• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پارسیان‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




پارسیان، نام جامعه زرتشتیان خارج از ایران، بویژه هند است.

فهرست مندرجات

۱ - معرفی پارسیان
       ۱.۱ - خاستگاه پارسیان
       ۱.۲ - مهاجرت زرتشتیان به هند
              ۱.۲.۱ - تعداد این مهاجران
       ۱.۳ - منطقه سنجان
       ۱.۴ - سابقه حضور ایرانیان در هند
       ۱.۵ - کار و مذهب مهاجران زرتشتی
       ۱.۶ - مهاجرت پارسیان به ناگ مندال
       ۱.۷ - تقسیم نواحی پارسی نشین گجرات
       ۱.۸ - ترک شهر سنجان
       ۱.۹ - تحولات جامعه پارسیان
       ۱.۱۰ - پارسیان در حکومت اکبرشاه گورکانی
       ۱.۱۱ - فرقه گرایی جامعه پارسیان
       ۱.۱۲ - ورود پارسیان به بمبئی
       ۱.۱۳ - نخستین تشکلها و نهادهای پارسیان
       ۱.۱۴ - شکوفایی پارسیان
       ۱.۱۵ - نیمی از بمبئی در تملک پارسیان
       ۱.۱۶ - اوج نفوذ سیاسی و فعالیت تجاری پارسیان
       ۱.۱۷ - موفقیت پارسیان در جامعه هند
       ۱.۱۸ - پارسیان رهبران جامعه زرتشتیان جهان
       ۱.۱۹ - دگرگون موقعیت پارسیان در هند
       ۱.۲۰ - کاهش جمعیت پارسیان در هند
       ۱.۲۱ - پارسیان در جاهای دیگرجهان
       ۱.۲۲ - تحولات وانشعاباتپارزسیان
       ۱.۲۳ - نخستین تحول در باورهای پارسیان
       ۱.۲۴ - مناقشه بزرگ بر سر تقویم
       ۱.۲۵ - نهضت ایرانی سازی
       ۱.۲۶ - استقبال از مظاهر تمدن صنعتی غرب
       ۱.۲۷ - نهضت احیای مذهبی
       ۱.۲۸ - سازمانها و تشکّلهای پارسیان
       ۱.۲۹ - عضو ارشد پنچایت
       ۱.۳۰ - افول قدرت پنچایتها
       ۱.۳۱ - اصلاحات در قوانین و عملکرد پنچایت
       ۱.۳۲ - عبادات و آداب و رسوم پارسیان
              ۱.۳۲.۱ - زایش رویدادی خجسته در بین پارسیان
              ۱.۳۲.۲ - مراسم نامگذاری
              ۱.۳۲.۳ - آداب و رسوم ازدواج پارسیان
              ۱.۳۲.۴ - مهمترین جشن پارسیان
              ۱.۳۲.۵ - آیین تطهیر جسم
       ۱.۳۳ - عبادت‌گاهها و مراتب روحانیت پارسیان
۲ - فهرست منابع
۳ - پانویس
۴ - منبع



این واژه از پارسیگِ پهلوی،
[۱] دن مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ذیل واژه، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران ۱۳۷۳ ش.
به معنای «ساکن فارس» و «ایرانی»، گرفته شده است.
درباره پارسیان از زمان انقراض ساسانیان (۳۳/۶۵۳) تا مهاجرت ایشان از ایران به هند در اواسط قرن دوم، اطلاعات مختصر و مبهمی وجود دارد.
قدیمترین سند مکتوب، یعنی قصه سَنجان، منظومه‌ای است از بهمن پسر کیقباد، شاعر مقیم نوساری، که در ۱۰۰۸ـ۱۰۰۹/۱۶۰۰ آن را سروده است.
[۲] فرهاد آبادانی، «سهم پارسیان هندوستان در نگهداری فرهنگ ایران»، ج۱، ص۵۶، هنر و مردم، سال ۱۶، ش ۱۸۱ (آبان ۱۳۵۶).
[۳] رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۴۱۸، تهران (۱۳۴۰).

سند دیگر، قصه زرتشتیان هندوستان سروده دستور شاپور جی در ۱۱۷۸ـ۱۱۷۹/ ۱۷۶۵ است.
[۴] ابراهیم پورداود، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ش ۷، ص ۳۳۳،ارمغان، (اسفند ۱۳۳۰).


۱.۱ - خاستگاه پارسیان


براساس روایت قصه سنجان، حدود یکصد سال پس از سقوط ساسانیان، زرتشتیانی که در کوهستانهای خراسان پناه گرفته بودند، دسته جمعی روانه جزیره هرمز شدند.
[۵] فرهاد آبادانی، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ج۱، ص۱۲۳، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال ۶، ش ۷ (۱۳۵۰).

اشاره به زرسرخ نیشابوری در خطبه عروسی پارسیان،
[۶] فرهاد آبادانی، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ج۱، ص۱۲۴، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال ۶، ش ۷ (۱۳۵۰).
[۷] ابراهیم پورداود، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ارمغان،ش ۴، ص ۱۶۱، (اسفند ۱۳۳۰).
و نیز اطلاق سنجان (نام دو روستا در نیشابور و مرو) بر نخستین اقامتگاه این مهاجران در هند، می تواند نشانی از مبدأ مهاجرت ایشان، یعنی خراسان، باشد.
[۸] یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۱۶۰، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
[۹] ابراهیم پورداود، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ارمغان، ش ۵، ص ۲۰۶،(مهر ۱۳۳۰).

با این‌همه، خاستگاه آنان را نباید صرفاً خراسان دانست، زیرا برخی قراین نشان می‌دهد که گروهی از آنان از طبرستان و کرمان برخاسته‌اند.
بر پایه گزارش بلاذری،
[۱۰] احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۵۵۲، چاپ عبدالله انیس طبّاع و عمر انیس طبّاع، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
در پی فتح کرمان، گروهی از مردم آن‌جا به دریا گریختند.
در همین گزارش از مقاومت و شکست ایرانیان در جزیره هرمز در برابر سپاه مجاشع بن مسعود سخن به میان آمده است.
پورداود با استناد به این گزارش حدس زده است که نام دیگر جزیره هرمز، یعنی موغِستان، باید یادگار همین روزگار باشد،
[۱۱] ابراهیم پورداود، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ارمغان، ش ۴، ص ۱۶۰،(تیر ۱۳۲۹).
اما تا سده هشتم نام موغستان در منابع نیامده است.
در قرن هشتم هرمز کهنه را «موغ استان» می خواندند.
[۱۲] ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، ج۱، ص۲۸۰، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.


۱.۲ - مهاجرت زرتشتیان به هند


زرتشتیان پس از چند سال اقامت در هرمز، در حدود ۱۴۹ با سه کشتی خلیج فارس را به قصد هند ترک کردند.
[۱۳] فرهاد آبادانی، «سهم پارسیان هندوستان در نگهداری فرهنگ ایران»، ج۱، ص۵۶، هنر و مردم، سال ۱۶، ش ۱۸۱ (آبان ۱۳۵۶).
[۱۴] رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۳۵، تهران (۱۳۴۰).
[۱۵] رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۴۱، تهران (۱۳۴۰).

برخی مهاجرت آنان را به هند، نتیجه تبدیل شدن بغداد به منطقه مهم بازرگانی جهانی، تسلط اعراب بر خلیج فارس، و رکود بازرگانی ایرانیان دانسته اند.
[۱۶] فرهنگ ارشاد، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند قرن هشتم تا هیجدهم میلادی، ج۱، ص۱۹۳، تهران ۱۳۶۵ ش.


۱.۲.۱ - تعداد این مهاجران


درباره تعداد این مهاجران تردید هست؛ برخی، آنان را گروهی کوچک، و برخی دیگر، آنان را صدها هزار تن نوشته‌اند که پس از ورود اسلام، بتدریج به هند کوچ کردند.
[۱۷] فرهنگ ارشاد، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند قرن هشتم تا هیجدهم میلادی، ج۱، ص۱۸۴ـ۱۸۵، تهران ۱۳۶۵ ش.
[۱۸] جواهر لعل نهرو، کشف هند، ج۱، ص۲۵۲، ترجمه محمود تفضلی، تهران ۱۳۶۱ ش.

احتمالاً در بین نخستین گروههای کوچنده، بیشتر، نخبگان نظام ساسانی از قبیل رهبران دینی، منجمان و شاهزادگان حضور داشته‌اند.
[۱۹] آبادانی، ۱۳۵۶، ج۱، ص۱۸۵، ص ۵۶، فرهنگ ارشاد، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند قرن هشتم تا هیجدهم میلادی، تهران ۱۳۶۵ ش.


۱.۳ - منطقه سنجان


در ادامه قصه سنجان آمده است که زرتشتیان پس از رسیدن به سرزمین هند، ابتدا مدتی در جزیره دیب/ دیو، واقع در جنوب سند و مغرب کراچی، اقامت گزیدند.
سپس در ۱۶۸ یا ۱۷۹ یا ۱۸۴، وارد ناحیه‌ای در جنوب گُجَرات شدند و پس از کسب اجازه اقامت از حکمران محلی، بتدریج آن‌جا را آباد کرده سنجان نامیدند.
[۲۰] اردشیر آذرگشسب، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، ج۱، ص۶۰، تهران ۱۳۵۲.
[۲۱] فرهاد آبادانی، «سهم پارسیان هندوستان در نگهداری فرهنگ ایران»، ج۱، ص۵۶، هنر و مردم، سال ۱۶، ش ۱۸۱ (آبان ۱۳۵۶).
[۲۲] رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۳۵، تهران (۱۳۴۰).
[۲۳] رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۴۱ـ۴۲، تهران (۱۳۴۰).

در برخی منابع آمده است که پرتغالیها نام سن جان را به این منطقه داده‌اند،
[۲۴] فرهاد آبادانی، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ج۱، ص۱۲۴، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال ۶، ش ۷ (۱۳۵۰).
اما به جزئیات تاریخی این تاریخچه های منظوم نمی‌توان اعتماد کرد، چنانکه پژوهشگرانی چون گشتاسب کیخسرو نریمان و باتنا کاملاً اصالت این داستانها را رد کرده در اثبات ساختگی و جعلی بودن آن‌ها دلایلی آورده‌اند.
[۲۵] عبدالله شهبازی، نظریه توطئه، ج۱، ص۱۳۵ـ۱۳۷، صعود سلطنت پهلوی، و، تاریخنگاری جدید در ایران، تهران ۱۳۷۷ ش.

درواقع، نبودن هیچ اثر مکتوب یا حتی روایت شفاهی درباره تاریخچه پارسیان از هنگام ترک ایران تا پیش از سال سرودن قصه سنجان ــ که خود مؤلف نیز بر آن تأکید کرده و نیز ذکر نشدن هیچ تاریخ معینی برای تمامی حوادث یادشده در قصه سنجان، از بدیهی ‌ترین اشکالات است که صحت تاریخ این مجموعه منظوم را، با تردید جدی مواجه می‌سازد.

۱.۴ - سابقه حضور ایرانیان در هند


دقت در مندرجات این اثر گویای مهاجرت تدریجی (و نه یکباره) ایرانیان، به مناطق متعددی از هند چون سورت، بهروچ/ بروچ، نوساری، کمبایه/ کمبی و سایر شهرهای ساحلی هند، طی ادوار مختلف تاریخی است.
[۲۶] م س ایرانی، «قصه سنجان، ج۱، ص۲۶۸ـ۲۷۹، یا، تاریخ فرضی مهاجرت پارسیان از خراسان به هند»، ترجمه محمد باقری، چیستا، سال ۲، ش ۳ (آبان ۱۳۶۱).

گفتنی است که حضور ایرانیان در هند سابقه‌ای دیرینه دارد.
در دوره پیش از اسلام و قرنها پیش از انقراض ساسانیان، بازرگانان ایرانی برای تجارت، و مغهای زرتشتی برای تبلیغات مذهبی به هند سفر می‌کرده‌اند.
[۲۷] فرهنگ ارشاد، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند قرن هشتم تا هیجدهم میلادی، ج۱، ص۱۸۳، تهران ۱۳۶۵ ش.
[۲۸] محمدطاهر رضوی، پارسیان اهل کتابند، ج۱، ص۲۵۶، ترجمه م ع مازندی، بمبئی ۱۹۳۶.


۱.۵ - کار و مذهب مهاجران زرتشتی


مهاجران زرتشتی، که کشاورز، صنعتگر، بازرگان دریانورد و فروشنده انواع مشروبات الکلی بودند، بتدریج در سراسر گجرات پراکنده شدند و به سبب ویژگی مهاجرپذیری و تسامح هندیان و نیز زندگی در کنار یکدیگر، انسجام و یگانگی و ویژگیهای فرهنگی خود را حفظ کردند،
[۲۹] فرهنگ ارشاد، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند قرن هشتم تا هیجدهم میلادی، ج۱، ص۲۰۰، تهران ۱۳۶۵ ش.
اما ظاهراً با حمله سلطان محمود غزنوی در ۴۲۱ـ۴۲۳ به هند، برخی از آنان در معرض اسلام آوردن اجباری قرار گرفتند.
[۳۰] ذبیح الله صفا، حماسه سرایی در ایران، ج۱، ص۱۹۷، تهران ۱۳۵۲ ش.
[۳۱] جهانگیر اشیدری، دانشنامه مزدیسنا: واژه نامه توضیحی آیین زرتشت، ذیل «قصه سلطان محمود غزنوی»، تهران ۱۳۷۱ ش.


۱.۶ - مهاجرت پارسیان به ناگ مندال


در ۵۳۶ پارسیان به ناگ مَنْدال در بَروده روی آوردند و به سبب شباهت آب و هوای آن به شهر ساری، آن را «نوساری» نامیدند.
[۳۲] فرهاد آبادانی، «سهم پارسیان هندوستان در نگهداری فرهنگ ایران»، ج۱، ص۵۶ـ۵۷، هنر و مردم، سال ۱۶، ش ۱۸۱ (آبان ۱۳۵۶).


۱.۷ - تقسیم نواحی پارسی نشین گجرات


در اواخر سده هفتم نواحی پارسی نشینِ گجرات به پنج ناحیه مذهبی (پنتک) تقسیم شد که عبارت بودند از: سنجان، نوساری، کمبی، بروچ و گوداورا،
[۳۳] رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۴۲، تهران (۱۳۴۰).
[۳۴] مری بویس، «دیانت زرتشتی در دوران متأخر»، ج۱، ص۱۳۹، در دیانت زرتشتی، ترجمه فریدون وهمن، تهران ۱۳۴۸ ش.
اما سنجان که محل نگهداری آتش بهرام و مقرّ موبد موبدان بود، با وجود تأسیس «دارِ مهر» در نوساری و بروچ، همچنان مرکزیت خود را حفظ کرد.
[۳۵] رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۴۱ـ۴۲، تهران (۱۳۴۰).

در همین سالها سیاحی ایتالیایی که به هند رفته بود، تلویحاً به وجود جامعه پارسیان در آن‌جا اشاره کرده است.
[۳۶] ابراهیم پورداود، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ارمغان، ش ۷، ص ۳۳۳،سال ۲۵، ش ۷ (اسفند ۱۳۳۰).

زکریا قزوینی نیز در آثار البلاد و اخبار العباد، درباره وجود زرتشتیان در شهر صیهور هند مطالبی آورده
[۳۷] زکریابن محمد قزوینی، ترجمه آثارالبلاد و اخبار العباد، ج۱، ص۱۲۲، به قلم محمدمرادبن عبدالرحمان، چاپ محمد شاهمرادی، تهران ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳ ش.
و نوشته است که در ناحیه سند منطقه‌ای به صحرای زرتشت معروف است.
[۳۸] زکریابن محمد قزوینی، ترجمه آثارالبلاد و اخبار العباد، ج۱، ص۱۱۹، به قلم محمدمرادبن عبدالرحمان، چاپ محمد شاهمرادی، تهران ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳ ش.


۱.۸ - ترک شهر سنجان


در اوایل سده دهم پارسیانی که در کنار هندوها در دفاع ناموفق از سنجان در برابر مسلمانان شرکت داشتند، ناگزیر به ترک شهر شدند و در گلدانی فلزی آتش بهرام را به نوساری بردند.
[۳۹] مری بویس، «دیانت زرتشتی در دوران متأخر»، ج۱، ص۱۴۰، در دیانت زرتشتی، ترجمه فریدون وهمن، تهران ۱۳۴۸ ش.
[۴۰] عبدالله رازی، آیین زردشت، ج۱، ص۱۰۷ـ ۱۰۸.


۱.۹ - تحولات جامعه پارسیان


در این زمان جامعه پارسیان شاهد تحولات مهمی بود. در نوساری یکی از بهدینان (فرزانگان پارسی) به نام چَنگه شاه که مستأجر مالیاتی (دسای) و مردی پرهیزکار و «داورِ» (رهبرِ) پارسیان بود، حاکم مسلمان را تشویق کرد تا بهدینانِ محلی را از پرداخت جزیه معاف کند.
منصب دسای گیر که تا ۱۰۰۳ـ۱۰۰۴ در خانواده چنگه شاه باقی بود، در زمان کیقباد، پسر مهرجی رانا، با مقام روحانی موبدی درآمیخت.

۱.۱۰ - پارسیان در حکومت اکبرشاه گورکانی


این سالها که زمان حکومت اکبرشاه گورکانی (۹۶۳ـ۱۰۱۴) و توجه او به گفتگوی ادیان برای دستیابی به «دین الهی» بود، برای روحانیت پارسی فرصتی فراهم آورد تا در حیات سیاسی و اجتماعی هند شرکت کند.
[۴۱] رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۵، تهران (۱۳۴۰).
[۴۲] اردشیر آذرگشسب، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، ج۱، ص۶۶، تهران ۱۳۵۲.

مهرجی رانا، موبد پارسی، برای توضیح مبانی عقیدتی پارسیان، در مجلسی که اکبر برای تدوین «دین الهی» برپا ساخته بود، شرکت جست
[۴۳] اردشیر آذرگشسب، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، ج۱، ص۶۶، تهران ۱۳۵۲.
و در گنجانیدن برخی از مبانی مذهب زرتشتی در مذهب تلفیقی جدید کوشید.
موبدان بهاگاریا برای قدردانی، مقام «دستور»ی را به وی اعطا کردند که بعدها در خانواده او موروثی شد.
[۴۴] مری بویس، «دیانت زرتشتی در دوران متأخر»، ج۱، ص۱۴۱، در دیانت زرتشتی، ترجمه فریدون وهمن، تهران ۱۳۴۸ ش.

در زمان اکبر، بندر سورَت به مرکز معتبر تجارت با غرب تبدیل شد و پارسیان از نیمه دوم سده دهم در این شهر مستقر شدند و در ۱۱۴۶ در آن‌جا معبد ساختند.
[۴۵] مری بویس، «دیانت زرتشتی در دوران متأخر»، ج۱، ص۱۴۰، در دیانت زرتشتی، ترجمه فریدون وهمن، تهران ۱۳۴۸ ش.
[۴۶] جهانگیر اشیدری، دانشنامه مزدیسنا: واژه نامه توضیحی آیین زرتشت، ذیل مادّه، تهران ۱۳۷۱ ش.


۱.۱۱ - فرقه گرایی جامعه پارسیان


پارسیان، در پی اعتباری که شاهان نخستین بابری برای آنان فراهم کرده بودند، برای نوزایی فرهنگی خود کوشیدند و دوباره به ایران روی آوردند.
با رونق سورت، بتدریج بازرگانان پارسی سر برآوردند و نفوذ آنان از یکه تازی نخبگان پیشین جامعه پارسی، «دسای» ها و «جاگیردار» ها، کاست،اما همین دگرگونی در قدرت سیاسی و اجتماعی، و نیز اختلاف نظرِ پارسیان و روحانیت زرتشتی ایران در باب تقویم، به فرقه گرایی و شکافی انجامید که در سراسر سده های بعد ادامه یافت و بر جامعه پارسیان اثری ماندگار گذارد.

۱.۱۲ - ورود پارسیان به بمبئی


ورود پارسیان به بمبئی، نقطه عطفی در تاریخ این جامعه بود.
درابجی نانابهای، احتمالاً نخستین پارسی بود که به استخدام پرتغالیها در آمد تا به بمبئی برود و واسطه معامله با بومیان شود. کم کم مهاجرت به بمبئی برای کار با پرتغالیها و انگلیسیها شدت گرفت.
نفوذ پارسیان در بمبئی به اندازه ای بود که در ۱۱۰۳ مسلمانانی را که به شهر حمله کرده بودند، عقب راندند.
در قرن دوازدهم/ هجدهم پارسیان در سازندگی و پیشرفت بمبئی سهم بسزایی داشتند، از جمله می‌توان از بنای اسکله در ۱۱۶۳/۱۷۵۰ و ایجاد کارخانه نخ تابی در ۱۱۹۰/۱۷۷۶ نام برد.
[۴۷] فرهاد آبادانی، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ج۱، ص۱۲۸ـ ۱۲۹، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال ۶، ش ۷ (۱۳۵۰).


۱.۱۳ - نخستین تشکلها و نهادهای پارسیان


بدین ترتیب، پارسیان تا اواخر سده یازدهم و اوایل سده دوازدهم، بمبئی را به عنوان مرکز اصلی خود، جایگزین سورت کردند.
[۴۸] رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۶۱۸، تهران (۱۳۴۰).
در همین زمان، نخستین تشکلها و نهادهای پارسیان شکل گرفت.

۱.۱۴ - شکوفایی پارسیان


نیمه نخست سده دوازدهم اوج شکوفایی پارسیان در تمام زمینه‌ها بویژه تجارت در بمبئی بود، چنانکه قدیمترین چاپخانه این شهر را پارسیان بنیان نهادند و اولین روزنامه در غرب هندوستان را در ۱۲ شوال ۱۲۳۷/ اول ژوئیه ۱۸۲۲ با نام بمبئی سماچار منتشر کردند.
[۴۹] فرهاد آبادانی، «تاریخ مهاجرت پارسیان به هند» مهر، ج۱، ص۲۵۳ـ۲۵۴، سال ۱۲، ش ۴ (تیر ۱۳۴۵).

در ۱۲۵۰، پارسیان جزو نخستین کسانی بودند که از روشنایی گاز و برق بهره بردند.
[۵۰] فرهاد آبادانی، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ج۱، ص۱۲۸، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال ۶، ش ۷ (۱۳۵۰).

آنان در ۱۲۷۰ نخستین کارخانه پنبه ریسی را دایر کردند و بعدها نیز از سیزده کارخانه پنبه ریسی بمبئی، نُه کارخانه متعلق به پارسیان بود.
در واقع، رشد و گسترش این کلان شهر در جنوب آسیا با فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پارسیان پیوندی ناگسستنی یافت.
آنان به سبب حسن شهرت در تجارت، جلب اعتمادِ طرفهای تجاری انگلیسی و استعداد بسیار در فراگیری زبان انگلیسی و نیز آمیزش با کاستهای (طبقات) مختلف جامعه بومی، در اندک زمان سهم بسزایی در گسترش شهر به دست آوردند.
خانواده‌های ثروتمند پارسی که عبارت بودند از: بناجی، وادیا، جیجیبهای، دادیست، ردی مانی، و تاتا، افزون بر ناوگان عظیم تجاری، مؤسسات مالی، بیمه و بانکهای معتبر را نیز در تملک داشتند
[۵۱] فرهاد آبادانی، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ج۱، ص۱۲۸، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال ۶، ش ۷ (۱۳۵۰).
و از طریق آنان، اساسی نهاده شد تا انقلاب صنعتی و تجددگرایی به هند وارد شود.

۱.۱۵ - نیمی از بمبئی در تملک پارسیان


در ۱۲۶۶/ ۱۸۵۰ نیمی از بمبئی در تملک پارسیان بود و مظهر آمال این جامعه، جمشیدجی جیجیبهای (۱۱۹۷ـ۱۲۷۶/ ۱۷۸۳ـ۱۸۵۹)، مؤسس بنیاد نیکوکاری پارسیان، نخستین هندی بود که در ۱۲۵۸/۱۸۴۲ لقب «شوالیه» و در ۱۲۷۳/۱۸۵۷ عنوان «بارونِت» گرفت.

۱.۱۶ - اوج نفوذ سیاسی و فعالیت تجاری پارسیان


سالهای ۱۲۷۳ـ۱۳۲۵/۱۸۵۷ـ۱۹۰۷، دوره اوج نفوذ سیاسی و فعالیت تجاری پارسیان بود.
در سده چهاردهم/ بیستم، پارسیان با سرمایه گذاری در راه آهن، تلگراف، انتشارات (بویژه روزنامه) و صنعت فولاد ــ که جمشیدجی نوشیروان جی تاتا (۱۲۵۵ـ۱۳۲۲/ ۱۸۳۹ـ۱۹۰۴)، یکی از کلان سرمایه داران جهان در جنوب آسیا، در آن به فعالیت پرداخت ــ به نیروی مهم اقتصادی و صنعتی هند تبدیل شدند.
[۵۲] فرهنگ ارشاد، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند قرن هشتم تا هیجدهم میلادی، ج۱، ص۲۷۹، تهران ۱۳۶۵ ش.


۱.۱۷ - موفقیت پارسیان در جامعه هند


موفقیت پارسیان در جامعه هند چنان بود که به عنوان نمونه درخشان تأثیر مثبت مهاجرت قومی در تحولات تمدنهای جهان و بقای نمونه اصلح، نظر هانتینگتون، نظریه پرداز تاریخ تمدن، را به خود جلب کرد.
[۵۳] محمدحسن گنجی، «هانتینگتون و پارسیان هندوستان»، ج۱، ص۱۴۲ـ۱۴۵، چیستا، سال ۵، ش ۲ (مهر ۱۳۶۶).

جمعیت پارسیان بتدریج رو به ازدیاد نهاد، چنانکه در ۱۲۹۸/۱۸۸۱ به ۰۰۰، ۸۵ تن در هند، و بیش از سه هزار تن در دیگر کشورها رسید.
قوانین ازدواج میان گروههای مختلف پارسی آسانتر شد، اما همچنان اعتراض به پذیرش غیر زرتشتیانی که تغییر کیش می‌دادند، از بیم ورود هندوهای پست طبقه ــ که جلب اعانات پارسیان می‌شدند ــ ادامه داشت.

۱.۱۸ - پارسیان رهبران جامعه زرتشتیان جهان


در این دوره، پارسیان به عنوان رهبران جامعه زرتشتیان جهان شناخته شدند و ثروتمندان پارسی که بیش‌تر مقیم بمبئی بودند، از مدعوین خاص در مراسم دربار انگلستان بودند
[۵۴] فرهاد آبادانی ، «از هندوستان چه خبر؟»، هوخت ،ص ۱۹ ،دوره ۳، ش ۲ (اردیبهشت ۱۳۳۱ ).


۱.۱۹ - دگرگون موقعیت پارسیان در هند


در سالهای مبارزه برای استقلال در هند، موقعیت پارسیان دگرگون شد.
گرچه دادابایی نوروزجی (پدربزرگ هندوستان)
[۵۵] هوخت، دوره ۲، ش ۱۰، ص ۲۲.
[۵۶] اردشیر آذرگشسب، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، ج۱، ص۷۴ـ۷۵، تهران ۱۳۵۲.
از بانیان حزب کنگره بود،
[۵۷] رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۳۶۹، تهران (۱۳۴۰).
با افزایش قدرت هندوهای تندرو در نهضت استقلال و تشکیل حزب مسلم لیگ در ۱۳۲۴/۱۹۰۶، نگرانی پارسیان از سرنوشتشان آغاز شد.
آنان حتی خواستار تشکیل کشور کوچکی در ایالت گجرات یا کناره های کوهستانی ایران شدند، گرچه پس از استقلال هند نیز پارسیان از قدرتهای صنعت هند و از بنیانگذاران بورس سهام بمبئی بودند و به مقاماتی همچون ریاست دانشگاه بمبئی، شهرداری، عضویت در مجلس و صاحب منصبی در فرماندهی نیروهای مسلح و عضویت در هیئت سیاسی هند در خارج از این کشور رسیدند.
با این‌همه، تحولات اقتصادی و اجتماعی در هند، از جمله تقسیم زمینهای پارسیان مَلاّ ک در میان زارعان، رشد صنایع و تحول در نظام پرداخت مالیاتها و اقدامات دولتی برای رفاه عمومی به اهمیت اقتصادی و نفوذ سیاسی پارسیان لطماتی زد.

۱.۲۰ - کاهش جمعیت پارسیان در هند


جمعیت پارسیان در اوج خود، در ۱۳۲۰ش/ ۱۹۴۱، حدود ۰۰۰، ۱۱۵ تن بود که حدود نیمی از آنان مقیم بمبئی بودند.
در دهه ۱۳۵۰ش /۱۹۷۰ جمعیت آنان به دلایلی چون مهاجرت، بالا بودن سن ازدواج و در نتیجه کاهش نرخ زاد و ولد، و نیز گرویدن به دیگر ادیان بتدریج کاهش یافت.

۱.۲۱ - پارسیان در جاهای دیگرجهان


شیخ نشینهای خلیج فارس که از دهه های واپسین سده چهاردهم /بیستم در تجارت منطقه جنوب آسیا موقعیتی استثنایی یافته‌اند، مورد توجه پارسیان تجارت پیشه و صنعتگر بوده اند، اما هیچ نهاد رسمی و در پی آن هیچ گزارش مستندی از موقعیت و تعداد آنان در دست نیست.
جمعیت پارسیان در این نواحی پانصد تن تخمین زده می‌شود.
از حضور پارسیان در کلمبیا، رانگونِ برمه، سنگاپور، هنگ کنگ و اندونزی نیز آگاهیهای اندکی در دست است.

۱.۲۲ - تحولات وانشعاباتپارزسیان


پارسیان خودرا مزدیسنو (خداپرست) می خوانند و برای آتش و نور احترام بسیار قایل‌اند.
[۵۸] محمدطاهر رضوی، پارسیان اهل کتابند، ج۱، ص۹ـ۱۰، ترجمه م ع مازندی، بمبئی ۱۹۳۶.

با این‌همه، به سبب اقامت طولانیشان در هند و شاید برای جلب خشنودی میزبان، از نفوذ عقاید هندوها برکنار نمانده‌اند.
[۵۹] ویلیام فرانکلین، مشاهدات سفر از بنگال به ایران در سالهای ۱۷۸۷ـ۱۷۸۶ میلادی، ج۱، ص۱۰، ترجمه محسن جاویدان، تهران ۱۳۵۸ ش.

بدین ترتیب، گرچه اصول اعتقادی پارسیان با دیانت زرتشتی تفاوتی ندارد، به دین ایشان دگرگونیهایی راه یافته است، از جمله در آموزه کارما (منشأ ثواب یا عقاب)، زایش مجدد و آرای مربوط به کاست.
آیین پارسیان بر این مبانی شش ‌ ‌گانه است :وحی، وحدانیت خدا، بقای روح، آخرت، رستاخیز و اصول خاص اخلاقی.
[۶۰] عبدالله رازی، آیین زردشت، ج۱، ص۱۱۲ـ۱۱۳.


۱.۲۳ - نخستین تحول در باورهای پارسیان


نخستین تحوّل در باورهای پارسیان، با نهضت آذرکیوان (۹۳۹ـ۱۰۲۷) ظاهر شد و در پتنه، لاهور و کشمیر گسترش یافت.
آذرکیوان دیانت زرتشتی را با ریاضت هندویی، عقاید نوافلاطونی، مسیحی، یهودی، مانوی و اسلامی آمیخت و مذهبی بنیان نهاد که گاه به سبب رواج بسیار آن در میان پارسیان، آیین آذرکیوان را پارسیان نیز خوانده‌اند.
[۶۱] دایره المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، ذیل «آذرکیوان»، تهران ۱۳۴۵ـ۱۳۷۴ ش.
[۶۲] محمد معین، «آذرکیوان و پیروان او»، ج۱، ص۲۸، مجلّه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سال ۴، ش ۳ (فروردین ۱۳۳۶).

در ۱۰۸۴/۱۶۷۳ نیز تحول دیگری روی داد، و آن هنگامی بود که بهدینانِ نوساری قدرت انحصاری موبدان بهاگاریا را در باب موقوفات و بهای انجام مراسم دینی شکستند.
در ۱۰۹۷/۱۶۸۶، با تأسیس معابدی که آتش مقدّس را در دسترس همه قرار می‌داد، نفوذ موبدان بهاگاریایی بار دیگر محدود شد.
در ۱۱۰۲/۱۶۹۱ موبدان سنجان به بهدینان پیوستند و در سورت، بلسار و بمبئی معابدی به آیین آنان تأسیس کردند.
اندکی بعد اختلافات دیگری آرامش اجتماع پارسیان را در سورت برهم زد که عمدتاً بر سر نحوه قرار دادن میت و پوشاندن صورت او با پدان (تکه پارچه ای برای پوشاندن صورت) بود.

۱.۲۴ - مناقشه بزرگ بر سر تقویم


کمی پیش از پایان یافتن این بحرانها، در ۱۱۴۹/۱۷۳۶ جاماسپ، یکی از بهدینان ایرانی، پارسیان را تشویق کرد تا تقویم قدیم ایران را که یک ماه از تقویم پارسی بیش‌تر بود، به جای آن بپذیرند و این سرآغاز مناقشه بزرگ بر سر تقویم (مناقشه کبیسه) بود.
پس از آن، جامعه پارسی به دو فرقه تقسیم شد: اکثریت «شاهنشاهی» یا رسمی و اقلیت «قدیمی» یا چوریگر، که معابد و آتش جداگانه داشتند و حتی ازدواج میان خود را ناممکن اعلام کردند.
روند جدایی با وقوع رخدادهای خشونت بار در سده دوازدهم و سیزدهم/ هجدهم و نوزدهم، همراه شد و گاه مانندِ ناآرامیِ ۱۱۹۱/۱۷۷۷ در بمبئی، ابعادی وسیع به خود گرفت
[۶۳] رشید شهمردان، «اوضاع فرهنگی پارسیان در پنج قرن گذشته»، ش ۲، ص ۲۵،هوخت، دوره ۱۱، ش ۲ و ۳ (اردیبهشت و خرداد ۱۳۳۹).
[۶۴] فرقه شاهنشاهی»، جهانگیر اشیدری، ذیل «فرقه قدیمی، دانشنامه مزدیسنا: واژه نامه توضیحی آیین زرتشت، تهران ۱۳۷۱ ش.


۱.۲۵ - نهضت ایرانی سازی


«قدیمی» ها موجد نهضتی بودند که می‌توان آن را کم و بیش «نهضت ایرانی سازی» خواند.
بیشتر آنان جمعیتهای پارسی روستانشین گجرات، و رهبرشان موبدانِ بانی متون و دانش سنّتی و باستانی بودند.
[۶۵] مری بویس، «دیانت زرتشتی در دوران متأخر»، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۵، در دیانت زرتشتی، ترجمه فریدون وهمن، تهران ۱۳۴۸ ش.

«شاهنشاهی» ها بیش‌تر پیشه ور، صنعتگر و واسطه تجارت با فرانسویان و انگلیسیها بودند و می‌کوشیدند که با این دسته بندیها، بر ضد حکومت انحصارطلب (الیگارشی) تجارت پیشه قدیمتر برخیزند.
رکود اقتصادی، به سبب تغییر مرکزیت تجاری از سورت به بمبئی، و تسلط مراتهه‌ها بر نواحی روستایی گجرات که نخبگان سنّتی را از منابع درآمد محروم می‌کرد، به برتری شاهنشاهیها انجامید.

۱.۲۶ - استقبال از مظاهر تمدن صنعتی غرب


از سوی دیگر پارسیان در استقبال از مظاهر تمدن صنعتی غرب، خواه ناخواه در معرض افکار فلسفی اروپاییان نیز قرار گرفتند و در مبانی عقیدتی آنان دگرگونیهایی به وجود آمد.
در عین حال، این تحول واکنشی بود در برابر تهدید فزاینده گرایش به مسیحیت که موجد آن هیئتهای تبشیری بودند.
[۶۶] رشید شهمردان، «اوضاع فرهنگی پارسیان در پنج قرن گذشته»، ش ۳، ص ۲۱،هوخت، دوره ۱۱، ش ۲ و ۳ (اردیبهشت و خرداد ۱۳۳۹).


۱.۲۷ - نهضت احیای مذهبی


در ۱۲۶۷/ ۱۸۵۱ گروهی از پارسیان تحصیل کرده جوان از طبقه مرفّه، با هدف تشویق به زرتشتیگری ناب، نهاد مذهبی نوینی بنیان نهادند و در ۱۲۷۰/۱۸۵۴ مدرسه ای برای تربیت پسران پارسی برای تصدی روحانیت تأسیس کردند.
نهضت احیای مذهبی به دو گروه تقسیم شد: اصلاح طلبان نوگرا، که بشدّت تحت تأثیر قرائت توماس هاید از زرتشتیگری در کتاب تاریخ ادیان ایرانیان و آرای مارتین هاگ،
[۶۷] نشریه انجمن آثار ملّی، دوره ۱، ش ۳ـ۴ (پاییز ـ زمستان ۱۳۵۵).
ویلیام جکسن
[۶۸] چاپ احمد جلالی فراهانی، تهران ۱۳۷۶ ش.
و مولتون (مؤلف دین قدیم زرتشتی) بودند و دیانت زرتشتی را در اصل توحیدی می‌دانستند.
[۶۹] کای بار، «دیانت زرتشتی»، ج۱، ص۳۹، در دیانت زرتشتی، ترجمه فریدون وهمن، تهران ۱۳۴۸ ش.

نظر آنان در برابر روحانیت سنّتی زرتشتی، اعتراض آمیز و متأثر از فلسفه عقل گِرای سده هجدهم اروپا بود و کسانی چون خورشیدجی رستم جی کاما ، نماینده بارز آن بودند.
آنان به توضیح عقلانی مبانی مذهبی علاقه داشتند و به تکیه صرف بر دستورنامه‌ها ــ که توده پارسیان بدرستی مفهوم آن را درک نمی‌کردند ــ و برگزاری آداب تکراری و پُر هزینه‌ای که موبدان به انجام آن اصرار می‌کردند، اعتراض داشتند.
برخوردهای میان این اصلاح طلبان و روحانیت سنّتی زرتشتی و هوادارانشان، در تاریخ جامعه پارسی به «فروشی» معروف است.
در برابر نهضت اصلاح طلبان، نوعی رویکرد به تجربه دینی در علم خَفی نضج گرفت که نخست در «انجمن حکمت الهی» در بمبئی ظاهر شد (۱۲۹۶ـ۱۳۲۵/۱۸۷۹ـ۱۹۰۷).
کلنل اولکات، بانی این جریان و از حامیان انجمن مذکور، پارسیان هند را تشویق کرد تا به میراث دینی خود در ایران توجه کنند.
چندی بعد، «انجمن حکمت الهی» به مَدْرَس انتقال یافت و جمعیتِ طرفدارانِ خودمختاری در امور داخلی، به آنان پیوست.
این دو ویژگی
[۷۰] چاپ احمد جلالی فراهانی، تهران ۱۳۷۶ ش.
در نهضتی ادامه یافت که به «علم خُشْنوم» یا «راه دانش» معروف شد و بهرامشاه شرف بنیانگذار آن بود.
این رویکرد تازه، پارسیان را به سرچشمه دینی خود متوجه کرد، اما قدرت پیشین موبدان هرگز احیا نشد و این پدیده در ترکیب نهاد رسمی جامعه پارسیان (پنچایت) بخوبی بازتاب یافت.

۱.۲۸ - سازمانها و تشکّلهای پارسیان


مهمترین نهاد رسمی پارسیان، پنچایت (مجلس و انجمن) است.
پنچایت ــ یکی از اشکال سنّتی حکومت در هند بوده که از پنج تن از برگزیدگان سالمند و محترم هر گروه، برای رهبری آن جامعه تشکیل می‌شده است.
انگلیسیها برای گروههای مختلف اجتماعی، این تشکل را به عنوان رابط خود با جوامع قومی و مذهبی هند به رسمیت شناختند. از جمله این مجالس، پنچایت پارسیان بود که تاریخ آن در بسیاری موارد با گسیختگی و ابهام همراه است.
ظاهراً نخستین گردهمایی آن در نوساری و در ۱۰۵۲/۱۶۴۲ بوده است.

۱.۲۹ - عضو ارشد پنچایت


عضو ارشد پنچایت، داور و نوعی امین صلح به شمار می‌آمد.
قوانین و تصمیمات پنچایت «بند و بست» نامیده می‌شد که اگر تعدادی از اعضای مجمع آن را تأیید می‌کردند، تمام اعضای جامعه پارسی باید از آن اطاعت، و آن را اجرا می‌کردند.
پنچایت می‌توانست هر حکمی، جز اعدام، را در محاکم علنی خود صادر کند، از جمله حکم درباره مسائل مالی اعم از مواجب روحانیان، موقوفات و مخارج خاکسپاری مردگان، نزاعهای خانوادگی، اعانات و ساختن دخمه‌ها و استراحتگاهها و اختلافات میان جامعه و حکومت مرکزی.
بدترین و شدیدترین مجازات، اخراج فرد محکوم از جامعه پارسیان بود.
[۷۱] عبدالله رازی، آیین زردشت، ج۱، ص۱۱۰.


۱.۳۰ - افول قدرت پنچایتها


از ۱۲۴۲/ ۱۸۲۶ و پس از مرگ هُرمزجی بُمانْجی وادیا، قدرت پنچایتها، حتی مهمترین آن‌ها در بمبئی و سورت، به آهستگی رو به افول نهاد و عضویت آن از صورت انتخابی در آمد و موروثی شد.
در این سالها، جامعه پارسی از عملکرد پنچایت بشدت انتقاد کرد.

۱.۳۱ - اصلاحات در قوانین و عملکرد پنچایت


بین سالهای ۱۲۷۲ تا ۱۲۸۲/۱۸۵۵ تا ۱۸۶۵، در قوانین و عملکرد پنچایت اصلاحاتی صورت گرفت.و از ابتدای سده چهاردهم/ بیستم، اعتبار این نهاد با فعالیت بیش‌تر در انجام امور عام المنفعه و یاری روستاییان پارسی گجراتی رو به افزایش نهاد.
بتدریج دامنه مرجعیت پنچایت بمبئی، جامعه پارسیان را در سراسر دنیا در بر گرفت.
با شروع همایش جهانی زرتشتیان در تهران در ۱۳۴۰ش /۱۹۶۱، نهضتی برای تأسیس یک سازمان جهانی آغاز شد و با تأسیس سازمان زرتشتیان جهان در ۱۳۵۶ش /۱۹۷۷ در لندن، گرایشی برای تأیید مشروعیت و برتری این سازمان نسبت به پنچایت پارسیان بمبئی پدید آمد.
با وجود این، تا زمانی که هند مرکز اصلی جمعیت پارسی باشد، پنچایت بمبئی متنفذترین نهاد زرتشتی خواهد بود و برگزاری همایشهای جهانی در ۱۳۴۳ش/ ۱۹۶۴، ۱۳۵۷ ش/ ۱۹۷۸ و ۱۳۶۴ ش/ ۱۹۸۵ مؤید این نکته است.
به هر حال پارسیان سنّتیِ مهاجر به ماورای بحار، پنچایت بمبئی را معتبر می‌دانند، اما به عقیده عده‌ای از پارسیان کانادا، امریکا و انگلستان، دیدگاههای این نهاد بیش‌تر مناسب هند است و برای مسائل پارسیان این کشورها راهگشا نیست، از جمله فتواهای آن درباره تغییر مذهب یا ازدواج درون گروهی.
بعلاوه، بسیاری از پارسیان کوششهای این نهاد را در یاری زرتشتیان ناکافی می‌دانند. با وجود این، پنچایت پارسیان بمبئی همچنان خود را به جانبداری از ارزشهای سنّتی موظف می‌داند و نفوذ مالی آن نیز هنوز شایان توجه است.
در ۱۳۶۲ش /۱۹۸۳ دارایی این نهاد به ۵۶۰، ۰۹۰، ۸۸ روپیه و تعداد کارکنان ستادی آن در بمبئی، به دویست تن می‌رسید.

۱.۳۲ - عبادات و آداب و رسوم پارسیان


مراسم عمده خانواده‌های پارسی به دوران بارداری، تولد، کستی بندی، ازدواج و مرگ مربوط می‌شود.

۱.۳۲.۱ - زایش رویدادی خجسته در بین پارسیان


زایش رویدادی خجسته است. در دوره بارداری اولین فرزند، در خانه مادر با نیایش و روشن کردن آتش و چراغی با کره خالص در ماه پنجم و هفتم، این رویداد را عزیز می‌شمارند.
در پایان ماه پنجم، جشنی به نام پنج مسیون و در پایان ماه هفتم با نام اغرنه برگزار می‌کنند و خانواده شوهر برای مادرِ منتظر، هدایایی همچون لباس و شیرینیهایی به شکل نارگیل می‌فرستند.
بسیاری از این رسوم خاستگاه هندی دارد.
[۷۲] آصفه دهدشتی، «فصل اول و چهارم از کتاب مراسم و آداب و رسوم پارسیان اثر جیوانجی جمشیدجی مودی»، ج۱، ص۵ ـ۹، پایان نامه کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ ش.

پیش از تولد نوزاد نیز مراسم دعای آفرینگان انجام می‌شود و برخی خانواده های پارسی به تقلید از هندیان روز پنجم و دهمِ بعد از تولد را گرامی می‌دارند.
مادر در پایان روز چهلم، با تشریفاتی خاص به حمام می‌رود که «نان» (از اسنانِ سانسکریت به معنای «حمام مقدس») خوانده می‌شود.
در سالروز تولد کودک، او را به آتشکده می‌برند و نیایشهای خاصی می‌خوانند.
[۷۳] آصفه دهدشتی، ج۱، ص۱۰ـ۱۳، «فصل اول و چهارم از کتاب مراسم و آداب و رسوم پارسیان اثر جیوانجی جمشیدجی مودی»، پایان نامه کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ ش.
[۷۴] آصفه دهدشتی، ج۱، ص۲۶، «فصل اول و چهارم از کتاب مراسم و آداب و رسوم پارسیان اثر جیوانجی جمشیدجی مودی»، پایان نامه کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ ش.


۱.۳۲.۲ - مراسم نامگذاری


مراسم نامگذاری نیز دارای اهمیتی خاص است و جنام نام خوانده می‌شود.
[۷۵] آصفه دهدشتی، «فصل اول و چهارم از کتاب مراسم و آداب و رسوم پارسیان اثر جیوانجی جمشیدجی مودی»، ج۱، ص۱۸، پایان نامه کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ ش.

اما بزرگترین رویداد زندگی یک پارسی، جشنی است که به لهجه گجراتی پارسیان هند، نوجوت و در ایران، «نوزوت» خوانده می‌شود.
در این جشن، کُستی یا کُ شتی (کمربند ویژه زرتشتیان) را بر روی سدره (پیراهن سپید و گشاد و نُه تکه) نوجوان زرتشتی می‌بندند.
در این روز، سفره‌ای می‌گسترند و در آن عود و صندل و کُندُر، هفت میوه، نقل و شیرینی، و گل و سبزه می‌گذارند و بر سر و شانه نوجوان نقلهای ریز و آویشن می‌پاشند.
[۷۶] «سدره پوشی»، جهانگیر اشیدری، ذیل «نوزوت»، دانشنامه مزدیسنا: واژه نامه توضیحی آیین زرتشت، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۷۷] داراب هرمزدیار، روایات، ج۱، ص۲۹ـ۳۰، چاپ مانک رستم اون والا، بمبئی ۱۹۲۲.

بیشتر مردان پارسی در مراسمی به نام «پادون» (در گجراتی به معنای «نام دادن»)، نامگذاری می‌شوند.
این نامها که ایرانی (از اوستا یا شاهنامه یا نام سنگهای قیمتی) یا هندی است، به پسوند جی (ظاهراً از زیستن) ختم می‌شود.
در پی نام زنان نیز ــ که بیش‌تر نام فرشتگان، جواهرات یا نامهای هندی است ــ پسوند بایی می‌آید.
[۷۸] آصفه دهدشتی، «فصل اول و چهارم از کتاب مراسم و آداب و رسوم پارسیان اثر جیوانجی جمشیدجی مودی»، ج۱، ص۲۰ـ۲۵، پایان نامه کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ ش.


۱.۳۲.۳ - آداب و رسوم ازدواج پارسیان


در آداب و رسوم ازدواج نیز پارسیان از مذهب هندو اثر پذیرفته‌اند و برخی آیینهای ازدواج در میان ایشان با اصل مذهب زرتشت تفاوت دارد.
در این مراسم زن و مرد روبروی هم می‌نشینند و با ریسمانی که هفت بار به دور بدن و هفت بار به دور دست آن‌ها پیچیده شده به یکدیگر بسته می‌شوند و بین آنان پرده ای نازک می‌آویزند که در میان کف زدن مهمانان می‌افتد و عروس و داماد در دهان هم برنج می‌گذارند.
این رسم در اصل افسونی برای حاصلخیزی بوده است.
سپس دو روحانی دعاهای ازدواج را می‌خوانند.
بعضی از این دعاها به زبان اوستایی است که به سبب ناآشنایی اغلب پارسیان با این زبان، مدعوین غالباً معنای آن را در نمی‌یابند.

۱.۳۲.۴ - مهمترین جشن پارسیان


مهمترین جشنِ پارسیان، همانند همکیشان ایرانیشان، جشن نوروز است. پارسیان ضمن دیگر مراسم در این روز، به آتشکده می‌روند، صندل می‌سوزانند، به فقرا خیرات می‌دهند و به هم تبریک می‌گویند.

۱.۳۲.۵ - آیین تطهیر جسم


آیین تطهیر جسم نیز از جمله آیینهای پارسیان و چهار گونه است: پادْیاب، ناهن، بَرِشنُوم و ریمَن.
ساده ‌ترین صورت پاکسازی و وضو، یعنی ریختن آب بر روی قسمتهایی از بدن که بیرون از لباس قرار دارد، چند بار در روز انجام می‌شود.
[۷۹] آصفه دهدشتی، «فصل اول و چهارم از کتاب مراسم و آداب و رسوم پارسیان اثر جیوانجی جمشیدجی مودی»، ج۱، ص۴۰ـ۴۱، پایان نامه کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ ش.
[۸۰] آصفه دهدشتی، «فصل اول و چهارم از کتاب مراسم و آداب و رسوم پارسیان اثر جیوانجی جمشیدجی مودی»، ج۱، ص۴۱ـ ۴۷، پایان نامه کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ ش.

در مراسم تطهیر، نیایشهایی از اوستا خوانده می‌شود.
[۸۱] عبدالله رازی، آیین زردشت، ج۱، ص۱۱۴.


۱.۳۳ - عبادت‌گاهها و مراتب روحانیت پارسیان


بر طبق اعتقادات زرتشتیان ایران باستان، نیایش خداوند لزوماً نباید در معبد باشد ، اما جامعه پارسی نیز همانند زرتشتیان ایران، معابدی مخصوص به نام «دارمهر» دارند که در هند عموماً آنها را آگیاریس (از اگنی سانسکریت به معنای آتش) می نامند.
دارمهرها سه مرتبه مختلف دارند: جایگاه آتش دادگاه و آتش آدُران و آتش بهرام
[۸۲] عبدالله رازی، آیین زردشت، ج۱، ص۱۱۴.

جز پارسیان کسی نمی‌تواند وارد دارمهر شود.
این معابد از نظر نمای بیرونی با خانه های طبقات مرفه تفاوت ندارد، جز آن‌که نمای برخی از آن‌ها در اودوده و بمبئی با سبک نئوکلاسیک تخت جمشیدی تزیین شده است.
فضای داخلی دارمهر به دو بخشِ آدران (جایگاه آتش) و اِزِشْنْگاه (محل برگزاری مراسم) تقسیم می‌شود.
پنج بار در روز، در هر «گاه»، موبدی با پَدام
[۸۳] دایره المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران ۱۳۴۵ـ۱۳۷۴ ش.
این مکان را پاک می‌کند و در آتش، صندلِ تازه و چوب می‌ریزد.



(۱) فرهاد آبادانی، «از هندوستان چه خبر؟»، هوخت، دوره ۳، ش ۲ (اردیبهشت ۱۳۳۱).
(۲) فرهاد آبادانی، «تاریخ مهاجرت پارسیان به هند» مهر، سال ۱۲، ش ۴ (تیر ۱۳۴۵).
(۳) فرهاد آبادانی، «سهم پارسیان هندوستان در نگهداری فرهنگ ایران»، هنر و مردم، سال ۱۶، ش ۱۸۱ (آبان ۱۳۵۶).
(۴) فرهاد آبادانی، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال ۶، ش ۷ (۱۳۵۰).
(۵) اردشیر آذرگشسب، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، تهران ۱۳۵۲.
(۶) اسماعیل آزرم، «گله پارسیان هندوستان»، هوخت، دوره ۳، ش ۳ (خرداد ۱۳۳۱).
(۷) ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۸) ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۹) ابوطالب بن محمد اصفهانی، مسیر طالبی، یا، سفرنامه میرزا ابوطالب خان، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۰) فرهنگ ارشاد، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند قرن هشتم تا هیجدهم میلادی، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۱۱) اسنادی از روابط ایران و هند در دوره مظفرالدین شاه قاجار، چاپ احمد جلالی فراهانی، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۱۲) جهانگیر اشیدری، دانشنامه مزدیسنا: واژه نامه توضیحی آیین زرتشت، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۱۳) م س ایرانی، «قصه سنجان، یا، تاریخ فرضی مهاجرت پارسیان از خراسان به هند»، ترجمه محمد باقری، چیستا، سال ۲، ش ۳ (آبان ۱۳۶۱).
(۱۴) کای بار، «دیانت زرتشتی»، در دیانت زرتشتی، ترجمه فریدون وهمن، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۱۵) احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، چاپ عبدالله انیس طبّاع و عمر انیس طبّاع، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۶) مری بویس، «دیانت زرتشتی در دوران متأخر»، در دیانت زرتشتی، ترجمه فریدون وهمن، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۱۷) ابراهیم پورداود، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ارمغان، سال ۲۵، ش ۴ (تیر ۱۳۲۹)، ش ۵ (مهر ۱۳۳۰)، ش ۷ (اسفند ۱۳۳۰).
(۱۸) ایرج پورکریمی، «گزارشی کوتاه از چگونگی بنیان گزاری ' کانون فرهنگی زرتشتیان، در ونکوور کانادا»، چیستا، سال ۱۶، ش ۱ (مهر ۱۳۷۷).
(۱۹) یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۲۰) پرویز خانلری، تاریخ زبان فارسی، ج ۲، تهران ۱۳۵۲ ش.
(۲۱) دایره المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران ۱۳۴۵ـ۱۳۷۴ ش.
(۲۲) آصفه دهدشتی، «فصل اول و چهارم از کتاب مراسم و آداب و رسوم پارسیان اثر جیوانجی جمشیدجی مودی»، پایان نامه کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ ش.
(۲۳) عبدالله رازی، آیین زردشت.
(۲۴) مسعود رجب نیا، «زندگینامه آنکتیل دوپرون»، نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، سال ۱۱، ش ۲ (اسفند ۱۳۵۱: یادنامه آنکتیل دوپرون).
(۲۵) محمدطاهر رضوی، پارسیان اهل کتابند، ترجمه م ع مازندی، بمبئی ۱۹۳۶.
(۲۶) عبدالله شهبازی، نظریه توطئه، صعود سلطنت پهلوی، و، تاریخنگاری جدید در ایران، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۲۷) رشید شهمردان، «اقوال متفرقه مبنی بر وجود زرتشتیان در نقاط دیگر عالم»، هوخت، دوره ۲، ش ۵ (مرداد ۱۳۳۰ الف).
(۲۸) رشید شهمردان، «اوضاع فرهنگی پارسیان در پنج قرن گذشته»، هوخت، دوره ۱۱، ش ۲ و ۳ (اردیبهشت و خرداد ۱۳۳۹).
(۲۹) رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، تهران (۱۳۴۰).
(۳۰) رشید شهمردان، «نخستین ازدواج پارسی با زرتشتی ایرانی»، هوخت، دوره ۲، ش ۹ (آذر ۱۳۳۰).
(۳۱) ذبیح الله صفا، حماسه سرایی در ایران، تهران ۱۳۵۲ ش.
(۳۲) ابراهیم صفائی، رهبران مشروطه، ج ۱، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۳۳) ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۲: جُستارهایی از تاریخ معاصر ایران، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۳۴) مهدی غروی، فهرست نسخه های خطّی فارسی بمبئی ـ کتابخانه مؤسسه کاما ـ گنجینه مانکجی، اسلام آباد ۱۳۶۵ ش.
(۳۵) ویلیام فرانکلین، مشاهدات سفر از بنگال به ایران در سالهای ۱۷۸۷ـ۱۷۸۶ میلادی، ترجمه محسن جاویدان، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۳۶) زکریابن محمد قزوینی، ترجمه آثارالبلاد و اخبار العباد، به قلم محمدمرادبن عبدالرحمان، چاپ محمد شاهمرادی، تهران ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳ ش.
(۳۷) محمدحسن گنجی، «هانتینگتون و پارسیان هندوستان»، چیستا، سال ۵، ش ۲ (مهر ۱۳۶۶).
(۳۸) «مذهب پارسیان»، نشریه انجمن آثار ملّی، دوره ۱، ش ۳ـ۴ (پاییز ـ زمستان ۱۳۵۵).
(۳۹) محمد معین، «آذرکیوان و پیروان او»، مجلّه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سال ۴، ش ۳ (فروردین ۱۳۳۶).
(۴۰) دن مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۴۱) مهدی ملکزاده، زندگانی ملک المتکلمین، تهران ۱۳۲۵ ش.
(۴۲) ناصرالدین قاجار، شاه ایران، روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر اوّل فرنگستان، چاپ فاطمه قاضیها، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۴۳) جواهر لعل نهرو، کشف هند، ترجمه محمود تفضلی، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۴۴) کوائچی هاندا، «مذاهب ایرانی در چین از خلال منابع چینی»، بررسیهای تاریخی، سال ۶، ش ۳ (مرداد ـ شهریور ۱۳۵۰).
(۴۵) داراب هرمزدیار، روایات، چاپ مانک رستم اون والا، بمبئی ۱۹۲۲.
(۴۶) هوخت، دوره ۱، ش ۷ (مهر ۱۳۲۹)، دوره ۲، ش ۳ (خرداد ۱۳۳۰)، ش ۱۰ (آبان ۱۳۳۰)، دوره ۴، ش ۱ (فروردین ۱۳۳۲).
(۴۷) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.


 
۱. دن مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ذیل واژه، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران ۱۳۷۳ ش.
۲. فرهاد آبادانی، «سهم پارسیان هندوستان در نگهداری فرهنگ ایران»، ج۱، ص۵۶، هنر و مردم، سال ۱۶، ش ۱۸۱ (آبان ۱۳۵۶).
۳. رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۴۱۸، تهران (۱۳۴۰).
۴. ابراهیم پورداود، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ش ۷، ص ۳۳۳،ارمغان، (اسفند ۱۳۳۰).
۵. فرهاد آبادانی، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ج۱، ص۱۲۳، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال ۶، ش ۷ (۱۳۵۰).
۶. فرهاد آبادانی، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ج۱، ص۱۲۴، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال ۶، ش ۷ (۱۳۵۰).
۷. ابراهیم پورداود، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ارمغان،ش ۴، ص ۱۶۱، (اسفند ۱۳۳۰).
۸. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۱۶۰، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۹. ابراهیم پورداود، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ارمغان، ش ۵، ص ۲۰۶،(مهر ۱۳۳۰).
۱۰. احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۵۵۲، چاپ عبدالله انیس طبّاع و عمر انیس طبّاع، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۱۱. ابراهیم پورداود، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ارمغان، ش ۴، ص ۱۶۰،(تیر ۱۳۲۹).
۱۲. ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، ج۱، ص۲۸۰، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۱۳. فرهاد آبادانی، «سهم پارسیان هندوستان در نگهداری فرهنگ ایران»، ج۱، ص۵۶، هنر و مردم، سال ۱۶، ش ۱۸۱ (آبان ۱۳۵۶).
۱۴. رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۳۵، تهران (۱۳۴۰).
۱۵. رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۴۱، تهران (۱۳۴۰).
۱۶. فرهنگ ارشاد، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند قرن هشتم تا هیجدهم میلادی، ج۱، ص۱۹۳، تهران ۱۳۶۵ ش.
۱۷. فرهنگ ارشاد، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند قرن هشتم تا هیجدهم میلادی، ج۱، ص۱۸۴ـ۱۸۵، تهران ۱۳۶۵ ش.
۱۸. جواهر لعل نهرو، کشف هند، ج۱، ص۲۵۲، ترجمه محمود تفضلی، تهران ۱۳۶۱ ش.
۱۹. آبادانی، ۱۳۵۶، ج۱، ص۱۸۵، ص ۵۶، فرهنگ ارشاد، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند قرن هشتم تا هیجدهم میلادی، تهران ۱۳۶۵ ش.
۲۰. اردشیر آذرگشسب، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، ج۱، ص۶۰، تهران ۱۳۵۲.
۲۱. فرهاد آبادانی، «سهم پارسیان هندوستان در نگهداری فرهنگ ایران»، ج۱، ص۵۶، هنر و مردم، سال ۱۶، ش ۱۸۱ (آبان ۱۳۵۶).
۲۲. رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۳۵، تهران (۱۳۴۰).
۲۳. رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۴۱ـ۴۲، تهران (۱۳۴۰).
۲۴. فرهاد آبادانی، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ج۱، ص۱۲۴، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال ۶، ش ۷ (۱۳۵۰).
۲۵. عبدالله شهبازی، نظریه توطئه، ج۱، ص۱۳۵ـ۱۳۷، صعود سلطنت پهلوی، و، تاریخنگاری جدید در ایران، تهران ۱۳۷۷ ش.
۲۶. م س ایرانی، «قصه سنجان، ج۱، ص۲۶۸ـ۲۷۹، یا، تاریخ فرضی مهاجرت پارسیان از خراسان به هند»، ترجمه محمد باقری، چیستا، سال ۲، ش ۳ (آبان ۱۳۶۱).
۲۷. فرهنگ ارشاد، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند قرن هشتم تا هیجدهم میلادی، ج۱، ص۱۸۳، تهران ۱۳۶۵ ش.
۲۸. محمدطاهر رضوی، پارسیان اهل کتابند، ج۱، ص۲۵۶، ترجمه م ع مازندی، بمبئی ۱۹۳۶.
۲۹. فرهنگ ارشاد، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند قرن هشتم تا هیجدهم میلادی، ج۱، ص۲۰۰، تهران ۱۳۶۵ ش.
۳۰. ذبیح الله صفا، حماسه سرایی در ایران، ج۱، ص۱۹۷، تهران ۱۳۵۲ ش.
۳۱. جهانگیر اشیدری، دانشنامه مزدیسنا: واژه نامه توضیحی آیین زرتشت، ذیل «قصه سلطان محمود غزنوی»، تهران ۱۳۷۱ ش.
۳۲. فرهاد آبادانی، «سهم پارسیان هندوستان در نگهداری فرهنگ ایران»، ج۱، ص۵۶ـ۵۷، هنر و مردم، سال ۱۶، ش ۱۸۱ (آبان ۱۳۵۶).
۳۳. رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۴۲، تهران (۱۳۴۰).
۳۴. مری بویس، «دیانت زرتشتی در دوران متأخر»، ج۱، ص۱۳۹، در دیانت زرتشتی، ترجمه فریدون وهمن، تهران ۱۳۴۸ ش.
۳۵. رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۴۱ـ۴۲، تهران (۱۳۴۰).
۳۶. ابراهیم پورداود، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ارمغان، ش ۷، ص ۳۳۳،سال ۲۵، ش ۷ (اسفند ۱۳۳۰).
۳۷. زکریابن محمد قزوینی، ترجمه آثارالبلاد و اخبار العباد، ج۱، ص۱۲۲، به قلم محمدمرادبن عبدالرحمان، چاپ محمد شاهمرادی، تهران ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳ ش.
۳۸. زکریابن محمد قزوینی، ترجمه آثارالبلاد و اخبار العباد، ج۱، ص۱۱۹، به قلم محمدمرادبن عبدالرحمان، چاپ محمد شاهمرادی، تهران ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳ ش.
۳۹. مری بویس، «دیانت زرتشتی در دوران متأخر»، ج۱، ص۱۴۰، در دیانت زرتشتی، ترجمه فریدون وهمن، تهران ۱۳۴۸ ش.
۴۰. عبدالله رازی، آیین زردشت، ج۱، ص۱۰۷ـ ۱۰۸.
۴۱. رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۵، تهران (۱۳۴۰).
۴۲. اردشیر آذرگشسب، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، ج۱، ص۶۶، تهران ۱۳۵۲.
۴۳. اردشیر آذرگشسب، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، ج۱، ص۶۶، تهران ۱۳۵۲.
۴۴. مری بویس، «دیانت زرتشتی در دوران متأخر»، ج۱، ص۱۴۱، در دیانت زرتشتی، ترجمه فریدون وهمن، تهران ۱۳۴۸ ش.
۴۵. مری بویس، «دیانت زرتشتی در دوران متأخر»، ج۱، ص۱۴۰، در دیانت زرتشتی، ترجمه فریدون وهمن، تهران ۱۳۴۸ ش.
۴۶. جهانگیر اشیدری، دانشنامه مزدیسنا: واژه نامه توضیحی آیین زرتشت، ذیل مادّه، تهران ۱۳۷۱ ش.
۴۷. فرهاد آبادانی، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ج۱، ص۱۲۸ـ ۱۲۹، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال ۶، ش ۷ (۱۳۵۰).
۴۸. رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۶۱۸، تهران (۱۳۴۰).
۴۹. فرهاد آبادانی، «تاریخ مهاجرت پارسیان به هند» مهر، ج۱، ص۲۵۳ـ۲۵۴، سال ۱۲، ش ۴ (تیر ۱۳۴۵).
۵۰. فرهاد آبادانی، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ج۱، ص۱۲۸، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال ۶، ش ۷ (۱۳۵۰).
۵۱. فرهاد آبادانی، «مهاجرت پارسیان به هندوستان»، ج۱، ص۱۲۸، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال ۶، ش ۷ (۱۳۵۰).
۵۲. فرهنگ ارشاد، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند قرن هشتم تا هیجدهم میلادی، ج۱، ص۲۷۹، تهران ۱۳۶۵ ش.
۵۳. محمدحسن گنجی، «هانتینگتون و پارسیان هندوستان»، ج۱، ص۱۴۲ـ۱۴۵، چیستا، سال ۵، ش ۲ (مهر ۱۳۶۶).
۵۴. فرهاد آبادانی ، «از هندوستان چه خبر؟»، هوخت ،ص ۱۹ ،دوره ۳، ش ۲ (اردیبهشت ۱۳۳۱ ).
۵۵. هوخت، دوره ۲، ش ۱۰، ص ۲۲.
۵۶. اردشیر آذرگشسب، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، ج۱، ص۷۴ـ۷۵، تهران ۱۳۵۲.
۵۷. رشید شهمردان، فرزانگان زرتشتی، ج۱، ص۳۶۹، تهران (۱۳۴۰).
۵۸. محمدطاهر رضوی، پارسیان اهل کتابند، ج۱، ص۹ـ۱۰، ترجمه م ع مازندی، بمبئی ۱۹۳۶.
۵۹. ویلیام فرانکلین، مشاهدات سفر از بنگال به ایران در سالهای ۱۷۸۷ـ۱۷۸۶ میلادی، ج۱، ص۱۰، ترجمه محسن جاویدان، تهران ۱۳۵۸ ش.
۶۰. عبدالله رازی، آیین زردشت، ج۱، ص۱۱۲ـ۱۱۳.
۶۱. دایره المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، ذیل «آذرکیوان»، تهران ۱۳۴۵ـ۱۳۷۴ ش.
۶۲. محمد معین، «آذرکیوان و پیروان او»، ج۱، ص۲۸، مجلّه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سال ۴، ش ۳ (فروردین ۱۳۳۶).
۶۳. رشید شهمردان، «اوضاع فرهنگی پارسیان در پنج قرن گذشته»، ش ۲، ص ۲۵،هوخت، دوره ۱۱، ش ۲ و ۳ (اردیبهشت و خرداد ۱۳۳۹).
۶۴. فرقه شاهنشاهی»، جهانگیر اشیدری، ذیل «فرقه قدیمی، دانشنامه مزدیسنا: واژه نامه توضیحی آیین زرتشت، تهران ۱۳۷۱ ش.
۶۵. مری بویس، «دیانت زرتشتی در دوران متأخر»، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۵، در دیانت زرتشتی، ترجمه فریدون وهمن، تهران ۱۳۴۸ ش.
۶۶. رشید شهمردان، «اوضاع فرهنگی پارسیان در پنج قرن گذشته»، ش ۳، ص ۲۱،هوخت، دوره ۱۱، ش ۲ و ۳ (اردیبهشت و خرداد ۱۳۳۹).
۶۷. نشریه انجمن آثار ملّی، دوره ۱، ش ۳ـ۴ (پاییز ـ زمستان ۱۳۵۵).
۶۸. چاپ احمد جلالی فراهانی، تهران ۱۳۷۶ ش.
۶۹. کای بار، «دیانت زرتشتی»، ج۱، ص۳۹، در دیانت زرتشتی، ترجمه فریدون وهمن، تهران ۱۳۴۸ ش.
۷۰. چاپ احمد جلالی فراهانی، تهران ۱۳۷۶ ش.
۷۱. عبدالله رازی، آیین زردشت، ج۱، ص۱۱۰.
۷۲. آصفه دهدشتی، «فصل اول و چهارم از کتاب مراسم و آداب و رسوم پارسیان اثر جیوانجی جمشیدجی مودی»، ج۱، ص۵ ـ۹، پایان نامه کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ ش.
۷۳. آصفه دهدشتی، ج۱، ص۱۰ـ۱۳، «فصل اول و چهارم از کتاب مراسم و آداب و رسوم پارسیان اثر جیوانجی جمشیدجی مودی»، پایان نامه کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ ش.
۷۴. آصفه دهدشتی، ج۱، ص۲۶، «فصل اول و چهارم از کتاب مراسم و آداب و رسوم پارسیان اثر جیوانجی جمشیدجی مودی»، پایان نامه کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ ش.
۷۵. آصفه دهدشتی، «فصل اول و چهارم از کتاب مراسم و آداب و رسوم پارسیان اثر جیوانجی جمشیدجی مودی»، ج۱، ص۱۸، پایان نامه کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ ش.
۷۶. «سدره پوشی»، جهانگیر اشیدری، ذیل «نوزوت»، دانشنامه مزدیسنا: واژه نامه توضیحی آیین زرتشت، تهران ۱۳۷۱ ش.
۷۷. داراب هرمزدیار، روایات، ج۱، ص۲۹ـ۳۰، چاپ مانک رستم اون والا، بمبئی ۱۹۲۲.
۷۸. آصفه دهدشتی، «فصل اول و چهارم از کتاب مراسم و آداب و رسوم پارسیان اثر جیوانجی جمشیدجی مودی»، ج۱، ص۲۰ـ۲۵، پایان نامه کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ ش.
۷۹. آصفه دهدشتی، «فصل اول و چهارم از کتاب مراسم و آداب و رسوم پارسیان اثر جیوانجی جمشیدجی مودی»، ج۱، ص۴۰ـ۴۱، پایان نامه کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ ش.
۸۰. آصفه دهدشتی، «فصل اول و چهارم از کتاب مراسم و آداب و رسوم پارسیان اثر جیوانجی جمشیدجی مودی»، ج۱، ص۴۱ـ ۴۷، پایان نامه کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ ش.
۸۱. عبدالله رازی، آیین زردشت، ج۱، ص۱۱۴.
۸۲. عبدالله رازی، آیین زردشت، ج۱، ص۱۱۴.
۸۳. دایره المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران ۱۳۴۵ـ۱۳۷۴ ش.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «پارسیان»، شماره۲۵۹۱.    


رده‌های این صفحه : پارسیان | تاریخ ایران | زرتشتیان | هند




جعبه ابزار