• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عبرت اولواالالباب (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اولواالالباب کسانی هستند که از آیات قرآن عبرت می گیرند.



آفرینش جهان مادی، نشانه‌ای برای خداشناسی اولواالالباب است.
«ان فی خلق السمـوت والارض واختلـف الیل والنهار لایـت لاولی الالبـب»؛ مسلما در آفرینش آسمانها و زمين و آمد و رفت شب و روز ، نشانه‌هاى (روشنى) براى صاحبان خرد و عقل است.

۱.۱ - روشن ترین راه خداشناسى

آیات قرآن تنها براى خواندن نیست ، بلکه براى فهم و درک مردم نازل شده و تلاوت و خواندن آیات مقدمه اى است ، براى اندیشیدن ، لذا در آیه فوق نخست اشاره به عظمت آفرینش آسمان و زمین کرده و مى گوید: ((در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز نشانه هاى روشنى براى صاحبان خرد و اندیشمندان است (ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولى الالباب ).
و به این ترتیب مردم را به اندیشه در این آفرینش بزرگ جلب و جذب مى کند، تا هر کس به اندازه پیمانه استعداد و تفکرش از این اقیانوس بیکران . سهمى ببرد و از سرچشمه صاف اسرار آفرینش سیراب گردد. و براستى ، جهان آفرینش ، و نقشه اى بدیع و طرحهاى زیبا و دل انگیز آن و نظامات خیره کننده اى که بر آنها حکومت مى کند کتاب فوق العاده بزرگى است که هر حرف و کلمه آن دلیل بسیار روشن ، بر وجود و یکتائى آفریدگار جهان است .

۱.۲ - مراد از خلق

گویا مراد از ( خلق ) کیفیت وجود و آثار و افعال از حرکت و سکون و دگرگونیهاى آسمان و زمین باشد نه پیدایش آنها، در نتیجه خلقت آسمانها و زمین و اختلاف لیل و نهار مشتمل بر بیشتر آیات محسوسه خداى تعالى است.


آموزه‌های هدایت بخش تورات، مایه بیداری و تذکر صاحبان خرد بنی اسرائیل است.
«ولقد ءاتینا موسی الهدی واورثنا بنی اسرءیل الکتـب»؛ و ما به موسی هدایت بخشیدیم، و بنی اسرائیل را وارثان کتاب ( تورات ) قرار دادیم. «هدی وذکری لاولی الالبـب»؛ کتابی که مایه هدایت و تذکّر برای صاحبان عقل بود!


وجود چشمه سارها بر روی زمین از آیات الهی برای اولواالالباب و مایه پندگیری آنان است.
«الم تر ان الله انزل من السماء ماء فسلکه ینـبیع فی الارض ثم یخرج به زرعا مختلفا الونه ثم یهیج فتریه مصفرا ثم یجعله حطـما ان فی ذلک لذکری لاولی الالبـب»؛ آیا ندیدی که خداوند از آسمان آبی فرستاد و آن را بصورت چشمه‌هایی در زمین وارد نمود، سپس با آن زراعتی را خارج می‌سازد که رنگهای مختلف دارد؛ بعد آن گیاه خشک می‌شود، بگونه‌ای که آن را زرد و بی‌روح می‌بینی؛ سپس آن را در هم می‌شکند و خرد می‌کند؛ در این مثال تذکّری است برای خردمندان (از ناپایداری دنیا )!

۳.۱ - مرکبی از نور

از میان آثار عظمت و ربوبیت پروردگار در نظام جهان هستی، انگشت روی مساله" نزول باران " از آسمان می‌گذارد، سپس پرورش" هزاران رنگ" از گیاهان را از این" آب بی رنگ" و طی مراحل حیات ، و رسیدن به مرحله نهایی شرح می‌دهد.
روی سخن را به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله کرده، به عنوان سرمشقی برای همه مؤمنان ، می‌فرماید: " آیا ندیدی که خداوند از آسمان آبی نازل کرد سپس آن را به صورت چشمه‌هایی در زمین وارد نمود"؟! (ا لم تر ان الله انزل من السماء ماء فسلکه ینابیع فی الارض).
قطره‌های حیاتبخش باران از آسمان نازل می‌شود، قشر" نفوذپذیر" زمین آنها را به درون می‌پذیرد و تا به قشر" نفوذناپذیر" می‌رسد، و آنها را متوقف می‌سازد و ذخیره می‌کند، سپس به صورت چشمه‌ها و قناتها و چاهها بیرون می‌فرستد.
جمله" سلکه" (آب باران را در مجاری زمین وارد ساخت) اشاره‌ای است فشرده به آنچه در بالا گفتیم.
" ینابیع" جمع" ینبوع" از ماده" نبع" به معنی جوشش آب از زمین است.
هر گاه زمین یک قشر نفوذناپذیر بیشتر نداشت ذره‌ای از آب باران را در خود ذخیره نمی‌کرد، و همه بعد از نزول از آسمان به دریاها می‌ریختند، نه چشمه‌ای وجود داشت، و نه کاریز و چاهی، و اگر تنها یک قشر نفوذپذیر داشت همگی به اعماق زمین فرو می‌رفتند به طوری که دسترسی به آن ممکن نبود، تنظیم قشر زمین از این دو لایه نفوذپذیر، و نفوذناپذیر، با این فاصله حساب شده، از نشانه‌های قدرت او است، و جالب اینکه گاهی به صورت لایه‌های متعدد نفوذپذیر و نفوذناپذیر است که روی هم قرار گرفته، که در حفر چاههای" سطحی" و" نیمه عمیق" و" عمیق" از آن استفاده می‌شود.


قرآن ، زمینه عبرت و پندگیری اولواالالباب می‌باشد.
«هو الذی انزل علیک الکتـب منه ءایـت محکمـت هن‌ام الکتـب واخر متشـبهـت... وما یذکر الا اولوا الالبـب»؛ او کسی است که این کتاب (آسمانی) را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات « محکم » (صریح و روشن‌) است؛ که اساس این کتاب می‌باشد؛ (و هر گونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف می‌گردد.) و قسمتی از آن، « متشابه » است (آیاتی که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفی در آن می‌رود؛ ولی با توجه به آیات محکم ، تفسیر آنها آشکار می‌گردد) اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‌انگیزی کنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسیر (نادرستی) برای آن می‌طلبند؛ در حالی که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم ، نمی‌دانند. (آنها که به دنبال فهم و درکِ اسرارِ همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی) می‌گویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمی‌شوند (و این حقیقت را درک نمی‌کنند).

۴.۱ - شان نزول

در تفسیر نور الثقلین از کتاب معانی الاخبار از امام باقر علیه‌السلام حدیثی به این مضمون نقل شده که: چند نفر از یهود به اتفاق" حی بن اخطب " و برادرش خدمت پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله آمدند و حروف مقطعه " الم" را دست آویز خود قرار داده، گفتند: طبق حساب ابجد الف مساوی یک و لام مساوی ۳۰ و میم مساوی ۴۰ می‌باشد و به این ترتیب خبر داده‌ای که دوران بقای امت تو بیش از هفتاد و یک سال نیست! پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله برای جلوگیری از سوء استفاده آنها فرمود: شما چرا تنها" الم" را محاسبه کرده‌اید مگر در قرآن" المص و الر" و سایر حروف مقطعه نیست، اگر این حروف اشاره به مدت بقاء امت من باشد چرا همه را محاسبه نمی‌کنید؟! (در صورتی که منظور از این حروف چیز دیگری است) سپس آیه فوق نازل شد.
در تفسیر" فی ضلال القرآن" شان نزول دیگری نیز برای آیه نقل شده که از نظر نتیجه با شان نزول فوق هم آهنگ است و آن اینکه جمعی از نصارای نجران خدمت پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله آمدند و تعبیر قرآن در باره مسیح و کلمته... و روح منه را دستاویز خود قرار داده و می‌خواستند برای مساله" تثلیث" و" خدایی" مسیح از آن سوء استفاده کنند و آن همه آیاتی که با صراحت تمام هر گونه شریک و شبیه را از خداوند نفی می‌کند نادیده انگارند، آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ قاطع داد.

۴.۲ - و ما یذکر الا اولوا الالباب

جمله" و ما یذکر الا اولوا الالباب" که در پایان آیه آمده، اشاره به این است که این حقایق را تنها اندیشمندان می‌دانند، آنها هستند که می‌فهمند چرا قرآن باید آیات محکم و متشابه داشته باشد، و آنها هستند که می‌فهمند باید آیات متشابه را در کنار آیات محکم چید و اسرار آنها را کشف نمود، و لذا از امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام نقل شده که فرمود: من رد متشابه القرآن الی محکمه هدی الی صراط مستقیم"، " کسی که آیات متشابه را به آیات محکم باز گرداند به راه راست هدایت شده است".
«افمن یعلم انمآ انزل الیک من ربک الحق کمن هو اعمی انما یتذکر اولوا الالبـب»؛ آیا کسی که می‌داند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسی است که نابیناست؟! تنها صاحبان اندیشه متذکّر می‌شوند...


در آیه مورد بحث به صورت یک استفهام انکاری می‌فرماید: " آیا کسی که می‌داند آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسی است که نابینا است"؟ (ا فمن یعلم انما انزل الیک من ربک الحق کمن هو اعمی).
چه تعبیر جالبی؟ نمی‌گوید: آیا کسی که می‌داند که این قرآن بر حق است مانند کسی است که نمی‌داند، بلکه می‌گوید آیا کسی که این را می‌داند همانند اعمی است؟ این تعبیر اشاره لطیفی است به اینکه ندانستن این واقعیت به هیچوجه امکان پذیر نیست مگر اینکه چشم دل انسان به کلی از کار افتاده باشد، و گر نه چگونه ممکن است دارنده چشم بینا و سالم چهره آفتاب را نبیند و عظمت این قرآن درست همانند نور آفتاب است.
و لذا در پایان آیه اضافه می‌کند: ، " تنها کسانی متذکر می‌شوند که اولوا الالباب و صاحبان مغز و اندیشه‌اند". (انما یتذکر اولوا الالباب).
" الباب" جمع" لب" به معنی" مغز" هر چیز است، بنا بر این نقطه مقابل" اولوا الباب افراد بی مغز و پوک و میان تهی و بی محتوا هستند.
این آیه به گفته بعضی از مفسران بزرگ با تاکید هر چه بیشتر، مردم را دعوت به فراگیری علم و مبارزه با جهل می‌کند، چرا که افراد فاقد علم را نابینا و اعمی شمرده است.
«هـذا بلـغ للناس ولینذروا به... ولیذکر اولوا الالبـب»؛ این ( قرآن ،) پیام (و ابلاغی) برای (عموم) مردم است؛ تا همه به وسیله آن انذار شوند، و بدانند او خدا یکتاست؛ و تا صاحبان مغز (و اندیشه) پند گیرند!
«کتـب انزلنـه الیک مبـرک لیدبروا ءایـته ولیتذکر اولوا الالبـب»؛ این کتابی است پربرکت که بر تو نازل کرده‌ایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند!


سرگذشت پیامبران علیهم السلام، زمینه‌ای برای عبرت اولواالالباب می‌باشد.
«حتی اذا استیـس الرسل...»؛ (پیامبران به دعوت خود، و دشمنان آنها به مخالفت خود همچنان ادامه دادند) تا آنگاه که رسولان مأیوس شدند، و (مردم) گمان کردند که به آنان دروغ گفته شده است؛ در این هنگام، یاری ما به سراغ آنها آمد؛ آنان را که خواستیم نجات یافتند؛ و مجازات و عذاب ما از قوم گنهکار بازگردانده نمی‌شود! «لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالبـب...»؛ در سرگذشت آنها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه بود! اینها داستان دروغین نبود؛ بلکه ( وحی آسمانی است، و) هماهنگ است با آنچه پیش روی او (از کتب آسمانی پیشین) قرار دارد؛ و شرح هر چیزی (که پایه سعادت انسان است)؛ و هدایت و رحمتی است برای گروهی که ایمان می‌آورند!


سرگذشت ایوب علیه‌السّلام و خاندانش، زمینه‌ای برای تنبه اولواالالباب است.
«واذکر عبدنا ایوب اذ نادی ربه انی مسنی الشیطـن بنصب وعذاب»؛ و به خاطر بیاور بنده ما ایّوب را، هنگامی که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است. «و وهبنا له اهله ومثلهم معهم رحمة منا وذکری لاولی الالبـب»؛ و خانواده‌اش را به او بخشیدیم، و همانند آنها را بر آنان افزودیم، تا رحمتی از سوی ما باشد و تذکّری برای اندیشمندان.


گردش شب و روز ، آیتی برای خداشناسی صاحبان عقل ناب است.
«ان فی... واختلـف الیل والنهار لایـت لاولی الالبـب»؛ مسلما در آفرینش آسمانها و زمين و آمد و رفت شب و روز ، نشانه‌هاى (روشنى) براى صاحبان خرد و عقل است.


رویش گیاهان با رنگ‌های گوناگون به وسیله باران خدادادی و خشکیدن آن‌ها، زمینه‌ای برای عبرت آموزی اولواالالباب است.
«الم تر ان الله انزل من السماء ماء فسلکه ینـبیع فی الارض ثم یخرج به زرعا مختلفا الونه... ان فی ذلک لذکری لاولی الالبـب»؛ آیا ندیدی که خداوند از آسمان آبی فرستاد و آن را بصورت چشمه‌هایی در زمین وارد نمود، سپس با آن زراعتی را خارج می‌سازد که رنگهای مختلف دارد؛ بعد آن گیاه خشک می‌شود، بگونه‌ای که آن را زرد و بی‌روح می‌بینی؛ سپس آن را در هم می‌شکند و خرد می‌کند؛ در این مثال تذکّری است برای خردمندان (از ناپایداری دنیا )!

۹.۱ - مراحل حیات گیاه

خداوند می‌فرماید: " سپس خداوند به وسیله آن زراعت گیاهی را خارج می‌سازد که الوان مختلف دارد" (ثم یخرج به زرعا مختلفا الوانه).
هم انواع آن مختلف است، همچون گندم و جو و برنج و ذرت ، و هم کیفیتهای آن متفاوت است، و هم رنگ ظاهری آن، بعضی سبز تیره، بعضی سبز کمرنگ، بعضی دارای برگهای پهن و گسترده، و بعضی برگهای باریک و لطیف و همچنین با توجه به اینکه" زرع" به گیاهی گفته می‌شود که ساقه قوی ندارد در مقابل" شجر" که غالبا به درختانی که دارای ساقه نیرومندند اطلاق می‌شود، " زرع" مفهوم وسیعی دارد که گیاهان غیر غذایی را نیز در بر می‌گیرد، انواع گلها و گیاهان زینتی و دارویی و مانند آن که فوق العاده متنوع، و دارای الوان و چهره‌های گوناگون می‌باشد، حتی گاه در یک شاخه، بلکه در یک گل ، این رنگهای مختلف به شکل بسیار جالب و ظریفی در کنار هم قرار گرفته‌اند، و با زبان بی زبانی نغمه توحید و تسبیح خدا را سر داده‌اند.
بعد به مراحل دیگر حیات این گیاه پرداخته می‌گوید: " این گیاه سپس خشک می‌شود به گونه‌ای که آن را زرد و بی روح می‌بینی"! (ثم یهیج فتراه مصفرا).
تندباد از هر سو می‌وزد، و آن را که سست شده است از جا می‌کند، " سپس خداوند آن را در هم می‌شکند و خرد می‌کند" (ثم یجعله حطاما).
" آری در این ماجرا تذکر و یادآوری برای صاحب فکران و اندیشمندان است" (ان فی ذلک لذکری لاولی الالباب).
تذکری است از نظام حساب شده و با عظمت عالم هستی و ربوبیت پروردگار در این صحنه عظیم، و نیز تذکری است از پایان زندگی و خاموش شدن شعله‌های حیات ، و سپس مساله رستاخیز ، و تجدید حیات مردگان.
این صحنه گر چه در عالم گیاهان است، ولی به انسانها هشدار می‌دهد که همانند آن در عمر و حیات شما تکرار می‌شود، ممکن است مدت آن متفاوت باشد، اما اصول آن یکی است تولد، نشاط و جوانی، و بعد پژمردگی و پیری و سرانجام مرگ!


بارش باران و ذخیره آن در زمین، از آیات الهی برای پندگیری اولواالالباب است.
الم تر ان الله انزل من السماء ماء فسلکه ینـبیع فی الارض ثم یخرج به زرعا مختلفا الونه ثم یهیج فتریه مصفرا ثم یجعله حطـما ان فی ذلک لذکری لاولی الالبـب.

۱۰.۱ - مقایسه‌ میان مؤمن و کافر

به دنبال این درس بزرگ توحید و معاد به مقایسه‌ای در میان مؤمن و کافر پرداخته تا این حقیقت را روشن سازد که قرآن و وحی آسمانی نیز همچون دانه‌های باران است که بر سرزمین دلها نازل می‌شود، همانگونه که تنها زمینهای آماده از قطرات حیاتبخش باران منتفع می‌شود تنها دلهایی از آیات الهی بهره می‌گیرد که در سایه لطف او و خودسازی آمادگی و گسترش پیدا کرده است، می‌فرماید: " آیا کسی که خدا سینه اش را برای پذیرش اسلام گشاده ساخته، و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته، همچون سنگدلان بی نوری است که هدایت الهی به قلبشان راه نیافته است"؟! (ا فمن شرح الله صدره للاسلام فهو علی نور من ربه).
سپس می‌افزاید" وای بر آنها که قلبهای سخت و نفوذناپذیری دارند و ذکر خدا در آن اثر نمی‌گذارد" (فویل للقاسیة قلوبهم من ذکر الله).
نه مواعظ سودمند در آن مؤثر است، نه انذار و بشارت، نه آیات تکان دهنده قرآن آن را به حرکت در می‌آورد، نه باران حیاتبخش وحی گلهای تقوی و فضیلت را در آن می‌رویاند، خلاصه" نه طراوتی نه برگی نه گلی نه سایه دارند"!.
آری" آنها در ضلال مبین و گمراهی آشکارند" (اولئک فی ضلال مبین).
" قاسیه" از ماده" قسوة" به معنی خشونت و سختی و نفوذناپذیری است، لذا سنگهای خشن را" قاسی" می‌گویند، و از همین رو به دلهایی که در برابر نور حق و هدایت انعطافی از خود نشان نمی‌دهد، و نرم و تسلیم نمی‌گردد، و نور هدایت در آن نفوذ نمی‌کند" قلبهای قاسیه" یا قساوتمند گفته می‌شود، و در فارسی از آن به سنگدلی تعبیر می‌کنیم.
به هر حال این تعبیر در مقابل" شرح صدر" و گشادگی سینه و فراخی روح قرار گرفته، چرا که گستردگی کنایه از آمادگی برای پذیرش است، یک بیابان و خانه گسترده و وسیع آماده پذیرش انسانهای بیشتری است، و یک سینه فراخ و روح گشاده آماده پذیرش حقایق فزونتری می‌باشد.
در روایتی می‌خوانیم که" ابن مسعود" می‌گوید از پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از تفسیر این آیه سؤال کردیم ا فمن شرح الله صدره للاسلام فهو علی نور من ربه:
چگونه انسان شرح صدر پیدا می‌کند؟
فرمود: "اذا دخل النور فی القلب انشرح و انفتح ": " هنگامی که نور به قلب انسان داخل شد گسترده و باز می‌گردد"! عرض کردیم‌ای رسول خدا نشانه آن چیست؟
فرمود: الانابة الی دار الخلود، و التجافی عن دار الغرور، و الاستعداد للموت قبل نزوله : " نشانه آن توجه به سرای جاوید، و جدا شدن از سرای غرور، و آماده گشتن برای استقبال از مرگ پیش از نزول آن است".
در تفسیر علی بن ابراهیم می‌خوانیم که جمله" ا فمن شرح الله صدره للاسلام" در باره امیر مؤمنان علی ع نازل شده، و در بعضی از تفاسیر آمده است که جمله فویل للقاسیة قلوبهم در باره" ابو لهب و فرزندانش" می‌باشد.
روشن است که این شان نزولها در حقیقت از باب تطبیق مفهوم کلی بر مصداقهای واضح آن است.
جالب توجه اینکه در جمله" فهو علی نور من ربه" نور و روشنایی به منزله مرکبی ذکر شده که مؤمنان بر آن سوار می‌شوند، سرعت سیرش عجیب، و مسیرش روشن، و قدرت جولانش همه جهان را فرا می‌گیرد.


۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۰.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۲۴۴.    
۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۴، ص۱۳۶.    
۴. غافر/سوره۴۰، آیه۵۳.    
۵. غافر/سوره۴۰، آیه۵۴.    
۶. زمر/سوره۳۹، آیه۲۱.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۱۹، ص۴۲۲.    
۸. آل عمران/سوره۳، آیه۷.    
۹. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۳۱۳.    
۱۰. نساء/سوره۴، آیه۱۷۱.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۲، ص۴۳۰.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۲، ص۴۴۳.    
۱۳. رعد/سوره۱۳، آیه۱۹.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۱۰، ص۱۸۳.    
۱۵. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۵۲.    
۱۶. ص/سوره۳۸، آیه۲۹.    
۱۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۱۰.    
۱۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۱۱.    
۱۹. ص/سوره۳۸، آیه۴۱.    
۲۰. ص/سوره۳۸، آیه۴۳.    
۲۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۰.    
۲۲. زمر/سوره۳۹، آیه۲۱.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۱۹، ص۴۲۳.    
۲۴. زمر/سوره۳۹، آیه۲۱.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۱۹، ص۴۲۴.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۳۱۰، برگرفته از مقاله «عبرت اولواالالباب».    


رده‌های این صفحه : اولوا الالباب | عبرت | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار