• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

منزل زباله

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




منزل زُباله منزلی بین منزل واقصه و منزل ثعلَبِیَّة واقع شده بود و کاروان امام حسین (علیه‌السّلام) در این منزل توقف کرده و برخی رویدادها در آنجا اتفاق افتاده است. این منزل روستای آبادی بوده که حاجیان در آن منزل می‌کردند.



زُباله روستای آبادی بوده که حاجیان در آن منزل می‌کرده‌اند و در آن بازارهایی برای داد و ستد برقرار بوده و زمستان و تابستان دارای آب بوده است. این منزل میان واقصه و منزل ثعلَبِیَّة واقع بوده است.


طبق نقل طبری، محمد بن اشعث شخصی به نام إیاسَ بنَ عَثِل طائِی را با نامه نزد امام فرستاد تا خبر شهادت مسلم و هانی را به اطلاع امام برساند. وقتی که امام به منزل زُباله رسید، پیک محمد بن اشعث و عمر بن سعد با نامه‌ای حاکی از فرجام کار مسلم و بی‌وفایی اهل کوفه بعد از بیعت با او، به خدمت امام (علیه‌السّلام) رسید، که جناب مسلم از آنها خواسته بود چنین نامه‌ای را به آن حضرت بنویسند.


خبر شهادت عبدالله بن بقطر نیز در این منزل به اطلاع امام رسید. (در گزارش ابوحنیفه دینوری، فرستاده محمد بن اشعث و عمر بن سعد، بعد از رساندن خبر شهادت مسلم و هانی در منزل زُباله خبر شهادت قَیس بن مُسهِر را نیز که امام حسین (علیه‌السّلام) او را از منزل بَطن الرُّمَّة به کوفه فرستاده بود، به اطلاع آن حضرت رساندند. اما طبق گزارش طبری و شیخ مفید، خبر شهادت قَيس بن مُسهِر، در منزل عُذَیب الهِجانات به امام رسید.)
امام قبلا در راه کوفه - پیش از رسیدن خبر شهادت مسلم - عبدالله بن بقطر، برادر رضاعی خود را به همراه نامه‌ای، به سوی کوفه فرستاده بود. ولی در منزل قادِسِیَّة، حُصَینُ بنُ نُمَیر و مامورانش، او را دستگیر کرده، نزد ابن زیاد بردند. عبیدالله به او گفت:
بالای قصر برو و حسین را لعنت کن، سپس پایین بیا تا درباره تو تصمیم بگیرم. عبدالله بن بقطر بالای قصر رفت و وقتی در مقابل مردم قرار گرفت، صدا زد: «ای مردم، من فرستاده حسین، فرزند فاطمه، دختر رسول خدا هستم. ‌ای مردم، او را بر ضد ابن زیاد، فرزند مرجانه فرزند سمیه زنازاده یاری کنید». عبیدالله دستور داد او را از بالای بام قصر به پایین انداختند و تمام استخوان‌هایش در هم شکست، اما هنوز جان داشت. شخصی به نام عبدالملک بن عمیر جلو رفت و سر او را از تن جدا کرد. مردم او را به دلیل این کار سرزنش کردند. عبدالملک گفت: با این کار خواستم او را راحت کنم.


از آنجا که نوع دستگیری و شهادت قیس بن مسهر و عبدالله بن بقطر به هم شباهت داشته است، عده‌ای از مورخان در نقل ماجرای آنها دچار خلط شده‌اند، به گونه‌ای که حتی بعضی تصور کرده‌اند آنها یک نفر بیشتر نبوده‌اند. اما حقیقت آن است که آنها دو نفر بوده‌اند و دلایل متعددی می‌توان برای این مطلب آورد؛ از جمله اینکه، وقتی قیس دستگیر شد، نامه‌ای را که همراه داشت پاره پاره کرد تا به دست ماموران نیفتد، اما نامه عبدالله بن بقطر به دست ماموران افتاد.
دلیل دیگر اینکه مضمون کلام آنها در هنگام شهادت با هم فرق دارد، چنان‌که گذشت، و دلیل دیگر اینکه خبر شهادت قیس در منزل حاجِر، اما خبر شهادت عبدالله در منزل زُباله، به امام رسید. همچنین نوع برخورد امام با خبر شهادت آنها نیز همان‌طور که گذشت تفاوت داشت. امام با شنیدن خبر شهادت قیس، برای او دعا کرد و هنگام شنیدن خبر شهادت عبدالله بن یقطر، نامه‌ای را بیرون آورد و به مردم نشان داد و فرمود:
بسم الله الرحمن الرحیم. اما بعد؛ خبر بسی ناگواری به ما رسیده است. مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و عبدالله بن بقطر کشته شده‌اند. شیعیان ما را تنها گذارده‌اند. هر کسی بخواهد می‌تواند برگردد و حقی از ناحیه ما بر گردن او نیست.
در این هنگام مردم از چپ و راست از اطراف و پراکنده شدند و تنها کسانی که از مدینه همراه آن حضرت آمده بودند و تعداد اندکی از کسانی که بعدا پیوسته بودند، باقی ماندند. (ابن اثیر تصریح می‌کند: وقتی که امام از مکه عازم کوفه شد، در طول راه که از محل‌های تجمع قبایل عرب عبور می‌کرد، تعدادی از آنان به امام می‌پیوستند تا آنکه در زُباله این خبر به امام رسید.)

۴.۱ - دیدگاه شیخ مفید

شیخ مفید نیز می‌گوید:
امام حسین (علیه‌السّلام) این کار را به این دلیل انجام داد که می‌دانست مردم قبایل عرب همراه ایشان آمده‌اند، چون گمان می‌کنند و به شهری می‌رود که مردمش به‌طور یقین فرمانبردار او خواهند بود. ولی امام دوست نداشت کسی همراه او شود، مگر اینکه بداند او به چه راهی می‌رود. او می‌دانست که اگر آنها (از عاقبت کار) باخبر شوند، او را همراهی نمی‌کنند، مگر کسانی که قصد دارند جان خود را فدای او کنند و با او شهید شوند.

۴.۲ - دیدگاه سید بن طاووس

سید بن طاووس اطلاع از شهادت مسلم را در منزل زُباله می‌داند و می‌افزاید: وقتی این خبر رسید، امام به افرادی که با او بودند اطلاع داد، پس کسانی که به طمع دنیا آمده بودند و یقینشان کامل نبود، متفرق شدند و تنها خاندانش و بهترین یارانش باقی ماندند. سپس می‌افزاید: وقتی این خبر رسید، صدای گریه و ناله، آن مکان (بیابان) را پر کرد و اشک‌ها جاری شد، سپس امام به سوی مقصدی که خداوند او را بدانجا دعوت کرده بود، رهسپار شد.
در هر حال امام هنگام سحر به جوانان امر کرد که آب بردارند و آنها آب‌گیری کردند.


۱. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۱۲۹.    
۲. ابن رسته، احمد بن عمر، الاعلاق النفیسه، ص۲۰۵.    
۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۸۱.    
۴. ابوحنیفه دینوری، الاخبارالطوال، ص۲۴۷.    
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۴، ص۳۰۰.    
۶. دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۴۷.    
۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۴، ص۳۰۰.    
۸. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۸.    
۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۴، ص۳۰۰.    
۱۰. کوفی، ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۸۲.    
۱۱. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۳۳۵.    
۱۲. سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۳۵.    
۱۳. ابن نماحلی، هبة الله، مثیرالاحزان، ص۳۱.    
۱۴. کوفی، ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۴۵.    
۱۵. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۳۲۷.    
۱۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۳۰۰.    
۱۷. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۹.    
۱۸. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۷۵-۷۶.    
۱۹. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۳.    
۲۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۳۰۰.    
۲۱. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۷۵-۷۶.    
۲۲. سیدبن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۳۴.    
۲۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۳۰۰.    
۲۴. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۷۶.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۶۵۳-۶۵۶.






جعبه ابزار