهی به فراخور همانندی ریشه «ترائب» و «تراب»، ترائب را به معنای خواری و خضوع گرفته، بر این اساس آن را استخوان نرم یا عضلات بین رانها که از پایین‌ترین اعضا و در مقایسه با ستون فقرات نرم‌تر است می‌دانند.
[۵۴] التحقیق، ج‌۱، ص‌۳۸۳‌-۳۸۴، «ترب».
برخی دیگر «ترائب» را جمع «تریبه» و به معنای برابری سر دو استخوان در سینه و جاهای دیگر بدن می‌دانند
[۵۶] مجمع البحرین، ج‌۱، ص‌۲۸۴.
و به همین دلیل آن را شامل همه اعضای قرینه و دوتایی بدن انسان، مانند استخوانهای دو طرف قفسه سینه، دستها و چشمها و‌... دانسته‌اند. بسیاری نیز با توجه به این‌که ماده نخستین پیدایش انسان، ترکیبی از نطفه زن و مرد است و براساس آنچه در کلام عرب مشهور است
[۵۸] مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۱۵.
صلب را ستون فقرات مرد و ترائب را استخوانهای سینه زن دانسته‌اند.
[۶۰] مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۱۵.
[۶۱] التفسیرالکبیر، ج‌۳۱، ص‌۱۲۹.
[۶۲] الجواهر، مج‌۱۳، ج‌۲۵، ص‌۱۱۴.
ترائب برای اشاره به زن و به معنای قسمت پیش‌روی انسان، در مقابل صلب که پشت انسان است، اقوال دیگری است که ذکر شده است؛ اما برخی دیگر با توجه به‌کاربرد صفت «دافق» (جهنده) برای نطفه:«خُلِقَ مِن ماء دافِق • یخرُجُ مِن بَینِ الصُّلبِ والتَّرائِب» و اختصاص این ویژگی به نطفه مرد، بر این باورندکه «صلب» و «ترائب» هر دو به مرد اختصاص دارد
[۶۴] التمهید، ج‌۶، ص‌۶۳‌-۶۵.
؛ همچنین قرآن کریم از استخوان دیگری به نام «تراقی» که آخرین جایگاه خروج روح از بدن است یاد می‌کند: «کَلاّ اِذا بَلَغَتِ التَّراقی» . «تراقی» جمع «تَرْقُوَه»، دو استخوان بالای دو طرف سینه است که هریک از آن دو از یک سو به کتف و از سوی دیگر به جناغ سینه اتصال دارد.
[۶۶] لغت‌نامه، ج۴، ص۵۸۱۴.
[۶۷] مفردات، ص۳۶۳، «رقی».




در قرآن کریم برای استخوانهای مردگان افزون بر صفت «رَمیم»:«مَن یحیِ العِظمَ وهِیَ رَمیم» که به معنای «کهنه و پوسیده» است ویژگی «نَخِرَه» نیز به‌کار رفته است:«اَءِذا کُنّا عِظمًا نَخِرَه». «نَخِرَه» صفت مشبهه است و بیش‌تر واژه پژوهان آن را به معنای صدای مخصوصی می‌دانند که از ورود وخروج هوا در چیزی پدید می‌آید
[۷۱] التحقیق، ج‌۱۲، ص‌۶۱، «نخر».
و چون با ورود هوا به استخوان پوسیده صدا ایجاد می‌شود وصف «نَخِرَه» در مورد آن به‌کار رفته است
[۷۳] المصباح، ص‌۵۹۶.
؛ اما برخی اصل آن را به معنای درخت پوسیده و درون تهی می‌دانند که وقتی باد بر آن میوزد صدا می‌کند. سپس در مورد هر موجود پوسیده و متلاشی شده به‌کار رفته است.
[۷۵] مفردات، ص‌۷۹۵، «نخر».

آفرینش دوباره استخوانهای پوسیده و بازگشت دوباره زندگی به آن‌ها پس از مرگ ازموضوعاتی است که منکران معاد• در آن تردید روا داشته‌اند، ازاین‌رو قرآن کریم در ۱۰ آیه از ۱۱ آیه‌ای که در آن‌ها واژه «عظام» و بحث معاد آمده به بیان این موضوع از زبان منکران پرداخته است:«اَءِذا مِتنا و کُنّا تُرابًا و عِظمًا اَءِنّا لَمَبعوثون» قرآن کریم با بیان این موضوع از زبان منکران معاد ، پندار آنان را به چالش می‌کشد و در هر مورد به‌گونه‌ای بر سستی این گفتار تأکید میورزد.

۴.۱ - پاسخهای قرآن به تردید منکران معاد

پاسخهای قرآن به تردید منکران معاد گوناگون است؛ بیان توانایی خداوند بر آفرینش آسمان و زمین، تأکید بر وقوع معاد و توانایی خداوند بر فراهم آوری سرانگشتهای انسان :«اَیحسَبُ الاِنسنُ اَلَّن نَجمَعَ عِظامَه • بَلی قدِرینَ عَلی اَن نُسَوِّیَ بَنانَه» از جمله پاسخهایی است که در قرآن آمده است. در میاناین دسته از آیات، آیه ۷۸ یس ادعای منکران را از زاویه‌ای دیگر بیان می‌کند، زیرا در آیات دیگر منکران معاد تنها در وقوع معاد تردید کرده‌اند؛ اما در این آیه با انکار، از وجود کسی که بتواند استخوانهای پوسیده را زنده کند جویا شده‌اند:«مَن یحیِ العِظمَ وهِیَ رَمیم» قرآن نیز با پاسخی صریح که می‌توان آن را جامع پاسخهای دیگر دانست گویندگان این سخن را کسانی می‌داند که آفرینش نخستین خود را فراموش کرده‌اند و تأکید می‌کند:«همان کسی که نخستین بار آن را پدید آورده است دوباره آن را زنده می‌گرداند:«یحییهَا الَّذی اَنشَاَها اَوَّلَ مَرَّة»
آیه ۲۵۹ بقره تنها آیه‌ای است که بدون بیان ادعای منکران معاد ، از آفرینش دوباره استخوانها سخن گفته است. این آیه داستان کسی را (به نظر مشهور یکی از پیامبران به نام عزیر ) بازگومی‌کند که بر ویرانه‌های شهری گذشت و با خود گفت: چگونه خداوند اهل این شهر را پس از مرگشان زنده می‌کند؟ آنگاه خداوند او را میراند و پس از ۱۰۰ سال زنده کرد و نگاهش را به استخوانها متوجه ساخت که چگونه به هم می‌پیوندد:«انظُر اِلَی العِظامِ کَیفَ نُنشِزُها»



مباحث فقهی مرتبط با استخوان دو گونه است: نخست آنگاه که استخوان در تبیین حکم یک موضوع فقهی دیگر نقش دارد و دیگر آن‌که استخوان موضوع حکمی شرعی باشد. آیه ۶ سوره مائده که به آیه وضو مشهور است در بیان احکام وضو اندازه مسح پاها را تا کعبین مشخص می‌کند: «وامسَحوا... واَرجُلَکُم اِلَی الکَعبَینِ» واژه شناسان «کعب» را به معنای «ارتفاع و برآمدگی» دانسته‌اند
[۱۰۰] التحقیق، ج‌۱۰، ص‌۷۱.
؛ ولی در تطبیق کعب بر استخوانهای پا اختلاف است؛ برخی از فقیهان شیعه آن را استخوان برآمده روی پا و عده‌ای مفصل پیوند دهنده پا به ساق دانسته‌اند
[۱۰۳] مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۲۵۹.
؛ ولی اهل‌سنت کعب را استخوانهای برآمده دو طرف ساق پا می‌دانند.
[۱۰۴] احکام القرآن، ج‌۲، ص‌۴۹۰.
[۱۰۵] الفقه علی المذاهب الاربعة و مذهب اهل‌البیت- علیهم‌السلام-، ج۱، ص۱۳۱‌-۱۳۷.
آیه‌۱۴۶ انعام نیز حکم فقهی خوردن حیوانات را برای یهودیان بیان می‌کند و خوردن پیه چسبیده به استخوان گاو و گوسفند را حلال می‌داند.

۵.۱ - حکم طهارت استخوان مردار

یکی از مسائلی که در آن استخوان در جایگاه‌یک موضوع فقهی مورد بحث قرار گرفته پاکی یا نجاست استخوان مردار است. فقیهان شیعی، با استناد به آیه ۸۰ نحل و دسته‌ای از روایات و نیز اجماع، استخوان مردار را مانند اجزایی چون مو و پشم که فاقد روح است پاک می‌دانند؛ اما در این مسئله از اهل سنت نظرات گوناگونی بازگو شده است؛ مالک آن را نجس می‌داند؛ اما از ابوحنیفه و شافعی قول به پاکی و نجاست، هر دو، نقل شده است.
[۱۱۱] المنیر، ج۲۳، ص‌۵۹.
بعضی از کتب تفسیری اهل سنت نظریه نجاست استخوان مردار را ذیل آیه ۷۸ سوره یس با این استدلال از ابوحنیفه نقل کرده‌اند که واژه «یحییهَا» در آیه بعد گویای وجود زندگی ( روح ) در استخوان است که با پدید آمدن مرگ ، استخوان نیز می‌میرد و نجس می‌گردد
[۱۱۳] المنیر، ج‌۲۳، ص‌۵۹.
[۱۱۴] فتح القدیر، ج‌۴، ص‌۳۸۳.
؛ ولی برخی از مفسران این استدلال را نپذیرفته و مراد از «یحییها» را حیات مجدد انسان در قیامت و رویاندن اعضای قابل حیات مانند گوشت و پوست دانسته‌اند.
[۱۱۵] تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۵، ص‌۴۰۶.

افزون بر این مسئله، دیه جنینی که استخوان آن روییده است
[۱۱۸] فقه‌القرآن، ج‌۲، ص‌۴۲۱‌-۴۲۵.
و دیه آسیبهایی که به شکستگی استخوان بینجامد هریک موضوع بحثهایی در فقه اسلامی قرار گرفته است.



الآیات العجاب فی رحلة الانجاب؛ احکام القرآن، جصاص؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تفسیر القرآن الکریم، صدرالمتالهین؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر المراغی؛ التفسیر المنیر فی العقیده والشریعة والمنهج؛ تفسیر نمونه؛ التمهید فی علوم القرآن؛ تهذیب الاحکام؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم؛ فتح‌القدیر؛ فرهنگ فارسی؛ فقه القرآن، راوندی؛ الفقه علی المذاهب الاربعة و مذهب اهل‌بیت (علیهم‌السلام)؛ قاموس قرآن؛ القرآن و الطب الحدیث؛ کتاب الخلاف؛ لغت‌نامه؛ مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن؛ المصباح المنیر؛ معجزة القرآن؛ معجم مقاییس‌اللغه؛ مفردات الفاظ‌القرآن.




۱. لغت‌نامه، ج‌۲، ص‌۱۸۰۰.
۲. لغت‌نامه، ج‌۱۰، ص‌۱۴۷۶.
۳. فرهنگ فارسی، ج‌۲، ص‌۲۳۱۸، «عظم».
۴. التحقیق، ج‌۸، ص‌۱۷۵، «عظم».
۵. انعام/سوره۶، آیه۱۴۶.    
۶. مریم/سوره۱۹، آیه۴.    
۷. بقره /سوره۲، آیه۲۵۹.    
۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۹.    
۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۸.    
۱۰. مومنون/سوره۲۳، آیه۱۴.    
۱۱. مؤمنون‌/سوره۲۳، آیه۳۵‌.    
۱۲. مؤمنون‌/سوره۲۳، آیه۸۲‌.    
۱۳. یس/سوره۳۶، آیه۷۸.    
۱۴. صافّات/سوره۳۷، آیه۱۶.    
۱۵. صافّات/سوره۳۷، آیه۵۳.    
۱۶. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۷.    
۱۷. قیامه/سوره۷۵، آیه۳.    
۱۸. نازعات/سوره۷۹، آیه۱۱.    
۱۹. طارق/سوره۸۶، آیه۷.    
۲۰. نساء/سوره۴، آیه۲۳.    
۲۱. قیامه/سوره۷۵، آیه۳.    
۲۲. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۲۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۴.    
۲۴. مائده /سوره۵، آیه۶.    
۲۵. انعام /سوره۶، آیه۱۴۶.    
۲۶. نساء/سوره۴، آیه۲۳.    
۲۷. مریم/سوره۱۹، آیه۱۴.    
۲۸. قیامه/سوره۷۵، آیه۲۶.    
۲۹. طارق/سوره۸۶، آیه۷.    
۳۰. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۴.    
۳۱. التحقیق، ج‌۳، ص‌۱۰۹، «خلق».
۳۲. مقاییس اللغه، ج‌۲، ص‌۲۱۳، «خلق».    
۳۳. التمهید، ج‌۶، ص‌۸۳‌-۸۵.
۳۴. الآیات العجاب، ص‌۱۵۲‌-۱۵۳.
۳۵. القرآن والطب الحدیث، ص‌۴۶.
۳۶. نساء/سوره۴، آیه۲۳.    
۳۷. مریم/سوره۱۹، آیه۴.    
۳۸. طارق/سوره۸۶، آیه۷.    
۳۹. قیامه/سوره۷۵، آیه۲۶.    
۴۰. مریم/سوره۱۹، آیه۴.    
۴۱. مریم/سوره۱۹، آیه۸.    
۴۲. مریم/سوره۱۹، آیه۵.    
۴۳. القرآن والطب الحديث، ص‌۴۶‌-۴۷.
۴۴. معجزة‌القرآن، ص‌۱۹۹.
۴۵. التفسیر الکبیر، ج‌۲۱، ص‌۱۸۲.
۴۶. التفسیر الکبیر، ج‌۲۱، ص۵۰۹.
۴۷. طارق/سوره۸۶، آیه۷.    
۴۸. نساء/سوره۴، آیه۲۳.    
۴۹. التحقیق، ج‌۶‌، ص‌۲۶۲.
۵۰. مفردات، ص‌۴۸۹.
۵۱. الصَّادُ مقاییس‌اللغه، ج‌۳، ص‌۳۰۱، «صلب».    
۵۲. تفسیر مراغی، مج‌۱۰، ج‌۳۰، ص‌۱۱۳.    
۵۳. قاموس قرآن، ج‌۱، ص‌۲۷۱.
۵۴. التحقیق، ج‌۱، ص‌۳۸۳‌-۳۸۴، «ترب».
۵۵. أَحَدُهُمَا مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۳۴۶.    
۵۶. مجمع البحرین، ج‌۱، ص‌۲۸۴.
۵۷. تفسیر قرطبی، ج‌۲۰، ص‌۵.    
۵۸. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۱۵.
۵۹. تفسیر قرطبی، ج‌۲۰، ص‌۵.    
۶۰. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۱۵.
۶۱. التفسیرالکبیر، ج‌۳۱، ص‌۱۲۹.
۶۲. الجواهر، مج‌۱۳، ج‌۲۵، ص‌۱۱۴.
۶۳. طارق/سوره۸۶، آیه۶‌۷.    
۶۴. التمهید، ج‌۶، ص‌۶۳‌-۶۵.
۶۵. قیامه/سوره۷۵، آیه۲۶.    
۶۶. لغت‌نامه، ج۴، ص۵۸۱۴.
۶۷. مفردات، ص۳۶۳، «رقی».
۶۸. یس/سوره۳۶، آیه۷۸.    
۶۹. مقاییس اللغه، ج‌۲، ص‌۳۷۹، «رم».    
۷۰. نازعات/سوره۷۹، آیه۱۱.    
۷۱. التحقیق، ج‌۱۲، ص‌۶۱، «نخر».
۷۲. مقاییس اللغه، ج‌۵، ص‌۴۰۵.    
۷۳. المصباح، ص‌۵۹۶.
۷۴. نمونه، ج‌۲۶، ص‌۸۴.    
۷۵. مفردات، ص‌۷۹۵، «نخر».
۷۶. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۳۵.    
۷۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۸۲.    
۷۸. صافّات/سوره۳۷، آیه۱۶.    
۷۹. صافات/سوره۳۷، آیه۵۳.    
۸۰. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۷.    
۸۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۹.    
۸۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۸.    
۸۳. یس/سوره۳۶، آیه۷۸.    
۸۴. قیامه/سوره۷۵، آیه۳.    
۸۵. نازعات/سوره۷۹، آیه۱۱.    
۸۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۹.    
۸۷. صافّات/سوره۳۷، آیه۱۸.    
۸۸. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۰.    
۸۹. واقعه/سوره۵۶، آیه۵۰.    
۹۰. نازعات/سوره۷۹، آیه۱‌۱۴.    
۹۱. قیامه/سوره۷۵، آیه۳۴.    
۹۲. یس /سوره۳۶، آیه۷۸.    
۹۳. یس/سوره۳۶، آیه۷۸.    
۹۴. یس/سوره۳۶، آیه۷۷‌۸۲.    
۹۵. یس/سوره۳۶، آیه۷۹.    
۹۶. بقره /سوره۲، آیه۲۵۹.    
۹۷. نمونه، ج‌۲، ص‌۲۹۴‌-۲۹۵.    
۹۸. بقره/سوره۲، آیه۲۵۹.    
۹۹. مائده /سوره۵، آیه۶.    
۱۰۰. التحقیق، ج‌۱۰، ص‌۷۱.
۱۰۱. الخلاف، ج‌۱، ص‌۹۲‌-۹۳.    
۱۰۲. تهذیب الاحکام، ج‌۱، ص‌۷۴.    
۱۰۳. مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۲۵۹.
۱۰۴. احکام القرآن، ج‌۲، ص‌۴۹۰.
۱۰۵. الفقه علی المذاهب الاربعة و مذهب اهل‌البیت- علیهم‌السلام-، ج۱، ص۱۳۱‌-۱۳۷.
۱۰۶. انعام /سوره۶، آیه۱۴۶.    
۱۰۷. نحل /سوره۱۶، آیه۸۰.    
۱۰۸. الخلاف، ج‌۱، ص۶۷.    
۱۰۹. جواهرالکلام، ج‌۵، ص۳۱۹.    
۱۱۰. الخلاف، ج۱، ص‌۶۶‌-۶۷.    
۱۱۱. المنیر، ج۲۳، ص‌۵۹.
۱۱۲. یس /سوره۳۶، آیه۷۸.    
۱۱۳. المنیر، ج‌۲۳، ص‌۵۹.
۱۱۴. فتح القدیر، ج‌۴، ص‌۳۸۳.
۱۱۵. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۵، ص‌۴۰۶.
۱۱۶. الخلاف، ج‌۵، ص‌۲۹۲.    
۱۱۷. جواهر الکلام، ج‌۴۳، ص‌۳۶۵‌-۳۶۶.    
۱۱۸. فقه‌القرآن، ج‌۲، ص‌۴۲۱‌-۴۲۵.
۱۱۹. الخلاف، ج‌۵، ص‌۲۲۸‌-۲۳۲.    



مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «استخوان».    



جعبه ابزار