• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پیشگویی‌های پیامبر درباره بنی‌امیه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




از همان ابتدای ظهور اسلام مشرکان و بت پرستان در رأس آنها بنی امیه به سرکردگی ابوسفیان به مخالفت با اسلام پرداختند. از اینرو پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، امام علی و امام حسن (علیهماالسلام) بارها در هر مناسبتی در زمان حیات خود، در مورد خطر حاکمیت امویان بر شئون جامعه اسلامی‌ در آینده، به مسلمانان هشدار می‌دادند. این هشدارها و اعلام خطرهای پیشوایان اسلام، با تعابیر مختلف و متعدد، در روایات و گزارش‌های تاریخی منعکس شده است.



پس از بعثت پیامبر اسلام، سال‌ها، مشرکان و بت پرستان جزیرة العرب و نیز یهود، در برابر پیشرفت اسلام ایستادند و به مخالفت و دشمنی پرداختندو از ایجاد هیچ گونه فشار، توطئه و تحمیل جنگ بر مسلمانان کوتاهی نکردند. رهبری و فرماندهی مشرکان را قریش، و در راس آنان شاخه اموی این طایفه، به سرکردگی ابوسفیان به عهده داشت.
تا آنکه به اراده خداوند و رهبری‌ها و زحمات پیامبر اسلام و جانبازی‌های مسلمانان، اسلام رشد کرد و با سقوط مکه (دژ اصلی مشرکان) در سال هشتم هجری، قدرت طاغوتی مشرکان در هم شکست و آنان فهمیدند که دیگر اسلام از بین رفتنی نیست و تلاش‌هایشان به جایی نمیرسد. از این رو در روز فتح مکه زمانی که شمشیرها را بالای سر خود دیدند، ناگزیر اظهار اسلام کردند و به فرموده امیر مؤمنان علی (علیه‌السلام) با بی رغبتی به اسلام روی آوردند. (.... وما اسئلم مُسْلَمُکم الا کرهاً...) با این حال چون اسلام را قائم به شخص پیامبر اسلام: می‌دانستند، به انتظار درگذشت او نشستند.


در سال دهم هجرت که پیامبر اسلام هنگام بازگشت از حجة الوداع در غدیر خم، علی (علیه‌السلام) را پیشوا و رهبر آینده مسلمانان معرفی کرد، این امید و انتظار آنان نیز به یاس مبدل شد و خداوند اعلام کرد. الیوم یئس الذین کفرو من دینکم فلاتخشوهم و اخشون؛ «امروز، کافران از (نابودی) آیین شما ناامید شدند. بنابراین از آنان نترسید و از (مخالفت و نافرمانی) من بترسید».
آن روز مشرکان، و از جمله اعضای حزب پلید اموی، در یاس و ناامیدی فرورفتند؛ زیرا مشاهده کردند مردی که از نظر علم و تقوا و قدر و عدالت، بعد از پیامبر، در میان مسلمانان بی نظیر است، به جانشینی پیامبر منصوب، و به مسلمانان معرفی شد و فهمیدند که با این وضع دوام و بقای اسلام تضمین شده و با درگذشت پیامبر از بین نمی‌رود. از آن روز دیگر دشمنی آشکار و نظامی‌ مشرکان مطرح نبود؛ بلکه آنان تصمیم گرفتند از درون به اسلام ضربه بزنند و به ویژه در دستگاه رهبری اسلام نفوذ کرده، آن را قبضه کنند یا به انحراف و آشفتگی بکشانند.
از این رو با توجه به ماهیت دین ستیزانه بنی امیه و سابقه دشمنی‌ها و کارشکنی‌های آنان در برابر دعوت پیامبر، و نیز نفاق خطرناک آنان بعد از فتح مکه، این خطر هرگز از نظر پیامبر اسلام، امیر مؤمنان و امام حسن (علیهم‌السلام) پنهان نبود و آنان در هر مناسبتی در زمان حیات خود، در مورد خطر حاکمیت امویان بر شئون جامعه اسلامی‌ در آینده، به مسلمانان هشدار می‌دادند و آنان را از تن دادن به چنین حکومتی برحذر می‌داشتند. اما با وجود این اعلام خطرها و هشدارها، مسلمانان چنین خطری را نادیده گرفته، یا چندان جدی تلقی نمی‌کردند.


از این رو سران منافق حزب ضد اسلامی‌ اموی در زمان سه خلیفه اول، حرکت خزنده‌ای را برای نفوذ در دستگاه رهبری اسلام آغاز کردند و در نیمه دوم حکومت عمر بن خطاب که به فرمان وی، پای یزید پسر ابوسفیان به عنوان حکمران دمشق، به شام باز شد و پس از مرگ او برادرش معاویه به جای او منصوب گشت، جان تازه‌ای گرفتند؛ چنان که همه آشنایان با تاریخ آن دوره می‌دانند در زمان خلافت دوازده ساله عثمان بن عفان (از تیرهٔ بنی امیه) با فراهم شدن اوضاع و شرایط برای مقاصد آنان، توانستند همه مناصب مهم دولتی را قبضه کنند.
این جریانها به صورت زنجیره‌ای، منتهی به قدرت یافتن معاویة بن ابی سفیان در شام شد و به دنبال آن، پیشگویی‌های آن بزرگواران دربارهٔ مصائب ناشی از تسلط این گروه بر مسلمانان، تحقق یافت.
این هشدارها و اعلام خطرهای پیشوایان اسلام، با تعابیر مختلف و متعدد، در روایات و گزارش‌های تاریخی منعکس شده که به نقل مهمترین آنها می‌پردازیم.


۱. در مآخذ تاریخی و حدیثی کهن و نیز در تفاسیر شیعه و اهل سنت، اخبار متعدد و فراوانی با این مضمون وجود دارد که پیامبر اکرم در خواب دید بنی امیه از منبرش بالا میروند. طبق برخی از روایات، آنان را به شکل میمونهایی دید و این خواب را به زمامداری بنی امیه بر جامعه اسلامی، و انحراف مسلمانان از مسیر اسلام حقیقی و ناب محمدی در آینده نزدیک، تفسیر کرد و به مردم از وقوع چنین پیشامد و بلایی، هشدار داد. نمونه‌ای از این روایات را در ادامه می‌آوریم:

۴.۱ - روایت امام صادق

امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید:
رسول خدا در خواب بنی امیه را دید که بعد از رحلتش، از منبرش بالا می‌روند و مردم را (از راه راست) گمراه کرده، به عقب می‌برند. چون صبح شد، در حالی که حضرت‌ اندوهگین و ناراحت بود، جبرئیل نازل شد و گفت: ‌ای رسول خدا، چه شده که تو را ناراحت و غمگین می‌بینم؟ حضرت فرمود: دیشب (در خواب) دیدم که بنی امیه بعد از من، از منبرم بالا می‌رفتند و مردم را (از راه راست) گمراه کرده، به عقب می‌بردند.... (.... عن ابی عبدالله قال: «رای رسول الله فی منامه بنی امیة یصعدون علی منبره من بعده ویضلون الناس عن الصراط القهقری، فاصبح کئیباً حزیناً قال: فهبط علیه جبرئیل فقال: یا رسول الله مالی اراک کئیباً حزیناً؟ قال: یا جبرئیل، انی رایت بنی امیة فی لیلتی هذه یصعدون منبری من بعدی، ویضلون الناس عن الصراط القهقری...) (مشابه این روایت را زراره از امام باقر یا امام صادق (علیهماالسلام) نقل کرده است. البته در این خبر، افزون بر بنی امیه، از بنی تیم و بنی عدی نیز یاد شده است) (همچنین مشابه این اخبار، روایاتی از پیامبر و همچنین از امیرالمؤمنین است که آن حضرت نیز از قول پیامبر نقل کرده است)

۴.۲ - اشاره مفسران به خواب پیامبر

همچنین مفسران و‌ اندیشمندان شیعه و سنی
[۲۷] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، تخریج صدقی جمیل العطار، ج۳۰، ص۳۳۰.
[۲۹] سیوطی، عبدالرحمن، الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۱
در تفسیر آیاتی همچون وما جعلنا الرؤیا التی اریناک الاّ فتنة للناس والشجرة الملعونة فی القُرآن.. و ما ان رؤیایی را که به تو نشان دادیم، تنها برای آزمایش مردم بود؛ همچنین شجره ملعونه (درخت نفرین شده) را که در قرآن ذکر کرده‌ایم». وانا انزلنا فی لیلة القدر، اخبار متعددی را نقل کرده‌اند که پیامبر در خواب، میمون‌هایی را دید که از منبرش بالا می‌رفتند، و بعد از بیداری، از حاکمیت خاندان ابوسفیان در آینده اظهار ناراحتی و نگرانی میکردند.


۲. انس بن مالک می‌گوید: از رسول خدا شنیدم که می‌فرمود: «به زودی مردی از امت من بر مردم چیره می‌شود که فراخ روده و گشاده گلوست؛ می‌خورد، ولی سیر نمی‌شود؛ گناه جن و انس را به دوش می‌کشد؛ روزی به جست و جوی فرمانروایی برمی‌آید. هرگاه بر او دست یافتید، شکمش را پاره کنید».
انس می‌گوید: «در دست رسول خدا چوب دستی بود که نوک آن را به شکم معاویه نهاده بود». (.... عن انس بن مالک، قال: سمعت رسول الله یقول: «سیظهر علی الناس رجل من امتی، عظیم السرم، واسع البلعوم، یاکل ولایشبع، یحمل وزر التقلین، یطلب الامارة یوماً، فاذا ادرکتموه فایقروا بطنه». قال: وکان فی ید رسول الله قضیب، قد وضع طرفه فی بطن معاویه)
(سیدبن طاووس پیشگویی و خبر دادن پیامبری از حکومت خواهی معاویه و امر به کشتن وی را در قالب چند خبر آورده است.)
[۳۴] سیدبن طاووس، الملاحم والفتن، ص۱۰۰.



۳. ابوهریره می‌گوید: از رسول خدا شنیدم که فرمود: «هلاکت امت من، به دست جوانکانی از قریش است». (.... قال ابو هریرة: سمعت الصادق المصدوق یقول: هلکة امتی علی یدی غلمة من قریش...)
ابن حجر در شرح این حدیث می‌گوید: ابوهریره در بازار راه می‌رفت و می‌گفت: «خدایا؛ مرا به سال شصت (که در آن) حکومت کودکان (را شاهد باشیم) نرسان». ابن حجر می‌نویسد: مراد ابوهریره، خلافت یزید در سال شصت هجری بود.


۴. ابوسعید خدری می‌گوید: رسول خدا درباره سرنوشت خاندان خویش (در زمان حاکمیت بنی امیه) فرمود: «به زودی بعد از من امتم، خاندانم را گرفتار کشته شدن و آوارگی خواهند کرد. بی تردید دشمن‌ترین و کینه توزترین قوم ما نسبت به ما، بنی امیه، بنی مغیره و بنی مخزوم هستند». (.... قال ابوسعید الخدری، قال رسول الله ان اهل بیتی سیلقون من بعدی من امتی قتلا و تشریدا وان اشد قومنا لنا بغضاً، بنو امیة وبنو المغیره و بنو مخزوم)


۱. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۰۹، نامه ۶۴.    
۲. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۶۷، ذیل حوادث سال ۱۷ق.    
۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۶۲.    
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۲۴۱.    
۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۲۸۹.    
۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۴۲۱.    
۸. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ص۱۰، خطبه۳.    
۹. دینوری، ابن قتیبه، الامامة والسیاسه، تحقیق علی شیری، ج۱، ص۵۰.    
۱۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الفروع من الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری، ج۴، ص۱۵۹.    
۱۱. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۸، ص۷۷.    
۱۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الروضة من الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری، ج۸، ص۳۴۵.    
۱۳. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۸، ص۲۵۷-۲۵۸.    
۱۴. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، تحقیق محمدباقر انصاری زنجانی، ص۳۰۳.    
۱۵. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، تحقیق محمدباقر انصاری زنجانی، ص۳۰۸-۳۰۹.    
۱۶. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، تحقیق محمدباقر انصاری زنجانی، ص۴۲۷.    
۱۷. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، تحقیق محمدباقر انصاری زنجانی، ص۴۴۲ -۴۴۳.    
۱۸. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۵۲.    
۱۹. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۵۶-۱۵۷.    
۲۰. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر قرآن، تحقیق احمد حبیب قیصرالعاملی، ج۶، ص۴۹۴.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تحقیق لجنة من العلماء و المحققین الاخصائیین، ج۶، ص۲۶۶.    
۲۲. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی، ج۳، ص۱۸۰-۱۸۱.    
۲۳. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی، ج۵، ص۶۲۲-۶۲۳.    
۲۴. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۳، ص۱۴۸ -۱۴۹.    
۲۵. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۲۰، ص۳۳۴.    
۲۶. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، تخریج صدقی جمیل العطار، ج۱۴، ص۴۴۶.    
۲۷. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، تخریج صدقی جمیل العطار، ج۳۰، ص۳۳۰.
۲۸. سیوطی، عبدالرحمن، الدر المنثور، ج۵، ص۳۰۹.    
۲۹. سیوطی، عبدالرحمن، الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۱
۳۰. حسینی فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح السته، تحقیق مجمع العالمی‌لاهل البیت، ج۳، ص۲۹۸-۳۰۱.    
۳۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰.    
۳۲. قدر/سوره۹۷، آیه۱.    
۳۳. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۱۰۸.    
۳۴. سیدبن طاووس، الملاحم والفتن، ص۱۰۰.
۳۵. بخاری، صحیح البخاری، تحقیق قاسم الشماعی الرفاعی، ج۴، باب ۱۰۷۰، ص۱۹۹.    
۳۶. عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج۱۳، ص۷-۸.    
۳۷. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، ج۴، ص۵۳۴، ح۸۵۰۰.    
۳۸. صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، ج۱۰، ص۱۵۲.    



پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۳۲۱-۳۲۷.






جعبه ابزار