• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

موارد کاربرد اذن الهی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اذن الهی یکی از صفات فعلیه الهی می‌باشد که در معنای رخصت الهی به وجود یافتن چیزی یا ظاهر شدن اثری و یا انجام دادن فعلی به کار رفته است.



مفهوم اذن نزد انسان‌ها فقط برای موجودات عاقل به کار می‌رود؛ ولی قرآن، آن را برای موجودات غیر عاقل نیز به کار برده است و بعید نیست که علّت آن، وجود نوعی ادراک در همه موجودات باشد.
[۳] شرح المواقف الایجی، ج‌۸‌، ص‌۱۵۴؛ الالهیات، ج‌۲، ص‌۳۲۱‌-۳۲۲.



گرچه وقوع همه حوادث و تشریع همه احکام، به اذن الهی منوط است، در قرآن فقط به مواردی که اهمّیّت بیش‌تری دارند تصریح شده است:

۲.۱ - وحی

هر فرشته‌ای که از‌ طرف خدا برای یکی از پیامبران وحی می‌آورد، به اذن خداوند است: «... اَو یُرسِلَ رَسولاً فَیوحِیَ بِاِذنِهِ ما یَشاءُ‌...» چنان‌که قرآن را نیز جبرئیل (علیه‌السلام) با اجازه خداوند بر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نازل کرده است: «قُل مَن کانَ عَدُوًّا لِجِبریلَ فَاِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی قَلبِکَ بِاِذنِ اللّهِ‌...». در شأن نزول آیه گفته‌اند: گروهی از یهودیان نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمده، پس از طرح پرسش‌هایی و پاسخ آن حضرت، گفتند: کدام فرشته برای تو وحی می‌آورد؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: جبریل. گفتند: او دشمن ما است و پیوسته، فرمان جنگ و سختی می‌آورد. اگر میکائیل برایت وحی می‌آورد، به تو ایمان می‌آوردیم. خداوند این آیه را در جواب یهود نازل کرد و آوردن وحی به وسیله جبریل را به اذن خدا دانست.
[۶] مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۳۲۵.
روشن است که هر فرشته‌ای از‌ طرف خداوند، وظیفه و مأموریتی خاص دارد و نازل کردن وحی، به جبرئیل، و آوردن ارزاق به میکائیل واگذار شده است.
اذن در آیه‌۹۷ بقره به معنای تیسیر و تسهیل
[۹] روح‌المعانی، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۵۲۵.
(آسان‌کردن)، امر، علم، اعلام،
[۱۰] مجمع‌البیان، ج‌۱، ۳۲۵.
[۱۱] روح‌المعانی، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۵۲۵.
و اختیار
[۱۲] روح‌المعانی، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۵۲۵.
نیز دانسته شده است.

۲.۲ - نزول فرشتگان و روح در شب قدر

هر سال در شب قدر، فرشتگان و روح (جبرئیل
[۱۳] مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۹۰.
یا موجودی عالی مقام‌تر از همه فرشتگان
[۱۴] البرهان، ج‌۳، ص‌۵۸۳‌-۵۸۴.
[۱۵] البرهان، ج‌۵، ص‌۷۰۱.
) به اذن پروردگارشان فرود می‌آیند، و همه حوادث سال آینده (روزی‌ها، مرگ و زندگی، خیر و شر و‌...) را که در آن شب مقدّر شده و آن‌ها نوشته‌اند، به امام زمان (علیه‌السلام) تحویل می‌دهند:
[۱۶] تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۴۶۶.
«تَنَزَّلُ المَلئِکَةُ و الرّوحُ فیها بِاِذنِ رَبِّهِم‌...». اذن در این آیه، به معنای امر و علم نیز دانسته شده است.
[۱۸] مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۹۰.


۲.۳ - آوردن معجزه

هر پیامبری فقط با اذن خداوند می‌تواند معجزه‌ای بیاورد و هیچ سببی نمی‌تواند جای‌گزین این اذن شود: «... ‌و ما کانَ لِرَسول اَن یَأتِیَ بِایَة اِلاّ بِاِذنِ اللّهِ‌...»، و «... ‌و ما کانَ لَنا اَن نَأتِیَکُم بِسُلطن اِلاّ بِاِذنِ اللّهِ‌...». عیسی (علیه‌السلام) معجزات خود را به اذن خداوند دانسته است: «اَنّی اَخلُقُ لَکُم مِنَ الطّینِ کَهَیَةِ الطَّیرِ فَاَنفُخُ فیهِ فَیَکونُ طَیرًا بِاِذنِ اللّهِ و اُبرِئُ الاَکمَهَ و الاَبرَصَ و اُحیِ المَوتی بِاِذنِ اللّهِ‌...». خداوند در آیه دیگری، معجزات عیسی (علیه‌السلام) را به اذن خود مستند ساخته است: «... و اِذ تَخلُقُ مِنَ الطّینِ کَهَیَةِ الطَّیرِ بِاِذنی فَتَنفُخُ فیها فَتَکونُ طَیرًا بِاِذنی و تُبرِئُ الاَکمَهَ و الاَبرَصَ بِاِذنی و اِذ تُخرِجُ المَوتی بِاِذنی‌...» قید «اذن» در این دو‌ آیه دلالت می‌کند که صدور معجزات از عیسی (علیه‌السلام) به خداوند مستند بوده، و حضرت، در انجام هیچ‌یک از معجزات مانند افاضه حیات و... مستقل نبوده است. تکرار این قید به این دلیل است که با ظهور چنین معجزاتی، پیش‌بینی می‌شد که گروهی از مردم درباره عیسی (علیه‌السلام) گمراه، و به الوهیت او معتقد شوند. برخی نیز قید اذن و تکرار آن را برای دلالت بر این مطلب دانسته‌اند که وقوع معجزاتی مانند بخشیدن حیات، با قدرت و آفرینش خداوند بوده است، نه با قدرت و آفرینش عیسی (علیه‌السلام)
[۳۰] المنار، ج‌۷، ص‌۲۴۷.
و از آن‌جا که وقوع آن‌ها با دعای عیسی (علیه‌السلام) بوده، به او نسبت داده شده است.
[۳۱] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۵۲.
[۳۲] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۴۰۵.

برخی گفته‌اند: اذن خداوند به بنده برای انجام امری خارق عادت، دو گونه (ذاتی قدیم یا عرضی حادث) است. اوّلی آن است که حقّ، هنگام تجلّی به فیض اقدس، عین ثابت عبد را برای تصرّف در وجود عینی به صورت خرق عادت، مستعدّ و قابل قرار دهد، و دومی آن است که حقّ، هنگام تجلّی به فیض مقدّس، با الهامی قلبی یا وحیی که نازل می‌کند، عبد را از چنین تصرّفی متمکّن سازد؛ بنابر این، در هر صورت، مقصود از اذن، صِرف امر به تصرّف، بدون در نظر گرفتن استعداد نیست.
[۳۳] شرح فصوص الحکم، ص‌۸۵۹‌-۸۶۰‌.

اذن در آیه ۴۹ آل عمران و ۱۱۰ مائده به معنای قدرت، امر و اراده،
[۳۶] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۵۲.
[۳۷] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۴۰۵.
آفرینش، یاری و علم
[۳۹] جامع‌البیان، مج‌۵، ج‌۷، ص‌۱۷۲.
نیز‌ دانسته شده است.

۲.۴ - بالا بردن شأن برخی خانه‌ها

خداوند به بعضی از خانه‌ها اجازه بلند مرتبگی و عظمت داده و نیز اجازه داده تا نامش در آن‌ها یاد شود: «فی بُیوت اَذِنَ اللّهُ اَن تُرفَعَ و یُذکَرَ فیهَا اسمُهُ‌...». از آن‌جا که عظمت و علوّ در اصل، از آنِ خداوند است، هر چیزی به همان اندازه عظمت دارد که به خداوند منتسب است؛ بنابر این، روشن می‌شود علّت بلند مرتبگی این خانه‌ها، همان یاد خدا در آن‌ها است که در ادامه آیه آمده است. قدر مسلّم از مصادیق این خانه‌ها مساجد است و بر اساس روایتی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مقصود خانه‌های پیامبران است که شامل خانه علی و فاطمه (علیهماالسلام) نیز می‌شود. اذن در این آیه به معنای امر،
[۴۵] کشف‌الاسرار، ج‌۶‌، ص‌۵۳۶.
[۴۶] تفسیر قرطبی، ج‌۱۲، ص‌۱۷۶.
قضا و قدر
[۴۷] تفسیر قرطبی، ج‌۱۲، ص‌۱۷۶.
[۴۸] کشف‌الاسرار، ج‌۶‌، ص‌۵۳۶.
نیز دانسته شده است.

۲.۵ - وقوع پدیده‌های طبیعی

خداوند، آسمان و آن‌چه را در آن است، نگه می‌دارد تا به زمین سقوط نکنند و فقط چیزهایی سقوط می‌کنند که خداوند به آن‌ها اذن داده باشد؛ مانند بعضی از سنگ‌های آسمانی و‌...: «... ‌و‌ یُمسِکُ السَّماءَ اَن تَقَع عَلَی الاَرضِ اِلاّ بِاِذنِهِ‌...». در زمین پاکیزه و نیکو، به اذن پروردگار گیاهانی نیکو می‌روید: «و‌ البَلدُ الطَّیِّبُ یَخرُجُ نَباتُهُ بِاِذنِ رَبِّهِ‌...» همان‌گونه که میوه دادن درخت پاکیزه و نیکو نیز به اذن پروردگار است: «تُؤتی اُکُلَها کُلّ حِین بِاِذنِ رَبِّها‌...».

۲.۶ - آسیب رساندن به کسی

هیچ‌کس نمی‌تواند بدون اذن خداوند، به دیگری آسیبی برساند. شیطان، با وسوسه‌هایش، منافقان و کافران را تحریک می‌کند تا با نجوا و سخنان در گوشی، مؤمنان را غمگین سازند؛ ولی بدون اجازه خداوند هیچ زیانی به مؤمنان نمی‌رسد:
[۵۳] مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۷۷.
«اِنَّمَا النَّجوی مِنَ الشَّیطنِ لِیَحزُنَ الَّذینَ ءامَنوا و لَیسَ بِضارِّهِم شَیًا اِلاّ بِاِذنِ اللّهِ‌...» چنان‌که جادوگران نیز بدون اذن خداوند نمی‌توانند به کمک سحرشان، ضرری را متوجّه کسی سازند: «... و ما هُم بِضارِّینَ بِهِ مِن اَحَد اِلاّ بِاِذنِ اللّهِ‌...». اذن در این آیه نمی‌تواند به معنای امر تشریعی باشد؛ چراکه خداوند، هیچ‌گاه فرمان آسیب رساندن به دیگری با سحر را صادر نمی‌کند.
[۵۶] تفسیر ابن تیمیه، ج‌۲، ص‌۱۸۷.

اذن در این آیه، به معنای علم،
[۵۷] جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۶۵۰‌.
اراده و مشیّت،
[۵۹] کشف‌الاسرار، ج۶، ص۵۳۶.
[۶۰] المنار، ج‌۷، ص‌۲۴۷.
تیسیر
[۶۱] المنار، ج‌۷، ص‌۲۴۷.
و تخلیه (ایجاد نکردن مانع) نیز دانسته شده است.

۲.۷ - ایمان آوردن

هیچ کس نمی‌تواند بدون اذن تکوینی خداوند ایمان بیاورد: «و‌ ما کانَ لِنَفس اَن تُؤمِنَ اِلاّ بِاِذنِ اللّهِ‌...».

۲.۸ - پیروزی در جنگ

غلبه بر دشمن در هر جنگی فقط با اذن خداوند میسّر است؛ به همین سبب، چه بسا که گروهی اندک به اذن خدا بر گروهی بسیار غلبه می‌کنند: «... کَم مِن فِئَة قَلیلَة غَلبَت فِئَةً کَثیرَةً بِاِذنِ اللّهِ‌...» چنان‌که خداوند به مؤمنان صدر اسلام اعلام کرد: حتّی با وجود ضعف، اگر ۱۰۰ نفر باشند، در برابر ۲۰۰ نفر از سپاه دشمن، و اگر ۱۰۰۰ نفر باشند، در مقابل ۲۰۰۰ نفر از آنان به اذن خداوند به پیروزی می‌رسند: «اَلنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنکُم و عَلِمَ اَنَّ فیکُم ضَعفًا فَاِن یَکُن مِنکُم مِائَةٌ صَابِرَةٌ یَغلِبوا مِائَتَینِ و اِن یَکُن مِنکُم اَلفٌ یَغلِبوا اَلفَینِ بِاِذنِ اللّهِ‌...». قرآن، کشتن
[۶۶] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۵۸‌.
کافران به وسیله مؤمنان را به اذن خداوند دانسته است: «... اِذ تَحُسّونَهُم بِاِذنهِ‌...» همان‌گونه که در جنگ بین طالوت و جالوت، سپاه طالوت، به اذن خداوند، سپاه جالوت را شکست داد، و داوود (علیه‌السلام) جالوت را کشت: «فَهَزَموهُم بِاِذنِ اللّهِ و قَتَلَ داوودُ جالوتَ‌...». در آیه ۲۴۹ بقره/۲ و ۶۶ انفال /۸، اذن به معنای علم، امر،
[۷۱] مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۸۵۶.
اراده و مشیّت، و یاری و توفیق
[۷۲] المنار، ج‌۱۰، ص‌۸۰‌.
نیز دانسته شده است.

۲.۹ - بریدن و نبریدن درختان خرما

خداوند به مؤمنان صدر اسلام، زمانی که دیار یهودیان بنی نضیر را تصرّف کردند، اعلام کرد که آن‌چه از درختان خرما بریدید و آن‌چه بر جای گذاشتید، همگی به اذن خداوند است: «ما قَطَعتُم مِن لینَة اَو تَرَکتُموها قائِمَةً عَلی اُصولِها فَبِاِذنِ اللّهِ‌...».

۲.۱۰ - وقوع مصیبت

واقع شدن هر نوع حادثه ناگوار بدون اذن خداوند ممکن نیست: «ما اَصابَ مِن مُصیبَة اِلاّ بِاِذنِ اللّهِ‌...». مقصود از این آیه، تعلیم صبر در برابر حوادث گوناگون به مسلمانان است؛ به همین جهت، در ادامه آیه آمده است: هر کس به خدا ایمان بیاورد، خداوند (هنگام وقوع مصیبت) قلبش را هدایت می‌کند؛ البتّه مقصود از اذن در این آیه، اذن تکوینی است و حتّی ستمی را که شخصی متوجّه دیگری کند، در بر می‌گیرد؛ به همین سبب، صبر کردن در برابر همه مصیبت‌ها پسندیده نیست؛ بلکه گاهی واجب است انسان تا حدّ امکان در مقابل آن مقاومت کند؛ مانند‌ زمانی که شخصی جان یا آبروی انسانی را‌ تهدید‌ کند.
قرآن، مصیبتی را که در جنگ اُحد برای مسلمانان پیش آمد و به کشته شدن بسیاری از آن‌ها و سرانجام شکستشان انجامید، به اذن خداوند می‌داند: «و ما اَصبَکُم یَومَ التَقَی الجَمعانِ فَبِاِذنِ اللّهِ‌...» بنابر این، شکست مسلمانان به معنای ناتوانی خداوند یا غلبه دیگران بر اراده
[۷۹] المنار، ج‌۴، ص‌۲۲۶.
یا وعده او در یاری مؤمنان
[۸۰] الفرقان، ج‌۶‌، ص‌۸۰‌.
نیست. گفته شده است که امکان ندارد اذن در این آیه به معنای جایز کردن باشد؛ زیرا خداوند هیچ‌گاه گناهان را جایز نمی‌کند و کشتن مسلمانان از بزرگ‌ترین گناهان است.
[۸۱] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۷۷‌۸۷۸‌.

اذن در آیه ۱۱ تغابن /۶۴ و ۱۶۶ آل عمران/۳ به معنای قضا و قدر،
[۸۴] جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۲۲۲.
[۸۵] کشف‌الاسرار، ج‌۶‌، ص‌۵۳۶.
مشیّت و اراده،
[۸۸] روح‌المعانی، مج۳، ج۴، ص۱۸۳.
تخلیه،
[۹۰] مجمع‌البیان، ج۹، ص۴۵۱.
علم،
[۹۲] مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۴۵۱.
[۹۳] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۷۷‌.
امر، و عقوبت
[۹۷] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۷۷‌.
نیز‌ دانسته شده است.
یکی از مصیبت‌هایی که دامن همه انسان‌ها را می‌گیرد، مرگ است. هیچ‌کس نمی‌تواند بدون اذن خداوند بمیرد: «و‌ ما‌ کانَ لِنَفس اَن تَموتَ اِلاّ بِاِذنِ اللّهِ‌...». از این آیه می‌توان فهمید همان‌طور که هیچ‌کس جز خداوند، بر حیات قدرت ندارد، بر مرگ نیز توانا نیست.
[۱۰۰] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۷۷‌.

اذن در این آیه، به معنای علم، امر،
[۱۰۱] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۵۱‌.
مشیّت و تیسیر
[۱۰۲] روح‌المعانی، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۱۱۸.
و تمام کردن مدّت عمر
[۱۰۳] کشف‌الاسرار، ج‌۶‌، ص‌۵۳۷.
نیز دانسته شده است.

۲.۱۱ - جاودانگی در بهشت

کسانی‌که ایمان آورده، کارهای نیک انجام دهند، در آخرت داخل باغ‌هایی می‌شوند که زیر آن‌ها نهرها جاری است و به اذن پروردگارشان، برای همیشه در آن‌جا به سر خواهند برد: «و‌ اُدخِلَ الَّذینَ ءامَنوا و‌ عَمِلوا الصّلِحتِ جَنّت تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهرُ خلِدینَ فیها بِاِذنِ رَبِّهِم‌...».

۲.۱۲ - هدایت مؤمنان

خداوند، کسانی را که ایمان آورده‌اند، در اختلافاتی که بین مردم درباره حقّ وجود دارد، به اذن خویش هدایت می‌کند: «... فَهَدَی اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا لِمَا اختَلَفوا فیهِ مِنَ الحَقِّ بِاِذنِهِ و اللّهُ یَهدی مَن یَشاءُ اِلی صِرط مُستَقیم». گفته شده است که اگر «بإذنه» را به فعل «هدی» متعلّق بدانیم، معنایش این می‌شود که خداوند آن‌ها را به اذن خویش هدایت کرد و این درست نیست؛ زیرا محال است خداوند به خودش اذن دهد؛ بنابر این، تقدیر چنین می‌شود: فاهتدوا بإذنه، یعنی مؤمنان، به اذن خداوند هدایت شدند. برخی گفته‌اند: مقصود از این تعبیر که خداوند به اذن خویش آن‌ها را هدایت کرد، این است که به اذن دیگری نیاز ندارد.
[۱۰۷] معارف قرآن، ص‌۱۹۹.
برخی دیگر گفته‌اند: قید «بإذنه» دلالت می‌کند بر این‌که مؤمنان، خداوند را به هدایت خویش مجبور نکرده‌اند؛ زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند خدا را به کاری وا دارد؛ بلکه خداوند خودش آن‌ها را هدایت کرده است؛ بنابر این، جمله بعدی دلیل مطلب را بیان می‌دارد به این صورت که خداوند هر کس را بخواهد به راه راست هدایت می‌کند و خواسته است که مؤمنان را هدایت کند.
اذن در این آیه، به معنای علم،
[۱۰۹] تفسیر قرطبی، ج‌۳، ص‌۲۴.
لطف،
[۱۱۰] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۵۴۴.
امر، توفیق و تیسیر
[۱۱۱] روح‌المعانی، مج‌۲، ج‌۲، ص‌۱۵۴.
نیز دانسته شده است.
خداوند به وسیله قرآن، کسانی را که در پی رضای الهی هستند، به اذن خویش از تاریکی‌ها خارج، و به سوی نور هدایت می‌کند: «و‌ یُخرِجهُم مِن الظُّلمتِ اِلی النّورِ بِاِذنِهِ‌...» چنان‌که هدف از فرو فرستادن قرآن نیز این است که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) انسان‌ها را به اذن پروردگارشان از تاریکی‌ها به سوی نور خارج سازد: «الر کِتبٌ اَنزَلنهُ اِلَیکَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُمتِ اِلَی النّورِ بِاِذنِ رَبِّهِم».

۲.۱۳ - دعوت خداوند به سوی بهشت

خداوند به اذن خویش، مؤمنان را به سوی بهشت و آمرزش گناهان می‌خواند: «... و اللّهُ یَدعوا اِلَی الجَنَّةِ و المَغفِرَةِ بِاِذنِهِ‌...».

۲.۱۴ - سخن گفتن در قیامت

در روز قیامت، هیچ‌کس نمی‌تواند بدون اذن خداوند سخنی بگوید: «یَومَ یَأتِ لا تُکَلِّمُ نَفسٌ اِلاّ بِاِذنِهِ‌...»، و چون خداوند، اجازه سخن ناروا نمی‌دهد، گفتن آن در قیامت، غیر ممکن است؛ بلکه سخن پسندیده مانند شفاعت نیز فقط با اذن او صورت می‌گیرد.
[۱۱۷] مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۲۹۵.
با توجّه به این‌که بر اساس برخی آیات، در روز قیامت به کافران و مشرکان، اجازه سخن گفتن داده نمی‌شود، و بر اساس برخی آیات دیگر، آنان در قیامت سخن می‌گویند، در جمع بین آن‌ها، آرای گوناگونی ارائه شده است:
الف. سخن گفتن دو گونه است: یکی سخن گفتن دنیایی که از روی اختیار و اراده است و می‌تواند راست یا دروغ باشد. این نوع سخن گفتن در قیامت ممکن نیست؛ زیرا در آن‌جا چنین اراده و اختیاری وجود ندارد. نوع دوم، سخن گفتن از روی اضطرار و اجبار، و معنای آن، آشکار شدن حالات و ملکاتی است که در دنیا در قلب انسان‌ها پنهان بود. سخنی که خداوند، اجازه وقوع آن در قیامت را صادر کرده، همین نوع است. این‌گونه سخن اگر دروغ باشد، به این دلیل است که مشرکان و منافقان، در دنیا به سخنان و پندارهای دروغ عادت کرده‌اند و همین عادت در قیامت ظهور می‌یابد.
ب. روز قیامت، طولانی و دارای موقف‌های بسیار است. در بخشی از آن روز یا در بعضی مواقف، اجازه سخن گفتن داده می‌شود و در بخش دیگر یا بقیه مواقف اجازه داده نمی‌شود.
ج. برای پاسخ‌های حقّ، اجازه داده می‌شود؛ ولی برای عذرهای باطل اجازه داده نمی‌شود، مگر برای این‌که باطل بودن آن آشکار شود.
د. به آنان اجازه سخن گفتن داده نمی‌شود؛ زیرا نمی‌توانند سخنی را که مورد قبول واقع شده و برای آن‌ها فایده‌ای داشته باشد، بگویند؛ چون در سخنانی که می‌گویند، حجّتی وجود ندارد تا پذیرفته، و موجب رهایی آنان شود؛ بنابر این، هیچ‌گونه منافاتی بین آیات وجود ندارد.
[۱۲۳] روح‌المعانی، مج‌۷، ج‌۱۲، ص‌۲۰۹.

در قیامت، سخن گفتن فرشتگان و روح نیز فقط با اذن خداوند امکان‌پذیر است: «یَومَ یَقومُ الرّوحُ و المَلئِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمونَ اِلاّ مَن اَذِنَ لَهُ الرَّحمنُ و قالَ صَوابا». فاعل «لا یَتکَلّمونَ» همه حاضران، اعمّ از روح و ملائکه و انسان‌ها و جنّیانند و قول صواب، کلام حقّی است که هیچ‌گونه باطلی در آن نباشد و مقصود از آیه این است که خدا فقط به کسی که کلام حقّ بگوید، اجازه سخن گفتن می‌دهد. برخی، مقصود از آیه پیشین را آن دانسته‌اند که هیچ‌کس شفاعت‌نمی‌کند، مگر در حقّ کسی که خداوند، شفاعت او را اجازه داده و در دنیا قائل به حقّ و توحید باشد.
[۱۲۶] روح‌المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص‌۳۵.
[۱۲۷] تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص‌۱۲۲.
گفته شده: در قیامت هیچ‌کس نمی‌تواند سخن بگوید، مگر این‌که از خداوند اجازه بگیرد و فقط کسی از خداوند اجازه می‌گیرد که به او الهام شود و در این صورت، خدا به او اذن خواهد داد؛ زیرا در آن جهان، ممکن نیست الهامی خطا باشد.
در قیامت به کافران اجازه عذر آوردن داده نمی‌شود: «... ثُمَّ لا یُؤذَنُ لِلّذینَ کَفَروا و لا هُم یُستَعتَبون». نیز مرسلات/۷۷، ۳۶. اجازه سخن ندادن به کافران، زمینه‌ساز گواهی دادن شاهدان اعمال است. گفته شده: معنای آیه ۸۴ نحل /۱۶ این است که به کافران اجازه برگشت به دنیا‌ داده نمی‌شود.
[۱۳۳] مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۵۸۴.


۲.۱۵ - شفاعت

هر نوع شفاعتی فقط با اذن خداوند واقع می‌شود؛ چه شفاعت تکوینی که به معنای واسطه بودن اسباب و علل در رساندن رحمت الهی و نعمت‌های گوناگون به مسبّبات و معلولات و تدبیر امور آن‌ها است: «... ‌ما مِن شَفیع اِلاّ مِن بَعدِ اِذنِهِ‌...»، و چه شفاعت تشریعی که به معنای واسطه شدن بندگان مقرّب الهی، برای بخشیده شدن گناهان انسان‌های مجرم در قیامت است: «یَومَئِذ لا تَنفَعُ الشَّفعَةُ اِلاّ مَن اَذِنَ لَهُ الرَّحمنُ‌...». هم شفاعت شوندگان به اذن خداوند نیاز دارند: «و‌ لا تَنفَعُ الشَّفعَةُ عِندَهُ اِلاّ لِمَن اَذِنَ لَهُ‌...»، و هم شفاعت کنندگان : «... مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ اِلاّ بِاِذنِهِ‌...». گفته شده: به کسانی‌که مردم در دنیا نصیحت‌هایشان را می‌شنوند و می‌پذیرند، در آخرت اجازه شفاعت داده خواهد شد و هر قدر آثار نیکی که در دنیا از شافع به دیگران می‌رسد، بیش‌تر باشد، درجه شفاعت وی در آخرت نیز بالاتر خواهد بود.
[۱۴۲] الجواهر، مج‌۵، ج‌۹، ص‌۱۴۳.
در تفسیر قمی آمده است: در قیامت، هیچ‌کس شفاعت نمی‌کند، مگر این‌که در آن‌جا به او اجازه داده شود، جز پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) که پیش‌تر در دنیا به او اجازه داده شده است.
اذن در آیه ۲۵۵ بقره به معنای امر
[۱۴۵] التفسیر الکبیر، ج‌۷، ص‌۱۰.
و تخلیه
[۱۴۶] جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۱۳.
نیز دانسته شده است.

۲.۱۶ - تشریع

تشریع احکام دینی مخصوص خداوند است و کسی جز او حقّ ندارد حکمی را تشریع کند: «اَم لَهُم شُرَکؤُا شَرَعوا لَهُم مِنَ الدّینِ ما لَم یَأذَن بِهِ اللّهُ‌...». نسبت دادن هر حکمی به خداوند نیز باید با اذن او باشد؛ زیرا قرآن، حکمی را که بدون اذن خدا به او نسبت داده شود، دروغ بستن به خداوند دانسته است: «... ‌قُل ءاللّهُ‌ اَذِنَ لَکُم اَم عَلَی اللّهِ تَفتَرون».

۲.۱۷ - جهاد

مؤمنان باید فقط با اجازه خداوند جهاد کنند: «اُذِنَ لِلَّذینَ یُقتَلونَ بِاَنَّهُم ظُلِموا‌...». حکم جهاد در اسلام، برای نخستین بار با این آیه آورده شد.
[۱۵۰] جامع‌البیان، مج‌۱۰، ج‌۱۷، ص‌۲۲۸.
[۱۵۲] مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۱۳۸.
در شأن نزول آن گفته‌اند: پیش از هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، مشرکان مکّه، مسلمانان را فراوان می‌آزردند و مسلمانان پیوسته نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شکایت می‌کردند، و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آن‌ها را به صبر امر می‌کرد و می‌فرمود: به من اجازه جهاد داده نشده است تا این‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به مدینه هجرت کرد. در مدینه، این آیه نازل شد و برای جهاد با مشرکان اجازه داد.
[۱۵۳] مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۱۳۸.
بنابر قول دیگری، آیه درباره گروهی از مسلمانان است که به سوی مدینه هجرت کردند، و مشرکان در راه جلو آن‌ها را گرفتند. این آیه فرود آمد و به مسلمانان اجازه داد تا‌ با آن‌ها بجنگند.
در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام)، این آیه بر امام زمان (علیه‌السلام) تطبیق شده است؛ هنگامی که برای خون‌خواهی امام حسین (علیه‌السلام) به پا می‌خیزد. بر‌ اساس روایت دیگری از امام صادق (علیه‌السلام)، منظور از کسانی که به آن‌ها ستم شده (بِاَنَّهُم ظُلِموا)، تمام مؤمنان در همه زمان‌هایند؛ به همین سبب، این آیه می‌تواند دلیل همه جنگ‌های مؤمنان در طول تاریخ باشد.

۲.۱۸ - پیشی گرفتن در نیکی‌ها

گروهی از بندگان خدا، به اذن او به سوی خوبی‌ها شتافته و از دیگران پیشی گرفته‌اند: «... ‌و‌ مِنهُم سابِقٌ بِالخَیرتِ بِاِذنِ اللّهِ‌...».

۲.۱۹ - اطاعت از پیامبران

خداوند هر پیامبری را که فرستاده، اطاعتش را به اذن خویش بر دیگران واجب ساخته است: «و‌ ما اَرسَلنا مِن رَسول اِلاّ لِیُطاعَ بِاِذنِ اللّهِ‌...». اطاعت ذاتی، مخصوص خداوند است و اطاعت از غیر خدا مانند پیامبران، باید با اجازه او باشد. اذن در این آیه، به معنای اراده، امر، توفیق و یاری نیز دانسته شده است.
[۱۵۹] المنار، ج‌۵، ص‌۲۳۲‌-۲۳۳.


۲.۲۰ - دعوت پیامبر به سوی خدا

خداوند پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را فرستاده است تا به اذن او انسان‌ها را به سوی خداوند بخواند: «و‌ داعیًا اِلَی اللّهِ بِاِذنِهِ‌...».

۲.۲۱ - کار کردن جنّیان برای سلیمان

گروهی از جنّیان به اذن پروردگار، به سلیمان (علیه‌السلام) خدمت، و برای او کار می‌کردند: «... ‌و‌ مِنَ الجِنِّ مَن یَعمَلُ بَینَ یَدَیهِ بِاِذنِ رَبِّهِ‌...».


برای مطالعه بیشتر به این مقاله مراجعه کنید:
اذن الهی.


اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد؛ الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل؛ البرهان فی تفسیر‌القرآن؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تفسیر التحریر و التنویر؛ التفسیر‌الکبیر، ابن‌تیمیه؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر القرآن العظیم، صدر المتألهین؛ تفسیر القمی؛ تفسیر المنار؛ تفسیر‌نورالثقلین؛ جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع‌لأحکام القرآن، قرطبی؛ الجواهر فی تفسیر القرآن؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ شرح فصوص الحکم؛ شرح المواقف الایجی؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ القاموس المحیط؛ الکشاف؛ کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار؛ لسان‌العرب؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ المصباح المنیر؛ معارف‌القرآن؛ معجم مقاییس‌اللغه؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ النهایه فی غریب الحدیث و الاثر؛ نهایة‌الحکمه؛ الوجوه و النظائر لالفاظ کتاب اللّه العزیز.


۱. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۳۰۳.    
۲. فصّلت/سوره۴۱، آیه۲۱.    
۳. شرح المواقف الایجی، ج‌۸‌، ص‌۱۵۴؛ الالهیات، ج‌۲، ص‌۳۲۱‌-۳۲۲.
۴. شوری/سوره۴۲، آیه۵۱.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۹۷.    
۶. مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۳۲۵.
۷. بقره/سوره۲، آیه۹۷.    
۸. الکشاف، ج‌۱، ص‌۱۶۹.    
۹. روح‌المعانی، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۵۲۵.
۱۰. مجمع‌البیان، ج‌۱، ۳۲۵.
۱۱. روح‌المعانی، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۵۲۵.
۱۲. روح‌المعانی، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۵۲۵.
۱۳. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۹۰.
۱۴. البرهان، ج‌۳، ص‌۵۸۳‌-۵۸۴.
۱۵. البرهان، ج‌۵، ص‌۷۰۱.
۱۶. تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۴۶۶.
۱۷. قدر/سوره۹۷، آیه۴.    
۱۸. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۷۹۰.
۱۹. التحریر و التنویر، ج‌۲۴، ص‌۲۱۲.    
۲۰. رعد/سوره۱۳، آیه۳۸.    
۲۱. غافر/سوره۴۰، آیه۷۸.    
۲۲. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۱.    
۲۳. آل عمران/سوره۳، آیه۴۹.    
۲۴. مائده/سوره۵، آیه۱۱۰.    
۲۵. المیزان، ج‌۳، ص‌۱۹۹.    
۲۶. المیزان، ج‌۶‌، ص‌۲۲۱.    
۲۷. المیزان، ج‌۳، ص‌۱۹۹‌-۲۰۰.    
۲۸. التفسیر الکبیر، ج‌۸‌، ص‌۶۰.    
۲۹. التفسیر الکبیر، ج‌۱۲، ص‌۱۲۶.    
۳۰. المنار، ج‌۷، ص‌۲۴۷.
۳۱. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۵۲.
۳۲. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۴۰۵.
۳۳. شرح فصوص الحکم، ص‌۸۵۹‌-۸۶۰‌.
۳۴. آل عمران/سوره۳، آیه۴۹.    
۳۵. مائده/سوره۵، آیه۱۱۰.    
۳۶. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۵۲.
۳۷. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۴۰۵.
۳۸. التفسیر الکبیر، ج‌۸‌، ص‌۶۰‌.    
۳۹. جامع‌البیان، مج‌۵، ج‌۷، ص‌۱۷۲.
۴۰. نور/سوره۲۴، آیه۳۶.    
۴۱. المیزان، ج‌۱۵، ص‌۱۲۶.    
۴۲. المیزان، ج‌۱۵، ص‌۱۲۶.    
۴۳. تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۱۰۴.    
۴۴. الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۲۰۳.    
۴۵. کشف‌الاسرار، ج‌۶‌، ص‌۵۳۶.
۴۶. تفسیر قرطبی، ج‌۱۲، ص‌۱۷۶.
۴۷. تفسیر قرطبی، ج‌۱۲، ص‌۱۷۶.
۴۸. کشف‌الاسرار، ج‌۶‌، ص‌۵۳۶.
۴۹. المیزان، ج‌۱۴، ص‌۴۰۳.    
۵۰. حج/سوره۲۲، آیه۶۵.    
۵۱. اعراف/سوره۷، آیه۵۸.    
۵۲. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۵.    
۵۳. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۷۷.
۵۴. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۰.    
۵۵. بقره/سوره۲، آیه۱۰۲.    
۵۶. تفسیر ابن تیمیه، ج‌۲، ص‌۱۸۷.
۵۷. جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۶۵۰‌.
۵۸. نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۱۰۸.    
۵۹. کشف‌الاسرار، ج۶، ص۵۳۶.
۶۰. المنار، ج‌۷، ص‌۲۴۷.
۶۱. المنار، ج‌۷، ص‌۲۴۷.
۶۲. نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۱۰۸.    
۶۳. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۰.    
۶۴. بقره/سوره۲، آیه۲۴۹.    
۶۵. انفال/سوره۸، آیه۶۶.    
۶۶. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۵۸‌.
۶۷. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۵۲.    
۶۸. بقره/سوره۲، آیه۲۵۱.    
۶۹. بقره/سوره۲، آیه۲۴۹.    
۷۰. انفال/سوره۸، آیه۶۶.    
۷۱. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۸۵۶.
۷۲. المنار، ج‌۱۰، ص‌۸۰‌.
۷۳. حشر/سوره۵۹، آیه۵.    
۷۴. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۳۰۳.    
۷۵. تغابن/سوره۶۴، آیه۱۱.    
۷۶. التحریر و التنویر، ج‌۲۸، ص‌۲۷۹.    
۷۷. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۳۰۴.    
۷۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۶.    
۷۹. المنار، ج‌۴، ص‌۲۲۶.
۸۰. الفرقان، ج‌۶‌، ص‌۸۰‌.
۸۱. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۷۷‌۸۷۸‌.
۸۲. تغابن/سوره۶۴، آیه۱۱.    
۸۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۶.    
۸۴. جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۲۲۲.
۸۵. کشف‌الاسرار، ج‌۶‌، ص‌۵۳۶.
۸۶. التفسیر الکبیر، ج‌۳۰، ص‌۲۵.    
۸۷. التفسیرالکبیر، ج۳۰، ص‌۲۵‌-۲۶.    
۸۸. روح‌المعانی، مج۳، ج۴، ص۱۸۳.
۸۹. الکشاف، ج۱، ص۴۳۷.    
۹۰. مجمع‌البیان، ج۹، ص۴۵۱.
۹۱. التفسیر‌الکبیر، ج‌۹، ص‌۸۳‌.    
۹۲. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۴۵۱.
۹۳. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۷۷‌.
۹۴. التفسیرالکبیر، ج۹، ص‌۸۳‌.    
۹۵. التفسیر الکبیر، ج‌۳۰، ص‌۲۵.    
۹۶. التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۸۳‌.    
۹۷. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۷۷‌.
۹۸. مائده/سوره۵، آیه۱۰۶.    
۹۹. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۵.    
۱۰۰. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۷۷‌.
۱۰۱. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۵۱‌.
۱۰۲. روح‌المعانی، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۱۱۸.
۱۰۳. کشف‌الاسرار، ج‌۶‌، ص‌۵۳۷.
۱۰۴. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۳.    
۱۰۵. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۱۰۶. التفسیر الکبیر، ج‌۶‌، ص‌۱۸.    
۱۰۷. معارف قرآن، ص‌۱۹۹.
۱۰۸. المیزان، ج‌۲، ص‌۱۲۹‌-۱۳۰.    
۱۰۹. تفسیر قرطبی، ج‌۳، ص‌۲۴.
۱۱۰. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۵۴۴.
۱۱۱. روح‌المعانی، مج‌۲، ج‌۲، ص‌۱۵۴.
۱۱۲. التحریر والتنویر، ج‌۲، ص‌۳۱۲.    
۱۱۳. مائده/سوره۵، آیه۱۶.    
۱۱۴. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱.    
۱۱۵. بقره/سوره۲، آیه۲۲۱.    
۱۱۶. هود/سوره۱۱، آیه۱۰۵.    
۱۱۷. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۲۹۵.
۱۱۸. یس/سوره۳۶، آیه۶۵.    
۱۱۹. مرسلات/سوره۷۷، آیه۳۵‌۳۶.    
۱۲۰. انعام/سوره۶، آیه۲۳.    
۱۲۱. یس/سوره۳۶، آیه۵۲.    
۱۲۲. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۱۱‌-۱۶.    
۱۲۳. روح‌المعانی، مج‌۷، ج‌۱۲، ص‌۲۰۹.
۱۲۴. نبأ/سوره۷۸، آیه۳۸.    
۱۲۵. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۷۲.    
۱۲۶. روح‌المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص‌۳۵.
۱۲۷. تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص‌۱۲۲.
۱۲۸. التحریر و التنویر، ج‌۳۰، ص‌۵۲‌-۵۳.    
۱۲۹. نحل/سوره۱۶، آیه۸۴.    
۱۳۰. مرسلات/سوره۷۷، آیه۳۶.    
۱۳۱. المیزان، ج‌۱۲، ص‌۳۱۷‌-۳۱۸.    
۱۳۲. نحل/سوره۱۶، آیه۸۴.    
۱۳۳. مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۵۸۴.
۱۳۴. یونس/سوره۱۰، آیه۳.    
۱۳۵. المیزان، ج‌۱، ص‌۱۶۰‌-۱۶۱.    
۱۳۶. طه/سوره۲۰، آیه۱۰۹.    
۱۳۷. سبأ/سوره۳۴، آیه۲۳.    
۱۳۸. المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۷۱.    
۱۳۹. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۱۴۰. یونس/سوره۱۰، آیه۳.    
۱۴۱. نجم/سوره۵۳، آیه۲۶.    
۱۴۲. الجواهر، مج‌۵، ج‌۹، ص‌۱۴۳.
۱۴۳. تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۲۰۱.    
۱۴۴. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۱۴۵. التفسیر الکبیر، ج‌۷، ص‌۱۰.
۱۴۶. جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۱۳.
۱۴۷. شوری/سوره۴۲، آیه۲۱.    
۱۴۸. یونس/سوره۱۰، آیه۵۹.    
۱۴۹. حج/سوره۲۲، آیه۳۹.    
۱۵۰. جامع‌البیان، مج‌۱۰، ج‌۱۷، ص‌۲۲۸.
۱۵۱. الکشاف، ج‌۳، ص‌۱۶۰.    
۱۵۲. مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۱۳۸.
۱۵۳. مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۱۳۸.
۱۵۴. الکشاف، ج‌۳، ص‌۱۶۰.    
۱۵۵. تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۸۵-۸۴‌.    
۱۵۶. نور الثقلین، ج‌۳، ص‌۵۰۲‌-۵۰۴.    
۱۵۷. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۲.    
۱۵۸. نساء/سوره۴، آیه۶۴.    
۱۵۹. المنار، ج‌۵، ص‌۲۳۲‌-۲۳۳.
۱۶۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۶.    
۱۶۱. سبأ/سوره۳۴، آیه۱۲.    



دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله اذن الهی، ج۲، ص۵۲.    



جعبه ابزار