• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عضدالدوله دیلمی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عضدالدوله پناه‌خسرو بن رکن‌الدوله، از شخصیت‌های خاندان آل بویه، می‌باشد؛ این خاندان سلسله‌ای ایرانی‌نژاد و شیعی مذهب، منسوب به ابوشجاع هستند.



عضدالدوله پناه‌خسرو بن رکن‌الدوله (۳۲۴۰-۳۷۲ق/۹۳۶-۹۸۲م)، یک سال قبل از مرگ عمادالدوله علی، به رغم مخالفت پاره‌ای از سران دیلمی، به ولایت‌عهدی عمویش برگزیده شد. در ۳۳۸ق/۹۴۹م، در شیراز بر تخت نشست و به یاری پدرش رکن‌الدوله و عمویش معزالدوله بر مخالفان چیره شد. در ۳۴۵ق/۹۵۶م بَلکا پسر وَنداد خورشیدِ دیلمی را که بر او شوریده بود، توسط ابوالفضل بن عنید سرکوب کرد. در ۳۵۲ق/۹۶۳م، از سوی خلیفه المطیع لقب عضدالدوله یافت. ظاهراً در همین هنگام از خلیفه لقب تاج‌الدوله خواست و معزالدوله که می‌پنداشت با اعطای این لقب ممکن است امیرالامرایی وی پس از رکن‌الدوله به خطر بیفتد، با آن مخالفت کرد و پیشنهاد داد که لقب عضدالدوله برای او فرستاده شود و شد.

۱.۱ - صلح عضدالدوله

شاید همین مخالفت باعث شد که بعدها عضدالدوله بر انقراض شاخه عراق پای فشارد. در ۳۶۰ق/۹۷۱م امیر سیستان خطبه به نام وی کرد، و در همان سال وی برای سرکوب بلوچ‌ها که در کرمان بر او شوریده بودند، خود لشکر به سیرجان برد و توسط سردار خویش عابد بن علی، بلوچ‌ها را درهم شکست (۳۶۱ق/۹۷۲م). سال بعد، میان عضدالدوله و رکن‌الدوله با امیر منصور بن نوح سامانی که از پیش رقابت‌ها داشتند، صلح شد و مقرّر گشت که آن دو هر سال ۰۰۰‘۱۵۰ دینار به منصور رسانند. در ۳۶۳ق/۹۷۴م، به درخواست پسرعمویش بختیار، برای حمایت او در برابر ترکان، عازم عراق شد و الفتکین ترک را درهم شکست و وارد بغداد گشت. وی که در باطن به قصد تصرف عراق دعوت بختیار را پذیرفته بود، چندی بعد با نیرنگی که به کار بست، با تأیید خلیفه او را بازداشت کرد و در بغداد به حکومت نشست. اما دیری نپایید که مخالفان، در شهرهای مختلف قلمرو او گردنکشی آغاز کردند. نیز پدرش رکن‌الدوله که از توقیف بختیار سخت خشمناک شده بود،
[۴] ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۷، ص۷۵، حیدرآباد دکن، دائرة المعارف العثمانیة، ۱۳۵۸ق.
میانجیگری ابوالفتح بن عمید را نپذیرفت و تهدید کرد که برای گوش‌مالی فرزند به عراق خواهد آمد. عضدالدوله نیز به ناچار بختیار را به آن شرط که به نیابت از او در عراق فرمان براند، دوباره به حکومت گمارد و خود به فارس بازگشت.

۱.۲ - چیرگی عضدالوله

اما به سبب مناسبات تیره‌ای که میان وی و پدرش پدیدار شده بود، بیم داشت که حکومت و امیرالامراییِ خود را از دست بدهد. در اینجا ابوالفتح بن عمید، قربانیِ آینده وی وزیر رکن‌الدوله، پای پیش نهاد و میان پدر و فرزند دیداری برپا کرد. در این دیدار، حکومت مستقل عضدالدوله بر شیراز و امیرالامرایی وی و نیز ریاست عالیه وی بر برادرانش مسلم شد، اما سخنی از عزالدوله بختیار و قلمرو وی نرفت. ظاهراً رکن‌الدوله با عدم طرح آن مسأله، دولت شاخه عراق را به فرمانروایی بختیار به رسمیت شناخت و تلویحاً عضدالدوله را از دست اندازی به آن‌جا منع کرد. با این همه، عضدالدوله پس از مرگ پدر آرزوی دیرین خود را جامه عمل پوشاند
[۷] ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۷، ص۸۳، حیدرآباد دکن، دائرة المعارف العثمانیة، ۱۳۵۸ق.
و بر عراق چیره شد. آنگاه بختیار را که با سپاه ابوتغلب حَمدانی، برای بازپس گرفتن بغداد به او هجوم آورده بود، بشکست و خودِ او را بکشت. در ۳۶۷ق/۹۷۷م موصل را از حمدانیان گرفت و سپس بر مَیّافارِقین و آمِد و برخی از مناطق دیار بَکر و دیار مُضشر چیره شد. نیز در ۳۶۹ق/۹۷۹م، در پی کدورتی که میان وی و برادرش فخرالدوله پدید آمده بود، به بلاد جبل لشکر کشید و او را به نزد قابوس بن وشمگیر گریزاند و سپس در پی برادر، همدان را تصرف کرد و به مؤیدالدوله برادر دیگر خود واگذاشت. سال بعد برادرانِ بَدرِبن حَسَنویه را که بر بَدر شوریده بودند، بکشت و سپس از قابوس بن وشمگیر، فخرالدوله را طلب کرد و چون قابوس به درخواست وی وقعی ننهاد، مؤیدالدوله را با سپاه به گرگان فرستاد و وی آن دیار را تصرف کرد.

۱.۳ - مدفن عضدالدوله

از این پس تا ۳۷۲ق/۹۸۲م، یک سال پس از افتتاح بیمارستان عضدی بغداد، که عضدالدوله درگذشت، یادی از توسعه بیش‌تر متصرفات او نشده است. پیکر عضدالدوله را ابتدا در بغداد دفن کردند و سپس به مقبره امام علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) انتقال دادند.
[۱۱] ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۷، ص۱۷۷، حیدرآباد دکن، دائرة المعارف العثمانیة، ۱۳۵۸ق.


۱.۴ - سلطنت ایرانی

عضدالدوله بزرگترین فرمانروای سده ۴ق و روزگار او دوره زرین این سده به شمار می‌رود. وی به رغم جدال‌های سختی که با پسر عمّ و برادران خود داشت، دولت پسران بویه را به اوج قدرت رسانید. قراین تاریخی، مانند سکه‌ای که بر یک روی آن تصویری به سبک تصاویر سکه‌های ساسانی نقش شده،
[۱۲] بوسه هربرت ، «ایران در عصر آل بویه «تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه»، شمـ ۳، به کوشش ر ن فرای، ترجمه حسن انوشه، تهران، ۱۳۶۳ش.
به خوبی نشان می‌دهد که او می‌کوشیده در پی تلاش رکن‌الدوله، سلطنتی ایرانی برپا سازد. لقب شاهنشاه در میان برخی از فرمانروایان آل‌بویه نیز مؤید این معنی است.

۱.۵ - تدبیر فرماندهی

وی سازمان جاسوسی منظّمی بنا نهاد که اخبار دورترین نقاط قلمروش را به سرعت در دسترس او قرار می‌داد. از همین‌رو، دیوان برید چنان سازمان یافته بود که نامه‌ها را ۸ روزه از شیراز به بغداد می‌برد.
[۱۳] ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۷، ص۱۱۵، حیدرآباد دکن، دائرة المعارف العثمانیة، ۱۳۵۸ق.
خود او بر جزئیات امور دولت نظارت کامل داشت و گاه برای تثبیت سِطره خود، خشونت‌های هولناک نشان می‌داد، چنانکه بفرمود ابن بقیّه را لگدکوب پیلان کردند
[۱۴] ابوعلی مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۳۸۰، به کوشش آمدروز، طبع افست، ۱۳۳۲ق.
و عزالدوله بختیار را سر برید. با آن‌که پس از چیرگی بر بغداد، اهتمام خاص به آن‌جا نشان می‌داد، ولی مقرّ دولتش همچنان در شیراز بود و یکی از وزیران او، و نیز قاضی‌القضات دولت در آن‌جا می‌نشست و نایبان او در چهار گوشه بغداد، امور قضایی را اداره می‌کردند.
[۱۵] ابوعلی مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۳۹۹، به کوشش آمدروز، طبع افست، ۱۳۳۲ق.



گرچه وی در آغاز به نیابت از پدرش بر فارس فرمان می‌راند، و این معنی از سکه‌های آن روزگار هویدا است ولی گفته‌اند که وی نخستین فرمانروایی بود که پس از اسلام «شاهنشاه» لقب گرفت، ولی ظاهراً عنوان برگزیده او قبول عام نیافت. به هر حال، قید «نخستین» را باید با احتیاط تلقّی کرد مگر آن که مقصود از آن، دریافت لقب رسمی شاهنشاه باشد که در ۳۶۷ق/۹۷۷م، طی آیین پرشکوهی از خلیفه گرفت، زیرا قبل از او رکن‌الدوله را در نشان یادبود سیمینی که در ری ضرب شده است (۳۵۱ق/۹۶۲م) «شاهنشاه» یاد کرده‌اند: «شکوه شاهنشاه افزون باد»
[۱۷] بوسه هربرت، «ایران در عصر آل بویه «تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه»، ج۱، ص۲۳۶، به کوشش ر ن فرای، ترجمه حسن انوشه، تهران، ۱۳۶۳ش.
نیز عضدالدوله نخستین کس بود که نامش در کنار خلیفه وارد خطبه شد و بر در «دارالمملکه» که مقرّ وی بود ـ شاید در مقابل دارالخلافه اوقات نماز را طبل می‌کوفتند،
[۱۹] ابوعلی مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۳۹۶، به کوشش آمدروز، طبع افست، ۱۳۳۲ق.
و قبل از او کسی جز معزالدوله از چنین امتیازی برخوردار نبود.
[۲۰] صابی، هلال بن محسن، رسوم دارالخلافه، ج۱، ص۱۱۵، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۶ش.



۱. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۴۸۲، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۲. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۴۸۳، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۳. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۵۴۴، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۴. ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۷، ص۷۵، حیدرآباد دکن، دائرة المعارف العثمانیة، ۱۳۵۸ق.
۵. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۶۵۴، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۶. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۶۵۴، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۷. ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۷، ص۸۳، حیدرآباد دکن، دائرة المعارف العثمانیة، ۱۳۵۸ق.
۸. ابن اثیر عزالدین، الکامل، ج۸، ص۶۹۱، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۹. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۶۹۲، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۱۰. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۸، ص۶۹۵، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۱۱. ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۷، ص۱۷۷، حیدرآباد دکن، دائرة المعارف العثمانیة، ۱۳۵۸ق.
۱۲. بوسه هربرت ، «ایران در عصر آل بویه «تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه»، شمـ ۳، به کوشش ر ن فرای، ترجمه حسن انوشه، تهران، ۱۳۶۳ش.
۱۳. ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۷، ص۱۱۵، حیدرآباد دکن، دائرة المعارف العثمانیة، ۱۳۵۸ق.
۱۴. ابوعلی مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۳۸۰، به کوشش آمدروز، طبع افست، ۱۳۳۲ق.
۱۵. ابوعلی مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۳۹۹، به کوشش آمدروز، طبع افست، ۱۳۳۲ق.
۱۶. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۴، ص۵۱-۵۲، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر، ۱۳۹۸ق.    
۱۷. بوسه هربرت، «ایران در عصر آل بویه «تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه»، ج۱، ص۲۳۶، به کوشش ر ن فرای، ترجمه حسن انوشه، تهران، ۱۳۶۳ش.
۱۸. ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، ج۴، ص۳۸۹.    
۱۹. ابوعلی مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۳۹۶، به کوشش آمدروز، طبع افست، ۱۳۳۲ق.
۲۰. صابی، هلال بن محسن، رسوم دارالخلافه، ج۱، ص۱۱۵، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۶ش.



دانشنامه بزرگ اسلامی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی برگرفته از مقاله «آل بویه»، ج۱، ص ۳۸۸.    






جعبه ابزار