• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قاعده نفی عسر و حرج

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ـــ واژه حرج در قرآن کریم ، به معنای ضیق، تنگی، سختی و گناه به کار رفته است؛ و واژه عسر در قرآن کریم، به معنای صعب، تنگ، دشوار است ؛این قاعده بمعنای، سقوط تکلیف شاقِّ غیر قابل تحمّل به حسب عادت است.

ـــ قاعده نفی عسر و حرج، سقوط تکلیف شاقِّ غیر قابل تحمّل به حسب عادت است.



قاعده نفی عسر و حرج، از قواعد فقهی بوده و به این معنا است که هرگاه تکلیفی دارای مشقت و دشواری شدیدی باشد که تحمل آن عادتاً برای مکلف سخت است، آن تکلیف ساقط می‌گردد.

۱.۱ - مثال

بنابراین، غسل کردن در سرمای شدید یا روزه ماه رمضان در حق مریض یا پیر در صورتی که از تحمل عادی آن‌ها فراتر باشد، واجب نیست.


ـــ «حرج» در لغت به معنای ضیق، محدودیت و در تنگنا قرار گرفتن است.

ـــ حرج در لغت به معنی ضیق، تنگی، تنگنا، گناه و حرام است. گفته‌اند حرج در اصل به معنی اجتماع و انبوهی شی ء است، به گونه‌ای که موجب حصول تصور ضیق و تنگی میان آن اشیا شود
[۲] صفی پور، عبدالرحیم بن عبد الکریم، منتهی الارب فی لغة العرب، ج۱، ص۲۳۴.
و نیز گفته شده است: «الحرج المکان الضیق، الکثیر الشجر، الاثم». برخی نیز حرج را به معنی تنگترین تنگنا و «اضیق الضیق» دانسته‌اند.


در قرآن نیز واژه حرج به معنای ضیق، تنگی، سختی و گناه به کار رفته است؛ چنان که خداوند می‌فرماید: «... ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم...» ؛ خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا و سختی قرار دهد؛ لکن می‌خواهد شما را مطهر کند. در جای دیگری از قرآن نیز آمده است: «فمن یرد الله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا...» و یا: «... ما جعل علیکم فی الدین من حرج...» که حرج در هر دو آیه، به معنی تنگنا و سختی است. برخی مفسران واژه حرج را به تنگی و ضیق معنی کرده و در بعضی موارد، کنایه از سختی و دشواری دانسته و گفته‌اند: «ای من ضیق بان یکلفکم ما لا طاقة لکم به و ما تعجزون عنه». عده‌ای از جمله ابن جریر، حاکم و ابن مردویه به استناد روایتی از عایشه گفته‌اند که رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم هنگام پاسخگویی به مسائل، تصریح فرموده‌اند که منظور از حرج، «ضیق» است. در پاره‌ای آیات نیز حرج به معنی گناه به کار رفته است؛ چنان که خداوند فرموده است: «لیس علی الضعفاء و لا علی المرضی و لا علی الذین لا یجدون ما ینفقون حرج...» ؛ یعنی بر ضعیفان و بیماران و کسانی که اموال قابل انفاق ندارند، گناهی نیست یا: «لیس علی الاعمی حرج و لا علی الاعرج حرج...» ؛ و یا «ما کان علی النبی من حرج فیما فرض الله له...» .


در روایات نیز واژه حرج به معنی ضیق و تنگی استعمال شده است؛ چنان که در روایت ابی بصیر آمده است: «ان الدین لیس بمضیق فان الله یقول ما جعل علیکم فی الدین من حرج».


ـــ و «عسر» نیز در لغت به معنای سختی و دشواری، مقابل «یسر» به معنای آسانی و راحتی، است.

ـــ واژه «عسر» نیز متضاد «یسر» است و در معنی صعب، تنگ، دشوار، بدخویی، مشکل، سخت و سخت شدن روزگار به کار می‌رود.


این واژه در قرآن کریم، به همین معنی است؛ چنان که خداوند فرموده است: «فان مع العسر یسرا» یا «سیجعل الله بعد عسر یسرا». بدین ترتیب، معنای عسر عبارت از صعوبت، مشقت و شدت است که در فارسی از آن به دشواری و سختی تعبیر می‌شود.
[۱۴] لغت نامه دهخدا، ذیل واژه عسر.

==!==

منظور از تکلیف موجب عسر و حرج بیشتر تکلیفی است که مکلف عقلا قدرت انجام دادن آن را دارد؛ ولی این امر عادتا برای مکلف قابل تحمل نیست.


به نظر مرحوم نراقی حرج، شدیدتر از عسر است و نسبت میان آن دو، عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی هر حرجی عسر است ولی هر عسری حرج نیست.


درباره حد و اندازه مشقتی که باعث سقوط تکلیف می‌گردد، دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد؛ برخی اعتقاد دارند عسر و حرج باید «شدید» باشد، برخی برای آن قید «فاحش» و برخی دیگر قید «عادتاً غیر قابل تحمل» را ذکر کرده‌اند. از سخنان مرحوم «صاحب جواهر» بر می‌آید که ملاک، عسر و حرجی است که شدید و عادتاً غیر قابل تحمل باشد.


عسر و حرج درجات متفاوتی دارد:
گاهی کار آن چنان دشوار می‌شود که انجام آن نامقدور می‌گردد؛ این گونه موارد، در زیر عنوان «تکلیف مالایطاق» و غیر مقدور قرار گرفته و از تحت قاعده لا حرج بیرون می‌آید.
گاهی کاری غیر مقدور نیست، ولی انجام آن، موجب اختلال نظام جامعه می‌گردد، مانند این که فردی برای قصاص از دیگری بدون مراجعه به مراجع صالح قضایی شخصاً اقدام کند، که این نیز از تحت قاعده «لا حرج» خارج است.
گاهی کاری مقدور است و موجب به هم ریختن نظام هم نیست، ولی موجب ضرر و زیان می‌شود؛ این گونه کارها مشمول قاعده لاضرر می‌باشد.
گاهی کاری مقدور، ولی دشوار و دارای مشقت زیاد است، به گونه‌ای که از نظر عرف قابل تحمل نیست؛ این مورد تحت قاعده «لاحرج» قرار می‌گیرد.


به تعدادی از آیات و روایات، برای اثبات این قاعده استدلال شده است:
۱. «جاهدوا فی الله حق جهاده هو اجتباکم و ما جعل علیکم فی الدین من حرج...؛ در راه خدا کوشش فراوان و شایسته به کار ببندید، خداوند شما را برگزید و در احکام دین، حکم حرجی بر شما مقرر ننمود».
۲. ﴿ما یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَج﴾؛ خداوند اراده قرار دادن حرج را بر شما ننموده است».
۳. ﴿یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْر﴾؛ خداوند بر شما آسانی را اراده کرده است نه سختی را».
۴. روایت ابوبصیر از امام صادق علیه‌السّلام که حضرت در جواب پرسشی درباره چگونگی استفاده از برکه‌ای که آب زیادی در آن جمع شده است و پلیدی‌هایی در آن ریخته شده است، فرمود: «... اخرج الماء بیدک ثم توضا، فان الدین لیس بمضیق، فان الله یقول: ما جعل علیکم فی الدین من حرج؛ سطح آب را با دست باز کن، آب را بیرون بیاورد و وضو بگیر، زیرا اسلام سخت نمی‌گیرد و خداوند می‌فرماید: در دین حرجی بر شما قرار داده نشده است».


در این که عسر و حرج، شخصی است یا نوعی، اختلاف وجود دارد؛ بیشتر صاحب نظران برآن‌اند که ملاک، عسر و حرج شخصی (عسر و حرجی که شخص خاص نتواند آن را تحمل کند) است، نه عسر و حرج نوعی (عسر و حرجی که نوع مردم نتوانند آن را تحمل کنند).
[۲۱] مقالات اصولی، موسوی بجنوردی، محمد، ص۸۶.
[۲۶] فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، جعفر، ج۳، ص۴۸۹.





۱۳.۱ - عموم و خصوص مطلق

بعضی رابطه میان عسر و حرج را عموم و خصوص مطلق دانسته و گفته‌اند: «عسر اعم و مطلق از حرج و ضیق است؛ زیرا هر ضیقی عسر است، ولی عکس آنکه هر عسری ضیق باشد، صادق نیست»؛ چنان که اگر کسی بردۀ خود را الزام کند که دارویی تلخ بخورد، گفته می‌شود او را در عسر قرار داده است؛ ولی اینکه گفته شود در ضیق واقع شده و مولایش بر او سخت گرفته، صحیح نیست. به عقیده این افراد تکالیف از نظر میزان عسر و حرج، درجاتی به شرح زیر دارند:
۱. تکالیف مادون عسر که سهل و آسان است.
۲. تکالیف عسرآوری که موجب ضیق و تنگنا نمی‌شود (عسر).
۳. تکالیف ضیق آور که مکلف طاقت انجام دادن آنها را دارد (حرج).
۴. تکالیف ما لا یطاق که انجام دادن آن خارج از طاقت مکلف است.

۱۳.۲ - تساوی

اما به نظر می‌رسد رابطه مصادیق عسر و حرج،تساوی است نه عموم و خصوص مطلق؛ زیرا هر عملی که انسان را به تنگنا و ضیق اندازد، دشوار و سخت هم هست و بر عکس، هر کاری که انجام دادنش برای آدمی سخت و شاق باشد، موجب تنگی و اعمال فشار بر او نیز می‌شود. به علاوه، ضابطۀ تعیین مصداق عسر و حرج،عرف است که مطابق آن، هر کاری که موجب مضیقه و تنگنا باشد، حرج و دشواری نیز تلقی می‌شود. وانگهی در روایات مستند قاعده نیز موارد استنادمعصوم علیه‌السّلام به آیۀ حرج، بیشتر مواردی است که چیزی افزون بر سختی و صعوبت وجود نداشته است؛ به ویژه آنکه برخی علما وجود عسر و حرج را در همه تکالیف محرز دانسته و برای تایید نظریه خود به ریشه لغوی تکلیف (کلفت) استناد کرده‌اند.


اینکه رابطه میان عسر و حرج بیشتر تساوی است تا عموم و خصوص مطلق، بدین معنی نیست که در میان تکالیف از حیث سهولت و دشواری تفاوتی وجود ندارد و یا اینکه حکم موجب عسر و حرج با تکلیف به ما لا یطاق یکسان است؛ زیرا منظور از تکلیف موجب عسر و حرج بیشتر تکلیفی است که مکلف عقلا قدرت انجام دادن آن را دارد؛ ولی این امر عادتا برای مکلف قابل تحمل نیست؛ در حالی که تکلیف ما لا یطاق، حکمی است که نه عقلا مقدور است، و نه عادتا مکلف توان انجام دادن آن را دارد. به عبارت دیگر، از تفاوتهای آشکار میان تکالیف حرجی و ما لا یطاق این است که تشریع تکلیف ما لا یطاق از طرف شارع امری محال و غیر معقول است؛ اما تکلیف به امر حرجی از سوی شارع این گونه نیست.


۱. المفردات فی غریب القرآن،ج۱، ص۱۱۲.    
۲. صفی پور، عبدالرحیم بن عبد الکریم، منتهی الارب فی لغة العرب، ج۱، ص۲۳۴.
۳. قاموس المحیط،مجدالدین الفیروزآبادی،ج۱، ص۱۸۲.    
۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۱۵۷.    
۵. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۶. انعام/سوره۶، آیه۱۲۵.    
۷. حج/سوره۲۲، آیه۷۸.    
۸. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۸۳.    
۹. طباطبایی (علامه)، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۴۱۴.    
۱۰. توبه/سوره۹، آیه۹۱.    
۱۱. فتح/سوره۴۸، آیه۱۷.    
۱۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۸.    
۱۳. طلاق/سوره۶۵، آیه۷.    
۱۴. لغت نامه دهخدا، ذیل واژه عسر.
۱۵. حج/سوره۲۲، آیه۷۷.    
۱۶. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۱۷. بقرة/سوره۲، آیه۱۵۸.    
۱۸. عوائد الایام، نراقی، محمد بن احمد، ص۵۷.    
۱۹. الفروق المهمة فی الاصول الفقهیة، قدسی مهر، خلیل، ص۱۳۷.    
۲۰. الدرایة فی توضیح الکفایة، جزایری، محمدجعفر، منتهی ج۴، ص۵۸۷.    
۲۱. مقالات اصولی، موسوی بجنوردی، محمد، ص۸۶.
۲۲. انوار الاصول، مکارم شیرازی، ناصر، ج۲، ص۴۷۷.    
۲۳. القواعد الفقهیة، مکارم شیرازی، ناصر، ج۱، ص۱۵۹.    
۲۴. انوار الاصول، مکارم شیرازی، ناصر، ج۱، ص۳۴۲.    
۲۵. اصطلاحات الاصول، مشکینی، علی، ص۲۱۲.    
۲۶. فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، جعفر، ج۳، ص۴۸۹.
۲۷. نراقی، احمد بن محمد، عوائد الایام،المحقق أحمد بن محمد مهدی النراقی، ص۶۲.    
۲۸. نراقی، احمد بن محمد، عوائد الایام،المحقق أحمد بن محمد مهدی النراقی، ص۶۲.    



فرهنگ‌نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۶۲۵، برگرفته از مقاله «قاعده نفی عسر و حرج».    
قواعد فقه، برگرفته از مقاله «قاعده نفی عسر و حرج»، ج۲، ص۷۹.    



جعبه ابزار